سیری در احوال و آثار و آراء ژاک ماریتن (زندگینامه)
فارسی 8601 نمایش |ژاک ماریتن
ژاک ماریتن Jacques Maritain فیلسوف و متفکر سیاسی، از تومیست های برجسته قرن بیستم و یکی از مفسران تأثیرگذار اندیشه های توماس اکوئیناس فیلسوف و متأله بزرگ مسیحی قرون وسطی به شمار می رود. ماریتن در ۱۸ نوامبر ۱۸۸۲ در پاریس زاده شد. در سال های ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ در رشته های فلسفه و علوم طبیعی لیسانس گرفت. او در ابتدا به فلسفه اسپینوزا علاقه مند شد. ولی بعدها عمدتا به پیشنهاد دوستش چارلز پگی (شاعر و بعدها متفکر دینی) در سخنرانی ها و درس گفتارهای هانری برگسون فیلسوف مشهور فرانسوی شرکت کرد و تا حدودی تحت تأثیر آرای وی قرار گرفت. در ۱۹۰۱ با رائیسا اومنسوف دختر دو مهاجر یهودی روس که همکلاسش در دانشگاه سوربن بود آشنا شد. هر دو علایق و دلمشغولی های مشابهی در امور اخلاقی، اجتماعی، هنری و دینی داشتند. اما احساس فقدان معنی در زندگی که معلول افول معنویت در حیات فکری و فرهنگی فرانسه آن زمان بود باعث شد تصمیم بگیرند اگر در مدتی مشخص جوابی برای این بی معنایی ظاهر نیابند به زندگی خود پایان دهند. در این میان مخالف فکری و فلسفی برگسون با پوزیتیویسم غالب آن روزگار روزنه امیدی به رویشان گشود و آنان از تصمیم شان منصرف شدند و در ۱۹۰۴ با یکدیگر ازدواج کردند. چندی بعد ماریتن و همسرش تحت تأثیر لئون بلوئای به آیین کاتولیک روی آوردند.
ماریتن و همسرش در همان سال رهسپار هایدلبرگ شدند و ماریتن در آنجا به مطالعاتش در علوم طبیعی ادامه داد. آنها در ۱۹۰۸ به فرانسه بازگشتند و در این زمان بود که ماریتن صریحا فلسفه برگسون را رها کرد و به مطالعه و پژوهش گسترده در نوشته های توماس اکوئیناس پرداخت. ماریتن در آثار فلسفی اولیه اش در پی دفاع از فلسفه تومیستی در برابر مخالفان برگسونی و دین ستیز آن بود. به دنبال خدمتی کوتاه در جنگ جهانی اول، به تدریس و تحقیق بازگشت.
آثار فلسفی
کانون آثار فلسفیش همچنان دفاع از کاتولیسیسم و اندیشه کاتولیک بود. اما علاوه بر اینها متون فلسفی مقدماتی ای از جمله مقدمه ای بر فلسفه (۲جلد، ۲۳ـ۱۹۲۱) به رشته تحریر درآورد و درباره زیبایی شناسی و شعر نیز آثاری نوشت از جمله هنر و فلسفه مدرسی (۱۹۲۱- ۱۹۲۷)، هنر و شعر (۱۹۳۵). در اواخر دهه۱۹۲۰ توجه ماریتن به مسائل اجتماعی جلب شد. اگرچه او تا حدودی با جریان اجتماعی کاتولیک موسوم به Action Francaise ارتباط پیدا کرد اما وقتی کلیسای کاتولیک به دلیل گرایشهای ملی گرایانه و ضد دموکراتیکش آن را محکوم کرد، آن جریان را ترک گفت. ماریتن در اوائل ۱۹۲۴ به واسطه دوستیش با فیلسوف روس نیکلاس بردیایف و ادموند مونیه (از ۱۹۲۸) در صدد برآمد به شرح و بسط اصول و مبانی نوعی انسان گرایی مسیحی لیبرال و دفاع از حقوق طبیعی بپردازد. آثار فلسفی ماریتن طی این دوره حالت تلفیقی داشت، با چاپ کتابهایی مانند توماس اکوئیناس (۱۹۳۰)، دین و فرهنگ (۱۹۳۰)، فلسفه مسیحی (۱۹۳۳)، رؤیای دکارت (۱۹۳۲)، فلسفه علم و معرفت شناسی (۱۹۳۲) و آثار مهمی درباره فلسفه سیاسی. از ۱۹۳۶ نیز به انتشار آثاری چون وضعیت شعر (۱۹۳۸)، مسیحیت و دموکراسی (۱۹۴۳)، هنر و ایمان (۱۹۴۸)، انسان و حکومت (۱۹۵۱)، مقدمه ای بر مسائل اساسی فلسفه اخلاق (۱۹۵۱) و شهود خلاق در هنر و شعر (۱۹۵۴) پرداخت.
تأثیر اندیشه های ماریتن
اندیشه های ماریتن به ویژه در آمریکای لاتین تأثیرگذار بود و تا حدود زیادی در نتیجه خصلت لیبرال فلسفه سیاسیش از هر دو جناح چپ و راست در فرانسه و خارج از فرانسه مورد حمله قرار گرفت. سخنرانی هایی که در آمریکای لاتین در ۱۹۳۶ ایراد کرد موجب شد به عضویت افتخاری آکادمی ادبیات برزیل درآید. در اوایل دهه۱۹۳۰ ماریتن چهره ای تثبیت شده در تفکر مسیحی کاتولیک بود. او از ۱۹۳۲ سالانه در مؤسسه مطالعات قرون وسطی در تورنتوی کانادا درس گفتارهایی ایراد کرد و به دنبال آن در اوائل۱۹۴۰ عازم ایالات متحده شد و در دانشگاههای پرینستن (۴۲ـ۱۹۴۱) و کلمبیا (۴۴ـ۱۹۴۱) به تدریس پرداخت.
ماریتن طی جنگ جهانی دوم در ایالات متحده ماند و به موازات فعالیتهای مربوط به جنگ به سخنرانی و تحقیق و نوشتن راجع به موضوعات متنوعی در فلسفه سیاسی، زیبایی شناسی و متافیزیک ادامه داد. او پس از آزادی فرانسه در تابستان ۱۹۴۴ سفیر فرانسه در واتیکان شد و تا ۱۹۴۸ در این سمت ماند اما در تنظیم و نگارش اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ نیز فعالانه شرکت داشت. طی سالهای بعد به تدریس و فعالیت های علمی در دانشگاههای مختلف آمریکا و فرانسه ادامه داد و آثار دیگری در فسفه اخلاق، زیبایی شناسی، متافیزیک، و فلسفه تاریخ منتشر کرد. یکی از مشهورترین کتابهای او به نام تقرب به خداوند (Approches de Dieu) در همین سالها (۱۹۵۳) به چاپ رسید.
درگذشت
در ۱۹۶۰ ماریتن و همسرش به فرانسه بازگشتند. ماریتن پس از مرگ رائیسا در آن سال، رهسپار تولوز فرانسه شد و در آنجا به فرقه ای مذهبی به نام برادران کوچک مسیح پیوست. در این زمان او همچنان به نوشتن کتاب ادامه داد. در ۱۹۷۰ از آن فرقه کناره گرفت و سرانجام در ۲۸ آوریل ۱۹۷۳ در تولوز در گذشت و در کنار همسرش رائیسا به خاک سپرده شد.
راه نجات و مدارج معرفت
به همین طریق وى هر فکرى را که به صبغه ایدئالیسم یا سوبژکتیویسم (خود بنیادى بشر) باشد، رد کرد. ماریتن بر آن بود که راه نجات از مشکلات دینى و عقلى و فرهنگى عصر ما، رجوع به واقع انگارى فلسفه تومائى نو است که مدارج معرفت در آن حفظ مى شود. معرفت سه مرتبه صعودى دارد که عبارتند از: معرفت علمى، معرفت مابعدالطبیعى، معرفت وراى عقلى که تجربه اى عرفانى است. کاملا واضح است که طرح مدارج معرفت در نظر او درست مخالف طرحى است که اگوست کنت درباره مراتب معرفت انسانى از مرتبه دوره الهى تا مراتب مابعدالطبیعى و علمى عنوان کرده بود. عرصه مرتبه اول، موجوداتى هستند که به ادراک حسى شناخته مى شوند. مابعدالطبیعه در محدوده موجود بما هو موجود است که مرتبه اى بالاتر از علم تجربى است. ولى مابعدالطبیعه چون معرفتى عقلى است، در بند مفاهیم عقلى است و راه به حقیقت نمى برد.
ولى معرفت مرتبه اى بالاتر دارد که وراى عقل است. در این مرتبه حق تعالى رؤیت مى شود و بدون وساطت عقل و استدلال، علم به او مى یابیم. الهیات نیز با اینکه وراى مابعدالطبیعه است و مستنیر از مشکات وحى، چون در مرتبه فکر عقلى است، راه به این مرتبه ندارد. اما در وراى الهیات، حکمتى است که مستفاد از معرفت قلبى است و شرح آن خصوصا در آثار قدیس یوحناى صلیبى آمده و حتى وراى تصورى است که توماس اکوئینى از تجارب عرفانى داشته است. با این معرفت قلبى و ذوق عرفانى، روح به لقاء الله مى رسد و «انسان به اعلى مراتب معرفت دست مى یابد.» ماریتن با رأیى که درباره معرفت انسانى اختیار کرد، وارد در سایر حوزه هاى نظرى و علمى بشرى نیز گردید. فلسفه تومائى نو نزد ماریتن اصل و مبناى طرح سایر مباحث از قبیل اومانیسم مسیحى و نظام دموکراسى و هنر است. وى در همه این مباحث سعى کرده قدرت و استعداد فلسفه خالده را در حل مشکلات دوره معاصر نشان دهد.
زمینه های دفاع از مذهب کاتولیک و فلسفه تومیستی
ماریتن خود را ادامه دهنده خط سیر اندیشه توماس اکوئیناس می دید و در آثارش پیوسته از نوشته های توماس نقل قول می کرد یا بدانها ارجاع می داد. در حالی که گرویدن او به مذهب کاتولیک و سیر عقلیش تا حدود زیادی به دلایل شخصی و تحت تأثیر دوستانش بوده، دفاعش از تفکر کاتولیک و فلسفه تومیستی بدون تردید به وقایع مربوط به کلیسای کاتولیک در فرانسه آن زمان ارتباط داشت. یکی از این وقایع، حمله به نهادهای دینی (به ویژه کاتولیک) از سوی نیروهای دین ستیز و انسان مدار در دولت فرانسه بود که به وضع قوانینی در خصوص محدود کردن حقوق و داراییهای کلیسا و جایگاه دین در امور عمومی منتهی شد. در همان زمان، در درون کاتولیسیسم به ویژه در فرانسه در واکنش به مدرنیسم الهیاتی درگیریهایی پدید آمد. نوشته های جورج تیرل در انگلستان، ارنست رنان و آلفرد لوئازی در فرانسه به دلیل ادعاهایی از این قبیل که وجدان، منشأ اولیه حقیقت دینی است و کل معرفت از جمله اعتقادات کیفیتی تاریخی و محتمل دارند و با ویژگی مرجعیت مدار اعتقادات رسمی مخالفند، محکوم شدند. خود فلسفه فرانسوی ناسازگار با الهیات کاتولیک محسوب می شد. نظرات غالب عبارت بودند از شهودگرایی برگسون (که معتقد بود تأکیدی که در متافیزیک بر وجود می شود باید جای خود را به دیمومت یا تغییر و صیرورت محض بدهد)، ایده آلیسم لئون برونسویک، اصالت روح آندره لالائد و ماتریالیسم ادموند گوبلو که هر یک به مخالفت با نظرات و عقایدی پرداختند که در مذهب کاتولیک از ضروریات است. در چنین اوضاعی، دفاع از راست کیشی دینی ضروری می نمود.
به همین خاطر نوشته های اولیه ماریتن در پی مواجهه با برخی از همین وقایع و مخالفت ها بوده است. او که آشنایی خوبی با فلسفه اسپینوزا و شهودگرایی برگسون داشت قادر بود با علم به نظرات منتقدان به دفاع از تفکر کاتولیک بپردازد. ماریتن تفکر دکارتی و مابعد دکارتی را به دلیل تأکیدش بر معرفت شناسی به جای متافیزیک و وجود شناسی رد کرد و کوشید به نظرات ماقبل مدرن اکوئیناس در این خصوص بازگردد. مع الوصف او معتقد بود که فلسفه باید چیزی بیش از تکرار نظرات اکوئیناس باشد. خود او پاره ای از ابعاد فلسفه تومیستی را در مواجهه با مسائل دنیای معاصر شرح و بسط داد. از این رو، اگرچه عمیق ترین منبع الهام بسیاری از اندیشه های ماریتن آثار توماس اکوئیناس است، معرفت شناسی و زیبایی شناسیش نشان دهنده تأثیر عرفان مسیحی، مخصوصا آثار قدیس یوحنای صلیبی است و فلسفه اجتماعی و سیاسیش نیز به روشنی بسیاری از آرمان های لیبرالیسم اروپایی را منعکس می کند.
منـابـع
باشگاه اندیشه
بوخنسکى- فلسفه معاصر اروپائى- ترجمه شرف الدین خراسانى- انتشارات علمی و فرهنگی- 1380
اتین ژیلسون- عقل و وحى در قرون وسطى- ترجمه شهرام پازوکى- 1381
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها