سیری در احوال و آثار دیوید هیوم

فارسی 7176 نمایش |

زندگی خانوادگی و تحصیلات

دیوید هیوم در سال 1711 در خانواده ای نسبتا ثروتمند در برویکشایر (محلی در نزدیکی ادینبورگ پایتخت اسکاتلند) به دنیا آمد. به عنوان یک پسر بچه او در کلیسای محلی اسکاتلند که توسط عمویش اداره می شد حضور می یافت. او تا یازده سالگی یعنی زمانی که به دانشگاه ادینبورگ رفت توسط مادرش آموزش داده می شد. نامه های او شرح دهنده این مطلب می باشد که با چه جدیت و فرمانبرداری به عنوان یک دانشجوی جوان دین را پذیرفته بود و از دستورات اخلاقی دینی که از راهنمای عبادی فرقه کالوین ها با نام "تمام وظیفه انسان" پیروی می کرد.
هیوم بعد از خروج از دانشگاه ادینبورگ در سن پانزده سالگی تحصیلش را به شکل خصوصی ادامه داد. او به داشتن شغلی حقوقی تشویق می شد ولی علاقه اش به فلسفه متمایل گشته بود. در خلال سالهای تحصیل خصوصی اش همچنانکه او در نامه زیر اشاره می کند سؤالات جدی درباره دین برایش مطرح شد: «از وقتی که دفتر دستنوشته های قدیمی ام که قبل از دوازده سالگی نوشته بودم را سوزاندم زمان زیادی نگذشته است آنها صفحاتی پی در پی درباره پیشرفت تدریجی افکار من درباره عقاید مذهبی بودند. با جستجوی دلهره آوری بعد از استدلال برای تایید عقیده عمومی شروع می شد. شک ایجاد می شد ناپدید می گشت و سپس بر می گشت و دوباره از بین می رفت و بر می گشت.»
هر چند که دفتر دستنوشته هایش از بین رفت اما بسیاری از یادداشتهای قبل از بیست سالگی هیوم باقی مانده است که آنها نشان دهنده جایگزینی اثبات وجود خدا با الحاد است. این مطلب به ویژه در مورد زمانی که او آثار کلاسیک یونانی و متون لاتین را در فرهنگ شک گرایانه تاریخی انتقادی "پیر به یل" مطالعه می کرد صادق است.

تألیف «رساله ای دربارۀ طبیعت انسان»

در خلال سالهای تحصیل خصوصی که قسمتی از آن در فرانسه بود هیوم رساله سه جلدی "رساله ای درباره طبیعت انسان" را نوشت که قبل از سی سالگی او دو بار بدون نام نویسنده انتشار یافت. رساله به بحث درباره موضوعات مختلف فلسفی نظیر، فضا، زمان، علیت، اشیا خارجی، امیال، اراده آزاد و اخلاق می پردازد و راهکارهایی بدیع و شک گرایانه در مورد آنها ارایه می دهد. هر چند که کتاب اول رساله نزد دانش پژوهان امروز شاهکاری فلسفی به شمار می رود در آن زمان به شکل نامطلوبی توسط "تاریخ کارهای دانشمندان" با یک سری از توضیحات طعنه آمیز بررسی شد و این توجه اندک هیوم از کتابش ناامید کرد.

رد نامزدی از کرسی فلسفه اخلاق

در 1741 و 1742 هیوم مقالات دو جلدی "اخلاق و سیاست" را منتشر کرد این مقالات که با سبکی عامیانه نوشته شده بودند با موفقیتی بهتر از رسالات مواجه شدند. در سالهای 1744 و 1745 هیوم نامزد کرسی فلسفه اخلاق در دانشگاه ادینبورگ شد. انجمن شهر ادینبورگ مسئول انتخاب جانشین بود. بررسی کنندگان به خاطر نوشته های ضد دینی هیوم در مقابل او قرار گرفتند. رئیس آنها کشیش ویلیام ویشات مدیر دانشگاه ادینبورگ بود. لیستی از گزاره های خطرناک که برگرفته از "رساله" هیوم بودند انتشار یافت. در مقابل این مواجه سخت اعضای انجمن شهر ادینبورگ با کشیشان ادینبورگ مشورت کردند. با امید پیروزی بر کشیش، هیوم جواب نکته به نکته و مفصلی به لیست انتشار داده شده از گزاره های خطرناک داد که این جوابیه با عنوان "نامه ای از یک جنتلمن به دوستش در ادینبورگ" انتشار یافت. ولی این امر ثمری نداشت و 12 نفر از 15 نفر بر علیه هیوم رای دادند و هیوم هم سریعا نامزدی اش را پس گرفت.

تألیف آثاری در انتقاد از اخلاق و عقاید مذهبی

در سال 1748 مقاله ای با عنوان "درباره خصوصیات (هویت) ملی" تألیف کرد. در یکی از زیرنویس های طولانی این مقاله به مشخصات روحانیت (دستگاه کشیشی) حمله کرد و صاحبان این حرفه را به جاه طلبی غرور و انتقام جویی متهم کرد که این زیرنویس تبدیل به هدف مورد علاقه برای حمله توسط دستگاه روحانیت مسیحی شد. موفقیت مقالات، هیوم را متقاعد ساخت که دلیل برخورد ضعیف با رساله سبک نوشتاری آن بوده است نه محتوای آن. او در سال 1748 "تحقیقی درباره فهم بشر" را منتشر کرد که ترجمه و تفسیری از کتاب اول رساله بود. البته تحقیق شامل دو بخش هم می شد که در رساله موجود نبودند. این دوبخش که به طور روشنی به عقاید مذهبی می تازند عبارتند از: "درباره معجزات" و گفتگویی با عنوان "مشیت الهی و وضعیت آینده".
در سال 1751 هیوم "تحقیق درباره اصول اخلاق" را منتشر کرد که در واقع شکل بسیار تغییر یافته ای از کتاب سوم رساله بود. هر چند که در این کتاب هیوم حمله مستقیمی به مذهب نکرده بود ولی به شکل غیر مستقیم با بنا کردن سیستم اخلاقی مبتنی بر سود و همچنین احساسات انسانی و بدون استفاده از فرمانهای اخلاقی الهی در مقابل مسیحیت ایستاده بود که این امر موجب نقد منتقدانی نظیر جیمز بالفور به بهانه غیر الهی بودن نظریه شد. اما در انتهای قرن هجدهم بود که هیوم به عنوان بنیانگزار نظریه اخلاقی مبتنی بر سود منفعت گرایی سود گرایی شناخته شد. در این مورد نظریه پرداز سیاسی سود گرا مهم جرمی بنتهام به اثر مستقیم هیوم بر خود اعتراف می کند. در همین سال هیوم "گفتگوهای سیاسی" را منتشر کرد که فورا موجب ستایش و تمجید اقتصادانانی نظیر آدام اسمیت، گادیون و توماس مالتوس شد.

علایق تاریخی و حمله به میسحیت

در سالهای 1741 -1751 هیوم به دنبال کرسی فلسفه در دانشگاه گلاسکو بود که در این مورد هم ناموفق بود. در سال 1752 استخدام او به عنوان کتابدار در ادینبورگ منابع زیادی برای دنبال کردن علایق تاریخی اش در اختیار او گذاشت. او در آنجا بیشتر کتاب شش جلدی و موفق "تاریخ انگلستان" (منتشر شده از 1754تا 1762) را نوشت. جلد اول کتاب تا اندازه ای به خاطر دفاع از چارلز اول و همچنین حمله به مسیحیت با اقبال زیادی مواجه نشد. در قسمتی از این کتاب هیوم به این مطلب اشاره کرده بود که اصلاح طلبان اولیه پروتستان در رویارویی با حاکمیت کلیسای کاتولیک رومی بسیار متعصب و آتشین بودند. در قسمتی دیگر هیوم مذهب کاتولیک رومی را هم خرافه پرستی مانند بقیه خرافه پرستی ها که بیدار کننده ترس بیهوده انسان را از فنا هستند می داند. بیشترین حمله لفظی به تاریخ هیوم از طرف دانیل مک کویین با 300 صفحه اش با عنوان "نوشته هایی درباره تاریخ آقای هیوم" بود که درآن مک کویین تمام عبارت تمسخر آمیز و حمله های مستقیم هیوم بر مسیحیت را گردآوری کرده بود سرانجام این واکنش های منفی هیوم را مجبور کرد که این دو بند جنجال برانگیز را در ویرایش های بعدی کتاب حذف کند.

تألیف آثار مهم درباره دین

در همین زمان بود که هیوم دو اثر مهمش را درباره دین نگاشت: "گفتگوهایی درباره دین طبیعی" و "تاریخ طبیعی دین". تاریخ طبیعی در سال 1757 عرضه شد ولی با توصیه یکی از دوستان هیوم با هدف دور نگه داشتن هیوم از مجادله های مذهبی کتاب گفتگوها تا سال 1779 یعنی سه بعد از مرگ هیوم منتشر نشده باقی ماند. "تاریخ طبیعی دین" هم حتی قبل از انتشار عمومیش مجادله ای برانگیخت.
در سال 1756 جلدی از مقالات هیوم با عنوان پنج مقاله چاپ شده بود و آماده پخش بود. مقالات شامل:
1- تاریخ طبیعی دین
2- درباره امیال
3- درباره تراژدی
4- درباره خودکشی
5- درباره جاودانگی روح بودند.
دو مقاله آخر با دفاع از حق اخلاقی شخص برای خودکشی و نقد ایده زندگی پس از مرگ حملات مستقیمی به عقاید دینی تلقی شدند. با پراکنده شدن نسخه های اولیه شخص با نفوذی ناشر هیوم را تهدید که در صورتی که کتاب به همین شکل باقی بماند ناشر را تحت پیگرد قانونی قرار خواهد داد. نسخه های چاپ شده "پنج مقاله" را دستی به این شکل تغییر دادند: مقاله ای با عنوان "درباره ذائقه متعارف" جایگزین دو مقاله آخر شد وهیوم هم از این فرصت برای تغییر پارگرافهای طعنه آمیز "دین طبیعی" استفاده کرد. در نهایت مقالات به عنوان "چهار مقاله" در ژانویه 1757 توزیع شدند.
هیوم در سالهای بعد از نوشتن "چهار مقاله" نوشتن آخرین کار بزرگش "تاریخ انگلستان" را به پایان رساند.

فعالیت های سیاسی- اجتماعی اواخر زندگی

هیوم در سال 1763 در سن پنجاه سالگی به هیوم پیشنهاد همکاری با کنت هرتفورد برای سفارت در پاریس شد که تقریبا معادل منشی و دبیری او بود که او این پیشنهاد را در نهایت پذیرفت. او در سال 1766 به ادینبورگ برگشت و به گسترش روابط با بزرگترین اندیشمندان آن زمان که در پاریس موفق به ایجاد آن شده بود پرداخت. یکی از این افراد ژان ژاک روسو بود که در 1766 از طرف حکومت در برن از سوئیس اخراج شده بود. هیوم به روسو پیشنهاد پناهندگی در انگلستان را داد و مستمری دولتی نیز برای او برقرار ساخت. در انگلیس روسو بدگمان شد و به شکل علنی هیوم را متهم ساخت که در پوشش کمک به وی قصد تخریب شخصیت او را دارد. هیوم هم در مقابل جزوه ای را منتشر کرد که در آن از اقدامات خود دفاع می کرد و خود را از اتهامات روسو مبرا می ساخت.
در سالهای 1767 و 1768 شغل منشی گری دیگری داشت که پس از آن دوباره به ادینبورگ برگشت و سالهای باقیمانده عمر را صرف تجدید نظر و اصلاح کارهای منتشر شده اش و همچنین کارهای اجتماعی به همراه دوستانش در حلقه روشنفکری ادینبورگ کرد. هیوم در سال 1776 در سن 65 سالگی به سبب بیماریی داخلی که او را ماهها رنج می داد درگذشت.

آثار منتشر شده بعد از مرگ

بعد از مرگ هیوم با ظاهر شدن چندین کار منتشر نشده اش نام هیوم اهمیت بیشتر یافت. اولین کار، یک اتوبیوگرافی خلاصه با نام "زندگی خودم" بود که به عنوان بهترین اتوبیوگرافی کوتاه در زبان انگلیسی ستایش بسیاری را برانگیخت. حتی این کار بی تکلف هم مجادله ای مذهبی ایجاد کرد. ستایش نامه هایی که دوستان هیوم از جمله آدام اسمیت و س.ج پرت که شرح دهنده مرگ هیوم بدون ترس از زندگی پس مرگ بود، منتشر کردند موجب شد که منتقدان مذهبی، تحسین الحاد هیوم را محکوم کنند. دو سال بعد کتاب "گفتگوهایی درباره دین طبیعی" که منتشر نشده باقی مانده بود آشکار شد. سر انجام در سال 1782 دو مقاله محذوف هیوم درباره خودکشی و جاودانگی روح منتشر شد.

منـابـع

فردریک کاپلستون- تاريخ فلسفه- امير جلال ‏الدين اعلم- جلد 5- تهران- شرکت انتشارات علمى و فرهنگى

باشگاه اندیشه

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها