نقش دین در علل و اركان پیدایش تمدن ها
فارسی 8378 نمایش |ساز و کار دین براى تمدن
در پژوهش هاى تمدن شناسى از سبب ها و عامل هاى پیدایى تمدن نام برده شده است که عبارتند از: جامعه قانون خانواده اخلاق و آداب امنیت حکومت صناعت بازرگانى دانش هنر ادبیات مهاجرت (تاریخ تمدن ویل دورانت، 3-108) دین بى آن که در هدف و ذات خود برنامه اى براى تمدن سازى داشته باشد و آموزش آن در دستور کارش باشد در درازاى تاریخ به گونه عرضى براى شکل گیرى تمدن دست انسان را گرفته و خدمات بسیارى به انسان و جامعه انسانى کرده است تا ارکان بسترها و زمینه هاى تمدن براى بشر فراهم آید از جمله این ارکان که دین در ساخت آن نقش داشته و دارد عبارتند از:
1. جامعه سازى
تشکیل اجتماع و جامعه سنگ زیرین و بستر اصلى پیدایش تمدن است. تا اجتماع فراهم نباشد و شکل نگیرد و کاخ آن برافراشته نگردد هیچ عنصر تمدنى پدید نمى آید. یونگ (1961-1875) روح اجتماعى مذهب را یکى از مشترکات ادیان مى داند. دورکیم معتقد است: فرق جادو و مذهب در این است که جادو به طرف (فردیت) و مذهب به طرف (جمعیت) رو مى کند.دکتر شریعتى مى نویسد: «جامعه شناس و تاریخ جامعه شناسى به یک نتیجه مى رسند و آن اجتماعى بودن روح مذهب است. حتى مذاهب عرفانى و آخرت گرا مذاهبى اجتماعى و امت ساز و جامعه سازند.» (جامعه شناسى ادیان، دکتر على شریعتى 96-97) پژوهشگران تاریخ جملگى بر این نظرند که اجتماع بشرى بر اثر عقاید مذهبى پدید آمده است: از تحقیق در قدیمى ترین عقاید پیشینیان بر ما مسلم شد که مذهب ایشان در بدو امر مبتنى بر پرستش نیاکان بوده و ایجاد خانواده و وضع قوانین اولیه نتیجه همین مذهب بوده است. (تمدن قدیم، فوستل دو کولانژ، ترجمه و مقدمه نصرالله فلسفى، ص 118) براى نمونه مى توان به کنت و. فلنرى و رابرت درنان اشاره کرد که از عنصر دین در تشکیل جامعه هاى نخستین سخن گفته اند: دین و آداب و شعایر براى تشکل نخستین مجموعه جوامع پیش از کریستف کلمب نظیر تمدن اولمک در مکزیک نقش حیاتى داشته است.
در فرایند جامعه سازى هر اندازه عقاید و نمادهاى دینى گستره بیش ترى یافته به همان نسبت اجتماع هاى بشرى گسترش پیدا کرده است. وقتى ادیان الهى در میان بشر ظهور کرد زمینه براى پایه گذارى و تأسیس اجتماع هاى بزرگ و یک پارچه پدید آمد. زیرا گروه هاى انسانى خود را در سیطره یک روح و هدف مشترک که وحى به آنان مى آموخت احساس مى کردند و از یک قانون و رهبرى یگانه پیروى مى کردند. هر پیامبرى بر پایه قانون هاى وحى امتى قانونمند سامان مى داد. در این میان شمارى از پیامبران الهى مانند حضرت داود و سلیمان توفیق یافتند در بخش بزرگى از زمین حکومت واحد بر پا کنند و مردمان بسیارى را در قلمرو یک دولت بزرگ گرد آوردند. در مباحث دین پژوهى و باستان شناسى بسیارند کسانى که بر این باورند پیدایى دولت ها و پدیده شهر و شهرنشینى رهیافت آیین ها و دین هاست: احیاى توجه به نقش دین در تکامل فرهنگ منجر به پیدایش دیدگاه هاى نظرى جدید حتى در باستان شناسى تمدن هاى کاملا تاریخى شده است. اغلب باستان شناسان که حوزه و حدود کارشان فى المثل بین النهرین اواخر دوره ما قبل تاریخ بوده است دیگر براى تعلیل تشکل دولت فقط به آثار مربوط به آبیارى یا فشار جمعیت توجه و تأکید نمى کنند. به مدت چند دهه محققانى که مشرب تاریخى یا مردم شناسانه داشته اند از جمله میرچا الیاده و پاول ویتلى چنین بحث کرده اند که مراکز مربوط به آیین ها و شعایر هسته اصلى شهرهاى اولیه بوده است.
در روزگار ظهور اسلام مدینة النبى وقتى چهره یک شهر به خود گرفت و بعدها هسته مرکزى جامعه و امت بزرگ اسلام گردید که بیش ترین ساکنان آن به یک باور و روح مشترک؛ یعنى اسلام دل بستند و به برکت دین پراکندگی هاى فکرى اخلاقى و سیاسى به هم کیشى و برادرى و نوع دوستى تغییر یافت. سپس مسلمانان شهرهاى بسیارى را در سرزمین هاى گشوده شده بنا نهادند. پاره اى از قرارگاه هاى نظامى به شهرهاى بزرگى تبدیل شد. شهرهاى رمله (رام الله) جابیه و دابق در سرزمین شام از این شمار است. قاهره یکى از همین شهرهاست که نخست به نام فسطاط، محل چادر نظامیان، خوانده مى شد. در زمان عمر شهرهایى چونان قیروان در تونس کوفه در امتداد فرات و بصره در کنار شط العرب ساخته شد. شهر واسط در زمان امویان در کنار یکى از شاخه هاى دجله بنا گردید. شیراز در ایران نیز در ابتدا قرارگاه نظامى مسلمانان بود. بصره و کوفه که درحوزه رودخانه دجله و فرات بنا نهاده شدند از مهم ترین مراکز تمدن در آن روز به شمار مى رفتند. جاحظ و کندى اهل بصره بودند. (فرهنگ و تمدن مسلمانان، و.و بارتولد، ترجمه على اکبر تبوت 40-59) بنیان گذارى جامعه و شهر بر اجتماع و گردهمایى انسانها مى افزود. به طور طبیعى پس از گردهم آمدن انسان هاى بسیار در یک منطقه نیازهاى جدیدى پدید آمد که برآوردن آنها به برنامه ریزى بستگى داشت و مدیریت و دولت و حکومت. نیازمندی هاى مادى رقابت ها تلاش ها و کوشش ها براى فراچنگ آوردن امور مورد نیاز و به سامانى زندگى انسانها را به کشف و ابتکار وا مى داشت و از دیگر سوى آموزه هاى دین نیز بر خوشبختى و عزت مندى دنیایى انسان تأکید داشتند و نتیجه کورى و بدبختى در این دنیا را نابینایى و بدبختى بیش تر در آخرت مى دانستند. «و من کان فی هذه أعمی فهو فی الآخرة أعمی و أضل سبیلا؛ و هر که در این دنیا کور (دل) باشد در آخرت نیز کور است و (از راه سعادت) گمراه تر است.» (اسراء/ 72) به این ترتیب بشر به سوى امور و کارهایى پیش رانده شده که تمدن آفرین بودند و جامعه را از رکود به در مى آوردند و زمینه پیشرفت و توسعه را فراهم مى ساختند.
2. پایه گذارى قانون
قانون از ارکان مهم و بنیادین تمدن به شمار است. از وقتى انسان زندگى اجتماعى را آغاز کرد نیازمند قانون شد؛ زیرا انسان براى دستیابى به حق خویش بسیار پیش مى آمد که دچار کشمکش ها و گرفتاری هایى مى شد. و چه بسا با تلاش گسترده و برخوردهاى خشن و نزاع ها افزون بر آن که به حق خود دست نمى یافت حق هایى نیز پایمال مى شد. از این روى به نظم و قانون روى آورد و به آن گردن نهاد. و قانون به عنوان نخستین پدیده و عنصر اجتماعى و مدنى جاى خود را در جامعه انسانى باز کرد. در جامعه هاى نخستین به قانون هاى کمى نیاز بود؛ اما با گسترش پیوندهاى انسانى و زندگى اجتماعى گستره و شمار قانون ها افزایش یافت. اجتماع و زندگى هر چه به سوى تمدن پیش آمد به قانون هاى کامل تر و فراگیرتر نیاز افتاد. ادیان الهى از سپیده دم زمان براى سامان دادن زندگى بشر قانون آوردند. پیامبران الهى تمام رسالت خود را در این مى دیدند که مردمان را در زندگى و جامعه به پیروى از قانون هاى الهى دعوت کنند. جامعه اى قانون مند و یک پارچه به وجود آورند. در آن مرحله از زندگى بشر که طاغوت ها و حاکمان بزرگ توانستند ظهور پیدا کنند و اجتماع انسان ها را از جاده عدل و قانون خارج سازند این پیامبران و پیروان آنان بودند که به مبارزه با بى قانونى بر مى خاستند و براى پیاده کردن و اجراى قانون در جامعه از هیچ کوششى دریغ نمى ورزیدند. به سازوارى پیشرفت و همراه با زندگی رو به تمدن بشر ادیان الهى کامل تر شد و شریعت ها با قانون هاى اجتماعى و اخلاقى و قاعده هاى حقوقى پیشرفته ترى ظاهر شدند. تا آن که قانون هاى گسترده اسلام در ساحت هاى زندگى دینى بشر فرو فرستاده شد.
3. پایه گذارى دانش
از روزى که بشر استعداد فکرى خود را براى فهم و کشف اسرار طبیعت به کار گرفت و به ساختن ابزار و فراگیرى فنون براى بهبود بخشیدن به زندگى خود دست زد بذر تمدن کاشته شد. پس از پیمودن راهى دراز کم کم به دانستنی ها و دانشهایى دست یافت و تمدن خود را بر آنها بنیان نهاد. در مسیر دستیابى انسان به تمدن وحى و دین پاره اى دانشهاى مورد نیاز را در اختیار بشر گذاشته است. شمارى از پیامبران الهى از راه دریافت هاى وحیانى خود دانش ها و صنعت هایى را در میان بشر بنیاد گذاشته اند. در این باره هم تاریخ پژوهان سخن گفته اند و هم در متنهاى دینى جستارهایى بیان شده است.
الف. ویل دورانت ریشه و سرچشمه بسیارى از دانش ها و صنعت هاى تمدن مصر و دیگر سرزمینها را از پیامبران مى داند. از جمله مى نویسد: «ابراهیم خلیل علم حساب را با خود از کلده (بین النهرین) به مصر آورده است.»
ب. گروهى از صاحب نظران بر این باورند که تمام دانش ها و پیشه ها را پیامبران پایه گذارى کرده اند و سپس بشر به گسترش و کمال بخشیدن آنها دست زده است. (نقش پیامبران در تمدن انسان، فخرالدین حجازى، ص59)
ج. شیخ شهاب الدین سهروردى معروف به شیخ اشراق در مقدمه کتاب (حکمة الاشراق) دانش و حکمت در سرزمین پارس را که به دانایان آن سرزمین بمانند جا ماسف و فرشاد شور و بوذرجمهر منسوب است از آموزه هاى انبیاى الهى دانسته است: عالم وجود هیچ گاه از دانش حکمت و دانایى که نمودار و قائم به آن بود و حجت و بینات خداى به نزد او باشد تهى نباشد و وى همان خلیفه و جانشین خداى بزرگ بود بر روى زمین. (حکمة الاشراق شیخ شهاب الدین یحیى سهروردى، ترجمه و شرح سید جعفر سجادى 19)
د. فیلسوفان اسلامى بر این باورند که اندیشه هاى حکمى و فلسفى در تاریخ بشر به دست پیامبران الهى پایه گذارى شده است. براى نمونه: حکماى اشراقى نظریه مثل افلاطونى و نتیجه معرفت شناختی آن را که دانش و ادراک فرایند یادآورى است از یافته هاى فرابشرى مى دانند. در قرآن به پیدایى پاره اى از صنعت ها در تمدن هاى پیشین که سرچشمه وحیانى داشته اشاره شده است. درباره حضرت نوح مى فرماید: «فأوحینا الیه أن إصنع الفلک بأعیننا ووحینا؛ پس به نوح پیغام فرستادیم که بر دیدار ما و به فرمان ما کشتى بساز.» (مؤمنون/ 27) حضرت داود مأمور شد با آهن سرد و سخت که به امداد غیبى در دستش چون موم نرم بود صنعت زره بافى را بنیان نهد و در این کار نظم هماهنگ بندها و حلقه هاى زره را رعایت کند. «ولقد آتینا داوود منا فضلا یا جبال أوبی معه والطیر وألنا له الحدید * أن اعمل سابغات وقدر فی السرد واعملوا صالحا إنی بما تعملون بصیر؛ و به راستى داوود را از جانب خویش مزیتى عطا کردیم، اى کوه ها با او (در تسبیح خدا) هم صدا شوید و اى پرندگان (هماهنگى کنید) و آهن را براى او نرم گردانیدیم. (که) زره هاى فراخ بساز و حلقه ها را درست اندازه گیرى کن و کار شایسته کنید زیرا من به آنچه انجام مى دهید بینایم.» (سبأ/ 10-11) حضرت سلیمان به یارى خداوند از توانایی هاى فراوانى برخوردار بود: و براى سلیمان باد را مسخر کردیم… و براى او مس را چون چشمه آب روان کردیم… و از پریان که به چشم شما نیایند کسانى را مسخر کردیم که با رخصت پروردگارش در برابر چشمانش کارهاى فنى انجام دهند… آنچه را سلیمان مى خواست از غرفه هاى بلند و مجسمه ها و کاسه هاى بزرگ و دیگ هاى فرو رفته در زمین براى او مى ساختند. «و لسلیمان الریح غدوها شهر ورواحها شهر وأسلنا له عین القطر ومن الجن من یعمل بین یدیه بإذن ربه ومن یزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعیر * یعملون له ما یشاء من محاریب وتماثیل وجفان کالجواب وقدور راسیات اعملوا آل داوود شکرا وقلیل من عبادی الشکور؛ و باد را براى سلیمان (رام کردیم) که رفتن آن بامداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه (راه) بود و معدن مس را براى او ذوب (و روان) گردانیدیم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پیش او کار مى کردند و هر کس از آنها از دستور ما سر بر مى تافت از عذاب سوزان به او مى چشانیدیم، (آن متخصصان) براى او هر چه مى خواست از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و دیگ هاى چسبیده به زمین مى ساختند اى خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکى سپاسگزارند.» (سبأ/ 12-13) در حکومت حضرت سلیمان با الهام غیبى هم در صنعت معمارى پیشرفت هاى بسیارى حاصل شد و بناهاى بلند بنا گردید و هم در عرصه هنر نقاشى و مجسمه سازى گام هاى بسیار بلندى برداشته شد و هم در صنعت فلزکارى انقلابى بزرگ پدید آمد. این تمدن و پیشرفت صنعتى هنرى و معمارى شگفت انگیز سرزمین سلیمان به ویژه کاخ ساخته از آبگینه او بود که ملکه سبا را به شگفتى وا داشت و هنگام ورود به کاخ و دربار سلیمان از فرط صفا و تلألؤ پنداشت آب است و جامه از ساق پا برگرفت. گفت: این قصرى است از آبگینه صاف. ملکه سبا از آن دستگاه با عظمت نبوت به حیرت آمد و گفت: بارالها! من سخت بر نفس خویش ستم کرده ام و اینک با رسول تو سلیمان تسلیم فرمان یکتا پروردگار عالمیان گردیدم.
سخن گفتن از دیگر عناصر تمدن مانند: حکومت هنر صناعت بازرگانى و… و نشان دادن جایگاه واقعى و تاریخى هر کدام با توجه به آموزه هاى وحى و دین به ویژه در اسلام از مجال این نوشتار بیرون است. اما از این چشم انداز وقتى دین و تمدن را به درستى مى نگریم مى بینیم دین آن چنان که هست و تمدن آن چنان که باید باشد با یکدیگر همسایه دیوار به دیوارند. از همین روى در تاریخ بشر هرگاه دین با چهره روشن و آموزه هاى زلال و ناب خود ظاهر شده رهیافت تمدنى براى بشر داشته است. برهه هایى از تاریخ که پیامبران الهى آموزگار و هدایت گر بشر بوده اند و دین تمامى یا بخشى از جلوه هاى خود را مجال یافته بنمایاند و در بوته اجرا نهد تمدن معنوى و انسانى سر بر افراشته و افزون بر زوایاى معنوى جامعه و نیاز معنوى انسان ها زوایاى مادى جامعه و نیازهاى مادى انسان ها را نیز پوشش داده و بر آورده و به هر سرزمینى که راه یافته عمران و آبادانى رفاه و امنیت و بارقه هاى معنوى را به ارمغان برده است. اکنون نیز دین اسلام به عنوان آخرین دین وحیانى و نهایى ترین مرحله از سیر تکامل دین در بستر کمال یافته فرهنگ و تمدن بشر این توان را دارد که تمدن واقعى بشر را همراهى و پشتیبانى کند.
منـابـع
عباس مخلصى- مجله حوزه شماره 105-106- مقاله دين فرهنگ و تمدن اسلامى
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها