نفس لوامه، نمونه ای از رستاخیز قیامت
فارسی 1321 نمایش |خداوند متعال در آیه 2 سوره مبارکه قیامت می فرماید: «ولا اقسم بالنفس اللوامه»، «و سوگند یاد می کنم به جان ملامت کننده». مقصود از «نفس»، حقیقت ذات انسان و روح و جان آدمی است که بر حسب اختلاف حالاتش متصف به صفات گوناگون می گردد. گاه «نفس اماره ی بالسوء» است و گاه «نفس لوامه» است و گاه دیگر «نفس مطمئنه» است. انسانی که بر اثر انهماک در معاصی و غوطه ورگشتن در لجنزار هوس ها و تمایلات حیوانی، حالت انفعال و شرمندگی را از دست داده و نیروی توبیخ و ملامت در وجودش نمرده باشد، هر وقت که فریب وسوسه ی شیطان خورده و تصمیم گناه می گیرد یا احیانا مرتکب گناهی می گردد، در آن موقع، بانگ اعتراض و انکار از روحش برمی خیزد و مانند یک قاضی عادل ناصح، او را به پای حساب و رسیدگی به جرم و جنایت می آورد و گنهکار خاطی را شدیدا به باد ملامت و سرزنش می گیرد؛ زشتی و قبح یک یک از کرده ها و یا گفته هایش را نشان او داده و از تکرار آن عمل در آینده بر حذرش می دارد. این انسان، دارای نفس لوامه است و روح ایمان به حساب و ترس از عواقب شوم تبهکاری در باطنش زنده است، قوه ی قضائیه و مجریه اش از کار نیفتاده و قدرت تحذیر و جلوگیری از گناه در وجودش به قوت خود باقی است. البته اینچنین نفسی که واجد سرمایه ی بسیار ارزنده ی ایمان و تقوا و ترس از خداست، موجودی بس شریف و عظیم است و ارزش این را دارد که خدای علیم و حکیم به آن سوگند یاد نماید و همچون دیگر آیات الهیه اش آن را مورد تعظیم و تکریم قرار داده و بفرماید: «ولا اقسم بالنفس اللوامه»، قسم به جان ملامتگر انسان که روز قیامت خواهد رسید و کار بشر به موقوف حساب خواهد کشید. بعضی گفته اند مراد از «نفس لوامه»، مطلق نفس انسان است اعم از مومن و کافر، چه آنکه هیچ انسانی نیست مگر اینکه در روز قیامت، خود را ملامت و سرزنش خواهد کرد. آدم مومن خوش عمل خواهد گفت: ای کاش بیش از این در امر عبادت و بندگی می کوشیدم و کفه ی حسناتم را سنگین تر می ساختم «واقله زاداه» افسوس که سستی نموده و با توشه ی کم آمده ام. آدم کافریا فاسق بدعمل نیز خود را به باد توبیخ و ملامت خواهد گرفت:
«و یقول یا لیتنی لم اشرک بربی احدا» (کهف/42)، «می گوید: ای کاش احدی را شریک پروردگارم قرار نمی دادم!»
«یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا» (فرقان/ 27)، «می گوید: ای کاش با پیغمبر، راهی و ارتباطی را پیش می گرفتم».
« یقول یا لیتنی قدمت لخیاتی» (فجر/25)، «می گوید: ای کاش برای زندگی از پیش می انداختم».
بیان یک نکته ی ادبی
جواب قسم در اینجا به داعی اشعار به عظمت و فخامت امر «قیامت» محذوف است که کلمه «لتبعثن» می باشد. یعنی قسم می خورم به «روز قیامت» و سوگند یادمی کنم به «نفس لوامه ی» انسان که شما آدمیان به طور قطع و مسلم مبعوث خواهید گشت و برای رسیدگی به حساب عمل در روز جزا به پا خواهید خاست و چون آیات بعد در مقام بیان حتمیت رستاخیز است، حذف «جواب قسم» در این مورد اخلالی به دلالت کلام وارد نمی آورد، بلکه دلالت بر تعظیم و تفخیم مطلب نیز می نماید. چنانکه در سوره ی نبا با تعبیر خاص توأم با ابهامی مخصوص می فرماید: «عم یتسالون * هن النبا العظیم * الذی هم فیه مختلفون * کلا سیعلمون * ثم کلا سیعلمون» (نبا/5-1)، «از چه گفتگو می کنند؟ از آن خبر بزرگ، آن خبری که آنان در آن اختلاف دارند. باز ایستند، به زودی خواهند دانست. باز هم باز ایستند به زودی خواهند دانست». با اینکه ممکن بود گفته بوشود: «عن یوم القیامه یتسالون» یعنی: آیا روز قیامت سخن می گویید؟ ولی با به کار بردن ابهام در تعبیر، پیداست که چه فخامت توام با رعبی عجیب در امر «قیامت» در دل ها به وجود می آورد که اگر صریحا اسم «قیامت» برده می شد، دلالت بر آنچنان فخامت و سطوت نمی نمود. حال، اینجا هم حذف «جواب قسم» در عین اینکه مخل به دلالت کلام نمی باشد مفهوم «فخامت» مطلب نیز می باشد.
«نفس لوامه» یا نمونه ای از رستاخیز قیامت
بی تردید از نظر «حکمت» قرآن، تناسبی میان «قیامت» و «نفس لوامه ی» انسان، موجود است که در مقام «قسم» با هم مقارن آمده و همدوش یکدیگر واقع شده اند و شاید آن تناسب از این جهت باشد که: روز قیامت، صحنه ی پرده برداری از روی اعمال ننگین آدمیان و عیان نمودن اسرار گنهکاران است. «یوم تبلی السرائر» (طارق /9)، روزی است که حقایق پنهان را به طور آشکار و عیان نشان داده و پرده از روی جنایات انسان ها برمی دارد و جنایتکاران خطاکار را سرکوفت می دهد: «ولو تری اذ المجرمون ناکسوا روسهم عند ربهم» (سجده/27)، اگر ببینی آن هنگامی را که گنهکاران در حضور پروردگارشان سر به زیر و ذلیلند. روزی است که ستمگران دست های خود را از شدت ندامت و پشیمانی به دندان می گزند: «ویوم یعض الظالم علی یدیه» (فرقان/27). در میان آتش سوزان جهنم فریاد می کشند: «یا لیتنا اطعنا الله وطعنا الرسولا» (احزاب/66)، ای کاش خدا و پیغمبر را اطاعت کرده بودیم. بالاخره روز قیامت، روز «حسرت» و ندامت است که فرموده: «وانذرهم یوم الحسره» (مریم/39)، و بترسان ایشان را از روز حسرت، و نیز روز «تغابن» است که می فرماید: «ذلک یوم التغابن» (تغابن/9)، «این ]روز قیامت[ روز ظهور غبن و زیان و خسران است».
همچنین «نفس لوامه» در عالم وجود انسان که از آن، در اصطلاح «روانکاوان» تعبیر به نیروی «وجدان» می شود، در حد خود نمونه ای از صحنه ی لرزاننده و طوفان خیز قیامت است که خدای منان از باب تفضل و احسان، در باطن وجود هر فردی قرار داده است تا در هر لحظه ای از لحظات زندگی دنیایی به هنگام پیشامد مقتضی، تشکیل «محکمه ی قضایی» داده و انسان خطا کار را به خطا و اشتباهش واقف سازد و وی را در آتش توبه و ندامتش بسوزاند و او را از آتش کبرای قیامت برهاند.
آری خدا با ذکر «نفس لوامه» در ردیف «یومن القیامه» و قسم یاد کردن به آن، ما را متوجه این نکته می سازد که بدانید از نظر رحمت و عطوفتی که به شما دارم و می خواهم به طهارت و تهذیب نفس خود بپردازید و گرفتار عذابهای شدید آخرت نگردید، درهمین دنیا در باطن وجود خود شما، دستگاه عظیمی که نمونه ی دستگاه رستاخیز عمومی عالم است قرار داده ام که در خلوتخانه ی وجود خودتان، دور از دیده ی کسان و مرثی و مسمع دیگران تشکیل «محکمه ی قضایی» می دهد و زشتی های اخلاقی و عملی را با عواقب شوم و دردناک آن، نشان شما داده و سرزنش ها می کند و آتش های پشیمانی و ندامت در درون جانتان مشتعل می سازد و حال توبه و استغفار در شما به وجود می آورد. آری این دستگاه «ملامت» که خدا به نام «نفس لوامه» در وجود انسان قرار داده است، آیت رحمت و نشانه ی مغفرت است که آدمی پیش از رسیدن به «قیامت» نحت تاثیر «نفس لوامه ی» خود واقع شده و در آتش «ندامت» بسوزد تا گرفتار آتش قیامت نشود و اگر (العیاذ بالله) این نیروی «ملامت» داخلی بر اثر پیروی از هوای نفس و آلودگی مفرط به گناه، از کار باز ایستد و آنچنان تبرگی و قساوت، دل را بگیرد که بانگ بیدار باش های «نفس لوامه» در آن دل سخت اثر بگذارد، نتیجه آن می شود که چنین انسان فاقد نیروی «ملامت» با کمال بی پروایی در لجنزار گناه و معصیت، غوطه ور می گردد و همچنان با آلودگی پیش می رود تا آنکه ناگهان به خود می آید که صحنه ی رستاخیز عمومی جهان برپا گشته و شراره های آتش دوزخ او را در کام خود فرو کشیده است: «حتی اذا جاء تهم الساعه بغته قالوا یا حسرتنا علب ما فرطنا فیها» (انعام/31)، تا همین که قیامت به طور ناگهانی به سراغشان آمد می گویند ای حسرت و افسوس ما بر اهمال و تفریطی که درباره ی این جهان نمودیم.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 101 تا 106
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها