استعاذه و استعانت در قرائت
فارسی 2706 نمایش |قرآن کریم، قول ثقیل است: «إنا سنلقی علیک قولا ثقیلا؛ در حقيقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى كنيم» (مزمل/ 5) از این رو سالکی که خواهان نیل به حقایق معارف آن است باید از گزند هر رهزنی مصون بماند و از هر رهگشایی مدد بجوید، بدین جهت خداوند سبحان به تالیان قرآن و سالکان کوی وحی هم دستور تخلیه که جنبه ی سلبی دارد می دهد و هم فرمان تجلیه و تحلیه که جنبه ی اثباتی دارد و می فرماید: «فإذا قرأت القران فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم؛ هنگام قرائت قرآن، به خداوند از گزند شیطنت هر شیطان وسوسه گر پناه ببر.» (نحل/ 98)
انسان تا خود را از وسوسه های درون و بیرون، همچنین از سنتها و آداب جاهلی نجات ندهد و تا ذهن خویش را از پیش داوریهای قبلی نرهاند، بهره ای از خواندن قرآن نمی برد، زیرا وساوس و سنتهای جاهلی مانع فهم صحیح او می شود و کسی که با پیش داوری قبلی به خدمت قرآن آمده سعی می کند که قرآن را مهمان خود کند نه خود مهمان قرآن باشد. چنین فردی در حقیقت الفاظ قرآن را بر زبان جاری کرده است در حالی که از معانی آن هیچ اطلاعی ندارد. او مصداق این حدیث رسول اکرم (ص) است که فرمود: «ویل لمن لاکها ولمیتدبرها؛ وای بر کسی که این آیات را بین دو فک و چانه اش بگرداند و درباره آن تدبر نکند.»
گرچه رسول خدا (ص) از هرگونه وسوسه مصون است، زیرا جزو مخلصین است و شیطان در محدوده اخلاص راه ندارد و هرگونه استعاذه ی آن حضرت جنبه دفعی دارد نه رفعی، ولی دیگران که دستور اقتدای به پیامبر به آنها داده شد امر به استعاذه می شوند تا در مقام رفع خطر، استعاذه کنند. یعنی پیامبر استعاذه می کند تا شیطان به حریم او نیاید ولی دیگران استعاذه می کنند تا شیطانی که به سراغشان آمده است برود، تا بعد از غبارروبی باطنی به خدمت قرآن بروند.
نفس و شیطان، دو وسوسه گر خطرناکند، چنانکه خداوند درباره نفس می فرماید: «و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه؛ و همانا ما انسان را آفریدیم، و مى دانیم که نفس او چه وسوسه اى به او مى کند.» (ق/ 16) و درباره شیطان می فرماید: «الذی یوسوس فی صدور الناس* من الجنة و الناس؛ آن که در سینه هاى مردم وسوسه مى کند. از پریان و آدمیان.» (ناس/ 5- 6) شیطان در کمین راهیان کوی حق است تا رهزنی کند. شیطان به سراغ انسان راکد، ساکت، بیکار و منزوی نمی آید، زیرا وی را در کمند خود دارد. آنگاه که انسان شروع به خواندن قرآن کرده و راه می افتد، همزمان با آن، راهزنان کار خود را آغاز می کنند، از این رو قاری قرآن باید هم در حدوث و هم در بقا در حصن حصین الهی باشد، زیرا همانگونه که بیان شد هم در آغاز قرائت وسوسه شیطان راه دارد و هم در ادامه ی آن.
از آنجا که تخلیه از رذائل که همان استعاذه است کار تجلیه و تحلیه را نمی کند، خداوند سبحان برای تحصیل جنبه ثبوتی به پیامبر می فرماید: «إقرأ باسم ربک الذی خلق؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید.» (علق/ 1) به نام حق قرائت کن، به طوری که یاد خدا هم در حدوث و هم در بقا در قلب قاری جلوه گر باشد. البته این نحو قرائت مخصوص رسول خدا (ص) نیست، تنها چیزی که اختصاص به آن حضرت دارد دریافت و تحمل وحی است.
معنای تحلیه و تسمیه در قرائت این نیست که قاری قرآن فقط در اول قرائت بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» و سپس از یاد خدا غفلت کند، بلکه منظور آن است که قاری قرآن از ابتدا تا انتهای قرائت، نام و یاد خدا را در دل گرامی بدارد. بنابراین تجلی و تحلی دل به نام و یاد حق با تبرک و تیمن حسی و لفظی همراه است. نکته ی شایان ذکر این که اسمای الهی که قرائت کننده بر زبان جاری می کند اسم اسمند، زیرا اسمای حقیقی خدا درجات فیض مخصوص الهی است که انسان از جانب خداوند سبحان موظف است آنها را تقدیس و تنزیه کند: «سبح اسم ربک الأعلی؛ نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى.» (اعلی/ 1) زیرا همانگونه که پروردگار را باید تسبیح و تحمید کرد نامش را نیز باید تسبیح و تحمید کرد. اسمای حسنای حق جزو شئون ربوبی و مدبرات امرند و خداوند سبحان به وسیله این اسمای حسنی، همه ی جهان را تدبیر می کند، از این رو سزاوار تقدیس و تنزیه هستند و اما الفاظی که بر آن اسماء دلالت دارد، احترام لفظی و حسی داشته و فقط حکایت مفهومی از آن حقائق عینی دارد.
خدای سبحان انسان را با اسمای حسنایش تأمین می کند و برای اینکه انسان درست در خدمت قرآن باشد خدای سبحان هم راه پرهیز از خطر درون و بیرون را به صورت استعاذه به ما آموخت و هم راه تحصیل آن هدایتهای درون و بیرون را فراراه ما نصب کرد؛ جهات بیرونی مانند جهات درونی در جنبه وصف ثبوتی و صفت سلبی شریک است.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 293
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها