وسوسه و یا تجسم شیطان در روز بدر
فارسی 3955 نمایش |اگر مردان الهی مورد عنایت امدادهای غیبی هستند، مردان هوسران نیز مورد حمایت شیطان و شیطان صفتان می باشند، در روز بدر وسوسه های شیطانی و اغوای آنها سبب شد که نبرد با پیامبر در نظر آنان خوب و زیبا جلوه کند و شیطان به آنان وعده حمایت و کمک داد، وحی الهی منظره را چنین نقل می کند: «و إذ زین لهم الشیطان أعمالهم و قال لا غالب لکم الیوم من الناس و إنی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص على عقبیه و قال إنی بری ء منکم إنی أرى ما لا ترون إنی أخاف الله و الله شدید العقاب؛ به یاد آور هنگامی که شیطان اعمال (مشرکان قریش) را در نظر آنان زیبا جلوه داد و گفت هیچ کس بر شما پیروز نمی شود، و من حامی و در کنار شما هستم، وقتی دو سپاه با هم روبرو شدند (شیطان دید که مؤمنان از جانب فرشتگان حمایت می شوند) گفت من از شما بیزارم من چیزی را می بینم که شما نمی بینید من از خدا می ترسم خدا سخت کیفر است.» (انفال/ 48)
اکنون باید دید چگونه شیطان، اعمال زشت آنان را زیبا جلوه داد و این کار مکن است به یکی از دو صورت انجام گیرد:
الف: گرایشهای نفسانی آنان را از طریق وسوسه در قلوب، تحریک کند و عمل ناپسند را در نظر آنان زیبا جلوه دهد.
ب: به صورت انسان آشنایی مجسم گردد وعده حمایت دهد و ظاهر آیه با معنی دوم بیشتر تطبیق می کند.
«و إذ زین لهم الشیطان أعمالهم و قال لا غالب لکم الیوم» زینت دادن شیطان عمل آدمى را به این است که به وسیله تهییج عواطف درونى مربوط به آن عمل، در دل آدمى القاء مى کند که عمل بسیار خوبى است، و در نتیجه انسان از عمل خود لذت مى برد و قلبا آن را دوست مى دارد، و آن قدر قلب متوجه آن مى شود که دیگر فرصتى برایش نمى ماند تا در عواقب وخیم و آثار سوء و شوم آن تعقلى کند.
بعید نیست که جمله "و قال لا غالب لکم الیوم..." تفسیر و یا به منزله تفسیر همین زینت دادن شیطان باشد، و این در صورتى است که منظور از اعمال، نتیجه مادى آن باشد که همان نیرو، اسلحه، نفرات، غلامان و ابزار طرب و شرابهایى بوده که تهیه دیده بودند و شترانى که با خود مى راندند، و ممکن هم هست مقصود خود اعمال باشد، و آن انواع لجاجت و اصرارى بوده که در گمراهى خود و در دشمنى با خدا و رسول مى ورزیده و آن بى بند و بارى که در ظلم و فسق داشته اند، و در این صورت جمله «لا غالب لکم الیوم من الناس» تفسیر زینت دادن شیطان نیست، بلکه تتمیم آن است، و خلاصه اینکه شیطان با گفتن این جمله کفار را در آنچه که تصمیم گرفته اند یعنى در قتال با مسلمین تشویق و خوشدل ساخته و در تکمیل این غرض گفت: «و إنی جار لکم»
کلمه "جار" از "جوار" است، و جوار از سنت هاى عهد جاهلیت عرب است که زندگى قبیله اى داشته، و از احکام جوار (پناهندگى) یکى این بوده که صاحب جار پناهنده خود را در هنگام سوء قصد دشمن یارى کند، و البته آثار مختلف دیگرى به حسب سنن جارى در مجتمعات بشرى داشته است. روز فرقان آن روزى بود که شیطان رفتارى را که مشرکین در دشمنى با خدا و رسول و جنگ با مسلمین داشتند و آن رفتار را در آمادگى براى خاموش کردن نور خدا اعمال مى کردند در نظر ایشان جلوه داده و براى تشویق و خوشدل ساختن آنان مى گفت: «لا غالب لکم الیوم من الناس» هیچ کس امروز نمى تواند بر شما غلبه کند، و من هم خود پناه شمایم، و دشمن شما را از شما دفع مى دهم، ولى وقتى دو فریق با هم روبرو شدند مشرکین مؤمنین را و مؤمنین مشرکین را دیدند او (شیطان) شکست خورده و فرارى به عقب برگشت و به مشرکین گفت: «من چیزهایى مى بینم که شما نمى بینید، من ملائکه را مى بینم که براى کمک مؤمنین با عذابهایى که شما را تهدید مى کند نازل مى شوند، من از عذاب خدا مى ترسم، و خدا "شدید العقاب" است.»
این معنا به طورى که ملاحظه مى کنید، با وسوسه شیطان در دل مشرکین و تهییج و تشجیع آنان بر جنگ با مؤمنین و تشویقشان در آماده شدن و دگرگونى افکار ایشان بعد از روبرو شدن با لشکر اسلام و نزول کمک براى مؤمنین و دچار شدن ایشان به رعب، و اینکه آرزوى فتح و تصمیم بر غالب شدنشان جاى خود را به ترس و نومیدى داد، قابل انطباق است.
نیز معنایى است که ممکن است با احتمال زیر هم منطبق شود، و آن احتمال اینکه یک تصور شیطانى آن چنان حواس مشرکین را به خود جلب کرده باشد که در نظرشان به صورت یک انسانى درآمده و به طورى که خداوند حکایت کرده به ایشان گفته باشد: «لا غالب لکم الیوم من الناس و إنی جار لکم» و این تصور درونى با القاء همین حرف ایشان را گمراه کرده و به راه انداخته و به میدان جنگ کشانده باشد، تا آنکه هر دو لشکر یکدیگر را برخورد نموده و چون وضع را بر خلاف آنچه آرزو و طمع داشت مشاهده کرد پا به فرار گذاشته و گفته باشد: «إنی بری ء منکم إنی أرى ما لا ترون» من نزول ملائکه را به کمک مؤمنین مى بینم «إنی أخاف الله و الله شدید العقاب» روایات راجع به این داستان هم که از طریق شیعه و سنى وارد شده این احتمال را تایید مى کند.
مضمون این روایات این است که شیطان در نظر مشرکین به صورت سراقة بن مالک بن جشعم کنانى مدلجى که از اشراف کنانه بوده مجسم شده و به ایشان گفت آنچه را که گفت، و حتى پرچمشان را هم بلند کرد تا بالآخره آنان را به میدان جنگ آورد، و وقتى دو لشکر روبرو شدند خودش پا به فرار گذاشت، و گفت: «إنی بری ء منکم إنی أرى ما لا ترون» تا آخر آن کلماتى که خداوند از وى حکایت کرده است.
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 356
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 9 صفحه 127
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها