مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر اکرم
فارسی 3372 نمایش |گروهی از سیره نویسان و محدثان و مورخان اسلامی متن مذاکره نمایندگام نجران با پیامبر را نقل کرده اند ولی مرحوم سید بن طاووس خصوصیات مذاکره و سرگذشت مباهله را دقیقتر و جامعتر و مبسوطتر از دیگران نقل کرده است. وی تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب «مباهله» محمد بن عبدالمطلب شیبانی، و کتاب «عمل ذی الحجة» حسن بن اسماعیل نقل کرده است ولی نقل تمام جزئیات این واقعه بزرگ تاریخی که متأسفانه برخی از سیره نویسان حتی در اشاره به آن کوتاهی نموده اند، از حوصله این مقاله خارج است و فقط گوشه ای از مذاکرات آنان را که «حلبی» در سیره خود آورده است در اینجا ذکر می نماییم.
پیامبر گرامی (ص): «من شما را به آیین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان خواند.»
نمایندگان نجران: «اگر منظور از اسلام ایمان به خدا جهان است ما قبلا به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نماییم.»
پیامبر گرامی (ص): «اسلام علایمی دارد و برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید چگونه می گویید که خدای یگانه را پرستش می کنید، در صورتی که شماها صلیب را می پرستید و ازخوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند معتقدید؟»
نمایندگان نجران: «ما او را خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده کرد و بیماران را شفا بخشید و از گل پرندگانی ساخت و آنها را به پرواز درآورد و تمام این اعمال، حاکی است که او خداست.»
پیامبر گرامی (ص): «نه، او بنده خدا و مخلوق خدا است که او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده بود.»
یک نفر از نمایندگان: «آری او فرزند خداست زیرا مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند او را به دنیا آورد، پس ناچار باید او همان خدای جهان باشد.»
پیامبر گرامی (ص): فرشته ی وحی در این موقع نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید: «وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدری و مادری باشد از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خدا است پس حضرت آدم برای این منصب شایسته تر است زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.»
نمایندگان نجران: «گفتگوهای شما ما را قانع نمی کند، راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.»
در این موقع پیک وحی نازل گردید و آیه ی مباهله را آورد و پیامبر گرامی (ص) را مأمور ساخت تا با کسانی که با او به مجادله و محاجه برمی خیزند و زیر بار حق نمی روند، به مباهله برخیزد و طرفین از خداوند بخواهند که افراد دروغگو را از رحمت خود دور سازد: «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین؛ پس هر که با وجود دانشى که [درباره عیسى] سوى تو آمد با تو محاجه کرد بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و کسان نزدیکمان و کسان نزدیکتان را فرا خوانیم، سپس [به درگاه خدا] تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» (آل عمران/ 61)
طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند، و قرار شد که فردای آن روز همگی برای مباهله حاضر و آماده شوند. وقت مباهله فرا رسید. قبلا پیامبر گرامی (ص)، و هیئت نمایندگی «نجران» توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه در دامنه ی صحرا انجام بگیرد پیامبر گرامی (ص)، از میان مسلمانان و بستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند، و این چهارتن جز علی بن ابی طالب (ع) و فاطمه (ع) دختر پیامبر و حسن و حسین (ع) کس دیگری نبود زیرا در میان مسلمانان نفوسی پاکتر، و ایمانی استوارتر از نفوس و ایمان این چهار تن، وجود نداشت.
پیامبر گرامی (ص)، فاصله منزل و نقطه ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد با وضع خاصی طی نمود، او در حالی که حضرت حسین (ع) را در آغوش و دست حضرت حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه (ع) به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب (ع) پشت سر وی حرکت می کردند گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به میدان مباهله به همراهان خود گفت: «من هر موقع دعا کردم شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.»
سران هیئت نمایندگان نجران پیش از آن که با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می گفتند هرگاه دیدید که «محمد» افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت وی یک فرد غیر صادق بوده و اعتمادی به نبوت خود ندارد ولی اگر او با فرزندان و جگرگوشه های خود به «مباهله» بیاید و با یک وضع وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، رو به درگاه الهی گذارد، پیداست که او یک پیامبر راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد بلکه با جرأت هرچه تمامتر حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزدیک خود را در معرض فنا و نابودی واقع سازد.
هنوز سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند، که ناگهان قیافه نورانی پیامبر گرامی (ص)، با چهارتن دیگر که سه تن از آنها شاخه های شجره وجود او بودند برای مسیحیان نجران نمایان گردیدند و همگی با حالت بهت زده و تحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند و از این که او جگرگوشه های معصوم و بیگناه و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده است، انگشت تعجب به دندان گرفتند و همگی گفتند که این مرد به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.
اسقف نجران گفت: «من چهره هایی ر امی بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند، فورا کنده می شود و هرگز صحیح نیست ما با این قیافه های نورانی و با این افراد با فضیلت، مباهله نماییم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم، و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند، و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند.»
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 98
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها