آیاتی از قرآن پیرامون جاودانه بودن روح، پس از مرگ

فارسی 1335 نمایش |

یکی از معارف مهم قرآن، بقای روح پس از جدایی از بدن است و این که مرگ پایان زندگی انسان نیست بلکه روزنه ای است به زندگی دیگر، آن هم در جهان برتر. به عبارت دیگر: مرگ دروازه فنا نیست، بلکه دروازه ابدیت است و بشر از این دروازه به جهان ابدی که آن نیز برای خود فرازهایی دارد، گام می نهد و پاسدار این دروازه، فرشته مرگ است که دست انسان را می گیرد و او را به سوی دیگر روانه می سازد. عرب جاهلی زندگی را منحصر به همین زندگی مادی می دانست و جز این حیات به زندگی دیگر معتقد نبود و پیوسته می گفت: «و قالوا ما هی إلا حیاتنا الــدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا  إلا الدهر...» (سوره جاثیه/ آیه 24«زندگی جز زندگی دنیا نیست و مرور زمان ما را نابود می سازد.» در برابر این اندیشه جاهلی قرآن می گوید: نه تنها بشر از زندگی جاودانی در رستاخیز برخوردار خواهد بود، بلکه پس از مرگ نیز رشته زندگی او از هم نگسسته و حیات وی ادامه دارد. آیاتی که بر این مطلب دلالت دارد بر دو دسته اند: 1. آیاتی که صریحا به زنده بودن شهیدان راه خدا پس از مرگ و زنده بودن افراد برتر، از اهل ایمان، و سران کفر، شهادت می دهند و صراحت آنها به پایه ای است که هرگز نمی توان دلالت آنها را انکار کرد. 2. آیاتی که گواهی می دهد که ارتباط و پیوند انسان های آن جهان با انسان های این نشأت قطع و بریده نشده است و آنان از اوضاع این جهان کم و بیش آگاهی دارند.

نخست آیاتی را که با کمال صراحت بر بقای روح دلالت دارند، مطرح می کنیم، بعدا آیاتی را که دلالت آنها به پایه آیات صریح نیست منعکس می سازیم. اینک آیاتی که از قاطعیت و صراحت برخوردار است:

1. شهیدان راه خدا زنده اند

«و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات  بل أحیاء ولکن لاتشعرون»، (سوره بقره/ آیه 154«به افرادی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند ولی شما درک نمی کنید.» اگر ذیل آیه نبود (شما درک نمی کنید) ممکن بود تصور شود که مقصود از زنده بودن شهیدان راه خدا، همان حیات اجتماعی آنان است، زیرا گروه فداکار، پیوسته در قلوب و افکار مردم، جای داشته و نام و صفات آنان بر نوک قلم ها و خامه هاست و فداکاری های آنان خطوط طلایی صفحات تاریخ ملت ها را تشکیل می دهد اما ذیل آیه، این پندار را نفی می کند، زیرا اگر مقصود حیات اجتماعی بود، این مطلبی نبود که بر امت اسلامی و بالأخص افراد بیدار روشن، مخفی و پنهان بماند تا قرآن موکدا در دو سوره مطرح نماید.

«و لا تحسبن الــذین قــتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون»، «افراد کشته در راه خدا را، مرده میندیش، آنان زندگانند، نزد پروردگار خود روزی می خورند.»

«فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ألا خوف علیهم و لا هم یحزنون»، «به افرادی که پشت سر آنان قرار دارند و به آنها نپیوسیته اند، بشارت می دهند (و یا اظهار خوشحالی می کنند) که ترس و اندوهی برای آنان نیست.»

«یستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لایضیع أجر المومنین»، (سوره آل عمران/ آیات 169/ 171«به نعمت های الهی ابراز خوشحالی نموده به راستی خداوند، پاداش افراد با ایمان را ضایع نمی سازد.»

این قسمت از آیات، از نظر صراحت و قاطعیت در درجه بسیار بالاتر قرار دارند، و در این آیات شهیدان راه حق نه تنها حی و زنده خوانده شده اند، بلکه به صراحت گفته شده است که آنان از آثار جسمانی و معنوی حیات، کاملا برخوردارند. روزی می خورند، و این خود از آثار جسمانی یک موجود زنده است، شادمان و خوشحالند و این خود از آثار روحی و نفسانی یک فرد زنده است.

2. مومن سوره یس زنده است

حضرت مسیح علیه السلام سه نفر مبلغ به اطراف اعزام کرد، مردم آن منطقه به انکار دعوت آنان پرداختند جز یک نفر که از نقطه دور شهر آمده بود، به او ایمان آورد، در این موقع، مردم به سوی او هجوم آورند و او را کشتند، پس از کشته شدن چنین پیام فرستاد: «أنی آمنت بــربکم فاسمعون* قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومی یعلمون* بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین» (سوره یس/ آیات 25-27«وی گفت: من به خدای شماها (فرستاده ها) ایمان آوردم، (به خاطر همین ایمان) به او گفته شد: وارد بهشت شو، وی گفت: ای کاش قوم من می دانستند که خدای من مرا بخشید و گرامی داشت.» مقصود از بهشت که به او گفته شد، وارد آن گردد، بهشت برزخی است نه اخروی، به گواه این که وی آرزو می کند که ای کاش قوم من می دانستند که خدایم مرا بخشید و گرامی داشت. آرزوی چنین آگاهی با جهان آخرت که حجاب و پرده ها از برابر دیدگان انسان ها برداشته می شود، و افراد از وضع یکدیگر آگاه می باشند، مناسب نیست، بلکه چنین ناآگاهی با این جهان مناسب است که انسان های این نشأت از وضع انسان های نشأت دیگر آگاهی ندارند و آیات قرآن بر این مطلب گواهی می دهند. گذشته از این، در آیات بعدی روشن می سازد که پس از درگذشت و بخشیده شدن و دخول او به بهشت، چراغ زندگی قوم او با یک صیحه آسمانی خاموش گشت، چنانکه می فرماید: «و ما أنزلنا علی قومه من بعده من جند من السماء و ما کنا منزلین»، «بر قوم او، بعد از وی سپاهی از آسمان نفرستادیم و هرگز چنین نمی کردیم.» «أن کانت إلا صیحة واحدة فإذا هم خامدون» (سوره یس/ آیات 28- 29«چیزی نبود، جز یک صیحه ناگهانی که همگی به خاموشی گراییدند.» از این دو آیه  استفاده می شود که پس از ورود او به بهشت، قوم وی در این جهان می زیستند که ناگهان مرگ، آنان را فرا گرفت و چنین بهشتی، جز بهشت برزخی چیزی نمی تواند باشد.

3. فرعونیان برآتش عرضه می شوند

«النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه أدخلوا آل فرعون أشد العذاب» (سوره غافر/ آیه 46«آل فرعون صبح و عصر، بر آتش، نشان داده می شوند، روزی که آخرت برپا می گردد حکم می شود که آل فرعون را بر سختترین عذاب وارد سازید.» با توجه به مفاد دو بخش آیه، بقای و حیات آنان در جهان برزخ روشن می گردد، زیرا پیش از رسیدن قیامت، صبح و عصر بر آتش عرضه و نشان داده می شوند، ولی پس از بر پا گشتن قیامت به سختترین عذاب وارد می گردند. اگر ذیل آیه «و یوم تقوم الساعه» نبود، مفاد بخش نخست چندان روشن نبود، ولی با توجه به ذیل آیه، روشن می گردد که مقصود همان دوران برزخ است و گرنه تقابل دو جمله صحیح نخواهد بود. گذشته از این، موضوع صبح و عصر نیز گواهی می دهد که مقصود سرای رستاخیز نیست زیرا در آن سرا، صبح و عصری وجود ندارد.

4. امت نوح پس از غرق، وارد آتش شدند

«مما خطیئا تهم أغرقوا فأدخلوا نارا فلم یجدوا لهم من دون الله أنصارا»، (سوره نوح/ آیه 25«به خاطر خطاهایی که مرتکب شده بودند، غرق شدند و در نتیجه وارد آتش گشتند، و جز خدا، برای خود کمک و یاوری  ندیدند». ممکن است تصور شود که، ورود آنان به آتش چون قطعی بود از این جهت به لفظ ماضی آورده شد «فأدخلوا نارا»، ولی یک چنین تأویل، علاوه بر اینکه بدون شاهد صحیح نیست، برخلاف ظاهر آیه می باشد. اگر مقصود این بود، لازم بود به جای «فأدخلوا» «ثم ادخلوا» بگوید زیرا بنابراین احتمال، میان غرق و ورود به آتش سالیان درازی فاصله وجود دارد. بنا بر این تأویل، باز ناچاریم جمله «فلم یجدوا» را که حاکی از گذشته است، نیز تأویل کرده و از طریق محقق الوقوع بودن تفسیر کنیم و بگوییم چون محقق الوقوع بود از این جهت جمله «لم یجدوا» که بر گذشته دلالت می کند آورده است. این همه تأویل بدون شاهد، صحیح نیست.

بخش دیگر از آیات مورد بحث

برای بقای حیات روح انسانی یک رشته آیات دیگری نیز دلالت دارند که از نظر دلالت و قاطعیت به پایه آیات پیش نمی رسند ولی به گونه ای می توان بقای حیات را از آنها استفاده نمود، اینک به برخی از این آیات اشاره می شود:

1. «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون* لعلی أعمل صالحا فما تــرکت کلا إنها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون»، (سوره مومنون/ آیات 99-100«هنگامی که مرگ یکی از آنان فرا رسید می گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در مورد آنچه ترک کرده ام عمل شایسته ای انجام دهم، نه هرگز بازگشت ممکن نیست، این کلمه ای است که وی گوینده آن می باشد، پیش روی آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.» لفظ «وراء» در لغت و قرآن به معنی پیش رو استعمال شده است مانند: «... و کان وراء هم ملک یأخذ کل سفینه غصبا» (سوره کهف/ آیه 79«پیش روی مستمندانی که در دریا کار می کردند، فرمانروایی بود که کشتی ها را به زور می گرفت.» و در آیه مورد بحث نیز، به معنی پیش رو است. «برزخ» به معنی فاصله میان دو چیز است مانند: «بینهما برزخ لا یبغیان» (سوره الرحمن/ آیه 20)، «میان دو دریا فاصله است که از به هم آمیخته شدن آبهای دو دریا، جلوگیری می کند». اگر تنها به لفظ «برزخ» توجه کنیم آیه گواه بر وجود حیات در برزخ نیست. ولی اگر مجموع آیه را در نظر بگیریم دلالت آیه بر جاودانگی روح کاملا روشن است زیرا فرد گنهکار از یک طرف خواستار بازگشت به این جهان است، و جهتی برای این تمنا جز مشاهده آثار وحشت انگیز اعمال خود در این فاصله نیست، و از طرف دیگر، ظاهر آیه می رساند که این گروه در این فاصله بازداشت می شوند، تا روزی که مبعوث می گردند. مقصود از این بازداشت چیست؟ آیا بدن آنها بازداشت می گردد؟ یا روح آنها زندگی دیگری پیدا می کند؟ بازداشت کردن بدن بی معنی است زیرا بدن می پوسد و در اطراف جهان متفرق می گردد، طبعا مقصود همان دومی است یعنی زندگی دیگری پیدا کرده و در آن فاصله بازداشت می گردد. با توجه به این دو مطلب دلالت آیه کاملا واضح است.

2. «....و لو تری إذا الظالمون فی غمرات الموت و الملائکه باسطوا أیدیهم أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون علی الله غیر الحق و کنتم عن آیاته تستکبرون» (سوره انعام/ آیه93«هنگامی که ستمگران را در گردابهای مرگ بینی، و فرشتگان دست ها را گشوده اند (به آنان می گویند) جان خود را برآرید، امروز به کیفر خود که عذاب خفت بار است می رسید، به خاطر این که درباره خدا به ناحق سخن می گفتند و از آیه های او روی برمی تافتند». ظاهر آیه با توجه به جمله «الیوم تجزون» می رساند که پس از قبض روح، عذاب آنان را فرا می گیرد و اگر برای بشر پس از مرگ، حیات و زندگی وجود نداشت، تعذیب آنان امکان پذیر نبود. از این بیان دلالت آیه زیر نیز روشن می گردد: «اگر بینی لحظه ای که فرشتگان جان کافران را می گیرند و به روها و پشت های آنان می زنند (و به آنان می گویند) عذاب سوزانی را بچشید. این کیفر دستاوردهای کارهای شما است. خداوند به بندگان خود ظلم نمی کند. آنان به رسم فرعونیان و گروه های پیش به آیات الهی کفر ورزیدند. خداوند به گناهانشان کیفر داد. خداوند نیرومند و سخت کیفر دهنده است.» (سوره انفال/ آیات 50- 52). دقت در مفاد آیه می رساند که علاوه بر این که فرشتگان چهره و پشت آنان را می زنند، خود آنها عذاب سوزانی را می چشند، عذابی که دستاورد کارهای قبلی آنان است. دلالت آیه بر بقای روح در صورتی روشنتر می گردد که آیه در أثناء بحث، سرانجام فرعونیان را یادآور می گردد و آیات بخش قبلی به روشنترین وجه بر حیات فرعون و پیروان آنان گواهی داد. و در برخی از آیات، تنها به زدن فرشتگان تصریح شده و از عذاب سوزان، ذکری به میان نیامده است مانند: «چگونه می شود وقتی که فرشتگان بر چهره و پشت آنان می زنند» (سوره محمد/ آیه 27). اینها آیاتی است که می توان با آنها، بر ادامه حیات پس ار مرگ استدلال نمود. باتتبع در آیات قرآن، می توان بر آیات دیگری نیز دست یافت.

منـابـع

جعفر سبحانی – اصالت روح از نظر قرآن – از صفحه 47 تا 58

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها