قلمرو دین در عرصه مدیریت

فارسی 3059 نمایش |

مدیریت

انتظار بشر از دین در عرصه ی مدیریت، امری عقلایی است و مراجعه به کتاب و سنت به خوبی از حضور دین در این عرصه حکایت می کند؛ ولی پرسش اصلی ما این است که گستره ی این حضور چه قدر است؟ آیا دین اسلام در تمام زوایای مدیریت، یعنی رهبری، نظارت، کنترل و غیره دخالت می کند دین اسلام از چهار جهت در عرصه ی مدیریت حضور دارد:
1. از حیث تأثیرگذاری انسان شناسی اسلامی و جهان شناسی اسلام بر مدیریت.
2. تأثیر اهداف اسلام بر مدیریت.
3. تأثیر نظام ارزشی اسلام و اخلاق اسلامی کارگزاران بر انواع مدیریت؛
4. آموزه های اسلام در باب شرایط مدیران، آفات مدیریت و غیره.
شایان ذکر است که حضور دین اسلام در عرصه ی مدیریت، به هیچ وجه، نافی مدیریت علمی و بهره برداری از اصول و روش های مدیریت در زمینه ی برنامه ریزی، ارتباطات، نظارت، کنترل و غیره نیست؛ و توصیه های اسلام به بهره گیری از عقل و حس نیز مؤید این مطلب است.

تعریف مدیریت

تئوری پردازان و عالمان مدیریت، تعریف های گوناگونی برای دانش مدیریت ارائه نموده اند که از رویکردها و رهیافت های متفاوت ناشی شده اند. مانند کوتینر در کتاب مدیریت می نویسد: «مدیریت عبارت است از فرایندی برای حل مسائل مربوط به تأمین هدف های سازمانی به نحو مطلوب، از طریق استفاده مؤثر و کارآمد از منابع کمیاب، در یک محیط در حال تغییر.» عناصر تشکیل دهنده ی این تعریف عبارتند از: فرایندی برای حل مسائل به عنوان مهمترین وظیفه ی مدیران، هدف های سازمانی، کارایی، منابع کم یاب از قبیل زمان، افراد، سرمایه و مواد اولیه، محیط در حال تغییر.
فردریک ونیلوتیلور در کتاب اصول مدیریت علمی به تبیین مدیریت علمی و تفاوت آن با مدیریت سنتی پرداخته، می نویسد: «مدیریت علمی به دنبال نشان دادن روشی برای بالا بردن کارایی ملی است. چه بسیار زیان های بزرگی که به دلیل ناکارایی بر کشور وارد می آید و درمان این ناکارایی در مدیریت علمی نهفته است، نه در جستجوی مردان استثنایی.» مدیریت علمی مجموعه ای از قانون ها، دستورها و اصول مشخص شناخته شده است که پیامدهای شگفتی را به ارمغان می آورد. هدف اصلی مدیریت، به دست آوردن بیشترین نیک فرجامی برای کارفرما، همراه با بیشترین نیک فرجامی برای هر یک از کارگران است.
واژه ی نیک فرجام در مفهوم گسترده ی آن به کار رفته است؛ بدین سبب نه تنها سود بزرگی برای شرکت یا دارنده ی آن به دست خواهد آمد، بلکه توسعه ی هر شعبه از کسب و کار را تا بالاترین درجه ی کمال در بر می گیرد. به همین روال، کارگران نیز علاوه بر دریافت مزد بالاتر به کارآیی بالاتر نایل می آیند. مدیریت علمی، علاوه بر استفاده از روش علمی، نگرش سیستمی یا دید نظام گرا، مدل علمی و به کارگیری قواعد و تئوری های علوم مختلف، از جمله فیزیک، روان شناسی، جامعه شناسی، زیست شناسی، اقتصاد و ریاضیات، و از مبانی فلسفی و جهان بینی و انسان شناسی نیز بهره می برد.

عناصر تشکیل دهنده مدیریت
مدیریت که عبارت است از هماهنگ کردن منابع انسانی و مادی برای نیل به اهداف سازمانی، به عناصری نیازمند است؛ از جمله: رهبری جهت هدایت نیروهای انسانی، برنامه ریزی و سازمان دهی، تصمیم گیری، تقسیم کار و طبقه بندی وظایف، تفویض اختیار، هماهنگی و ارتباطات، کنترل و نظارت، ارزش یابی و...

هدایت و رهبری

هدایت و رهبری یکی از مهمترین ارکان مدیریت به شمار می آید و شاید برجسته ترین رمز موفقیت مدیران در سازمان خود، توان هدایت و رهبری نیروی انسانی باشد. رهبری و هدایت در هر مجموعه ای و با توجه به اهداف سازمانی و فرهنگ و ارزش های خاص آن به گونه ای جلوه گر می شود؛ به همین دلیل، نمی توان از موفقیت یک مدیر در دانشگاه، به موفقیت او در حوزه حکم کرد و یا تمام الگوهای مدیر موفق در جوامع غربی را کاملا در جوامع شرقی نتیجه بخش دانست. هدایت و رهبری برای ایجاد انگیزه در کارمندان و اعضای سازمان برای تحقق اهداف آن سازمان صورت می گیرد و به وسیله ی تلاش مدیر تحقق می یابد. رهبری وقتی تحقق می یابد که شخص بخواهد شخص یا اشخاص دیگری را به منظور نیل به هدف های پیش بینی شده، به کار وادارد. رهبری باید علاوه بر مدیریت و هدایت سازمان، به دنبال ایجاد انگیزه و ترغیب اعضا به کوشش مشتاقانه برای تحقق اهداف سازمانی و ارتباط میان آن ها نیز باشد. سؤال مهمی که ممکن است مطرح شود این است که چگونه برخی از رهبران در رسیدن به اهداف مثبت یا منفی خود توفیق می یابند؟
معروف است که هیتلر آن قدر در سخن گفتن و فن خطابه تبحر داشت که مخاطبان خود را مسحور می ساخت و با حرکت های دست و سر و جهت دادن بدن به سمت چپ و راست، مخاطبان نیز ناخودآگاه همان حرکت ها را تکرار می کردند. مدیریت و رهبری او باعث شد تا تحولات بسیار عجیبی در دنیا پدید آورد. آیا جاذبه ی ظاهری این افراد منشأ موفقیت آن ها بود، یا اعتماد به نفس، محافظه کاری، دموکراتیک بودن و...؟ برخی از نویسندگان بر آن باورند که موفقیت رهبران به دلایل زیر بستگی دارد:
الف)خصایص و توانایی های آنها؛ از جمله: با هوش بودن، خویشتن داری، توانایی در سرپرستی، شجاعت، کاردانی و اطمینان به خود، بیان رسا، رشد اجتماعی و وسعت نظر انگیزش درونی و غیره.
ب) شیوه یا سبک رهبریج) ماهیت کار
د) نیاز پیروان
رهبر دو وظیفه ی عمده بر عهده دارد: 1. انجام فعالیت های مربوط به تحقق هدف؛ 2. جلب رضایت پیروان
سؤال مهم این است که آیا می توان این دو وظیفه را یک جا جمع کرد.
دو شیوه ی اصلی برای رهبری وجود دارد. اول فردگرایی که لازمه اش ملاحظه کاری مشارکت جویی و کارمندگرایی است؛ دوم، وظیفه گرایی که لازمه اش استبداد، تولیدگرایی و تشکیلاتی بودان است. رهبر مردم گرا، معمولا دارای زیردستانی بسیار راضی است و رهبر وظیفه گرا اغلب بهره ورترین گروه کاری را در اختیار دارد. آیا می توانیم هم بهره وری بیشتری داشته باشیم و هم کارمندانی راضی؟ پاسخ مثبت است؛ زیرا بیشتر رهبران می توانند جهت گرایی فردی و وظیفه ای را با هم داشته باشند. به عبارت دیگر، هیچ دلیلی وجود ندارد که ما نتوانیم تولید را کاملا کنترل کنیم و هم زمان با آن، از خواسته های کارمندانمان حمایت بکنید.
ولی رهبران مؤثر باید به هفت توصیه توجه نمایند:
1. خود را بشناسند و پرورش دهند؛
2. شیوه ی خود رابشناسند و کنترل نمایند؛
3. افراد خود را بشناسند و از آن ها حمایت نمایند؛
4. خود را با شرایط کار تطبیق دهند؛
5. مثل یک رهبر عمل کنند؛
6. تفویض اختیار بکنند، ولی سلب مسئولیت از خود ننمایند؛
7. یک گروه کاری مؤثر تشکیل بدهند.

اوصاف رهبری در اسلام

یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در مدیریت موفق و سالم، تأثیر از طریق رهبری است. اسلام که دین جامعی است، به این عنصر مهم عنایت فراوانی داشته و آن را عامل مهمی در تحقق جامعه و سازمان مطلوب معرفی کرده است و از این رو، به تبیین اوصاف و ویژگی های رهبر شایسته پرداخته است. البته عالمان علوم اجتماعی نیز عنصر رهبری را از عناصر اساسی معرفی کرده و با تحقیقات علمی خود سعی در ارائه ی نظریه های مناسب برای معرفی رهبر شایسته داشته اند.

ویژگی های رهبری از دیدگاه اسلام:
1. نخست ویژگی هایی که به رهبران اختصاص ندارند و به عنوان صفات ارزشی تمام انسان ها مطرحند و البته رهبران و مدیران از همه به آن صفات سزاوارترند.
2. اوصافی که در کتاب و سنت به صراحت به عنوان ویژگی های رهبران بدان ها اشاره شده است. این ویژگی ها عبارتند از:

شناخت و آگاهی کامل نسبت به راه و هدف:
رهبری باید نسبت به تمام اهداف خود خصوصا هدف نهایی و اصلی آشنایی کافی داشته باشد. خداوند سبحان می فرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا ومن اتبعنی؛ ای پیامبر بگو این راه من است و هر کسی که از من پیروی می کند از روی آگاهی و بصیرت به سوی خداوند فرا می خوانم.» (یوسف/ 108)

ایمان کامل به هدف و محتوا و برنامه ریزی ها:
رهبری تا زمانی که تمام ابزار و برنامه ریزی و محتوا و هدف خود را باور نداشته باشد، نمی تواند کارگزاران را به سمت اهداف سازمانی هدایت کند. در آیه ی شریفه ی دیگری آمده است: «آمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه؛ پیامبر به آن چه از طرف خدا به سوی او نازل شده است ایمان دارد.» (بقره/ 285)

جلوگیری از اختلاف و افتراق و دعوت به وحدت و انسجام نیروها:
برای این که سازمان به اهداف معین خود نایل آید، اعضا و کارکنان سازمان باید نظام مند عمل کنند؛ همانند اجزای به هم پیوسته ی یک ماشین که به طور هماهنگ فعالیت می کنند، تا یک هدف معین را دنبال نمایند. در تأیید این مطلب می توان از آیات زیر استفاده کرد: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید، و پراکنده نشوید.» (آل عمران/ 103) «و لا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعدما جاءهم البینات وأولئک لهم عذاب عظیم؛ و چون کسانی مباشید که پس از آن که دلایل آشکار بر ایشان آمده پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند، و برای آنان عذابی سهمگین است.» (آل عمران/ 105)

4ـ صراحت بیان در هدف نهایی و موازین خود:
مدیر و رهبر باید با کارمندان و نیروهای خود روراست باشد و با صراحت، موازین و اصول و اهداف خود را بیان کند. خداوند در بیان این ویژگی پیامبر اسلام می فرماید: «و أنذر عشیرتک الأقربین؛ خویشان نزدیک خود را بیم ده.» (شعراء/ 214) «فاصدع بما تؤمر وأعرض عن المشرکین؛ آن چه را فرمان داری، آشکار کن و از مشرکان اعراض کن.» (حجر/ 94) هم چنین خداوند متعال، حضرت ابراهیم (ع) و مؤمنان او را، به جهت صراحت در گفتار، به عنوان اسوه معرفی می کند و می فرماید: «قد کانت لکم أسوة حسنة فی إبراهیم والذین معه إذ قالوا لقومهم إنا برآء منکم ومما تعبدون من دون الله کفرنا بکم وبدا بیننا وبینکم العداوة والبغضاء أبدا حتی تؤمنوا بالله وحده؛ برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت؛ در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا می پرستید بی زاریم؛ ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است، تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید.» (ممتحنه/ 4)
البته در کنار صراحت بیان، رازداری نیز مطرح است و گاهی افشا، به جامعه و سازمان زیان می رساند و در مواردی، موجب ضعف روحی مردم می شود؛ بدین سبب، خداوند پاره ای از مردم را مذمت می کند می فرماید: «و إذا جاءهم أمر من الأمن أو الخوف أذاعوا به؛ و هنگامی که خبری از امنیت یا ترس به آنان می رسد، منتشر می سازند.» (نساء/ 83)

عجله نکردن و بهره کافی بردن از فرصت:
فیلسوفان قدرت بیش از دیگران از زمان یاد می کنند. زمان، عنصر مهمی برای مدیر موفق است؛ این که چگونه از آن استفاده کند، نه عجله نماید و نه سستی و کوتاهی را پیشه ی کار خود سازد. در جوامع روایی شیعه، عنصر فرصت بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.

نمونه روایات:
امام علی (ع): «الفرصة تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر.» امام حسن (ع): « الفرصة سریعة الفوت بطیئة العود». امام علی (ع):« بادر الفرصة قبل ان تکون غصه.» امام علی (ع): «طوبی لمن بادر العمل، قبل ان تنقطع اسبابه.» امام باقر (ع): «بادر بانتهاز البغیه عند امکان لفرصه و لا امکان کالایام الخالیه مع صحة الابدان.» و نیز امام حسن (ع) در مذمت عجله کردن فرموده اند: «العجلة سفه و السفه ضعف؛ عجله نادانی است و نادانی ضعف است.» امام علی (ع) نیز می فرمایند: «من الخرق المعاجلة قبل الامکان و الاناه بعد الفرصة؛ عجله کردن قبل از امکان و سستی بعد از تحقق فرصت، حماقت است.»

استقامت در هدف و اصول ثابت و نفی هرگونه تسامح:
اسلام با وجود آن که، به مقتضیات زمان و نیازهای متغیر توجه خاصی دارد و به لحاظ زندگی اجتماعی برای تمام مکاتب و ادیان و متفکران احترام قایل است و در مناظره با مخالفان از جدال غیر احسن نهی می نماید، هیچ گاه از اصول ثابت و اهداف نهایی و صریح خود عدول نمی کند برای نمونه در قرآن کریم آمده است: «و إن کادوا لیفتنونک عن الذی أوحینا إلیک لتفتری علینا غیره وإذا لاتخذوک خلیلا* ولولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیئا قلیلا* إذا لاذقناک ضعف الحیاة وضعف الممات ثم لا تجد لک علینا نصیرا؛ و نزدیک بود که از آن چه به تو وحی نمودیم تو را منحرف سازند، تا چیزی غیر آن را بر ما به دروغ نسبت دهی و در آن هنگام تو را به دوستی می گرفتند و اگر ما تو را استوار نمی داشتیم نزدیک بود که اندکی به آن ها گرایش پیدا کنی، آن گاه دو برابر در زندگی و دو برابر در مرگ تو را عذاب می دادیم و برای خود به ضرر ما یاوری یافت نمی کردی.» (اسراء/ 73- 75)
نیز با صراحت از اطاعت کافران و منافقان نهی می کند و می فرماید: «یا أیها النبی اتق الله ولا تطع الکافرین والمنافقین إن الله کان علیما حکیما* و اتبع ما یوحی إلیک من ربک؛ ای پیامبر، تقوای الهی را پیشه کن و کافران و منافقان را اطاعت مکن که خداوند دانا و حکیم است و آن چه را از طرف پروردگارت به تو وحی شده است تبعیت بکن.» (احزاب/ 1- 2)
شایان ذکر است که جدیت و عدم تسامح در اسلام، به معنای خشک بودن و سخت گیری بی جا نیست. سعه ی صدر رهبری و مدیریت و سهل انگاری در برابر لغزش ها و اشتباهات سهوی کارگزاران و نیز مهلت دادن به آن ها برای جبران نقایص و، به طور کلی، تسامح ورزیدن در امور فرعی، تا آن جا که به اهداف سازمان لطمه ای وارد نشود نیز مورد تأکید متون دینی اسلام قرار گرفته است. خداوند متعال، ملایمت و مدارای پیامبر را که شعاعی از رحمت الهی است این چنین توصیف می کند: «فبمـا رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم؛ به سبب رحمت خداوندی با مردم نرم شدی. اگر تندخو و سخت دل بودی، هر آینه مردم از اطرافت پراکنده می شدند، پس از آنان در گذر و برایشان طلب آمرزش کن.» (آل عمران/ 159)

تواضع و فروتنی:
رهبران و زمامداران باید بیش از دیگران اهل فروتنی، خصوصا نسبت به زیردستان و کارگزاران و ارباب رجوع خود باشند. خداوند سبحان در این باب پیامبرش را فرمان می دهد که «و لا تمش فی الأرض مرحا إنک لن تخرق الأرض ولن تبلغ الجبال طولا؛ و در زمین به تکبر راه مرو که هرگز زمین را نمی شکافی و به بلندی کوه ها نمی رسی.» (اسراء/ 37) «و اخفض جناحک للمؤمنین؛ بال خود را برای مؤمنان پهن کن.» (حجر/ 88) «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین؛ برای مؤمنانی که تو را تبعیت می کنند فروتن باش.» (شعراء/ 215)

دلسوزی و خیر خواهی:
اگر کارگزاران و نیروهای تابعه احساس کنند که مدیر و رهبر خیرخواهانه و دلسوزانه با آن ها برخورد می کند و در رنج و درد و شادی آنان شرکت دارد، با عشق و علاقه ی بیش تری تلاش می نمایند. این مطلب نیز به عنوان یکی از اوصاف پیامبر در قرآن بیان شده است: «لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم؛ پیامبر از خودتان برای شما آمد رنج بردنتان بر او سنگین است و اراده ی فراوان برهدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان مهربان و دلسوز است.» (توبه/ 128) و به همین جهت، توصیه شده است که با دل سوزی و احسان و نیکی، عداوت را پاسخ دهید: «ادفع بالتی هی أحسن فإذا الذی بینک وبینه عداوة کأنه ولی حمیم؛ به آن چه نیکوتر است بدی را دفع کن، پس وقتی میان تو و او دشمنی باشد، گویا که دوستی مهربان است.» (فصلت/ 41) و هم چنین در قرآن به ایثار و از خود گذشتگی توصیه شده است. آیات فراوانی از تبلیغ انبیا که هیچ گونه مزد و اجری از مردم درخواست نداشتند، گزارش می دهد.

تصمیم گیری و قاطعیت:
این ویژگی نیز در کنار مشورت با خردمندان از ویژگی های مهم رهبری است؛ یعنی مدیر در کنار اوصافی هم چون: تسامح، سعه ی صدر، نرمش، انتقادپذیری، تواضع، احسان و دلسوزی، باید با جدیت و قاطعانه تصمیم گیرد خداوند متعال در آیه ی زیر علاوه بر توصیه به مشورت، تصمیم گیری جدی را از ویژگی های مثبت پیامبر معرفی می کند و می فرماید: «فإذا عزمت فتوکل علی الله؛ هنگامی که تصمیم قاطع گرفتی، پس به خدا توکل کن.» (آل عمران/ 159) از این آیه استفاده می شود که تصمیم نهایی از آن رهبر است، گرچه در این تصمیم گیری از مشورت دیگران بهره برده باشد.

پایداری و استقامت و تحمل دشواری های رهبری:
این ویژگی، خصوصا در هنگام مأموریت و تحقق حوادث و ناگواری ها، نقش مهمی در کامیابی جامعه و سازمان دارد. آیات فراوانی در قران کریم پیامبر (ص) را به صبر و استقامت سفارش کرده اند، از جمله: «و اصبر وما صبرک إلا بالله؛ شکیبا باش و صبر تو جز به کمک خداوند نیست.» (نحل/ 127) «فاستقم کما أمرت ومن تاب معک؛ پس پایدار باش هم چنان که فرمانت داده اند و کسی که با تو باز گشته است (نیز پایدار باشد.)» (هود/ 112) «و جعلنا منهم ائمة یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون؛ و از آنان پیشوایان ساختیم که به فرمان ما راهنمایی می کردند، بدان جهت که شکیبا بودند و به آیات ما یقین داشتند.» (سجده/ 24)
در آیات و روایات از این ویژگی با عنوان «سعه ی صدر» و «شرح صدر» یاد شده است. شرح صدر، به معنای توسعه و گشادگی در سینه به کار رفته است. امام علی (ع) می فرماید: «آلة الریاسة سعة الصدر؛ سعه ی صدر ابزار ریاست است.» حضرت موسی (ع) هنگام پذیرفتن مسؤلیت رهبری و هدایت انسان ها برای مقابله با مشکلات و سختی های جامعه، از خداوند طلب شرح صدر نمود: «رب اشرح لی صدری؛ پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار.» (طه/ 25)
شرح صدر و سینه ی گشاده داشتن علایم و نشانه هایی دارد که پاره ای از آن ها به شرح ذیلند:

الف) تحمل شادی ها و پیروزی ها:
انسان ها هم چنان که باید در مقابل سختی ها و گرفتاری ها تحمل و بردباری داشته باشند، در برابر موفقیت ها و پیروزی ها نیز نباید سرمست و مغرور باشند؛ زیرا غرور بیش از حد، موجب مشکلات و نابسامانی های دیگری می شود؛ به همین دلیل امام علی (ع) می فرماید: «و لا تکن عندالنعماء بطرا؛ در هنگام نعمت ها سرمست و مغرور مباش.»

ب) عفو و بخشش و دوری از انتقام:
امام علی (ع) درباره ی عفو و انتقام می فرماید: «اقبح افعال المقتدر الانتقام؛ زشت ترین کار انسان توانمند انتقام است.» «العفو زین القدرة؛ عفو زینت قدرت است.»

ج) صبر و شکیبایی در برابر مشکلات:
این ویژگی نیز از نشانه های سعه ی صدر است که توضیح آن گذشت. امام علی (ع) بعد از نهی نمودن از غرور و خوشحالی افراطی در برابر نعمت ها می فرماید: «و لا عند البأساء فشلا؛ در هنگام شداید سست و ضعیف مباش.»

د) تحمل افکار مخالف:
مدیران، خصوصا در سازمان های پیچیده، برای حل مشکلات کاری و سیاسی و اجتماعی و روی دادهای ناگهانی به مشورت با دوستان و خردمندان و شنیدن آرا و اندیشه های مخالفان نیازمندند. اختلاف در تفکر و اندیشه از نعمت های الهی و مایه ی رشد جامعه است و رهبران و مدیران می بایست در رویارویی با اندیشه های مخالف تحمل کافی داشته باشند خدای تعالی می فرماید: «و لو شاء ربک لجعل الناس امة واحدة و لا یزالون مختلفین؛ اگر پروردگارت می خواست، هر آینه مردم را امت واحدی قرار می داد، ولی مردم همواره مختلفند.» (هود/ 118) از این آیه استفاده می شود که اختلاف ها و تعارض ها خواست خداوند است، گرچه حق تعالی قوانین و حقوقی را برای ممانعت از تحقق ناهنجاری های اجتماعی و دستورهایی را برای جلوگیری از پاره ای اختلافات بیان کرده است.

هـ) حق خواهی و انتقادپذیری:
مدیر باید سخن حق را بپذیرد هر چند از جانب مخالف باشد. حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: «اقرب العباد الی الله تعالی اقولهم للحق و ان کان علیه و اعملهم بالحق و ان کان فیه کرهه؛ نزدیک ترین بندگان به خداوند متعال کسی است که حق گوتر است، گر چه بر ضرر خودش باشد و عمل کننده ترین افراد به حق باشد، اگر چه برایش ناراحت کننده باشد.» و نیز پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «اتقی الناس من قال الحق فیماله و علیه؛ با تقواترین مردم کسی است که حق را در موارد نفع و ضرر بگوید.» هم چنین امام علی (ع) در این زمینه می فرماید: «من ساتر علیک و عابک فی غیبک فهو العدو فاحذره؛ کسی که عیب تو را می پوشاند و در غیاب تو ظاهر می کند، او دشمن است؛ پس از او بر حذر باش.»
امام علی (ع) در باب انتقادپذیری والیان و مدیران و حاکمان می فرماید: «در دیده ی مردم صالح، زشت ترین خوی والیان این است که بخواهند مردم آنان را دوست دار ستایش بشمارند و کارهایشان را به حساب کبر و خودخواهی بگذارند و کراهت دارم که در خاطر شما بگذرد که من دوست دار ستودنم و خواهان ستایش و شنودن. سپاس خدای را که چنین نیستم و اگر ستایش خواه بودم آن را به خاطر فروتنی در پیش گاه خدا وا می گذارم؛ پس به زبانی که با گردن کشان سخن می گویند با من سخن مرانید و آن چنان که از حاکمان تندخو کناره می جویید از من کناره مجویید و برای من ظاهر سازی و خودنمایی نکنید و بر من گمان مبرید که اگر حرف حق بگویید پذیرفتنش بر من سنگین است و گمان نکنید که من می خواهم که بزرگم شمارید؛ چه آن کسی که شنیدن سخن حق و یا نمایاندن عدل بر او سنگین آید، اجرای حق و عدل بر وی سنگین تر می نماید؛ پس، از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر آن که خداوند مرا کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»

و) صاحب حق دانستن زیر دستان:
یکی از مهمترین عوامل موفقیت مدیران در اداره سازمان این است که مدیر به کارمندان و کارگران خود به دید مملوک و برده نگاه نکند و خود را مالک و صاحب اختیار آن ها نداند. بلکه آن ها را صاحبان حق و خود را نماینده و خادم آن ها بشمارد. پذیرش مدیریت در اسلام به هیچ وجه به معنای سلب حقوق از کارمندان نیست. امام علی (ع) می فرماید: «به راستی خداوند سبحان با ولایت بر امورتان حقی برای من بر عهده ی شما گذاشته و برای شما نیز همانند آن، حقی بر گردن من نهاده است.» و نیز در نامه ی اشعث بن قیس فرمان دار آذربایجان می نویسد: «مسئولیت تو برای جذب طعام و خوراک نیست، بلکه بر گردنت امانتی است. آن که تو را بدان کار گمارده نگهبانی امانت را به عهده ات گذارده است. تو را نرسد که در کار مردم به میل خویش رفتار کنی، جز با احتیاط و اطمینان به کاری دست مزن.» پیامبر اسلام (ص) نیز در این باره می فرماید: «آگاه باشید که همانا من پدر شما هستم؛ آگاه باشید که همانا من زمامدار شما هستم، آگاه باشید که همانا من اجیر و خدمت گزار شما هستم.»

ز) مشورت کردن با کارمندان خصوصا خردمندان آن ها:
اسلام بر عنصر مشورت، به ویژه در مسائل اجتماعی، تأکید فراوان نموده است. خداوند متعال در آیه 159 سوره ی آل عمران به پیامبر اسلام (ص)، به عنوان رهبر معصوم مسلمانان، دستور می دهد که با مردم در امور مهم مشورت کن و در آیه ی دیگری مسئله ی مشورت را از اوصاف مؤمنان و هم ردیف ایمان به خدا معرفی می کند و می فرماید: «آن ها کسانی هستند که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پاداشته و در کارهایشان با هم مشورت می کنند.» امام علی (ع) در اهمیت مشورت می فرماید: «مشورت عین هدایت است و کسی که تنها به فکر خود قناعت کند، خویشتن را به خطر انداخته است.» حضرت امیرمؤمنان (ع) در خطبه ها و نامه ها و حکمت های خود به ویژگی های دیگری چون انعطاف و رعایت مسائل روانی و متانت تأکید می کند و سازمان دهی، ارزیابی عادلانه و تشویق و تنبیه و انضباط مدیران را از وظایف مهم آنان بر می شمارد.

آفات مدیریت

مدیریت در مسیر تحقق اهداف سازمان، همانند سایر عمل کردهای فردی و اجتماعی، در معرض آفاتی قرار دارد که باید از آن ها حذر نماید. مواردی از آفات و موانع مدیریت:
1. بدرفتاری: امام علی (ع) می فرماید: «آفة الملوک سؤ السیرة؛ بدرفتاری، آفت زمامداران است.»
2. بی تدبیری یا بد تدبیری: حضرت علی (ع) می فرماید: «سوءالتدبیر، سبب التدمیر؛ بداندیشی (تدبیر بد) منشأ سقوط و نابودی است.»
3. زورگویی و اجبار: مدیریت در فرهنگ اسلامی وسیله ای برای رسیدن به قرب الهی و وظیفه ای برای خدمت گزاری به مردم است. امام علی (ع) در این باره می فرماید: «ایاک و التجبر علی عباد الله فان کل متجبر یقصمه الله؛ از زورگویی و اجبار بر بندگان خدا دوری کن؛ زیرا خداوند هر زورگویی را در هم می شکند.» آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «فان القلب اذا اکره عمی؛ به درستی که قلب، آن گاه که مورد اجبار و اکراه قرار گیرد، کور می شود.» و هم چنین به مالک اشتر می فرماید: «لاتقولن انی مؤمر آمر فاطاع فان ذلک ادغال فی القلب و منهکه للدین و تقرب من الغیر؛ نباید بگویی من مأمور و آمرم پس باید مرا اطاعت نمایید. این شیوه ی منشأ فساد در دل و بی حرمتی در دین و دوری از غیر می گردد.»
4. بی دقتی در کارها: مدیر اسلامی وظیفه ی شرعی دارد که علاوه بر سرعت بخشیدن در یافتن اهداف سازمان، با دقت در امور در بالا بردن سطح کیفی آن کوشا باشد. مرحوم صدوق از پیامبر اسلام (ص) چنین نقل می کند: «و لکن الله یحب عبدا اذا عمل عملا احکمه؛ ولکن خداوند بنده ای را دوست می دارد که چون کاری انجام دهد آن را با استواری و استحکام انجام می دهد.»
5. ناتوانی در کار: مدیر باید در تحقق اهداف سازمان، توان مند باشد، تا در پایان به عذر خواهی کشیده نشود. حضرت علی (ع) خطاب به حارث همدانی می فرماید: «و احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره او اعتذر منه؛ دوری نما از هر عملی که اگر از صاحب عمل پرسیده شود آن را انکار کند و یا به عذرخواهی مبتلا شود.» امام صادق (ع) می فرماید: «لا ینبغی للمؤمن ان یذل نفسه؛ برای مؤمن سزاوار نیست که خود را به ذلت بکشاند.» راوی می گوید: «گفتم به چه چیزی خود را ذلیل می کند؟» فرمود: «لا یدخل فیما یعتذر منه؛ داخل نشود در چیزی که مجبور به عذرخواهی باشد.»
6. فاصله گرفتن از مردم و کارمندان: شاید یکی از بدترین ویژگی مدیران پیوند نخوردن با مردم و زیردستان باشد. مهم ترین مانع برای رسیدن به نتایج سازمان همین است. امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک فان احتجاب الولاة عن الرعیة شعبة من الضیق و قلة علم بالامور و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الصغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحق بالباطل؛ ای مالک مبادا مدیریت حجابی گردد برای تماس تو با مردم و بیش از اندازه خویش را از آنان پنهان بداری؛ زیرا دوری و فاصله ی مدیران جامعه از مردم، نوعی نامهربانی و بی اطلاعی نسبت به امور مدیریت است و آن ها را از جریانات امور دور نگه می دارد و در نتیجه، بینش و برداشت را از کارها آن چنان تغییر می دهد که بزرگ در نظر آنان کوچک و کوچک، بزرگ و کار نیک، زشت و کار زشت، نیک جلوه می کند و بالاخره حق و باطل به یکدیگر آمیخته می شود.»
حضرت علی (ع) به قثم بن عباس، والی سرزمین حجاز، چنین نصیحت می کند: «در هنگام ظهر و عصر با مردم مجالست کن و پرسش های آنان را پاسخ ده و نادان را آگاه ساز و با عالم مذاکره نما و به جز زبانت واسطه ای، و به غیر از چهره ات حاجبی بین خود و مردم قرار مده.»
7. خودخواهی و افزون طلبی: خودپسندی و عجب از بزرگ ترین صفات رذیله ی انسانی به شمار می رود. منشأ عقب ماندگی و انحطاط انسان ها نیز همین صفت زشت اخلاقی است. حضرت امیرمؤمنان (ع) در وصیت نامه اش به امام حسن (ع) می نویسد: «و اعلم ان الاعجاب ضد الصواب و آفة الالباب؛ بدان که خودپسندی ضد درست اندیشی و نیز آفت عقول است.» و نیز می فرماید: «آفة الریاسة الفخر؛ آفت مدیریت فخرفروشی است.» آن حضرت به مالک اشتر چنین سفارش می کند: «ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بها تعجبک منها و حب الاطراء فان ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق مایکون من احسان المحسنین؛ بپرهیز از خودپسندی و از تکیه کردن به آن چه که تو را به خودپسندی سوق می دهد، و نیز بپرهیز از این که دوست بداری ستایش مردم را؛ زیرا بهترین فرصت ها برای شیطان این حالت است، تا نیکی نیکوکاران را با خود پسندی از بین ببرد.»
«و ایاک و الاستئثار بها الناس فیه اسوة و التغابی عما تعنی به مما قد وضع للعیون فانه مأخوذ منک لغیرک و عما قلیل تنکشف عند اغطیته الامور و ینتصف منک للمظلوم؛ بپرهیز از به خود اختصاص دادن آن چه که همه ی مردم نسبت به آن حق مساوی دارند و بپرهیز از این که خود را به غفلت و نادانی بزنی و در آن جا که باید توجه به موضوع داشته باشی تغافل کنی؛ به ویژه از آن اموری که برای همه ی چشم ها آشکار شده است. پس آن چه را که بر پایه ی افزون خواهی از دیگران به ستم گرفته ای، به نفع دیگری از تو گرفته خواهد شد و به زودی پرده ها از روی کارهای تو به کناری زده می شود و حقایق پشت پرده کشف می گردد و حق مظلوم را از تو می ستانند.»
8. تملق و چاپلوسی نسبت به خود و منت گذاشتن بر مردم: از آفات مدیریت، خودنمایی، تملق و چاپلوسی هایی است که واقعیت ها را بر مدیران و مردم می پوشاند. امام علی (ع) می فرماید: «الثناء باکثر من الاستحقاق ملق؛ ثناگویی بیش از شایستگی، تملق و چاپلوسی است.» و هم چنین به مالک فرمود: «ای مالک، بپرهیز از این که در گزارش ها و فعالیت های خود افزون گویی نمایی و بیش از آن چه که هست به حساب آری، زیرا افزون گویی روشنایی حقیقت را از بین می برد.» آن حضرت در باب منت گذاشتن می فرماید: «ای مالک، بپرهیز از این که در برابر احسانت بر رعیت منت بگذاری؛ زیرا منت، نیکی را از بین می برد.»
9. رابطه گرایی به جای قانونمند بودن: متأسفانه از دردهای اجتماعی تمام جوامع حتی جامعه های اسلامی این است که ضوابط و قوانین فدای روابط و سیاست بازی های نابکاران می شود؛ و وای به حال جامعه ای که مدیران و مسئولان رده بالای آن به این رفتار زننده دست بزنند. امام علی (ع) در سرزنش یکی از فرماندارانش که از قانون تخلف جسته بود فرمود: «پس، از خدا بترس و اموال این مردم را به خودشان بازگردان که اگر چنین نکنی و امکان دست یابی به تو از جانب خدا برایم فراهم آید، در مورد تو به سوی خداوند معذورم و با شمشیرم تو را خواهم زد؛ همان شمشیری که هیچ فردی را با آن نزدم، مگر این که وارد جهنم شده است. به خدا سوگند اگر فرزندانم حسن و حسین (ع) نیز چنین فعلی را که تو انجام دادی مرتکب شوند، با آنان صلح نمی کنم و دیگر خواسته هایشان را برنمی آورم، مگر این که حق را از آن ها بگیرم.»
10. شتاب زدگی: امام علی (ع) در روایت دیگری می فرماید: «لاتعجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا، و لایطولن علیکم الامد فتقسوا قلوبکم؛ پیش از رسیدن زمان مناسب در کار شتاب مکنید که پشیمان خواهید شد و زیاد هم حوصله به خرج ندهید که هراسان می شوید.» آن حضرت به مالک توصیه می کند: «ای مالک از عجله و شتاب زدگی در کارها بپرهیز، پیش از آن که وقت آن فرا رسد.» قرآن کریم در آیات گوناگونی انسان را به شتاب زدگی متصف می کند و آن را مورد مذمت قرار می دهد. «و یدع الإنسان بالشر دعاءه بالخیر وکان الإنسان عجولا؛ انسان بدی ها را طلب می کند، آن گونه که خوبی ها را، و انسان شتاب زده است.» (اسراء/ 11) شتاب زدگی یعنی انسان بدون آشنایی و آگاهی کافی و تصدیق صحیح نسبت به مقدمات کاری به انجام آن بپردازد.

برخی از عوامل شتاب زدگی در قرآن و روایات
1. ضعف علم و محدودیت فکری: قرآن کریم در دو داستان، محدودیت فکری را عامل شتاب زدگی معرفی می کند. یکی داستان آفرینش آدم (ع) است که که در آن از قضاوت عجولانه ی فرشتگان خبر داده است. در این داستان آمده است: «و إذ قال ربک للملائکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک؛ هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: در زمین جانشینی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: آیا کسی را در زمین قرار می دهی که در آن فساد می کند و خون می ریزد و حال آن که ما سپاس و ستایش تو می گوییم و تو را تقدیس می کنیم؟» (بقره/ 30) خداوند سبحان در پاسخ به کلام فرشتگان فرمود: «انی اعلم ما لاتعلمون؛ من چیزی را می دانم که شما نمی دانید.» (بقره/ 30) دومین داستان، قضیه ی حضرت موسی و خضر (ع) است که در آن آمده است که خضر دست به سه کار زد؛ هم کشتی را سوراخ کرد و هم نفس بی گناهی را به قتل رساند و هم دیوار دو طفل یتیم را در شهری که به موسی و خضر (ع) عنایتی نداشتند آباد کرد. موسی در هر سه کار به اعتراض پرداخت که چرا چنین کردی و خضر در پاسخ می گفت: «انک لن تستطیع معی صبرا؛ گفت تو هرگز نمى ‏توانى همپاى من صبر كنى.» (کهف/ 67) و در پایان ضمن توضیح اعمال خود گفت: «هذا فراق بینی و بینک سأنبئک بتأویل مالم تستطع علیه صبرا؛ گفت اين [بار ديگر وقت] جدايى ميان من و توست به زودى تو را از تاويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت.» (کهف/ 78)
2. حب و بغض های افراطی: تأثیر تمایلات درونی در ادراکات نیز منشأ شتاب زدگی است. پیامبر اسلام (ص) در این باره می فرماید: «حبک للشیء یعمی و یصم؛ محبت تو نسبت به چیزی، کور و کر می کند.» امام علی (ع) می فرماید: «عین المحب عمیة عن معایب المحبوب و اذنه صماء عن قبح مساویه؛ چشم عاشق از دیدن عیوب معشوق نابینا، و گوشش از شنیدن زشتی بدی هایش کر است.»

سبک و سلوک رهبری

در مدیریت علمی بحثی تحت عنوان سبک رهبری مطرح است. طریقی که رهبر و مدیر، از نفوذش برای کسب اهداف استفاده می کند، سبک رهبری نامیده می شود. این مسئله ذهن تئوری پردازان مدیریت را به خود جلب کرده است و عموما عنصر قدرت را راه نفوذ دانسته اند، البته قدرت را به قدرت مقام و قدرت شخصی تقسیم کرده اند؛ قدرت مقام شامل قدرت تشویق و قدرت تنبیه و توبیخ است و قدرت شخصی مرکب از قدرت منتسب (مرجع) و قدرت مهارت (تخصص) می باشد. در این بحث به طور کلی دو نظریه در باب رفتار رهبری مورد تأکید قرار گرفته است.
الف: سبک آمرانه ی سنتی، که بیشتر بر وظیفه تأکید می کند.
ب: سبک دمکراتیک، که بر روابط انسانی تأکید دارد.
استفاده از هر سبک، مبتنی بر مفروضات رهبر درباره ی منشأ قدرت خود و طبیعت انسان است. اگر او قدرتش را ناشی از مقام خود و انسان را ذاتا تنبل و غیر قابل اعتماد بداند، رفتاری آمرانه خواهد داشت و در صورتی که قدرتش را ناشی از پیروان خود و انسان را موجودی خودجوش و مسئولیت پذیری بشناسد، سبک دمکراتیک در پیش خواهد گرفت، البته سبک های دیگری نیز میان این دو حالت وجود دارد.

عوامل نفوذ مدیران در کارمندان و زیردستان
اسلام ممکن است سبک های گوناگون مدیریتی را بنابر مقتضیات زمان، بپذیرد یا رد نماید؛ البته اسلام به سبک های انسان گرایانه عنایت بیش تری دارد، بدون این که از رسیدن به اهداف غفلت بنماید. به هر حال، علاوه بر ویژگی های رهبری، عوامل زیر در ایجاد نفوذ بیشتر مدیران مؤثرند.

1. عدالت ورزی و پرهیز از ظلم و ستم
همه ی انسان ها به عدالت علاقه مند و از ستم بیزارند. امیر مؤمنان (ع) می فرماید: «من عدل نفذ حکمه؛ کسی که عادل باشد، حکمش نافذ است.» آن گاه که زیردستان احساس کنند که مدیرشان مردی وظیفه شناس و عادل است میل بیشتری به اجرای دستورهای او پیدا می کنند و به همین دلیل، عدالتورزی در رفتار مدیران باید بارز و آشکار باشد تا زیردستان آن را احساس نمایند، و عشق و علاقه ی آن ها به فعالیت های سازمانی بیشتر شود و قدرت حاکم و مدیر افزایش یابد. امام علی (ع) می فرماید: «اعدل تدم لک القدرة؛ به عدالت عمل کن، قدرتت پایدار خواهد ماند.» در مقابل، اگر حاکمی سبک مدیریت خود را بر ظلم و ستم، استوار سازد، ممکن است زیردستان به سبب هراس از تنبیه و توبیخ، کار خود را انجام دهند، ولی آن گاه که احساس امنیت نمایند، دست از فعالیت خود می کشند و یا با بی رغبتی و کسالت، کار خود را انجام می دهند و در نهایت، مدیریت او به شکست منجر می شود. امام علی (ع) در تأیید سخنان فوق می فرماید: «من خاف سوطک تمنی موتک؛ کسی که از تازیانه ات بترسد مرگت را آرزو می کند.»
« البغی یوجب الدمار؛ ستم موجب هلاکت است.» «آفة العمران جور السلطان؛ آفت آبادانی، ستم سلطان است.» «من تجبر علی من دونه کسر؛ کسی که نسبت به زیردستانش ستم کند، شکست می خورد.» شایان ذکر است که در عدالت ورزی و نیز ظلم ستیزی نباید نسبت به مؤاخذه ی ظالم و اعتنای به مظلوم افراط شود و باید عدالت اجتماعی را در تمام امور رعایت کرد. مسئله ی عدالت در تمام ابعاد و زوایا به حدی دقیق است که امام علی (ع) در نامه ای به محمدبن ابی بکر می نویسد: «و آسر بینهم فی اللحظه و النظره و الاشاره و التحیه حتی لا یطمع العظما، فی حیفک و لا ییأس الضعفاء من عدلک علیهم؛ تساوی را در بین آن ها حتی در نگاه هایت مراعات کن، تا بزرگان کشور در حمایت تو طمع نورزند و ضعفا در انجام عدالت از تو مأیوس نشوند.»
حضرت همین مطلب را به برخی از فرماندارانش توصیه می کند. مهمترین مصداق عدالت این است که مدیران خود را از دیگران متمایز نسازند و از قواعد و قوانین حاکم در مجموعه ی سازمانی مستثنا ندانند. حضرت علی (ع) می فرماید: «ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدرو انفسهم بضعفه الناس کیلا؟ یتبیغ بالفقیر فقره؛ خداوند بر پیشوایان عدل واجب کرده است که بر خود سخت گیرند و همانند طبقه ی ضعیف مردم باشند، تا فقر فقیر او را به نافرمانی خداوند نکشاند.»

2. رسیدگی به احتیاجات زیردستان
توجه به نیازهای اولیه ی انسان، از جمله نیاز به مسکن، غذا، پوشاک و ازدواج، یکی از مهمترین وظایف مدیران است که در ایجاد نفوذ در بین زیردستان نیز مؤثر است. رسیدگی به نیازمندی ها و مشکلات آن ها یعنی تنظیم پرداخت های حقوقی به گونه ای که در مقابل فعالیت های سازمانی و اداری آنان نیازهای اولیه ی زیردستان تأمین گردد. امام علی (ع) همین توصیه را به مالک اشتر می نویسد: «و اجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذی خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و شرطک حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع فانی سمعت رسول الله (ص) یقول فی غیر موطن لن تقدس امه لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع ثم احتمل الخرق منهم و العی و نم عنهم الضیق و الانف یبسط الله علیک بذلک اکناف رحمته و یوجب لک ثواب طاعته و اعط ما اعطیت هنیئا واضع فی اجمال و اعذار؛ برای مراجعان خود وقتی مقرر کن تا به نیاز آن ها شخصا رسیدگی کنی؛ مجلس عمومی و همگانی برای آن ها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچ کس نبند و به خاطر خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز، تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید؛ زیرا من بارها از رسول خدا (ص) این سخن را شنیدم که ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد، هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و روی سعادت نمی بیند؛ سپس خشونت و تندی آن ها را در سخن تحمل کن؛ در مورد آن ها هیچ گونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند به سبب این کار، رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد داد و ثواب اطاعت برای تو فراهم خواهد شد، آن چه می بخشی به گونه ای ببخش که گوارا باشد (بی منت و بی خشونت) و خودداری از بخشش را با لطف و معذرت خواهی توأم کن.»

3. توجه دقیق به اطرافیان مدیر و حاکم
کنترل و نظارت بر رفتار و اعمال اطرافیان برای استحکام مدیریت و حکومت از واجبات شمرده می شود. چه بسیار حکومت هایی که در اثر میدان دادن به اطرافیان نادان و حقیر به جای افراد عاقل و فاضل، به شکست کشیده شدند. امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می نویسد: «ثم ان للوالی خاصه و بطانه فیهم استئثار و تطاول و قلة انصاف فی معامله فاحسم مادة اولئک بقطع اسباب تلک الاحوال و لا تقطعن لاحد من حاشیتک و حامتک قطیعه و لا یطمعن منک فی اعتقاد عقده تضر، بمن یلیها من الناس فی شرب او عمل مشترک یحملون مؤنته علی غیر هم فیکون مهنأ ذلک لهم دونک و عیبه علیک فی الدنیا و الاخره؛ پس برای زمامداران خاص و صاحب اسراری است که خودخواه و دست درازند و در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند. ریشه ی ستم آنان را با قطع وسایل از بیخ برکن و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینی از اراضی مسلمانان وامگذار و باید طمع نکنند که قراردادی به سود آن ها منعقد سازی که مایه ی ضرر سایر مردم باشد، خواه در آبیاری و یا عمل مشترک دیگر، به طوری که هزینه های آن را بر دیگران تحمیل کنند؛ که در این صورت، سودش برای آن هاست و عیب و ننگش برای تو در دنیا و آخرت.»

4. پرهیز از خودپسندی و ثناخوانی
تعریف بی جا و ستایش از استحقاق و نیز خودپسندی، از معایب مدیریت است و مدیران باید از آن بپرهیزند، که منشأ لغزش و سقوط آنان است. امیر مؤمنان (ع) به مالک اشتر چنین خطاب می کند: «ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها وحب الاطراء، فان ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین؛ خویشتن را از خودپسندی بر کنار دار و نسبت به نقاط قوت خویش خوش بین مباش، مبادا تملق را دوست بداری؛ زیرا که آن مطمئن ترین فرصت برای شیطان است تا نیکوکاری نیکان را محو و نابود سازد. بر این اساس، در روایات گوناگونی، به مدیران توصیه شده است که افرادی را به عنوان اطرافیان انتخاب کنند که نیاز زیردستان را به مدیران برسانند و از تملق و ثناهای بی مورد و خیانت و تهمت و دروغ و نفاق بپرهیزند.»

5. دور ساختن اتهام و بدبینی
مدیران باید در سبک و سلوک مدیریت خود عوامل بدبینی و دروغ پراکنی را، که منشأ سوء ظن و مانع رشد سازمان و اداره می گردند، از بین ببرند و با برگزاری جلسات گوناگون با زیردستان، به توجیه و تبیین منطقی و صحیح عمل کرد سازمان بپردازند، تا سازمان با مشارکت آن ها سریع تر به اهداف خود برسد. امام علی (ع) به مالک اشتر چنین به مالک اشتر می نویسد: «و ان ظنت الرعیه بک حیفا فاصحر لهم بعذرک و اعدل عنک ظنونهم یا صحارک فان فی ذلک ریاضة منک لنفسک و رفقا برعیتک و اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمهم علی الحق؛ عذر خویش را در مورد آن چه موجب بدبینی شده آشکارا با آنان در میان گذار، و با صراحت، بدبینی آن ها را از خود بر طرف ساز، چه این که صراحت موجب تربیت اخلاقی تو، و ارفاق و ملاطفت برای رعیت است و این بیان عذر، تو را به مقصودت در وادار ساختن آن ها به حق می رساند.»

6. مشاورت و مشارکت زیردستان در تصمیم گیری
یکی از راه های رشد شخصیت انسان، که منشأ رشد روند اجرایی و اهداف سازمان و اداره نیز می شود، ارزش نهادن به افکار و اندیشه های دیگران است که با کرامت آدمی نیز سازگار است؛ در مقابل، بی اعتنایی به افکار معقول زیردستان و روحیه استبدادی و نه تنها با رشد شخصیت انسانی منافات دارد، که منشأ سقوط حوزه ی مدیریتی نیز می شود. خداوند در قرآن امر مشورت را می ستاید و می فرماید: «فان اراد افطالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما؛ هر آن گاه که پدر و مادر با رضایت و مشورت بخواهند کودک را زودتر از شیر بازدارند، گناهی بر آن ها نیست.» (بقره/ 233) «و الذین استجابو الربهم و اقاموا الصلوة و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون؛ آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نماز را به پا داشتند و امورشان را به مشورت گذاشتند و از آن چه که روزیشان کردیم انفاق می کنند.» (شوری/ 38) و نیز به پیامبر فرمان می دهد که «و شاورهم فی الامر؛ ای پیامبر در کارها با مسلمانان مشورت بنما.» (آل عمران/ 159)
مورخان نیز بر این باورند که مشورت و مشارکت با اصحاب از سیره ی پیامبر (ص) به شمار می رود. کان رسول الله (ص) «کثیر المشاورة لاصحابه؛ پیامبر با اصحابش زیاد مشورت می کرد.» شایان ذکر است که بهره گرفتن از افکار دیگران و اندیشه ی صاحب نظران، شکوفایی استعدادها و دستیابی به حقیقت، شناخت خطاها، شناخت مقدار دوستی ها و دشمنی ها و جلوگیری سرزنش ها فواید مشورت به حساب می آیند. امام علی (ع) در فواید مشورت می فرماید: «من شاور الرجال شارکها فی عقولها؛ هر کس با مردان مشورت نماید، از اندیشه های آن ها بهره گرفته است.» «اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب؛ اندیشه ها را به یکدیگر بزنید تا درستی از آن متولد شود.»
«استشر اعدائک تعرف من رأیهم مقدار عداواتهم و مواقع مقاصدهم؛ با دشمنان خود مشورت کن تا از نظرشان مقدار دشمنی و جایگاه اهداف آنان را بشناسی.» «من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطا؛ آن کس که از آرای گوناگون استقبال کند، موارد خطا را می شناسد.»

7. اصول گرایی
با این که اسلام به کرامت انسان و مشورت با زیردستان و اعتنا به آرای دیگران عنایت فراوانی مبذول داشته است، ولی نسبت به اصول گرایی و عدم تسامح نسبت به اصول اساسی سازمان و حوزه ی مدیریتی تأکید فراوان دارد. امیر مؤمنان (ع) می فرماید: «یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل؛ چهار چیز منشأ سقوط دولت ها به شمار می آید: 1. ضایع کردن مسائل اساسی و اصولی. 2. چسبیدن به مسائل جزئی و فرعی. 3. مقدم ساختن افراد پست و فرومایه. 4. کنارزدن و به تأخیر انداختن افراد شایسته.»

8. بهره گیری از وسایل مقدس
مدیریت اسلامی که بر ارزش های معنوی و اسلامی پایه گذاری شده است، برای رسیدن به اهداف خود، در انتخاب ابزار و وسایل آزاد نیست. از نظر اسلام هدف وسیله را توجیه نمی کند. امام علی (ع) در این باره می فرماید: «ما ظفر من ظفر بالاثم و الغالب بالشر مغلوب؛ کسی که با گناه و تجاوز به پیروزی رسیده است، پیروز نیست و آن کس که با شر و ستمگری غالب می شود، در حقیقت مغلوب است.»

9. حاکمیت قوانین الهی
یکی دیگر از شرایط سبک و سلوک مدیریت اسلامی آن است که با احکام الهی تضاد نداشته باشد. پیامبر اسلام در این باره می فرماید: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق؛ اطاعت فرمان مخلوق جایز نیست، در صورتی که معصیت خالق را فراهم آورد.» و نیز می فرماید: «السمع و الطاعة علی المرء، المسلم فیما احب و کره مالم یؤمر بمعصیة فاذا امر بمعصیة فلا سمع و لا طاعه؛ انسان مسلمان در برابر فرمان های سبک و سنگین، سخت و آسان، مادامی فرمان بردار است که آن فرمان معصیت خدا نباشد، آن گاه که به معصیت و نافرمانی خداوند امر شده باشد، شنوایی و اطاعت جایز نیست.»

10. شرافت انسان
مدیران در رفتار و سلوک مدیریتی، هیچ گاه نباید به حریم و شخصیت و شرافت انسان خدشه وارد کنند؛ زیرا انسان خلیفه ی خدا در زمین است و روح الهی در وجود او دمیده شده و مسجود فرشتگان و امانتدار الهی است. خداوند در این باره می فرماید: «و لقد کرمنا بنی آدم وحملناهم فی البر والبحر ورزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب ها) برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه بر ایشان روزی دادیم، و آن ها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.» (اسراء/ 70) «إنا عرضنا الأمانة علی السماوات والأرض والجبال فأبین أن یحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان إنه کان ظلوما جهولا؛ ما امانت (الهی و بار تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، و (لی) انسان آن را برداشت، راستی او ستمگری نادان بود.» (احزاب/ 72) «فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛ پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده در افتید.» (حجر/ 29) «و إذ قال ربک للملائکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت.» (بقره/ 30) پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «لاتحقرن احدا من المسلمین فان صغیرهم عندالله کبیر؛ هیچ مسلمانانی را نباید کوچک شمرد؛ زیرا کوچک آنان در پیش گاه خداوند بزرگ است.»

نتیجه گیری
با این مطالب روشن شد که اسلام بر اساس اصولی هم چون اصل اعتقاد و برائت از سوء ظن و ارتباط مشاوره ای در حوزه ی منطقة الفراغ (حوزه ای که اسلام به صراحت یا اجتهادا به آن ها نپرداخته است)، سیستم روابط انسانی و الهی را می پسندد، یعنی در روابط حاکم و زیردست، احکام الهی و احکام مبتنی بر انسان گرایی حکومت می کنند.

منـابـع

عبدالحسين خسروپناه- گستره شريعت- صفحه 420- 375

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد