رابطه دانش سیاسی و فرهنگ اسلامی
فارسی 5610 نمایش |سیاست از هر چشم اندازى که تعریف شود، خواه بعنوان شاخه اى از دانش، یا بمثابه منظومه اى از عمل، وجود تمدنى و نسبى آن را نمى توان نادیده گرفت. علم سیاست بخشى از حکمت عملى و از اجزاى رئیسه عقل عملى است، و از آن روى که عمل، از بنیاد، پدیدارى فرهنگى است و به اعتبار زمان و مکان، مبانى، محدودیتها و جلوه هاى متمایز دارد، هرگز نمى توان از دانش سیاسى جهان شمول سخن گفت و براى حل مسائل امروز صرفا چشم به آثار قدما یا در تکاپوى تقلید از بیگانه بود. علم سیاست، یعنى علمى که به توسط آن کیفیت عمل سیاسى آموخته مى شود نیز، نوعى عمل است. و چون عمل سیاسى سرشت تاریخى و تمدنى دارد، پرسشهاى دانش سیاسى نمى تواند در گسست از دوران تاریخى و بستر تمدنى یک جامعه طرح شود و اگر چنین باشد، به علم سیاست غیرسیاسى و حکمتى فرا تاریخى بدل شده، و اندوخته و انبانى بلاثمر مى شود.
هدف علم سیاست تشریح منظم و پیش بینی پدیده های سیاسی است و پدیده های سیاسی را به این دلیل بررسی می کند که بتواند تصمیمات عملی درباره سیاستی که باید اتخاذ شود بگیرد. کمیته تخصصی سیاست شورای انقلاب فرهنگی اهداف سه گانه زیر را برای آموزش این علم مطرح کرده است:
1. اعتلای علم سیاست
2. اعتلای ارزشهای انسانی و پیدا کردن امکان تفاهم با ملت های دیگر بر اساس ارزشهای انسانی مشترک
3. تربیت افراد کارآمد و متعهد به انقلاب و قانون اساسی و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز وزارتخانه ها و مؤسسات و سازمان های عمومی کشوری
اما در فلسفه سیاسی اسلامی به گونه ای متفاوت از غرب به مقوله سیاست نگریسته می شود. تعاریفی که از بزرگان تفکر سیاسی در اسلام وجود دارد گویای این تفاوت است. فارابی ضمن مقدم داشتن اخلاق بر سیاست، رابطه فرماندهی و فرمانبرداری و خدمت حکومت خوب را سیاست می نامد.
سیاست مدینه، تدبیر زندگی سیاسی-اجتماعی امت و جامعه بر مبنای عدل و استقامت و حرکت بسوی خیر و کمال راستین است. در این دیدگاه که بحث خلافت انسان در طول خلافت خداوند مطرح می شود، سیاست، امانت عمومی الهی است و جنبه ای همگانی دارد و به همین جهت مسئولیتی طبیعی است و از همین جا بحث مشارکت سیاسی مردم و حق آنها بر حکومت و مسئولیتها و وظایف حکومت در برابر مردم آغاز می شود. نکته دیگر قابل توجه در تعاریف متفکران مسلمان از سیاست، پیوند ناگسستنی بین دو حوزه دین و سیاست است. با توجه به فطری بودن دین نه تنها تعارضی بین آن با سیاست وجود ندارد، بلکه سیاست در ذات دین و بخشی از آن تلقی می شود که بدین لحاظ جدایی ناپذیر از وجود انسانی است. هم از این روست که سیاست را اینگونه تعریف کرده اند: «استصلاح الخلق بارشاد هم الی الطریق المنجی فی العاجل و الآجل؛ سیاست یعنی همت گماشتن به اصلاح مردم و هدایت آنان به راهی که در دنیا و آخرت موجب نجاتشان است». در این تعریف، موضوع سیاست نه قدرت یا دولت بلکه استصلاح الخلق یا هدایت بشر است و از همین رو بعضا به مکتب هدایت در مقابل مکتب قدرت تعبیر می شود. بر همین اساس هدف سیاست در اسلام، رهنمون شدن بشر به سوی خیر و کمال و سعادت است و طبیعی است که چنین آرمانی در سایه حکومتی قابل دسترسی است که به دنبال کسب هر چه بیشتر قدرت یا توزیع ناعادلانه آن نباشد. در این نوع حکومت هدایت و رهبری عبارت از آن نوع سیاستی خواهد بود که بر اساس آن ایدئولوژی الهی و متکی بر وحی بر کلیه روابط انسانی حاکم می شود و بنیادها، نهادها، روابط اجتماعی، آراء، عقاید، فرهنگ، اخلاق و بطور کلی ارزشها در جامعه انسانی هدایت می شوند و انسان سازی و تشکیل امت مد نظر قرار می گیرد.
سیاست و دانش سیاسی در اسلام
اساس دین اسلام و مبانی آن پس از عبادیات که بنای آن در حقیقت تهذیب نفس و برکناری از آلودگیهاست، بر استوار کردن پایه های جوامع بشری است و گذشته از دستورات مفید اخلاق فردی، اصولی برای استحکام مبانی اجتماعی پیشنهاد کرده است. در باب حکمت عملی و تدبیر منزل و سیاست مدرن به طور مستوفی در تعلیمات اسلام دستوراتی وجود دارد. مستند و اساس حکمت عملی اسلامی، نخست قرآن مجید و سپس اخبار و روایات و سیره معصومین (ع) است. اسلام دارای نظام سیاسی خاصی است و هیچگاه حیات معنوی آن فارغ از سیاست نبوده است. چرا که: «اسلام در مقایسه با دیگر ادیان تنها یک دین نیست بلکه نظام دولتی نیز بوده و نظریه سیاسی و حقوقی آن به اشکال مختلف اجرا گردیده است... پیامبر اسلام (ص) تنها یک رسول نبوده بلکه از زمان هجرت به مدینه رهبر سیاسی بلامنازع مسلمانان نیز شد. بدین سان اسلام از آغاز هم جنبش دینی بود و هم حرکت سیاسی» (حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، صفحه 233).
وقایع متعددی در صدر اسلام اتفاق افتاده که مؤید فرض فوق است از آن جمله اند: پیمان عقبه اولی و ثانیه، عقد موأخات بین مهاجرین و انصار، پیمان صلح حدیبیه، قرارداد بیعت اهل مکه با پیامبر (ص) بعد از فتح مکه و عهدنامه مدینه که در سال اول هجرت منعقد شد و در واقع قانون اساسی نظام سیاسی دولت متحد مدینه بود و بنای امت واحده در آن گذاشته شد. اما تاریخ تأملات سیاسی در اسلام را به سه دوره تقسیم می کنند:
در دوره اول بیشترین تأملات سیاسی در مفاهیم علم کلام پایه ریزی می شود. مباحث بنیادین متکلمین در خصوص خلافت، امامت، ولایت، عدالت، جبر، آزادی و... نمایه های بارز مباحث سیاسی قلمداد می شوند.
در دوره دوم که از غیبت کبری آغاز می شود، مباحث سیاسی در جریان تأملات عقلی و فلسفی رشد می کند. آشنایی مسلمانان با فلسفه یونان تأثیر قابل ملاحظه ای در تکوین اندیشه سیاسی در مبانی فلسفی می گذارد. فلاسفه مسلمان با بهره گیری از مبانی عقلی و سنتهای فلسفی یونان، مباحث عمده ای پیرامون معرفت سیاسی و ارائه مدینه های فاضله در بخش حکمت عملی، مطرح نمودند. فارابی، مسکویه رازی، خواجه نظام الملک، ابن سینا، امام محمد غزالی، خواجه نصیرالدین طوسی و ابن خلدون از متفکران این دوره اند.
اما در دوره سوم مباحث سیاسی در قالب ابواب فقه مثل امر به معروف و نهی از منکر، باب جهاد، باب قضاء، باب وکالت و دیگر ابواب فقه، تکوین یافت، این دوره تقریبا از زمان حمله مغول به ایران (قرن 7) آغاز می شود و تا قرن 14 ادامه می یابد.
تقسیمات حکمت عملی:
در فلسفه سیاسی اسلامی، حکمت عملی را به سه قسم تقسیم می کنند:
1. آداب النفس یا سیاست ذات
2. حکمت منزلی که مجموعه اصولی است برای خوب تدبیر نمون منزل
3. فلسفه اجتماعی یا حکمت مدنی که شامل تحقیق و مطالعه نظم یا انواع شهرها و مخصوصا مدینه فاضله در ساختار و روشهای نمونه و آرمانی آن است.
این تقسیم بندی در کتاب اخلاق ناصری وجود دارد. خواجه نصیر الدین طوسی در مقاله سوم این کتاب به حکمت مدینه یا علم مدنی می پردازد و مباحث زیر را مطرح می نماید: سبب احتیاج به مدینه و اجتماع، فضیلت محبت، اقسام اجتماعات و احوال آن، سیاست امرا و آداب ایشان، سیاست خدمتگزاران و ملوک و....
ابونصر فارابی نیز در کتاب احصاء العلوم با تقسیم علوم به دو بخش عمده نظری و عملی، فلسفه مدنی را در شمار علوم عملی قرار داده و از اهداف، غایات، کارکردها و تقسیمات این علم و همچنین از اقسام حکومتها سخن گفته است. از دیگر کتبی که به فلسفه سیاسی پرداخته اند می توان به موارد زیر اشاره کرد: سیاست مدینه، الجمع بین رأیی الحکیمین (فارابی)، شفاء (ابن سینا)، تهذیب الاخلاق، الحکمه الخالده (مسکویه رازی) سیرالملوک یا سیاستنامه (خواجه نظام الملک)، احیاء علوم الدین، نصیحة الملوک (غزالی)، التاج فی اخلاق الملوک (جاحظ)، الاحکام السلطانیه (ماوردی)، سلوک الملوک (فضل الله روزبهان خنجی اصفهانی)، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار (ناصرالدین منشی کرمانی)، دستور الوزراء (محمودبن محمدبن الحسین الاصفهانی). از مجموعه تألیفات فوق در فلسفه سیاسی اسلامی به سیاستنامه، اندرزنامه، تاریخ الوزراء و دستور الوزراء تعبیر می کنند.
منـابـع
محمدحسين رفيعی- انديشه قم- مقاله سياست
فصلنامه علوم سياسى شماره 1- مقاله دانش سياسى و فرهنگ اسلامى
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها