منزلت های حضرت ابراهیم علیه السلام (امامت)
فارسی 4379 نمایش |منصوب به مقام امامت
خداوند می فرماید: «قال انى جاعلک للناس اماما؛ (خداوند) فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم.» (بقره/ 124) حضرت ابراهیم (ع) در اواخر عمر و در دوران پیرى بعد از تولد اسماعیل و اسحاق و انتقال همسر و فرزندش از فلسطین به مکه و پس از ماجراى ذبح اسماعیل به مقام امامت رسید. چنان که آیه شریفه مورد بحث تصریح مى کند بعد از به پایان رسیدن امتحانات مهم الهى بر آن حضرت، خداوند او را امامت نصب نمود، و بزرگترین امتحان به فرموده قرآن ذبح اسماعیل است پس امامت حضرت بعد از ذبح اسماعیل بوده به علاوه وقتى آن حضرت به مقام امامت نصب مى شود. بلافاصله از خداوند این مقام را براى ذریه اش نیز تقاضا مى کند پس فرزندى داشته که چنین تقاضایى نموده، و اگر گفته شود به امید بچه دار شدن چنین تقاضا مى کرد باز آیه اى که گفتگوى ملائکه و بشارت به فرزند را با ابراهیم نقل مى فرماید تصریح دارد که حضرت ابراهیم و همسرش در کمال ناباورى این بشارت را پذیرفتند و نسبت به بچه دار شدن در آن سنین یأس کامل داشتند. اینها شواهدى است که در آیات متعدد وجود دارد و روشن مى کند که آن حضرت در چه زمانى به مقام امامت رسیدند.
مقصود از امامت
براى امام معانى و تعاریف متعددى ذکر شده است:
1- امام یعنى مقتدا و پشوائى که مردم به او اقتدا نموده، در گفتار و کردارش پیرویش کنند. بر اساس همین تعریف عده اى از مفسرین گفته اند مراد از امامت در اینجا همان نبوت است. چون نبى نیز کسى است که امتش در دین خود به وى اقتداء مى کنند. اما این تفسیر در نهایت درجه سقوط است زیرا خداوند به ابراهیم از طریق وحى اعلان مى فرماید و وعده مى دهد که در آینده تو را بر مردم امام قرار مى دهم پس روشن مى شود که ابراهیم پیامبر بود و به او وحى مى شد و از این طریق به او ابلاغ امامت برمردم شد. پس معلوم مى شود که به طور قطع امامتى که خدا وعده آن را داده غیر از نبوت بوده، به علاوه قبلا متذکر شدیم که ابلاغ امامت در اواخر عمر آن حضرت بوده و بعد از تولد فرزندانش و ذبح اسماعیل، و حال آن که ملائکه قبلا آمدند بشارت فرزند به او دادند. و از مسئله هلاکت و عذاب قوم لوط او را مطلع کردند و او با ملائکه گفتگو نمود. پس به خوبى روشن مى شود که آن حضرت قبل از امامت نبى بوده و مقام امامت چیزى اضافه بر نبوت اوست، و الا آن همه آزمایش براى رسیدن به امامت بى معنا مى شد.
2- بعضى دیگر از مفسرین امامت را به معناى خلافت، وصایت و یا ریاست در امور دین و دنیا گرفته اند. اما این معنا هم تناسبى با امامت ندارد بلکه ریاست در امور دین و دنیا مردم و مطاع بودن با نبوت سازگارتر است، پیامبر واجب الاطاعة است و دیگر نیازى نیست به امامت منصوب گردد تا چنین حکمى پیدا کند، به عبارت دیگر، معنا ندارد به پیامبرى که از لوازم نبوتش مطاع بودن است گفته شود «من تو را بعد از آن که سال ها مطاع مردم هستى، مطاع مردم خواهم کرد.»
3- اما معناى درست امامت: با استناد به آیات (انبیاء/ 73؛ سجده/ 24؛ یس/ 82- 83؛ قمر/ 50) مى توان گفت امام هدایت کننده اى است که با امرى ملکوتى که در اختیار دارد هدایت مى کند، امامت از نظر باطن یک نحوه ولایتى است که امام در اعماق مردم دارد و هدایتش مانند هدایت انبیاء و رسولان و مؤمنین، صرف راهنمایى از طریق نصیحت و موعظه حسنه و بالاخره صرف آدرس دادن نیست بلکه هدایت امام دست خلق را گرفتن و به راه حق رسانیدن است. در قرآن کریم هدایت امام را، هدایت به امر خدا یعنى ایجاد هدایت دانسته؛ اما هدایت انبیاء و رسل و مؤمنین را صرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت مى داند. (ابراهیم/ 4؛ مؤمن/ 38؛ توبه/ 122) و دستیابى به مقام امامت مستلزم صبر و یقین است.
نشان دادن ملکوت به ابراهیم (ع)
یکى از مقامات معنوى ابراهیم این است که خداوند، ملکوت آسمان ها و زمین را به او نشان داده است: «و کذلک نرى إبرهیم ملکوت السمـوت و الأرض و لیکون من الموقنین؛ و بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان مى دادیم تا [بصیرت یابد] و تا از اهل یقین شود.» (انعام/ 75) «ملکوت» صیغه مبالغه از «ملک» و به معناى تسلط گسترده و همه جانبه است؛ زیرا آسمان ها و زمین داراى یک وجهه ظاهرى و ملکى ویک وجهه باطنى و ملکوتى است که وجهه باطنى، بر وجهه ظاهرى آن ها محیط است و خداوند، بر وجهه باطنى آن ها احاطه دارد که لازمه آن، احاطه بر وجهه ظاهرى آن ها نیز هست؛ بنابراین ملکوت اشیا، سلطه حقیقى (و نه اعتبارى) خداوند بر ظاهر و باطن موجودات به شمار مى رود که امکان زوال یا انتقال آن به دیگرى منتفى است؛ زیرا این سلطه، از آفرینش موجودات و قائم بودن آنها در ذات، بقا و آثار وجودیشان به ذات حق سرچشمه مى گیرد؛ به تعبیر دیگر، ملکوت اشیا، همان حکومت مطلق خداوند بر سراسر هستى و وابستگى هستى به قدرت مطلق الهى و ملکیت حقیقى موجودات براى خداوند است.
ارائه ملکوت به ابراهیم (ع) به این معنا است که خداوند، چشم جان او را همواره به مشاهده این واقعیت در موجودات گشوده، و چون در این زمینه، شرکت دیگرى با خداوند غیر ممکن است، مشاهده کننده بى درنگ به این قضاوت آشکار مى رسد که هیچ یک از آفریدگان، توان عهده دارى تدبیر و ربوبیت دیگرى را ندارد. طبیعى است که درک همه جانبه این واقعیت، با شناخت ابعاد گوناگون موجودات و نیز شناخت نظام حاکم بر آن ها براى آشنا شدن با چگونگى جریان تدبیر الهى درباره آن ها و تسلیم همگانى در برابر این تدبیر ملازم است؛ چنان که نمى تواند از شناخت عوامل مؤثر در نظام تدبیر الهى جدا باشد؛ به همین دلیل مى توان این تفسیر را با ترسیم روایات از ارائه ملکوت هماهنگ دانست؛ زیرا در روایات مزبور، گاه سخن از پرده بردارى خداوند از زمین و آسمان و موجودات در آن از جمله ملائکه است و گاه سخن از توانمند ساختن فوق العاده دید ابراهیم به گونه اى که پنهان و آشکار، از جمله اعمال آدمیان را ببیند. اختلاف تعبیرها در روایات نشان مى دهد که این تعابیر، کنایى بوده، مقصود از ارائه ملکوت، همان آشنا سازى ابراهیم (ع) با روابط موجود در باطن نظام در ارتباط با تدبیر هستى و پدیده هاى آن (از جمله اعمال انسان) به شمار مى رود که از حس مخفى و در شمار غیب است.
قرار دادن مشاهده چگونگى زنده کردن مردگان از سوى خداوند، در شمار مصادیق ارائه ملکوت، شاهد قاطعى بر این معنا است. علامه مجلسى نیز حاصل این روایات را احاطه علمى ابراهیم به موجودات و حوادث جهان دانسته است؛ بنابراین، توضیح ارائه ملکوت به ارائه چگونگى خلقت آسمان ها و زمین یا عبرت ها و آیات الهى در آفرینش و الهام چگونگى استدلال از طریق این آیات به ابراهیم (ع) یا شگفتى هاى آفرینش آسمان و زمین یا نور جلال خداوند متعالى و یا اشراف بر اعمال مردم مى تواند بیانگر بخشى از گستره ملکوت باشد که خداوند به ابراهیم نشان داده است؛ اما برخى منظور از آن را دیدن حسى طبقات گوناگون زمین و آسمان دانسته اندکه بصیرت به حق را در پى داشت؛ ولى این سخن پذیرفته نیست؛ چنان که توضیح ارائه ملکوت به نگاه عبرت گیرانه به کواکب آسمان و موجودات زمینى، با ظاهر روایات انطباق ندارد. بر اساس آیه 75 انعام، از ارائه ملکوت به ابراهیم (ع) اهدافى، از جمله رساندن وى به یقین در نظر بوده است.
هرچند در آیه، متعلق یقین بیان نشده، قراین نشان مى دهد که مراد، یقین به معارف الهى بوده است. مفسران در توضیح، از امورى مانند یقین به خالقیت و مالکیت خدا بر مجموعه آفرینش، توحید، گمراهى مشرکان و یقین به آیات الهى که یقین به اسما و صفات خداوند را در پى دارد، یاد کرده اند؛ اما مقصود، یقین به وجود خدا یا یقین به خداوند به معناى احاطه علمى به ذات متعالى نبوده است؛ زیرا قرآن، خداوند را برتر از آن مى داند که در وجود او تردید راه یابد یا آن که مورد احاطه علمى واقع شود. افزون بر رساندن ابراهیم (ع) به یقین، توانا ساختن او در احتجاج با مشرکان نیز از اهداف ارائه ملکوت شمرده شده است. جمله «کذلک نرى إبرهیم» که به آگاهى از گمراهى بت پرستان و رد الوهیت بت ها در آیه پیشین اشاره دارد: «و إذ قال إبرهیم لابیه ءازر أتتخذ أصناما ءالهة إنى أرک و قومک فى ضلـل مبین؛ و آن گاه که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتان را به خدایى مى گیرى؟ حقیقت این است که من، تو و قومت را در گمراهى آشکار مى بینم.» (انعام/ 74) به ضمیمه تعبیر «فلما» در آیه بعد (با توجه به حرف «ف» که بیانگر ترتیب است) «فلما جن علیه الیل رءا کوکبا قال هـذا ربى فلما أفل قال لاأحب الأفلین؛ پس چون شب بر او تاریک شد، ستاره اى دید. [براى احتجاج با مشرکان] گفت: این پروردگار من است، آن گاه چون افول کرد، گفت: زوال پذیران را دوست ندارم.» (انعام/ 76) که ارتباط مابعد به ماقبل را مى رساند، نشان مى دهد که آیات به هم مربوط بوده؛ در نتیجه، کلمه «نرى» جریانى را باز مى گوید که در گذشته واقع شده و هم چنان ادامه یافته است؛ پس ارائه ملکوت، امرى مداوم بوده که خداوند با آن، ابراهیم را در رویارویى با مشرکان پشتیبانى مى کرده است. در روایات نیز از ارائه ملکوت در مقاطع گوناگون زندگى ابراهیم یاد شده که تداوم در ارائه ملکوت را تأیید مى کند.
تجلیل از مقام ابراهیم در کنار کعبه «خانه خدا»
خداوند می فرماید: «و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلى؛ (و به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم. و (براى تجدید خاطره) از مقام ابراهیم عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید.» (بقره/ 125) و نیز در آیه دیگرى مى فرماید: «فیه ءایت بینات مقام ابراهیم و من کان دخله کان ءامنا؛ در آن نشانه هاى روشن (از جمله) مقام ابراهیم است و هرکس داخل آن [خانه خدا] شود در امان خواهد بود.» (آل عمران/ 97)
مقصود از مقام ابراهیم
مقام ابراهیم سنگى است که جاى پاى ابراهیم (ع) در آن نقش بسته است البته از دو سنگ در مورد حضرت ابراهیم سخن به میان آمده است:
1- سنگى که آن حضرت به جهت بالا بردن دیوارهاى کعبه از آن استفاده مى نمود و زیر پایش قرار مى داد.
2- سنگى که عروسش (همسر اسماعیل) زیر پایش گذارد تا آن حضرت را شستشو دهد البته اخبارى وجود دارد که آن سنگ اول، در زیر این مکانى که فعلا به نام مقام است مدفون شده. در مورد مقام ابراهیم احتمال دیگر این است که خود خانه مقام ابراهیم باشد و احتمال سوم این است که در این خانه جاى معینى بوده که آن حضرت به عبادت خداى سبحان مى پرداخته و آنجا را مقام ابراهیم مى گویند. پس در مورد مقام سه احتمال نقل شده است. در تفسیر عیاشى از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: «سنگ مقام ابراهیم از سنگ هاى بهشتى بوده مانند سنگ حجرالاسود.»
مقصود از «فیه آیات بینات» (آل عمران/ 97)
این آیات در مقام بیان مزایاى بیت الله است و مفاخرى را براى بیت بدین ترتیب نام مى برد:
1- مقام ابراهیم.
2- امنیت براى هر کسى که وارد بیت مى شود.
3- زیارت بیت بر مردم واجب است.
بدون شک هریک از این موارد آیت روشنى است که با وقوع خود بر خداى تعالى دلالت مى کند. معناى «آیت» چیزى جز علامت و راهنما به چیز دیگر نیست حال به هر نحو که دلالت کند چه به وجود خودش و چه به آثارش، و کدام علامتى بهتر و روشن تر از «مقام ابراهیم، امنیت و وجوب زیارت بیت» که اهل دنیا را به سوى خدا جلب نموده و به عظمت مقام خداوندى راهنمایى مى کنند. شاید بعضى خیال کنند که «آیت» باید چیزى خارق العاده و برهم زننده سنت طبیعت باشد. از این رو بعضى از مفسرین اصرار مى ورزند که مراد از «آیات بینات» امورى دیگر از خواص معجزه آساى کعبه است نه موارد مذکور، اما این معنا صحیح نیست زیرا نه لفظ آیت و نه مفهومش منحصر در معجزه نیست بلکه یکى از معانى آیت معجزه است. بنابراین، از جمله امورى که انسان را در بیت الله الحرام هدایت به سوى بارى تعالى مى نماید مقام ابراهیم است که در آنجا حاجى و زائر بیت اللهى موظف است دل خود را متوجه بارى تعالى نماید، در ضمن متوجه و یادآور منادى توحید ابراهیم خلیل بشود. اگرچه تجلیل از منادى توحید نیز توجه به خداست. اما این مقامى منحصر به فرد است که خداوند در میان تمامى اولیاء و انبیائش به ابراهیم خلیل داده است. که مکانى به یاد بود معمار و سازنده کعبه در کنار کعبه وجود داشته باشد. آرى! این گونه خداوند نیکوکاران را مزد مى دهد. «کذلک نجزى المحسنین؛ نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم.» (صافات/ 110)
مقامات و منزلت های حضرت ابراهیم از دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی می فرماید خداى تعالى در کلام مجیدش ابراهیم را به نیکوترین وجهى ثنا گفته و رنج و محنتى را که در راه پروردگارش تحمل نموده بود، به بهترین بیانى ستوده و در شصت و چند جا از کتاب عزیزش اسم او را برده، و موهبتها و نعمت هایى را که به او ارزانى داشته در موارد بسیارى ذکر کرده است، چند مورد از آن مواهب عبارتند:
1- خداى تعالى رشد و هدایت او را قبلا ارزانیش داشته بود. (انبیاء/ 51)
2- او را در دنیا برگزید. و او در آخرت نیز در زمره صالحین خواهد بود، زیرا او در دنیا وقتى خدایش فرمود: تسلیم شو، گفت: تسلیم امر پروردگار عالمیانم. (بقره/ 130- 131)
3- او کسى است که روى دل را به پاکى و خلوص متوجه خدا کرده بود، و هرگز شرک نورزید. (انعام/ 79)
4- او کسى است که دلش به یاد خدا قوى و مطمئن شده و به همین جهت به ملکوتى که خدا از آسمانها و زمین نشانش داد ایمان آورد، و یقین کرد. (بقره/ 260 و انعام/ 75)
5- خداوند او را خلیل خود خواند. (نساء/ 125)
6- رحمت و برکات خود را بر او و اهل بیتش ارزانى داشت و او را به وفادارى ستود. (نجم/ 37)
7- او را به وصف "حلیم" و "أواه" و "منیب" توصیف کرد. (هود/ 73- 75)
8- و نیز او را مدح کرده به اینکه امتى خداپرست و حنیف بوده، و هرگز شرک نورزیده، و همواره شکرگزار نعمت هایش بوده، و اینکه او را برگزید و به راه راست هدایت نمود و به او اجر دنیوى داده و او در آخرت از صالحین است. (نحل/ 120- 122)
9- ابراهیم (ع) پیغمبرى صدیق بود. (مریم/ 41) و قرآن او را از بندگان مؤمن و از نیکوکاران شمرده و به او سلام کرده است. (صافات/ 83- 111) و او را از کسانى دانسته که "صاحبان ایدى و ابصارند"، و خداوند با یاد قیامت خالصشان کرده است. (ص/ 45- 46)
10- خداوند او را امام قرار داد (بقره/ 124) و او را یکى از پنج پیغمبرى دانسته که اولى العزم و صاحب شریعت و کتاب بودند. (احزاب/ 7؛ شورى/ 13؛ اعلى/ 18- 19)
11- خداوند او را علم، حکمت، کتاب، ملک و هدایت ارزانى داشته و هدایت او را در نسل و اعقاب او کلمه باقیه قرار داده. (نساء/ 41؛ انعام/ 74- 90؛ زخرف/ 28) و نیز خداوند نبوت و کتاب را در ذریه او گذاشت. (حدید/ 26) و براى او در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار داد. (شعراء/ 84؛ مریم/ 50)
این بود فهرست آن مناصب الهى و مقامات عبودیتى که خداوند به ابراهیم ارزانى داشته و در قرآن از آن اسم برده است، و قرآن کریم فضایل و کرامات هیچیک از انبیاء کرام را به این تفصیل ذکر نفرموده.
آرى، قرآن کریم به منظور حفظ شخصیت و حیات ابراهیم (ع)، دین استوار ما را هم "اسلام" نامیده و آن را به ابراهیم (ع) نسبت داده و فرموده: «ملة أبیکم إبراهیم هو سماکم المسلمین من قبل؛ این دین، دین پدر شما ابراهیم است، و او قبل از این شما را مسلمان نامیده.» (حج/ 78)
نیز فرموده: «قل إننی هدانی ربی إلى صراط مستقیم دینا قیما ملة إبراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین؛ بگو پروردگار من مرا به راه راست هدایت نمود، دینى است استوار و ملت و کیش معتدل و ابراهیم از مشرکین نبود.» (انعام/ 161) خداوند کعبه اى را که آن جناب ساخت، "بیت الحرام" و قبله عالمیان قرار داد و براى زیارت آن مناسک حج را تشریع نمود، تا بدین وسیله یاد مهاجرتش را به آن دیار و اسکان همسر و فرزندش را در آنجا و خاطره ذبح فرزند و توجهاتش به خدا و آزار و محنت هایى را که در راه خدا دیده، زنده نگاه بدارد.
روایتى درباره مقامات ابراهیم (ع)
مرحوم کلینى در کافى از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: «خداى عز و جل ابراهیم را قبل از آنکه نبى خود بگیرد، بنده خود گرفت، و خداى تعالى قبل از آنکه او را رسول خود بگیرد، نبى خود گرفت، و خداى تعالى قبل از آنکه او را خلیل خود قرار دهد، رسول خودش کرد، و نیز قبل از آنکه امامش کند، خلیلش کرد، چون به حکم آیه "إنی جاعلک للناس إماما" ابراهیم بعد از آنکه خالص در عبودیت، و سپس داراى نبوت، آن گاه رسالت، و در آخر خلت شده بود، تازه خدا او را امام کرد، و از اینکه از خدا خواست تا این مقام را در ذریه اش نیز قرار دهد، معلوم مى شود که این مقام در نظرش بسیار عظیم آمده، و خدا هم در پاسخش فرموده: که هر کسى لایق این مقام نیست.» آن گاه امام صادق (ع) در تفسیر جمله ی "إنی جاعلک للناس إماما" فرمود: «هیچ وقت سفیه، امام پرهیزکاران نمى شود.»
و اینکه فرمود: خداوند ابراهیم را قبل از آنکه نبى خود کند بنده خود کرد، این معنا را از آیه «و لقد آتینا إبراهیم رشده من قبل، و کنا به عالمین... من الشاهدین؛ و همانا ما از پیش به ابراهیم رشد و کمالش را عطا کردیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم.» (انبیاء/ 51) استفاده فرموده، چون این آیه مى رساند خداى تعالى قبل از آنکه او را نبى خود کند، در همان ابتداء امر داراى رشد کرد، و رشد، همان عبودیت است.
این نکته را هم باید دانست که، اینکه خدا کسى را بنده خود بگیرد، غیر از این است که کسى خودش بنده خدا باشد، براى اینکه بنده بودن چیزى نیست که اختصاص به کسى داشته باشد، بلکه لازمه ی ایجاد و خلقت است، هر موجودى که داراى فهم و شعور باشد، همین که تشخیص بدهد که مخلوق است تشخیص می دهد که بنده است این چیزى نیست که اتخاذ و جعل بر دارد، و خداوند درباره کسى بفرماید: من فلانى را بنده خود اتخاذ کردم، یا او را بنده قرار دادم، بندگى به این معنا عبارت است از اینکه موجود، هستیش مملوک براى رب خود باشد، مخلوق و مصنوع او باشد، حال چه اینکه این موجود در صورتى که انسان باشد در زندگیش به مقتضاى مملوکیت ذاتى خود رفتار بکند، و تسلیم در برابر ربوبیت رب عزیز خود باشد، یا آنکه از رسم عبودیت خارج بوده باشد، و به لوازم آن عمل نکند، بالأخره آسمان برود یا زمین، بنده و مخلوق است، هم چنان که خداى تعالى در این باره فرموده: «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا؛ هیچ کس در آسمانها و زمین نیست، مگر آنکه به حال بندگى نزد خداى رحمان مى آید.» (مریم/ 93) گو اینکه در صورتى که بر طبق رسوم عبودیت، و به مقتضاى سنت هاى بردگى عمل نکند، و در عوض پلنگ دماغى و طغیان بورزد، از نظر نتیجه مى توان گفت که او بنده خدا نیست، چون بنده بان کسى مى گویند که تسلیم در برابر مالکش باشد، و زمام تدبیر امور خود را به دست او بداند، پس جا دارد که تنها کسانى را بنده بنامیم که علاوه بر عبودیت ذاتیش، عملا هم بنده باشد، و بنده حقیقى چنین کسى است، که خدا هم درباره او مى فرماید: «و عباد الرحمن، الذین یمشون على الأرض هونا؛ و بندگان خداى رحمان کسانیند که روى زمین به فروتنى راه مى روند.» (فرقان/ 63)
بنابراین عبودیت، خود کلید ولایت خدایى است، هم چنان که کلام ابراهیم هم که گفت: «إن ولیی الله الذی نزل الکتاب، و هو یتولى الصالحین؛ بى تردید سرپرست من خداوند است که این کتاب را نازل کرده و او شایستگان را سرپرستى مى کند.» (اعراف/ 196) و آنچه از داستانهاى ابراهیم برمى آید، این است که مقاماتى که آن جناب به دست آورده، به همین ترتیبى بوده که در این روایت آمده، یعنى نخست مقام عبودیت، و سپس نبوت، و بعد رسالت، آن گاه خلت، و در آخر امامت بوده، اینک آیاتى که این، ترتیب از آنها استفاده مى شود از شما مى گذرد.
«و اذکر فی الکتاب إبراهیم، إنه کان صدیقا نبیا* إذ قال لأبیه یا أبت! لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر و لا یغنی عنک شیئا؛ و در این کتاب ابراهیم را یاد کن. به راستى او پیامبرى بسیار راستگو [و درست کردار] بود. هنگامى که به پدرش گفت: اى پدر! چرا چیزى را مى پرستى که نمى شنود و نمى بیند و از تو نیازى را برطرف نمى سازد؟» (مریم/ 41- 42) از این آیه بر مى آید، آن روز که ابراهیم این اعتراض را به پدر خود می کرد، نبى بوده، و این آیه آنچه را که ابراهیم در آغاز ورودش در میانه قوم گفت، تصدیق می کند، آن روز گفت: «إننی براء مما تعبدون* إلا الذی فطرنی فإنه سیهدین؛ من واقعا از آنچه مى پرستید بیزارم. مگر آن کس که مرا آفرید که البته او به زودى مرا هدایت خواهد کرد.» (زخرف/ 27)
اینکه امام (ع) فرمود: خدا ابراهیم را قبل از آنکه خلیل و دوست خود قرار دهد رسول خود قرار داد، آن را از آیه: «و اتبع ملة إبراهیم حنیفا، و اتخذ الله إبراهیم خلیلا؛ و از آیین ابراهیم حق گرا پیروى نمود ابراهیمى که خداوند او را دوست خود گرفت.» (نساء/ 125) استفاده کرده، چون از ظاهرش برمى آید اگر خدا او را خلیل خود گرفت براى خاطر این ملت حنفیه اى که وى به امر پروردگارش تشریع کرد، بگرفت چون مقام آیه مقام بیان شرافت و ارج کیش حنیف ابراهیم است، که به خاطر شرافت آن کیش، ابراهیم به مقام خلت مشرف گردید.
منـابـع
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 9 ص 271، جلد 4 ص510 و 498
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 ص 56 و 404 - 418، جلد 2 ص 529، جلد 3 ص 550- 545، جلد 5 ص 155، جلد 12 ص 529- 530، جلد 7 ص 303 و 169- 172، جلد 17 ص 323 و 232 و 222، جلد 19 ص 394- 398
عین الله ارشادی-سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان
سیدهاشم رسولی محلاتی-تاریخ انبیاء
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 5 صفحه 309
جعفر سبحاني- منشور جاوید- جلد 11 صفحه 233
محمد صالحی منش- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 1
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها