نمونه ای از نحوه جان دادن مومنین

فارسی 1619 نمایش |

از علامه حلی - اعلی الله مقامه - منقول است که این رویا را مشاهده و نقل فرموده است. می فرماید: «در حله (که مرکز فعالیت و وطن ایشان است) روزی برای خواندن فاتحه به قبرستان رفته بودم. به قبری گذر کردم، دیدم بر آن نوشته فلان سید که از اهالی حله نبود. دوست داشتم او را بشناسم. از خدای تعالی مسئلت کردم به من بفهماند صاحب قبر کیست و وضعش چگونه است. شب در عالم رویا سید جلیل القدری را دیدم، فرمود: مرا می شناسی؟ گفتم: نه. فرمود: من همان سید صاحب قبرم که از خداوند خواستی مرا بشناسی.. من از اهالی هند بودم. برای تحصیل علم دین رو به عراق حرکت کردم. وارد حله شدم (در آن زمان حله مرکز علمای شیعه و حوزه علمیه بوده است). در مدرسه علمیه حله سرگرم تحصیل شدم و کسی از حال من خبر نداشت. مریض شدم. در نهایت فقر و گرفتاری. بیماری هم به سراغ من آمد. تمام بدنم به سختی درد می کرد. گوشه حجره به حالت اغما افتاده بودم که ناگاه یک نفر نورانی وارد شد. از دیدارش آرامشی در خود احساس نمودم. نزدیک آمد و احوالم را پرسید، گفتم: در نهایت سختی هستم. گفت: آیا طبیب می خواهی؟ گفتم: آری. بلافاصله یک نفر دیگر وارد شد. به قدری زیبا و خوشبو بود که درد خودم را فراموش کردم. این طبیب دست به پایم کشید، درد پایم خوب شد. دستش را بالاتر کشید، هر جا دستش می رسید، درد من آرام می گرفت تا به ترقوه گردنم کشید و از سرم گذشت، ناگهان خودم را بیرون از بدن دیدم، در حالیکه از درد کاملا  راحت شده بودم. طلبه ای وارد حجره ام شد، فریاد برآورد: ای وای! این سید مرد! مردم جمع  شدند، بدنم را بلند کردند، غسل دادند و کفن کردند. هنگامیکه بدنم را وارد قبر می کردند شدتی بر من غالب شد مثل وقتی که از کوه مرا پرتاب می کنند.»

شخص نورانی نخستین را که محتضر مزبور مشاهده کرد صورت ملکوتی عقاید و اعمالش بود و دومی جناب عزرائیل ملک الموت.

منـابـع

شهید آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب (ره)- سرای دیگر – از صفحه 377 تا 378

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها