جزیه، یکی از راههای همزیستی مسالمت آمیز اقلیتهای مذهبی با مسلمانان
فارسی 1515 نمایش |از مسائل جنجالی و پر سر صدا در مورد حکومت اسلامی چگونگی رفتار با اقلیتهای مذهبی است، ولی این وضعیت خاص نه به خاطر پیچیدگی مساله است، بلکه بیشتر به خاطر دو چیز است: نخست نا آگاهی بسیاری از افراد از قوانین و تعلیمات اسلامی در این مساله و گرفتار شدن در چنگال تعصبات خشک است، و دیگر به خاطر تبلیغات سوء دشمنان و تلاش آنها برای دور ساختن پیروان خود از آیین اسلام می باشد، چرا که می دانند جاذبه تعلیمات اسلام تا آن حد است که اگر پیروان ادیان دیگر به آن نزدیک شوند بسیاری تحت تاثیر واقع خواهند شد از این رو به آنها می گویند: اسلام با پیروان مذاهب دیگر برخوردی بسیار خشن دارد، خود را از مسلمانان دور نگهدارید. این در حالی است که اسلام با پیروان مذاهب دیگر، رفتاری کاملا دوستانه دارد و پیشنهاد همزیستی مسالمت آمیز می کند. با این اشاره به قرآن بازمی گردیم و آیاتی را که در این زمینه وارد شده مورد بررسی قرار می دهیم: قرآن می فرماید: «قاتلوا الذین لایومنون بالله ولابالیوم الاخر ولایحرمون ماحرم الله و رسوله ولایدیئون دین الحق من الذین اوتو الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن ید وهم صاغرون»، (توبه/29)، «با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا ایمان دارند و نه به روز جزا، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می شمرند و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم «جزیه» را به دست خود بپردازند».
داستان «جزیه»
در این آیه، بعد از بیان دستورهای لازم نسبت به مشرکان و بت پرستان به سراغ کفار اهل کتاب (یهود و نصاری) می رود و می گوید: «با کسانی از اهل کتاب که نه ایمان به خدا و نه روز جزا دارند و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می شمرند و نه آیین حق را می پذیرند پیکار کنید تا زمانی که «جزیه» را به دست خود با خضوع و تسلیم بپردازند»، (قاتلوا الذین لایومنون بالله ولابالیوم الاخر ولایحرمون ماحرم الله و رسوله ولایدیئون دین الحق من الذین اوتو الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن ید وهم صاغرون). به بقین لحن این آیه در مورد «اهل کتاب» شدید است، این به خاطر آن است که اهل کتاب به خصوص «یهود» موضع بسیار سختی در برابر اسلام داشتند. در جنگ احزاب و پاره ای از جنگها با دشمنان دیگر هم آواز شدند به علاوه در بعضی از جنگها مانند «خیبر» در برابر مسلمین ایستادند و توطئه قتل پیامبر (ص) را چیدند و برای مشرکان جاسوسی می کردند. با توجه به اینکه آیه فوق از آیات سوره توبه است و می دانیم سوره توبه در سال نهم هجرت نازل شده در آن هنگام که مسلمانان غزوات اسلامی را پشت سر گذارده بودند و لازم بود اسلام موضع خود را در برابر همه مخالفان مشخص کند، نخست به مشرکان اخطار کرد که وضع خود را مشخص کنند، در برابر آنها که پیمان خود را شکسته بودند اعلان جهاد داد مگر اینکه تسلیم شوند، و در مورد آنها که به عهد خود وفادار بودند، وفاداری تا پایان مدت قرارداد را اعلام نمود (این مطلب در آیات نخستین سوره منعکس است)، سپس به اهل کتاب که دائما با مشرکان همکاری داشتند در آیه مورد بحث اعلام جنگ می نماید و آنها را با سه جمله توصیف می کند:
نخست اینکه آنها نه به خدا ایمان دارند و نه به روز جزاء (لایومنون بالله ولابالیوم الاخر). درست است که ظاهرا یهود و نصاری مبدا و معاد را پذیرفتند ولی از یکسو آنها را با خرافات آلوده ساخته، از توحید روی برتافته و به تثلیت و شرک روی آورده اند و معاد را غالبا منحصر در معاد روحانی می دانستند و مهمتر اینکه ایمان به مبدا و معاد بازتابی در اعمالشان نداشت و آلودگی آنان به حدی بود که گویی ایمان به مبدا و معاد ندارند.
دوم اینکه «آنها حرام الهی را حرام نمی شمردند»، (ولایحرمون ماحرم الله و رسوله). تاریخ آنها گواهی می دهد که در عمل غالبا پایبند به محرمات نبودند و گناهانی را مرتکب می شدند که در همه شرایع آسمانی حرام شناخته شده بود، و دین فقط یک مساله شخصی شناخته می شود و در نیایشهای هفتگی و بعضی مسائل اخلاقی خلاصه می گردد و مطلقا بازتابی در زندگی اجتماعی آنها ندارد، به عنوان نمونه صهیونیستها برای رسیدن به منافع خود از هیچ جنایتی ابا ندارند.
در سومین توصیف می گوید: «آنها بطور کلی آیین حق را قبول ندارند» (ولایدیئون دین الحق) چرا که مفهوم دین را به کلی دگرگون ساخته و آن را از مسائل اساسی بشری بکلی بیرون برده و با خرافات آمیخته بودند.
این سه توصیف در واقع لازم وملزوم یکدیگرند و همین ها بود که آنها را به مقابله با اسلام و انواع کارشکنی ها دعوت می کرد، ولی با این حال در پایان آیه راه آشتی و صلح را به روی آنها می گشاید و می گوید: «حتی یعطوا الجزیه عن ید وهم صاغرون»، «تا زمانی که جزیه (مالیات سرانه) را با خضوع بپردازند».
راغب در مفردات می گوید: «جزیه» چیزی است که از اهل ذمه (غیرمسلمانانی که با مسلمان پیمان همزیستی دارنذ و در داخل کشورهای اسلامی زندگی می کنند) گرفته می شود، و نامگذاری آن به این نام به خاطر آن است که به منزله جزا و پاداشی است که در برابر حفط جان (و مالشان) می پردازند. در کتاب التحقیق آمده است که «جزیه» به معنی نوعی از جزاء و پاداش است و آن همان چیزی است که از غیر مسلمانان گرفته می شود. به هرحال ریشه اصلی آن همان «جزاء» است به خاطر اینکه پولی که آنها می پردازند رایگان و بدون عوض نیست، بلکه حکومت اسلامی موظف است در برابر آن از مال و جان و ناموس آنها دفاع کند و امنیت کامل را برای آنان فراهم سازد. بعضی نیز احتمال داده اند که از ماده «جزء» باشد چرا که جزیه معمولا مقدار کمی از مال است که سالانه نسبت به هر فرد پرداخته می شود. تعبیر به «عن ید» (با دست خود) اشاره به این است که «جزیه» را باید شخصا بپردازند، و نمی توانند وکیلی برای پرداخت آن انتخاب کنند، ولی بعضی معتقدند که این تعبیر اشاره به این است که جزیه باید نقدی باشد، بنابراین می توانند وکیل و نماینده ای برای پرداخت آن انتخاب کنند ولی باید نقدا باشد نه نسیه، یا اینکه منظور این است که «جزیه» را تنها باید از اغنیاء گرفت و فقرا از پرداختن این مالیات اسلامی معافند. هر کدام از این معانی سه گانه باشد مشکلی در اصل مساله ایجاد نمی کند هر چند جمع هر سه معنی نیز ممکن است. و اما تعبیر به صاغرون که مورد تفسیرها و برداشتهای نامناسبی قرار گرفته و اصل از ماده «صغر» (بر وزن پسر) به معنی کوچک شدن و خضوع کردن است، و منظور این است که پرداختن جزیه باید به عنوان خضوع و احترام نسبت به اسلام و مسلمین و مقررات حکومت اسلامی باشد و به تعبیر دیگر نشانه ای برای همزیستی مسالمت آمیز و قبول موقعیت یک اقلیت سالم و محترم در برابر اکثریت بوده باشد. و اینکه بعضی از مفسران آن را به مفهوم «تحقیر و توهین و اهانت و سخریه اهل کتاب» تفسیر کرده اند، نه از مفهوم لغوی کلمه استفاده می شود، نه با روح تعلیمات اسلام سازگار است و نه با سایر دستوراتی که درباره طرز رفتار با اقلیتهای مذهبی به مارسیده است تطبیق می کند. در واقع ذهنیت خاص خودشان را بر آیه تحمیل کرده اند، و از اینجا روشن می شود جنجالی که بعضی درباره این جمله از آیه به راه انداخته اند و آن را مخالف شئون انسانی و آیین همزیستی مسالمت آمیز دانسته اند جنجال بی اساسی است. این نکته نیز قابل توجه است که «جزیه» معمولا مبلغ بسیار کمی بوده است که در مقابل مسئولیتی که مسلمین در حفظ جان و مال و ناموس اهل کتاب داشتند پرداخت می گردید و مطابق بعضی از روایات گاهی در حدود یک دینار در سال بود! حتی آنها که قادر بر پرداخت این مبلغ نبودند معاف می شدند (قبلا گفته شد بعضی جمله «عن ید» را اشاره به آن می دانند).
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 10 – از صفحه 383 تا 385 و صفحه 387 تا 391
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها