متانت در سخن گفتن
فارسی 2975 نمایش |پیامبر که دارای روح لطیف و فردی آزاده بود، گرفتار افرادی شده بود که از بسیاری از مزایای اخلاقی دور بودند و با شخصیتی مانند رسول اکرم (ص) طوری سخن می گفتند که گویی با یک فرد چوپان سخن می گویند. در سال نهم هجرت که آن را «عام الوفود» می نامند، هیئت و دسته های مختلفی از قبایل اطراف برای تشرف به اسلام به مدینه می آمدند، واردین وقت و بی وقت پشت در اطاق پیامبر گرامی (ص)، که با مسجد چندان فاصله نداشت، می ایستادند، فریاد می کشیدند که «یا محمد اخرج؛ ای محمد بیرون بیا!» این کار علاوه بر این که استراحت رسول خدا را به هم می زد یک نوع بی احترامی به شخصیتی مانند پیامبر گرامی (ص) بود.
خداوند در ابتدای سوره ی حجرات یک رشته از مباحث مهم اخلاقى و دستورات انضباطى نازل شده که آن را شایسته نام سوره اخلاق مى کند، و در آیات مورد بحث که در آغاز سوره قرار گرفته، به دو قسمت از این دستورات اشاره شده است: نخست تقدم نیافتن بر خدا و پیامبر (ص)، و دیگرى در محضر پیامبر (ص) سر و صدا و قال و غوغا راه نینداختن. بعد مى فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله و اتقوا الله إن الله سمیع علیم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید چیزى را در برابر خدا و رسولش مقدم نشمرید، و تقواى الهى پیشه کنید، که خداوند شنوا و داناست.» (حجرات/ 1)
منظور از مقدم نداشتن چیزى در برابر خدا و پیامبر پیشى نگرفتن بر آنها در کارها، و ترک عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پیامبر (ص) است. روشن است که آیه مفهوم وسیع و گسترده اى دارد و هرگونه پیشى گرفتن را در هر برنامه اى شامل مى شود. مسئولیت انضباط "رهروان" در برابر "رهبران" آن هم یک رهبر بزرگ الهى ایجاب مى کند که در هیچ کار، و هیچ سخن و برنامه، بر آنها پیشى نگیرند، و شتاب و عجله نکنند.
آیه بعد اشاره به دستور دوم کرده، مى گوید: «یا أیها الذین آمنوا لا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط أعمالکم و أنتم لا تشعرون؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید و در برابر او بلند سخن نگوئید و داد و فریاد نزنید، آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى مى کنند مبادا اعمال شما حبط و نابود گردد در حالى که نمى دانید.» (حجرات/ 2)
جمله اول (لا ترفعوا أصواتکم...) اشاره به این است که صدا را بلندتر از صداى پیامبر (ص) نکنید، که این خود یک نوع بى ادبى در محضر مبارک او است، پیامبر (ص) که جاى خود دارد این کار در برابر پدر و مادر و استاد و معلم نیز مخالف احترام و ادب است. اما جمله (لا تجهروا له بالقول...) ممکن است تاکیدى بر همان معنى جمله اول باشد یا اشاره به مطلب تازه اى و آن ترک خطاب پیامبر (ص) با جمله "یا محمد" و تبدیل آن به "یا رسول الله" است.
اما جمعى از مفسران در تفاوت بین این دو جمله چنین گفته اند: جمله اول، ناظر به زمانى است که مردم با پیامبر (ص) همسخن مى شوند که نباید صداى خود را از صداى او برتر کنند، و جمله دوم مربوط به موقعى است که پیامبر (ص) خاموش است و در محضرش سخن مى گویند، در این حالت نیز نباید صدا را زیاد بلند کنند. جمع میان این معنى و معنى سابق نیز مانعى ندارد و با شان نزول آیه نیز سازگار است. و به هر حال ظاهر آیه بیشتر این است که دو مطلب متفاوت را بیان مى کند. بدیهى است اگر اینگونه اعمال به قصد توهین به مقام شامخ نبوت باشد موجب کفر است و بدون آن ایذاء و گناه. در صورت اول علت حبط و نابودى اعمال روشن است، زیرا کفر علت حبط (از میان رفتن ثواب عمل نیک) مى شود.
در صورت دوم نیز مانعى ندارد که چنین عمل زشتى باعث نابودى ثواب بسیارى از اعمال گردد، نابود شدن ثواب بعضى از اعمال به خاطر بعضى از گناهان خاص، بى مانع است، همانگونه که نابود شدن اثر بعضى از گناهان به وسیله اعمال صالح نیز قطعى است، و دلائل فراوانى در آیات قرآن یا روایات اسلامى بر این معنى وجود دارد، هر چند این معنى به صورت یک قانون کلى در همه "حسنات" و "سیئات" ثابت نشده است، اما در مورد بعضى از "حسنات" و "سیئات" مهم، دلائلى نقلى وجود دارد و دلیلى هم از عقل بر خلاف آن نیست. در روایتى آمده است هنگامى که آیه فوق نازل شد "ثابت بن قیس" (خطیب پیامبر) که صداى رسایى داشت گفت: «من بودم که صدایم را از صداى پیامبر (ص) فراتر مى کردم، و در برابر او بلند سخن مى گفتم، اعمال من نابود شد، و من اهل دوزخم!» این مطلب به گوش پیامبر (ص) رسید، فرمود: "چنین نیست او اهل بهشت است" (زیرا او این کار را به هنگام ایراد خطابه براى مؤمنان یا در برابر مخالفان که اداء یک وظیفه اسلامى بود انجام مى داد). همانگونه که عباس بن عبد المطلب نیز در جنگ حنین به فرمان پیامبر (ص) با صداى بلند فراریان را دعوت به بازگشت نمود.
آیه بعد براى تاکید بیشتر روى این موضوع پاداش کسانى را که به این دستور الهى عمل مى کنند، و انضباط و ادب را در برابر پیامبر (ص) رعایت مى نمایند چنین بیان مى کند: «إن الذین یغضون أصواتهم عند رسول الله أولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفرة و أجر عظیم؛ آنها که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه مى کنند کسانى هستند که خداوند قلوبشان را براى تقوا خالص و گسترده ساخته و براى آنها آمرزش و پاداش عظیمى است.» (حجرات/ 3)
قابل توجه اینکه در آیه قبل تعبیر به "نبى" شده، و در اینجا تعبیر به "رسول الله"، و هر دو گویا اشاره به این نکته است که پیامبر (ص) از خود چیزى ندارد، او فرستاده خدا و پیام آور او است، اسائه ادب در برابر او اسائه ادب نسبت به خدا است، و رعایت ادب نسبت به او رعایت نسبت به خداوند است. ضمنا تعبیر "مغفرة" به صورت نکره، براى تعظیم و اهمیت است، یعنى خداوند آمرزش کامل و بزرگ نصیبشان مى کند، و بعد از پاک شدن از گناه اجر عظیم به آنها عنایت مى فرماید، زیرا نخست شستشوى از گناه مطرح است، سپس بهره مندى از پاداش عظیم الهى.
آیه بعد براى تاکید بیشتر، اشاره به نادانى و بى خردى کسانى مى کند که این دستور الهى را پشت سر مى افکنند، و چنین مى فرماید: «إن الذین ینادونک من وراء الحجرات أکثرهم لا یعقلون؛ کسانى که تو را از پشت حجره ها بلند صدا مى زنند اکثرشان عقل و خرد ندارند.» (حجرات/ 4)
این چه عقلى است که انسان در برابر بزرگترین سفیر الهى رعایت ادب نکند، و با صداى بلند و نامؤدبانه، همچون اعراب "بنى تمیم" پشت خانه پیامبر (ص) بیاید، و فریاد زند: «یا محمد! یا محمد! اخرج الینا» و آن کانون مهر و عطوفت پروردگار را بدینوسیله ایذاء و آزار نماید.
اصولا هر قدر سطح عقل و خرد انسان بالاتر مى رود بر ادب او افزوده مى شود، زیرا "ارزشها" و "ضد ارزشها" را بهتر درک مى کند، و به همین دلیل بى ادبى همیشه نشانه بى خردى است، یا به تعبیر دیگر بى ادبى کار حیوان و ادب کار انسان است؟ تعبیر به "أکثرهم لا یعقلون" (غالب آنها نمى فهمند) یا به خاطر این است که اکثر در لغت عرب گاه به معنى "همه" مى آید، که براى رعایت احتیاط و ادب این تعبیر را به کار مى برند که حتى اگر یک نفر مستثنى بوده باشد حق او ضایع نشود، گویى خداوند با این تعبیر مى فرماید: من که پروردگار شما هستم و به همه چیز احاطه علمى دارم به هنگام سخن گفتن رعایت آداب مى کنم، پس شما چرا رعایت نمى کنید؟
یا اینکه به راستى در میان آنها افراد عاقلى بوده اند که روى عدم توجه و یا عادت همیشگى صدا را بلند مى کردند، قرآن از این طریق به آنها هشدار مى دهد که عقل و فکر خود را به کار گیرند، و ادب را فراموش نکنند. "حجرات" جمع "حجره" در اینجا اشاره به اطاقهاى متعددى است که در کنار مسجد پیامبر (ص) براى همسران او تهیه شده بود، و در اصل از ماده "حجر" (بر وزن اجر) به معنى منع است، زیرا "حجره" مانع ورود دیگران در حریم زندگى انسان است، و تعبیر به "ورء" در اینجا به معنى بیرون است، از هر طرف که باشد، زیرا در حجره هاى پیامبر به مسجد گشوده مى شد، و افراد نادان و عجول گاه در برابر در حجره مى آمدند و فریاد یا محمد! مى زدند قرآن آنها را از این کار نهى مى کند. در آخرین آیه مورد بحث براى تکمیل این معنى مى افزاید: «و لو أنهم صبروا حتى تخرج إلیهم لکان خیرا لهم؛ اگر آنها صبر مى کردند تا خود بیرون آیى، و به سراغشان روى براى آنها بهتر بود.» (حجرات/ 5)
درست است که عجله و شتاب گاه سبب مى شود که انسان زودتر به مقصود خود برسد، ولى شکیبایى و صبر در چنین مقامى مایه رحمت و آمرزش و اجر عظیم است، و مسلما این بر آن برترى دارد. و از آنجا که افرادى ناآگاهانه قبلا مرتکب چنین کارى شده بودند، و با نزول این دستور الهى طبعا به وحشت مى افتادند، قرآن به آنها نیز نوید مى دهد که اگر توبه کنند مشمول رحمت خداوند مى شوند، لذا در پایان آیه مى فرماید: «و الله غفور رحیم؛ و خداوند غفور و رحیم است.» (حجرات/ 5) پیامبر (ص) نه تنها در این قسمت از آداب معاشرت، از بیگانگان و عربهای بیابانی ناراحتی داشت، بلکه برخی از یاران و اصحاب نزدیک آن حضرت هم، ادب سخن را در محضر وی مراعات نمی کردند.
بخاری محدث معروف جهان تسنن می نویسد: «هیئتی به نمایندگی از قبیله ی «بنی تمیم» وارد مدینه شد، هرکدام از ابی بکر و عمر، شخصی را برای ملاقات با آنها معین نمودند، اختلاف آنان در تعیین آن فرد منجر به مشاجره شد و داد و فریاد آنان در محضر پیامبر گرامی (ص) باعث رنجش خاطر او گردید برای جلوگیری از تکرار این حرکات ناشایست در محضر آن پیشوای بزرگ، آیه ی دوم و سوم نازل گردید و این عمل را آنچنان بد شمرد که نتیجه آن «حبط» اعمال معرفی کردید.»
این احترامات مخصوص زمان پیامبر نیست: اگر پیامبر در حال حیات احترام دارد پس از وفات نیز همان احترام را خواهد داشت، حتی موقعی که عایشه در شهادت حسن بن علی (ع) در کنار قبر پیامبر گرامی (ص) سر و صدا به راه انداخت و به کمک دسته ای از دفن فرزند پیامبر کنار قبر جدش جلوگیری به عمل آورد، حسین بن علی (ع) برای خاموش کردن وی این آیه را خواند: «یا أیها الذین آمنوا لا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی» سپس این جمله را فرمود: «إن الله حرم من المؤمنین أمواتا ما حرم منهم أحیاء؛ خداوند انجام هر نوع عملی را که درباره ی شخص مؤمن در حال حیات او تحریم کرده، در حال مرگ وی نیز تحریم نموده است.»
همان طور که دانشمندان از این آیه فهمیده اند این قبیل احترامات به پیامبر عظیم اختصاص ندارد، بلکه همه ی پیشوایان اسلام و علما و اساتید و پدران و ماردان وعموم بزرگان این گونه احترام ها باید برخوردار باشند، از این جهت درحرمها و آستانه های مقدس، باید از داد و فریاد و امثال آن، خودداری نمود.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 22 صفحه 135
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 397
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها