وصایای پیامبر به ابوذر
فارسی 3886 نمایش |وصیتهایی که رسول خدا (ص) به ابوذر فرموده اند، بخشی از آنها مستقیما در تجلیل از قرآن است و بخشی دیگر در تکریم حاملان قرآن و قسمتی مربوط به تفسیر آیات و برخی مربوط به تطبیق معانی کلی قرآن بر مصادیق آن. این واقعیات گاهی به صورت آیات قرآنی جلوه گر است و زمانی به عنوان حدیث رسول گرامی (ص) در چهره وصیت و نصیحت بازگو می شود.
1- تهذیب، ره آورد مشترک انبیا: ابوذر از رسول گرامی (ص) سؤال کرد: «آیا مطلبی در قرآن یافت می شود که در کتابهای انبیای گذشته هم آمده باشد؟» آن حضرت فرمود: «آری و آن عبارت است از اهمیت و فضیلت خودسازی و تهذیب و تزکیه روح که از بهترین و برجسته ترین مسایل انسانی است.» «قد أفلح من تزکی* وذکر اسم ربه فصلی* بل تؤثرون الحیوة الدنیا* والاخرة خیر و أبقی* إن هذا لفی الصحف الأولی* صحف إبراهیم و موسی؛ رستگار آن كس كه خود را پاك گردانيد. و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گزارد. ليكن [شما] زندگى دنيا را بر مى گزينيد. با آنكه [جهان] آخرت نيكوتر و پايدارتر است. قطعا در صحيفه هاى گذشته اين [معنى] هست. صحيفه هاى ابراهيم و موسى.» (اعلی/ 14- 19)
خداوند سبحان، تزکیه ی روح و یاد حق و نماز را زمینه فلاح و رستگاری می داند. کسی که زمین را کند و کاو و آبیاری می کند تا بذر را شکوفا ساخته، آن را از پوسیدگی رهایی بخشد، به "فلاح" موسوم است و بر این اساس مفلح کسی است که بذر توحید و فطرت را در مزرعه ی دل شکوفا کرده، آن را به ثمر می رساند. آیات مزبور، مانع فلاح و تهذیب نفس را سرگرمی به دنیا می داند. از این جا معلوم می شود که تهذیب نفس و یاد حق و نماز گرچه در دنیا سودمند است ولی آثار مهم آن مربوط به آخرت است. مطالب یاد شده یقینا در صحایف پیامبرانی هم که بین ابراهیم و موسی و بعد از موسی و قبل از رسول اکرم (ع) آمده اند موجود بوده است، چنانکه درباره ی انجیل آمده است: «مصدقا لما بین یدیه؛ تصديق كننده تورات قبل از آن است.» (مائده/ 46) یعنی عیسی آنچه را که در تورات آمده تصدیق کرده است، که یکی از مطالبی که در تورات است اهمیت خودسازی و تهذیب روح می باشد، گذشته از آن که بسیاری از برنامه های عیسوی درباره ی تزکیه نفس است.
2- تفاوت فروتنی با ذلت پذیری: سپس رسول گرامی (ص) به ابوذر می فرماید: «لاتخف فی الله؛ در راه خدا و احیای آثار الهی از هیچ چیز مترس.» این وصیت پیامبر، از قسمت پایانی این آیه ی شریفه استفاده شده است: «یا أیها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه أذلة علی المؤمنین أعزة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومة لائم ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند [اينان] با مؤمنان فروتن [و] بر كافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى ترسند اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد مى دهد و خدا گشايشگر داناست.» (مائده/ 54)
مؤمنان راستین که محبوب خدایند و محب او و فروتنند و ذلت ناپذیر، از ملامت هیچ سرزنش کننده ای هراسناک نیستند، زیرا آنها همان طور که در رجاء موحدند، در خوف نیز موحدند: «یرجون رحمته ویخافون عذابه؛ به رحمت وى اميدوارند و از عذابش مى ترسند.» (اسراء/ 57) و سر توحید خوف و رجای آنها همان عقل عملی است که ناشی از توحید در بینش اعتقادیشان است، از این رو جز از خدا نمی هراسند و جز به او امیدوار نیستند. آیه ی شریفه ی مزبور، برخی اوصاف مؤمنان راستین را بیان می کند که تبیین آنها به محل مناسب خود موکول است، لیکن در این جا به دو نکته اشاره می شود:
الف: دستور به تواضع و فروتنی در برابر مسلمانان، به معنای ذلت و فرومایگی و احساس حقارت در مقابل آنان نیست، زیرا این عمل همان گونه که در مقابل کافران مذموم و ممنوع است در برابر مسلمانان نیز ناپسند است. اسلام هرگز به کسی اجازه نمی دهد خود را در حضور مسلمان دیگر ذلیل کند بلکه سرفرازی در اسلام، اصلی است که مسلمان باید همواره آن را حفظ کند. انسان همان گونه که مالک ناموس خود نیست، زیرا ناموس هر کسی حق الله است نه حق شخصی او، و باید از آن دفاع کند همچنین حفظ آبرو از حقوق الله است و جزو حق شخصی کسی نیست که بتوان مانند مال آن را به دیگری بخشید و یا در صورت تجاوز، رضایت داد. در این باره امام صادق (ع) می فرماید: «خداوند سبحان کارهای مؤمن را به خودش واگذار کرده است مگر این که خود را به ذلت افکنده، آبروی خود را از دست دهد.» زیرا مؤمن از آن جهت که مؤمن است از ناحیه ایمان، عزت و آبرو یافته است و اگر آبروی مؤمن برود در حقیقت آبروی ایمان رفته است.
ب: مؤمنان در برخورد با نظام ستم و کفر، نفوذ ناپذیرند و با جلال و شکوه با آن برخورد می کنند و کاری که شائبه ی سازش و تسلیم و ذلت داشته باشد از خود بروز نمی دهند، چنانکه خداوند در وصف رسول اکرم (ص) و یاران آن حضرت فرمود: «محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم؛ محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند.» (فتح/ 29) این بخش از آیات، حکم برخی از قوانین بین الملل اسلامی را نیز مشخص می سازد که مسلمانان باید به گونه ای روابط بین المللی خود را تنظیم کنند که عزتشان حفظ شود. به عنوان نمونه، نباید کسی را که ضعیف النفس و ذلت پذیر است به عنوان نماینده حکومت اسلامی به کشور کفر فرستاد یا او را مهماندار سران کفر کرد. باید توجه داشت که اسلام گرچه حکم استواری در برابر کفر و کافران را دارد ولی به مراعات ادب در برخورد با هر انسانی نیز سفارش می کند: «إن جالسک یهودی فأحسن مجالسته.»
3- پیامبر، مأمور به تسبیح حق: رسول گرامی (ص) در ادامه می فرماید: «یا أباذر إن الله سبحانه و تعالی لم یأمرنی بجمع مال؛ خداوند مرا به جمع مال امر نکرده است بلکه مرا به تسبیح و تحمید و عبادت دعوت کرده است.» «فسبح بحمد ربک وکن من الساجدین* واعبد ربک حتی یأتیک الیقین؛ پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.» (حجر/ 98- 99) از انضمام این دو آیه، چنین بر می آید که یقین نتیجه ی عبادتی است که جامع تسبیح و تحمید و سجده باشد.
4- علم نافع: پیامبر اکرم (ص) به ابوذر فرمود: «نشانه عالمی که از علمش بهره می برد آن است که هنگام خواندن قرآن نه تنها در آن تدبر می کند، بلکه در پیشگاه خدا ابتهال و تضرع هم دارد.» از همین رو دعای رسول اکرم (ص) این است که: «اللهم إنی أعوذ بک من علم لا ینفع و...»
علم یا قاصر است و غیر نافع و یا کامل است و سودمند، ولی عالم یا قاصر است و یا مقصر. علوم سودمند که شایسته فراگیری است، در روایات به سه قسم تقسیم شده است: «إنما العلم ثلاثة: آیة محکمة، أو فریضة عادلة، أو سنة قائمة، وما خلاهن فهو فضل» و اگر عالمی با داشتن این علوم نافع، بهره ای نبرد از علم خود محروم شده است و معنای بهره بردن این نیست که تدریس یا سخنرانی یا تألیف داشته باشد، زیرا اینها بهره های علم در نشئه طبیعت و اعتبار است، اما بهره راستین از علم نافع آن است که دارنده این علوم، متعبد، متخشع، مبتهل، متـضرع و متواضع باشد، چنانکه خداوند سبحان می فرماید: «قل امنوا به أو لا تؤمنوا إن الذین أوتوا العلم من قبله إذا یتلی علیهم یخرون للأذقان سجدا* ویقولون سبحان ربنا إن کان وعد ربنا لمفعولا* ویخرون للأذقان یبکون ویزیدهم خشوعا؛ بگو [چه] به آن ايمان بياوريد يا نياوريد بى گمان كسانى كه پيش از [نزول] آن دانش يافته اند چون [اين كتاب] بر آنان خوانده شود سجده كنان به روى درمى افتند. و مى گويند منزه است پروردگار ما كه وعده پروردگار ما قطعا انجام شدنى است. و بر روى زمين مى افتند و مى گريند و بر فروتنى آنها مى افزايد.» (إسراء/ 107- 109)
شما مؤمن بشوید یا نشوید، آنان که از علم الهی برخوردارند با چهره و چانه خود به سجود می افتند. کنایه از این که آنان اهل خضوع و خشوعند. نکته درخور ذکر این که عمل صالح که از علم نافع بر می خیزد، مایه خرمی و شادابی آن علم خواهد شد و هرگز نمی گذارد که آن علم محو گردد. البته عالمی که خود در سایه علم سودمند خویش مهذب شد و فروتنی الهی را بر فرومایگی طبیعی ترجیح داد، توان تربیت و تهذیب دیگران را دارد.
5 ـ مرابطه ی با خداوند: پیامبر گرامی (ص) در توصیه به ابوذر، آخرین آیه سوره آل عمران را تبیین و مصداقش را مشخص می کند. آیه ی پایانی سوره ی آل عمران چنین است: «یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقوا الله لعلکم تفلحون؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد اميد است كه رستگار شويد.» (آل عمران/ 200) این آیه ی شریفه گرچه مصادیق فراوانی نظیر مرزبانی و حفظ ثغور دارد ولی بارزترین مصداق آن، رفتن به مراکز مذهبی و انس گرفتن با عبادات دینی است، از این رو رسول اکرم (ص) فرمود: «کثرة الاختلاف إلی المساجد فذلکم الرباط» مرابطه آن است که انسان وقتی نماز خواند خوشحال نباشد که از عهده تکلیف به در آمده و خود را فارغ بداند، بلکه باید شوق به عبادت و لذت ارتباط و مناجات با خداوند در او حالتی ایجاد کند که منتظر نوبت نماز دیگر باشد.
از رسول خدا (صم) نقل شده که فرمودند: «فرق من با دیگران این است که من چنان تشنه ی نمازم که هر چه بیشتر نماز می خوانم شوقم به نماز بیشتر می شود و هر چه بیشتر با خدای خود سخن بگویم اشتیاقم به مناجات با حق افزوده می شود.» فرق نعمتهای مادی با معنوی آن است که نعمتهای مادی، محکوم تزاحم و امتناع تداخل است، ولی نعمتهای معنوی که مجرد و الهی است، محکوم به عدم تزاحمند، از این رو هر نعمت مادی، به اندازه ی خود از گنجایش ظرف کاسته و مزاحم ورود مظروف دیگری است، ولی نعمتهای معنوی، نه تنها از گنجایش ظرف خود نمی کاهد، بلکه به اندازه تأثیر وجودی خود، مایه وسعت آن گشته، زمینه نزول مظروفهای معنوی دیگر را فراهم می کند، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) درباره علم فرمود: «کل وعاء یضیق بما جعل فیه إلا وعاء العلم فإنه یتسع به؛ هر ظرفی با آمدن مظروف از ظرفیتش کاسته می شود مگر ظرف علم که با آمدن مظروف ظرفیت آن بیشتر می شود.» شاهد بر مطلب مزبور، مسئله ی افزون طلبی در علم است، چنانکه در همین وصیت آمده است که ابوذر به رسول اکرم (ص) عرض کرد: «زدنی یا رسول الله؛ بیشتر افاضه کن.» که این روش افزون طلبی در علوم و معارف از سیره پیامبر آموخته شد، زیرا خداوند سبحان به پیامبرش می فرماید: «قل رب زدنی علما؛ بگو پروردگارا علمم را زیاد کن.» (طه/ 114) یعنی تو از خداوند سبحان علم برتر و بالاتر طلب کن و در مسایل علمی افزون طلب باش.
6 ـ کشت آخرت: سپس رسول گرامی (ص) فرمود: «ای ابوذر! این که خداوند می فرماید: «من کان یرید حرث الاخرة نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها وما له فی الاخرة من نصیب؛ كسى كه كشت آخرت بخواهد براى وى در كشته اش مى افزاييم و كسى كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مى دهيم و[لى] در آخرت او را نصيبى نيست.» (شوری/ 20) منظور از حرث و کشت آخرت، عمل صالح است. اگر کسی از عمل صالح برخوردار بود خداوند سبحان کمبود او را جبران کرده، آنها را از او قبول می کند و آنچه را انجام نداده توفیق و اشتیاق انجام آن را به او مرحمت می کند.»
7 ـ محبوبترین و امیدوارترین انسان: «إن أحبکم إلی الله أکثرکم ذکرا له؛ ای ابوذر! محبوبترین انسانها نزد خداوند کسی است که بیش از دیگران به یاد حق باشد.» که این مطلب را از آیه «إن أکرمکم عند الله أتقیکم؛ همانا بهترین شما باتقواترین شماست.» (حجرات/ 13) می توان استفاده کرد. «ای ابوذر! آگاه باش کسی در قیامت امید نجاتش بیشتر است که ترس و هراسش از خداوند بیش از دیگران بوده است.» «وأما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی* فإن الجنة هی المأوی؛ و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت. پس جايگاه او همان بهشت است.» (نازعات/ 40- 41)
8 ـ ملکه ی تقوا: عنوان "پرهیزکاران" که در بعضی از آیات به صورت وصف که نشانه استمرار است آمده: «إن المتقین؛ همانا متقین.» (دخان/ 51) غیر از «إن الذین اتقوا؛ کسانی که باتقوایند.» (اعراف/ 201) که با فعل ماضی آمده است می باشد؛ زیرا وصف تقوا برای متصفان به آن، چنان ملکه شده است که از چیزهایی که در نظر دیگران ارتکاب آنها بی اهمیت است پرهیز می کنند؛ از این رو رسول اکرم (ص) فرمود: «ای ابوذر! تو به گونه ای از خدا بترس و پرهیز کن که دیگران آن چنان پرهیز نمی کنند.» پرهیز از مشتبهات، لازم چنان تقوایی است، از این رو برای آن که مؤمنان به چنین تقوایی دست یایند، می فرماید: «دع ما یریبک إلی ما لا یریبک.»
9 ـ تقوای دل: سپس آن حضرت به سینه مبارک خود اشاره کردند و فرمودند: تقوا در دل است. تقوا صفت قلب است که مظاهری دارد و این مظاهر به عنوان مصادیق تقوا ذکر می شود، چنانکه خداوند سبحان در تعظیم شعائر الهی می فرماید: «ذلک ومن یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب؛ اين است [فرايض خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت آن [حاكى] از پاكى دلهاست.» (حج/ 32) باید تقوا، هم به عنوان حسن فعلی در متن عمل باشد و هم به عنوان حسن فاعلی در قلب عامل جایگزین باشد. یعنی کاری که مطابق شرع نباشد تقوای عملی در آن نیست و همچنین اگر کار مشروع بود، ولی مکلف آن را انجام نداد تقوای فاعلی در او وجود نخواهد داشت.
10 ـ تقوا، مشکل گشاست: «ای ابوذر! اگر همه مردم به این آیه عمل کنند برای آنها کافی است.» «ومن یتق الله یجعل له مخرجا* ویرزقه من حیث لا یحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدرا؛ هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرون شدنى قرار مى دهد. و از جايى كه حسابش را نمى كند به او روزى مى رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است خدا فرمانش را به انجام رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى مقرر كرده است.» (طلاق/ 2- 3) زیرا جامعه ای که همه مردم آن اهل تقوا باشند، گرفتار نا امنی و نابسامانی نخواهد شد. انسان پرهیزکار هرگز در فراز و نشیب روزگار نمی ماند و از طریقی روزی او می رسد که به آن امیدوار نبوده است. اگر کسی به خدا اعتماد کند و او را وکیل خود قرار دهد خدا برای او کافی است. خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است که روزی هیچ کس بدون آن اندازه، به او نمی رسد. بنابر این انسان باید کارهایش را بر محور تقوا قرار داده و به مدد تقوا و توکل به سوی خروج از مشکلات حرکت کند و انتظار روزی "من حیث لا یحتسب" را داشته باشد.
11 ـ «عمل با تقوا، مقبول و کثیر است. ای ابوذر! اگر با تقوا باشید عمل شما مقبول است. «إنما یتقبل الله من المتقین؛ گفت خدا فقط از تقواپيشگان مى پذيرد.» (مائده/ 27) در این حال، عمل شما اندک نخواهد بود، زیرا چیزی که مقبول خدا باشد، نباید ناچیز و اندک شمرده شود. نتیجه آن که عمل با تقوا، مقبول و کثیر است.»
این بخش از وصیت، نظیر آیه ی «یا أیها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد يادى بسيار.» (احزاب/ 41) است که امیرالمؤمنین (ع) در ذیل آن می فرماید: «ذکر خالص، ذکر کثیر است. عمل خالصانه را چون خدا می پسندد کثیر است، اما ذکر منافقان گرچه در ظاهر کثیر باشد اندک است.» «لا یذکرون الله إلا قلیلا؛ خدا را جز اندكى ياد نمى كنند.» (نساء/ 142) این که خداوند می فرماید: منافقان، کم تسبیح حق می کنند، در حالی که منافق اصلا به یاد خداوند نیست: «نسوا الله فأنساهم أنفسهم؛ آنان را دچار خودفراموشى كرد آنان همان نافرمانانند.» (حشر/ 19) برای آن است که همین ذکر علنی و آشکار آنها که برای جلب توجه مردم است و ریاکارانه انجام می گیرد قلیل است گرچه ظاهرا زیاد باشد. پس کسی که در پنهان و نهان ذکر دارد ذکرش کثیر است، زیرا خالص و مقبول است و عمل مقبول اندک نیست.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 337
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها