معنای ولایت تشریعی و اقسام آن

فارسی 1550 نمایش |

در کتابهای علمی از مقامات معنوی اولیای خدا، به «و لایت تکوینی» و از مناصب رسمی به «ولایت تشریعی» تعبیر می کنند. پیش از آنکه فرهنگستان ایران شروع به کار کند و به فکر احیای زبان پارسی و یا به عبارت صحیح تر به فکر گسترش آن بیفتد غالب مردم این مرز و بوم، کلمه «ولایت» را به جای «ایالت» دیروز و «استان» امروز به کار می بردند و به سر پرست استان، والی می گفتند. کسانی که با مسایل فقهی کم و بیش آشنایی دارند می دانند که پدر و یا جد بر فرزند صغیر «ولایت» شرعی دارد و شرعا مجازند در اموال و دیگر شئون مربوط به او تصرف نمایند. پدر بر دختر باکره ولایت شرعی دارد و ازدواج او بدون اجازه پدر نافذ نیست، و نیز همگی می دانیم که حاکم شرع بر اموال عمومی مانند درآمد زمین های خالصه، زکات و خمس ولایت شرعی دارد و ولایت این امور در زمان حضور امام با خود او و در زمان غبیت او با مجتهد جامع الشرایط می باشد. طرح این مثال ها برای این است که ثابت شود غالب افراد با این لفظ آشنایی خاصی دارند هرچند معنی دقیق این لفظ را ندانند. غالبا ولایت به کسر (واو) به معنی دوستی و (ولایت) به فتح (واو) به معنی سرپرستی و تسلط بر تصرف است و گاهی هر دو لفظ  در هر دو معنی به کار می رود. لازم به گفتن نیست که در مثال های بالا مقصود از ولایت همان معنی دوم آن یعنی تسلط بر تصرف است. مقصود از ولایت «تشریعی» مقام و منصب قانونی است که از طرف خداوند به فردی از افراد به عنوان یک مقام رسمی عطا شده است. و به عبارت دیگر: ولایت تشریعی مقام و منصب قراردادی است که به خاطر اداره شئون اجتماعی به گروه برگزیده ای از جانب خداوند داده می شود مانند مقام نبوت و مقام زعامت و.... و در برابر آن ولایت تکوینی است که بنده ای از بندگان خدا، خواه پیامبر باشد خواه امام و یا شخص دیگر بر اثر طی طریق عبودیت و بندگی، تکامل روحی پیدا کرده و بر جهان خارج از خود تسلط پیدا کند. در ادامه، اقسام ولایت تشریعی را اعم از صحیح و باطل تشریح می کنیم:

1. تفویض تشریع احکام

مقصود از تفویض تشریع احکام این است که خداوند اختیار تشریع قوانین را به پیامبر و امامان بسپارد و آنان از پیش خود، آنچه را بخواهند حلال و آنچه را بخواهند حرام اعلام نمایند. به عبارت دیگر: دستگاه تشریع بر محور اراده و خواست آنان بگردد، و خداوند مقام و منصب تشریع را در تمام موارد به آنها تفویض بنماید. ولایت تشریعی به این معنی نه تنها ثابت نیست بلکه آیات قرآنی و احادیث اسلامی یک چنین تسلط و اختیار را از پیامبر و امامان سلب می کند. مثلا مشرکان اصرار می ورزیدند که پیامبر در محتویات  قرآن تغییراتی دهد خدا به پیامبر دستور  می دهد که در پاسخ آنان بگوید: «من فقط از وحی پیروی می کنم، و از عذاب روز بزرگ که دامن گنهکاران را می گیرد سخت بیمناکم» (سوره یونس/ آیه 15). وقتی مشرکان به تکذیب پیامبر برخاستند قرآن دستور داد که در پاسخ آنان بگوید: «آنچه می گویم وحی الهی است که بر من نازل می گردد.» (سوره نجم/ آیه 4). بی پایگی یک چنین تفویض، آنچنان روشن است که هرگز نیاز به بحث ندارد و آیات و روایات فراوانی گواهی می دهند که تشریع احکام از آن خداست و هرگز خداوند این منصب را به کسی واگذار نکرده است. و یکی از مراتب توحید، توحید در تقنین است که در کتابهای عقیدتی به طور گسترده از آن بحث شده است. معنی دیگر ولایت بر تشریع این است که خداوند در موارد معدودی درخواست پیامبر را بپذیرد و آن را امضا بنماید. البته تصدیق این مطلب با توجه به عصمت پیامبر که هیچگاه از دایره درستی و راستی گام فراتر نمی نهد و مصالح و مفاسد را به خوبی تشخیص می دهد، چندان مشکل نخواهد بود. به عبارت روشنتر:  پیامبر در برخی از موارد، تشریع یک رشته احکامی را از خدا خواسته و خداوند نیز برای ابراز عظمت و بزرگی او، درخواست او را پذیرفته است. و اگر در این مورد روایات صحیحی نبود هرگز برای پیامبر یک چنین ولایت بر تشریع نیز ثابت نبود ولی مرحوم محدث کلینی در اصول کافی روایاتی در این زمینه نقل کرده است که برخی از آنها را می آوریم: امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند ده رکعت نماز به صورت دو رکعت در شبانه روز واجب کرده ولی پیامبر بر هر یک از نمازهای ظهر و عصر و عشاء دو رکعت و بر نماز مغرب یک رکعت افزود و در اینجا مسئله «فرض الله» و «فرض النبی» پیش آمد و خداوند نیز آن را تصویب کرد.» پیامبر نوافل یومیه را 34 رکعت قرار داده و خداوند آن را پذیرفت. خدا در سال، روزه ماه رمضان را واجب کرد ولی رسول خدا روزه شعبان و سه روز از هر ماه را به عنوان روزه استحبابی بر آن افزود و خدا نیز آن را قبول کرد. خداوند شراب را تحریم کرد ولی پیامبر هر مست کننده را تحریم نمود. ولایت تشریعی در این موارد با محدودیت خاصی که دارد به همان معنی است که گفته شد، یعنی پیامبر درخواست نموده و خداوند نیز اجابت فرموده است و کار پیامبر جز یک درخواست آن هم به ضمیمه انتظار تصویب چیز دیگری نبوده است، و اگر از دو تفویض وارد شویم ناچار باید بگوییم فقط در موارد انگشت شماری به پیامبر اختیاراتی داده شده است.

2. زعامت سیاسی و اجتماعی

دومین معنی ولایت تشریعی این است که پیامبر اسلام از طریق شارع مقدس، زعیم سیاسی و رهبر امور اجتماعی مسلمانان است و آیات متعددی بر زعامت وسیع و گسترده پیامبر گرامی گواهی می دهند:

1. «خدا و پیامبر و فرمانروایانی از خود را اطاعت کنید»، (سوره نساء/ آیه 59). 

2. «پیامبر به مومنان از خود آنها شایسته تر است»، (سوره احزاب/ آیه 6).

از شاخه های این زعامت گسترده، داوری در میان مسلمانان است و پیامبر گرامی در دوران زندگی خود، دادگستری اسلام را چه به وسیله خویش و چه با تعیین دادرسانی در خارج اداره می کرد و قرآن به مسلمانان دستور می دهد که داوریهای پیامبر را در امور حقوقی و مخاصمات بی چون و چرا بپذیرند چنانکه می فرماید: «به پروردگارت سوگند! آنان هرگز مومن واقعی نمی گردند مگر اینکه تو را در موارد اختلاف، حکم و داور قرار دهند، و از داوری تو ملالی پیدا نکنند، و در برابر حکم تو تسلیم  شوند» (سوره نساء/ آیه 65). از شئون رهبری در امور اجتماعی، اداره امور مالی و اقتصادی اسلام است که شخص پیامبر گرامی در دوران حیات خود آن را ادراه می کرد و قرآن او را به فرمان زیر مخاطب ساخت: «از اموال آنان زکات بگیر و از این طریق آنها را پاکیز بگردان»، (سوره توبه/ آیه 103)، و در آیات دیگر مقدار مالیات و مصارف آنها دقیقا تعیین گردیده است. بنا به مضمون آیات و روایاتی که در این زمینه وارد شده و سیره شخصی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در دوران رسالت بر آن گواهی می دهد پیامبر گرامی، زعیم مسلمانان، حاکم جامعه، فرمانروای ملت، سیاستمدار امت، بوده و آنچه را که باید فرمانروای مطلق جامعه انجام دهد، وی انجام می داد، چیزی که هست زعامت او یک موهبت الهی بود که از جانب خداوند به وی تفویض شده بود بدون اینکه مردم او را برای این مقام انتخاب کرده باشند.

3. مرجعیت در معارف و احکام اسلام

شکی نیست که رهبری پیامبر گرامی منحصر به امور سیاسی و اجتماعی نبود بلکه وی به گواهی آیات قرآن، معلم و آموزگار کتاب آسمانی، مبین مشکلات قرآن و بازگو کننده سنن و احکام الهی بود، از این جهت به اتفاق جامعه اسلامی و نصوص قرآن، گفتار و رفتار وی در تعالیم عالی اسلام و وظایف بندگان، سند و حجت می باشد.

منـابـع

جعفر سبحانی – اصالت روح از نظر قرآن – از صفحه 191 تا 197

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها