تعالیم و فرامین مذهبی مزدک
فارسی 4619 نمایش |آئین مزدک
آئین مزدک شاخه ای از آئین مانی است. روش او را با توجه به دوره ای که وی ظهور کرد باید مورد بررسی قرار داد. آئین مزدک نخستین دینی است که مسائل مربوط به اقتصاد و مذهب عمیقا به هم پیوند خورده اند. این ارتباط مربوط به شرایط زمانی دعوت مزدک است. دوره ای که وی در آن زندگی می کند از اختلاف شدید طبقاتی رنج می برد. ثروت در دست اعیان و اشراف است که تحت نفوذ روحانیون مذهبی زرتشت برای خود جایگاه ویژه ای را در جامعه ایرانی رقم زده اند و امتیازات فراوانی را به خود اختصاص داده اند. تلاش مزدک برای بهبود اوضاع معیشتی مردم است که در این راستا در صدد کاهش اختلاف طبقاتی تا حذف کامل آن از جامعه می باشد. قیام وی علیه اشرافیگری و پایان دادن به سلطه پلید سرمایه داری در ایران آن زمان است.
تعالیم مزدک
آنچه مسلم است و شواهد و دلایل تاریخی نشانگر آن است، آنکه با روی کار آمدن شاه قباد، جریان درست دینی یک جریان نیرومند در کشور و مزدک به هر عنوانی صاحب پر قدرت ترین منصب دینی به شمار می رفت و در دربار ایران، به خصوص در نزد شاه قباد از نفوذ فوق العاده ای بر خوردار گردید. ظاهرا شاه قباد که به یاری دوستش اخشونواز به سلطنت رسیده بود، به یک معنی خودش را دست نشانده اخشونواز می دید و عملا هم باج گزار او بود، بی میل نبود که از نفوذ مراکز قدرت سنتی کشور (اعم از سپهبدان و موبدان) بکاهد و احساس حقارتی که در برابر اخشونواز در دل داشت را با توسعه سلطه داخلیش جبران سازد.
از میان برداشتن زرمهر سوخرا و سپس شاپور مهران اولین قدم او در تثبیت و تحکیم پایه های قدرتش و عملی کردن اجرای برنامه های اصلاحیش بود. او که شاهی عدالت خواه و مردم دوست بود، از مزدک پشتیبانی کرد و او را به عنوان قدرتمندترین شخصیت دینی کشور مورد حمایت قرار داد و دستش را در انجام اقدامات اصلاح طلبانه باز گذاشت. مزدک موفق شد با حمایتی که قباد از او به عمل آورد، برنامه های اصلاحیش را دنبال کند و با استفاده از فرمان هایی که از شاهنشاه می گرفت، مردم کشور را در راه دست یابی به عدالتی همه پسند به حرکت در آورد.
در جامعه ایران که همیشه بخش اعظم مردمش عامی و دین چسب بوده اند، تعالیم دین چنان روح و فکر توده ها را مهار کرده بود، که مردم همیشه هر قدمی که می خواستند بردارند طبق یک حساب دقیق بر می داشتند، تا به معصیت نیفتند و آخرتشان را فدای آنچه روحانیون سرای سپنچی و دنیای فانی و زودگذر نام داده بوده اند، نکنند. این چیزی بود که روحانیت همیشه و در همه روز از بالای منبرها به عوام مردم تلقین می کرد و عوام را از قربانی کردن آخرت جاویدان به بهای خوشی زود گذر و فنا شونده بر حذر می داشت. عوام گرفتار چنین تلقین هایی حاضر بوده اند که همه چیز خود را بدهند و فرجام سعادتمند جاویدان را برای خودشان تامین کنند و هر جا که قرار بوده میان دنیا و آخرت یکی بر گزینند، آخرت را بر دنیا ترجیح می دادند و از خیر دنیا می گذشتند. در جامعه ای که چنین بینشی دارد فقط رهبرانی می توانند توده ها را به دنبال خود بکشانند که فریباترین وعده های اخروی را به آنها بدهند و آنها را با دلایل و براهین شرعی متقاعد سازند که راه ایشان تنها راهی است که به سوی بهشت جاویدان رهنمون می شود.
جامعه ایرانی دوران قباد و مزدک نیز نمی توانست از این امر مستثنی باشد. مزدک هیچ فکر تازه و ناشناخته ای نیاورده بود. او یک مغ بود که سخن از خدا و زرتشت می گفت و هر چه می گفت مبتنی بر متون رائج دینی بود. او تعالیم زرتشت را برای توده ها تفسیر می کرد و راه رستگاری دنیوی و اخروی را فرا روی مردم می نهاد. منتهی تفسیر سنتی دین رسمی متفاوت بود و به گونه ای بود که بخشی از بار ستمها را از دوش توده های محروم بر می داشت و نوعی عدالت اجتماعی را در جامعه بر قرار می کرد.
خداشناسی مزدک
مزدک بر روی دو نقطه حساس انگشت نهاد و نهضتش را بر آن بنا نهاد. نخست آنکه جهان از آن خداست و مردم بندگان خدایند. خدا نعمت هایش را به جهان می فرستد تا همه بندگان بدون امتیازی از آن برخوردار گردند. خدا همان گونه که باران را از آسمان می فرستد و بر کوه و دشت و دره و کشتزار و شوره زار می ریزد، نعمت هایش را نیز برای همه بندگانش بدون توجه به عقیده و مرامشان می فرستد و چنین می خواهد که همه به طور مساوی از این نعمتها بهره مند شوند. اگر کسانی با اعمال زور و مردم فریبی برخی از این نعمتها را به انحصار خودشان در آورده و دیگران را از آنها محروم کرده اند کارشان خلاف اراده خداست و باید از آن جلوگیری کنند و بر بندگان نیک اندیش است که جلوی زیاده روی ها و زور گویی ها را بگیرند و نگذارند که زورمندان با ستمگری شان هم مردم را در محرومیت نگه دارند و هم خدا را از خود ناخشنود سازند.
جلوگیری از ستم آنها کاری است که سودش هم به خود آنها می رسد و هم به توده های محروم، زیرا از طرفی مانع ادامه گناهکاری های آنها می شود و آنها را مجبور می سازد که به نیکوکاری روی آورند تا خدا را خشنود سازند و هم مردم از زیر بار ستم بیرون می آمدند. این اصل ستم ناپذیری و مبارزه با ستم ریشه در تعالیم زرتشت داشت و همان اصلی را تشکیل می داد که ما آن را امر به معروف و نهی از منکر می نامیم. مزدک خداى خود را چنین تصور مى کرد که بر تختى در عالم بالا نشسته است، چنان که خسرو در این عالم مى نشیند و در حضورش چهار قوه تمیز و فهم و حافظه و سرور هستند، چنان که در نزد خسرو چهار شخص، یعنى موبدان موبد و هیربدان هیربد و سپاهید و رامشگر حضور دارند.
این چهار قوه، امور عالم را به واسطه هفت وزیر خویش مى گردانند که عبارتند از سالار (رئیس) و پیشکار (سرپرست) و بارور (باربر؟) و پروان (مامور) و کاردان (کارشناس) و دستور (مشاور) و کودگ (غلام و خادم)، و این هفت تن در دایره دوازده تن روحانیان دور مى زنند از این قرار: خواننده، دهنده، ستاننده، برنده، خورنده، دونده، خیزنده، کشنده، زننده، کننده، آینده، شونده و پاینده. در هر انسانى این چهار قوه مجتمع است و آن هفت و دوازده در عالم سفلى مسلط هستند. همچنان که در این نظام روحانى دیده مى شود، دهقانان و لااقل مسئول ادارى ایشان (که واستریوشان سالار نامیده مى شد) هیچ جایگاهى ندارند و این امر دیدگاه و خاستگاه کاملا اشرافى مزدک را نشان مى دهد. در نتیجه، منطقا نمى توانیم خیزش دهقانى اى را که مقارن مزدک در ایران به وجود آمد، تماما به پاى آموزه هاى او بنویسیم و مزدک را چون رهبر یک انقلاب دهقانى در نظر آوریم. معتقدات بنیادی خداشناسی مزدکی را می توان چنین خلاصه کرد:
۱) اعتقاد به بنیادی که جدا از دوگانه انگاری زرتشتی یا مانوی نیست.
۲) باور داشتن به عناصر سه گانه که می توان آن را با چهار عنصر یا پنج عنصر مانوی مقایسه کرد.
۳) اعتقاد به منزه بودن خدای بزرگ آن گونه که از فرض دو مدبر خیر و شر بر می آید.
۴) عقیده به عالم کبیر روحانی که در جهان خاکی مظهر کوچکی و آدمی مظهر کوچکتر آن است.
۵) اعتقاد به نیروی نمادی حروف، کلمات و اعداد که کلیدهای دانش و رستگاری هستند.
۶) عقیده به اینکه شناخت مکاشفهای ماهیت یا راز دین به دست آمد، تکلیف شرعی برداشته می شود و فرامین دینی معنی ظاهری خود را از دست می دهند. این اعتقادات، آیین مزدکی را آشکارا در شمار ادیان التقاطی درآورد که در سده های نخستین مسیحی با آمیزه ای از اندیشه های ایرانی، بابلی، سریانی و یونانی پدید آمده بود.
مزدک عالم روحانی را بسان عالم زمینی دانسته و به خدای کرسی نشین در آسمان که 4 نیروی تمیز، عقل، حافظه و سرور در خدمتش و 7 وزیر به نامهای سالار، پیشکار، پلوان، کاردان، دستور و کودک اجرا کننده اوامرش بودند اعتقاد داشت. دکتر باقری که از پژوهشگران پر آوازه ایران در خصوص ادیان پیش از اسلام می باشد، عقاید مزدک را بیشتر موشکافی می کند: «مزدک انسانها را برابر می دانست و آنها را به برابری و درستی و برادری بین خود دعوت و نوع دوستی و مساعدت و تعاون و مهمان نوازی و دوری جستن از تعلقات مادی و امور دنیوی را به هواداران خود سفارش می کرد. در آموزه های مزدک حتی رعایت حال جانوران نیز تاکید شده بود و مروت بر حیوانات عاملی برای افزوده شدن بر خیر درونی بشر تلقی می گردید. به دید مزدک خداوند روزی را برای هر کس برابر آفریده تا انسانها به گونه برابر از آن بهره مند شوند. و در دراز مدت زیاده خواهی شماری باعث شده که غنی و تهی دست به وجود آید. مزدک مخالف وجود حرمسراها بود و به این باور داشت که حتی زنان اضافی را باید از ثروتمندان گرفت و به گونه برابر در میان توده مردم و فقرا داد تا در جهان برابری پدید آید. پایه و اساس تعالیم مزدک بر اصلاحات اجتماعی بود که می توان آن را یک نوع مسلک اشتراکی دانست. در تعالیم وی، جنبه اجتماعی بیشتر از جنبه دینی و فلسفی مورد توجه بوده است. در نهضتی که مزدک در زمان قباد پدید آورد، یک رشته درخواستها و نظرهای اجتماعی دیده می شود. وی معتقد بود که موجب اختلاف بین مردم دو چیز است: یکی مال و خواسته، دیگری زن و برای فرو خواباندن تناقض و بیزاری و اختلاف، همه مردم باید از ثروت و همسر برخوردار باشند. همان طور که مردم از آب و آتش و باد به تساوی بهره می گیرند، باید از زن و مال نیز به بهره بگیرند. مهمترین جنبه تعالیم مزدک مردم گرایی او بوده است.»
موضوع حقوق زن در تعالیم مزدک
دومین اصل تعالیم مزدک آن بود که می گفت: خدا بندگانش را هم مرد آفریده و هم زن و این دو در پیشگاه خدا تفاوتی ندارند. در اینجا بود که مزدک مسئله ای را مطرح می کرد که برای تمام دنیای آن روز بسیار مترقی بود و آن موضوع حقوق زن بود. فقه اوستایی ساسانی تعدد زوجات را مشروع می دانست و هر مردی مجاز بود با توجه به قدرت مالیش چندین زن بگیرد. اما چون شمار زنان در جامعه محدود بود طبیعی است که در چنین وضعی آنان که در آمدهای ناچیزی داشتند از داشتن حتی یک زن محروم بمانند و نخستین نیاز فطری شان که نیاز جنسی بود بر آورده نشود. مزدک که منادی زدودن محرومیت ها بود با رسم چند همسر گزینی به مخالفت برخواست و شعار همه زنان برای همه مردان که معنای دیگرش هر مردی فقط یک زن بود را سرداد و اعلان کرد که حرمسرادارن باید درب حرمسراها را بگشایند و زنان اسیر شده شان را آزاد سازند تا همگان بتوانند به زن دسترسی داشته باشند و کسی در محرومیت جنسی نماند. این نیز صورت دیگری از اجرای امر به معروف و نهی از منکر بود که در گاتای زرتشت بر آن تاکید رفته بود.
اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است: برابری و دادگری. این دو شعار منعکس کننده تمایلات توده های مردم آن زمان است که باعث پیشرفت کیش مزدکی شد. از ویژگیهای آئین مزدک تساوی حقوق و برابری اجتماعی است. این ویژگی تا دوره ظهور مزدک چندان در صورت آشکاری نداشته و رنگ بوی مذهبی نیز به خود نگرفته بود. باور مزدک بر آن بود که رزق و روزی در دست خداست و اوست که نعمتها را می آفریند و مردم تنها وظیفه دارند آن را به صورت مساوی و عادلانه بین هم تقسیم کنند. وی به صراحت اعلام کرد هر آنچه از دارایی است مربوط به خداست و مردم حق تصرف در آن را دارند و بدین شیوه سعی در ملغی کردن مالکیت سرمایه داران را داشت که به مردم تنگ گرفته بودند و از بخشش اموال خود به آنان مضایقه می کردند.
این گفته مزدک گویای جهش فکری و انقلابی در روابط حاکم و محکوم جامعه طبقاتی ان دوره بود. وی خود و پیروانش را مامور اجرای تقسیم عادلانه ثروت بین مردم عنوان می کرد. مزدک توسط قباد به قتل رسید اگرچه این پادشاه خود از پیروان مزدک بود اما بعد از زندانی شدن مجددا به سلطنت نشست و این بار به تحریک اقوام و بستگانش که همگی جزو ثروتمندان بودند و همچنین کینه مغ های زرتشتی که مزدک را خطری برای قدرت و منافع خود می دیند اقدام به کشتن مزدک و قتل عام مزدکیان نمود. آنچه که در بعضی از متون تاریخی در شرح اعتقادات مزدک گفته شده است از جمله ازدواج با محارم با در نظر گرفتن قداست و پاکی قیام وی قابل پذیرش نیست. می توان چنین نتیجه گرفت اتهاماتی چنین در برخورد با آراء و اندیشه های وی از سوی مخالفان وی بوده که تبلیغ روحانیون زرتشتی نیز در بین آنان برای منحرف کردن اساس قیام وی بی تاثیر نبوده است.
اشتراک در زن و خواسته
همه تواریخ کهن، اشتراک در اموال و نیز زنان را به عنوان برجسته ترین آرمان درست دینان در شمار آورده اند؛ مثلا در کتاب دینکرد متنى وجود دارد که «اشتراک در زن و خواسته» را از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایى» که «پیروانش دریست دین خوانده مى شوند» مى شمرد و تصریح مى کند که این امر: «بدعتى است تا به دست آویز سرکوب دیوان آز و نیاز و رشک و کین و شهوت، مردم را در کامگیرى از خواهش هاى نفسانى آزاد گذارد.»
طبرى نیز روایت کرده است که این گروه مى گفتند که خداوند روزى را در زمین آفریده است تا مردم آن را با هم برابر قسمت کنند، اما مردم در آن به یکدیگر ستم کردن و اگر کسى خواسته و زن و کالاى پیشترى داشته باشد در آن زیادتى حقى بیش از دیگران ندارد. از کارهایى که او مردم را به آن وامى داشت و در دیده ایشان مى آراست و بر آن برمى انگیخت این بود که خواسته و خانواده مردم باید در دست همگان باشد و مى گفت این از پارسایى و نیکوکارى است و خداوند آن را مى پسندد و بهترین پاداش ها را به آن مى دهد. محور تعالیم مزدک بر روی این دو نقطه، یعنی مال برای همه و زن برای همه قرار داشت.
مزدک چنان کرد که همه مردم در مال و ملک و همسر و بنده و کنیز مساوی باشند و کسی را بر دیگری برتری نباشد. او ذبح حیوان را تحریم کرد و گفت که برای تغذیه بشر هر آنچه از زمین می روید و هر آنچه از جسم حیوان بیرون می آید، مثل تخم و شیر و کره و.... کفایت می کند. بر خلاف آن چه که مخالفان سنتی مزدک ادعا می کنند، مزدک نه منادی مرام اباحی بود نه مذهب اشتراکی داشت و نه قیام او یک قیام ضد دینی بود. او منادی عدالت اجتماعی مبتنی بر تعالیم زرتشت بود. او دین داری خداشناس و درد شناس بود که می کوشید اراده خداوند را در جهان به اجرا در آورد و راه سعادت بندگان خدا را بگشاید. موفقیتی که تعالیم مزدک در جلب لایه هایی از روحانیت زرتشتی و روشنفکران خاندان های اشرافی به دست آورد، ناشی از همین امر بود. حیات بشر در تفکر مزدک هم سعادت دنیایی بود و هم سعادت جاویدان اخروی که وسائلش را انسان می توانست در این جهان فراهم سازد.
بر خلاف مانی که می پنداشت، با زهد و دنیا ستیزی و دوری از لذت های مادی و مهار زدن بر نیازهای جنسی و سختی کشی می توان به خدا رسید، ولی در تفکر مزدک، بر آوردن امیال نفسانی و شاد زیستن و از نعمت ها بهره مند شدن، وسیله پیمودن طریق کمال روحی تلقی می شد. با مطالعه عقاید مزدک متوجه می شویم که او عقیده داشت که فقر و محرومیت، انسان را به فساد می کشاند و بر آوردن نیازهای فطری سبب اصلاح او می گردد. شهرستانی می نویسد: «مزدک با جنگ و ستیز و کینه کشی مخالف بود و چون اینها به سبب زن و مال اتفاق می افتند، او زنان و اموال را مباح دانست و این دو نعمت را چون آب و آتش و چراگاه برای همگان اشتراکی کرد.»
اشتراک زنان
در کوشش براى فهم واقعیت هاى مستتر در پس این گونه روایات، باید به یک نکته بسیار مهم توجه کرد. به رغم سنت تاریخ نگارى کهن که همه رویدادها و دیگرگونى ها را به اراده اشخاص ربط مى دهد و نقش نام آوران را برجسته مى کند، باید دانست که هیچ تحولى را نمى توان بدون بستر و زمینه مناسب در عرصه اجتماع پدیدار ساخت. مسلما امر اشتراک در زنان نیز از این معنا مستغنى نیست. به عبارت دیگر، به معیار باورهاى اخلاقى کنونى، البته شعار اشتراک در زنان امر مشئومى است و اگر امروز کسى چنین خواسته اى را به پیش بکشد، با طعن و تخفیف مواجه خواهد شد؛ لیکن شواهد تاریخى مستدلى در دست است که نشان مى دهد در دوره ساسانى چنین شعارى را همچون امروز با اشمئزاز مطلق بدرقه نمى کرده اند.
به واقع، از دیرباز در جامعه مزدیسنان اشکالى از به اشتراک نهادن زنان، چون سنتى دینى مورد اهتمام بود. بارزترین و مشهورترین این شکل ها، ازدواج محارم یا خویتوده بود. بر اساس این رسم که جزء سنت هاى فوق العاده مستحسن مزدیسنان محسوب مى شد، دختران و خواهران مى توانستند زنان عقدى پدران و برادران خویش باشند. گذشته از خویتوده، مرد به دین موظف بود تا به عنوان یک عمل خیر، حتى زن خویش را به همکیش مستمند خویش بسپارد یا بهایى معادل یک زن را به او پرداخت کند. علاوه بر این، مرد مى توانست اختیار زن رسمى خویش را بر عهده خود او وانهد و چنین زنى مى توانست به اختیار خود، به مرد دیگرى شوهر کند. همچنین در معادشناسى مزدیسنان آمده است که پس از ظهور موعود نهایى یا سوشیانت و غلبه قطعى بر اهریمن، مردم به سن پانزده درمى آیند و «چون زن و مردى به یکدیگر متمایل گردند، بدون برگزارى مراسمى با همدیگر گرد مى آیند.» این همه نشان مى دهد که براى مزدیسنان، انتقال نسب از پشت مادر و اشتراک زن (بدون انتقال تخمه)، امرى معمول و فراهم بوده است و البته که در چنین بسترى، طرح شعار اشتراک زنان به قدر امروز نمى توانست مایه حیرت باشد.
منـابـع
حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش ادیان ایران باستان، مانویت
عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 1- بخش ادیان و مذاهب ایران باستان، دین مانی
عبدالکریم شهرستانى- الملل و النحل-ترجمه افضل الدین صدرترکه اصفهانى- تصحیح جلالى نایینى- تابان 1335
آرتور کریستنسن- ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمى- نشر صداى معاصر 1378
امیرحسین خنجی- سایت ایران تاریخ
مرتضی مطهری- خدمات ایران و اسلام- انتشارات صدرا- 1382
آرتور کریستنسن- مزداپرستى در ایران قدیم- ترجمه ذبیح الله صفا- انتشارات هیرمند- 1376
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها