داستان حضرت ارمیا از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل
فارسی 13067 نمایش |ارمیا
ارمیا ابن حلقیا از پیامبران یهود در قرن 6- 7 قبل از میلاد بوده که در قرآن به طور صریح از او نامی به میان نیامده است; ولی منابع تاریخی و تفسیری و روایی در ذیل برخی آیات از او یاد کرده اند (بقره/ 243- 246 و 259; اسراء/ 4- 7; انبیاء/ 21) که عمده این یادکردها درباره برخی حوادث سیاسی و اجتماعی یهود است. نام او در منابع اسلامی به گونه های متعددی گزارش شده است: ارمیا، ارمیاء، ارمیا، اورمیا و یرمیا. واژه «یرمیا = Jeremiah» در زبان عبری به معنای «رفعت یافته از سوی خدا، منصوب از سوی او، خدا تیر می افکند یا به زیر می اندازد» آمده است. ارمیا در عهد عتیق اهمیت ویژه ای داشته است و کتاب مستقلی به نام او در اسفار تورات به چشم می خورد.
او بنا به گزارش تورات در روستای عناتوت در نزدیکی اورشلیم (واقع در 6 کیلومتری شرق بیت المقدس کنونی) از خانواده ای کهانت پیشه به دنیا آمد. سکونت خانواده او در منطقه ای موسوم به بنیامین احتمالا نشان دهنده انتساب وی به شاخه بنیامینی از بنی اسرائیل است; گرچه ابن عساکر و ابن خلدون او را از سبط لاوی بن یعقوب دانسته اند. برخی نیز احتمال داده اند او از نسل «ابیاتار شیلوی» کاهن عصر سلیمان است که به دستور وی به عناتوت تبعید شده بود.
تاریخچه نبوت ارمیا
ارمیا در دوره افول آشوریان و به قدرت رسیدن بابلیان و رقابت آن دو امپراتوری با حکومت مصر می زیسته است. دوره حیات او به دلیل هم زمانی با تبعید یهودیان به بابل، نقطه عطف مهمی در تاریخ یهود به شمار می رود. تجزیه کشور یهودیه به دو بخش شمالی و جنوبی و جنگ های پیاپی میان آن ها و رواج شرک و ستم و بت پرستی میان یهودیان و ضعف و بحران اقتصادی، همگی سبب زوال قدرت و انحطاط سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آنان شده و رونق و اقتدار زمان سلیمان را از بین برده بود. در این دوره، شاهد ظهور پیامبران مصلحی هستیم که عمده آموزه های آنان صبغه ای اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی داشت. این پیامبران، در کنار پند مردم، به پیشگویی حوادث اسف بار آینده یهود به صورت عذاب خداوند پرداخته، بدین وسیله، آنان را از عواقب شوم کردارهایشان بیم می دادند.
این پیامبران، در عین حال، پس از توبیخ مردم و ابلاغ انذار و عذاب زودرس الهی، آنان را به آینده ای روشن در عصر ظهور نجات دهنده ای بزرگ، مژده می دادند. اشعیای نبی سرسلسله این پیامبران به شمار می رود که احتمالا ارمیای نبی نیز با توجه به فاصله کم تاریخی میان آن دو از او متأثر بوده است; گرچه از نگاه کلامی هر دو پیامبر از یک سرچشمه که همان وحی خداوندی است، اثر پذیرفته اند. اشعیا و ارمیا همواره از همگرایی با مصر در برابر حملات آشوریان و پس از آن ها بابلیان پرهیز داده و به نوعی، بی طرفی در نزاع های امپراتوری های بزرگ همسایه جهت محافظت از اورشلیم سفارش می کردند; البته این رویکرد آن ها صبغه ای وحیانی و نه صرفا سیاسی داشت. ارمیا هم زمان با پادشاهی یوشیا به نبوت می رسد (628 ق. م.). یوشیا با دست یافتن به نسخه ای مفقود از شریعت موسی، تصمیم می گیرد در یهودیه به اصلاحات گسترده مذهبی و فرهنگی و اجتماعی دست زند. فعالیت چشمگیری از ارمیا در این دوره گزارش نشده، جز آن که برخی احتمال داده اند او نیز در جریان اصلاحات با پادشاه همکاری داشته است. برخی نیز ارمیا را فرزند همان حلقیای کاهن دانسته اند که اسفار تورات را یافته و در اختیار یوشیا قرار داده است. گفتگوها و مناجات های ارمیا با خداوند در آغاز دوره رسالتش به این دوره مربوط می شود که در بخش های نخست سفر او گرد آمده است.
جانشینان یوشیا با اعتماد به قدرت مصر در برابر خطر بخت نصر به سوی امپراتوری غربی گراییده و به شیوه کفرآمیز و ستمگرانه شاهان پیش از یوشیا بازگشتند. فعالیت عمده ارمیا در دوره این پادشاهان تا تخریب اورشلیم به دست بخت نصر است. او که اخلاق مردم را فاسد و زمامداران را ستمگر و بی سیاست و ملت را در انحطاط مذهبی و ملی و ضعف سیاسی می دید، در هر مکان، از خانه خدا تا کوچه و بازار و به هر وسیله و بیان ممکن به اندرز مردم پرداخته، از هجوم بخت نصر و تخریب اورشلیم خبر می داد تا آن که تصور مزدوری بابل و خیانت به میهن درباره او پدید آمده و از سوی کاهنان، امیران و پیامبران دروغین، مورد آزار فراوان قرار گرفت و تا مرز کشته شدن پیش رفت. او پادشاه و بزرگان یهود و عموم مردم را به دلیل نقض احکام روز شنبه و پرستش رب النوع خورشید و گناهان دیگر توبیخ می کرد.
پیامبران دروغین از روی فریب در برابر انذارهای او، مردم را به امیدهای نابجا مژده داده، نعمت و آسایش را برای یهودیان در آینده نزدیک پیش بینی می کردند; از این روی ارمیا، به پیامبر شر لقب یافته بود و مردم از او بیزاری جسته، نفرینش می کردند. گریه و اندوه فراوان او بر قومش از وی پیامبری گریان و اندوهناک به نمایش گذاشته است: «کاش که سر من آب بود و چشمانم چشمه اشک، تا روز و شب بر کشتگان دختر قوم خود می گریستم.» در این میان، حمله نخست بخت نصر و اسارت بزرگان یهود به همراه پادشاهان یهویاقیم نیز در اصلاح مردم، حاکمان و کاهنان بی تأثیر بود تا آن که مدتی بعد در اثر استقلال خواهی صدقیا، پادشاه دست نشانده بابل و بی توجهی او به اندرزهای ارمیا، بخت نصر بار دیگر به اورشلیم حمله برده، شهر را به آتش کشید، و هیکل سلیمان را تخریب کرد و انبوهی از یهودیان را به اسیری به بابل برد. (7- 586 ق. م) ارمیا به فرمان او از زندان کاخ صدقیا نجات یافت و با او به نیکی رفتار شد.
اندکی بعد، مردم باقی مانده در اورشلیم با کشتن جدلیا، شاه دست نشانده بخت نصر بار دیگر بر بابل شوریده، به رغم مخالفت ارمیا او را به اجبار با خود به مصر بردند. سرنوشت او از این دوره به بعد در هاله ای از ابهام است. برخی او را در مصر مدفون می دانند و برخی دیگر از مرگ او در بابل خبر می دهند. پاره ای گزارش ها نیز از سنگسار شدن وی به دست یهودیان مهاجر به مصر حکایت دارد. برخی از مسیحیان نیز به استناد عبارتی از رساله عبرانیان در عهد جدید، به شهادت آن پیامبر اعتقاد دارند; در مقابل، عده ای دیگر او را هم چنان زنده پنداشته، بازگشت او را به این جهان از بهشت برین باور دارند.
پیام نبوی ارمیا
رسالت ارمیا، پیام انتقام خدا از ملتی گنهکار است. سخن خداوند در دوره غضب او بر بنی اسرائیل بر وی نازل می شود تا چونان آتشی بر آنان شعله افکند. این رسالت سنگین و آن مردم نافرمان از هر سو بر او فشار می آورد; بدین سبب سفر او از مناجات های سوزناک و پرتلاطم با خداوند سرشار است. او مردی تنها میان مردمی نادان بود که او را به درستی درنیافته بودند و به وی افترا می بستند و ستم می کردند و او جز خدا پناه دیگری نداشت; ازاین روی در کتاب وی به احساس شدید مسؤولیت در برابر خداوند و گوهر پیوند انسان با خدا برمی خوریم. پیام او، پیام معنویت و عرفان است; عهد خدا را به مردم یادآور می شود و بلای قریب الوقوع را از روی عصیان و طغیان ملت می شمرد، نه آن که حادثه ای تصادفی باشد. او از نگاه سطحی و ظاهری به دین و آیین و بسنده کردن به اصلاحات ظاهری پرهیز داده، به امتداد اصلاح و بازسازی دینی تا اعماق درون دعوت می کند; چرا که خدا فقط به قلب آدمیان می نگرد و فقط روزه انسانی پاک و قربانی دلی وارسته را می پذیرد; پس دل ها را از شهوت گناهان تن بشویید و او را خدمتی شایسته کنید.
ارمیا، جریان دین و مذهب را از سطح قومی و قبیله ای به رابطه ای معنوی میان همه انسان ها با خدای خویش، تعالی می بخشد; پس چه بسا هیکل خداوند از میان رفته، خراب شود و ملت خدا کشته و اسیر شوند و مملکت خدا سقوط کند; اما باز بندگی انسان و دیانت او در برابر خدای خویش در هر حال محفوظ است. تصور نادرست امت برگزیده خدا در این رویکرد از هم فرو می پاشد. ملت خدا هر ملتی است که حریم او را پاس دارند. آن چه او می خواهد، اورشلیم مستقل و مقتدر نیست; بلکه مردمی امین و خداخواه است; پس هر انسانی از هر نژاد و خون و رنگ و جنسیتی با خدای خود رابطه ای ویژه دارد. این نوع نگاه، زمینه ساز پیدایش عهد جدید است که دل های آدمیان در آن، واسطه میان خدا و انسان قرار می گیرد; از این رو مسیحیان او را مژده رسان ظهور عهد جدید به دست عیسی می دانند. پیامبران پس از ارمیا، مانند حزقیال و اشعیای دوم و به ویژه زکریا نیز رویکرد نبوی او را دنبال کرده اند تا آن جا که برخی مسیحیان، روح ارمیا را در زکریا جاری شمرده اند.
ارمیا در عهد عتیق
در دوره ارمیا، پیامبران دروغین بسیاری نیز حضور داشتند و این سبب می شد تا مردم در ادعای او با دیده تردید بنگرند; اما سرانجام متألهان یهود در بازگشت از تبعید بابل تصمیم گرفتند او را از پیامبران الهی برشمرده و افزون بر سخنانش، تاریخ زندگی او را نیز در تورات به صورت پیامبری الهی درج کنند. کتاب ارمیا یک بار به وسیله شاگردش باروک، تدوین یافته، در بیت ایل در حضور مردم بر همگان خوانده شد; ولی پادشاه یهویاقیم از آن سخنان ناخشنود شد و آن صحیفه را پاره پاره کرد; آن گاه او با همیاری باروک به نگارش دوباره آن پرداخت.
سفر او شامل موضوعات ذیل است: مناجات های دوره آغاز رسالت، گفتگوها و منازعاتش با کاهنان و بزرگان و پیامبران دروغین، درد دل و شکایت به خدا از سختی بار رسالت، اندرزها و پندهای اخلاقی و پیام های معنوی، بیم دهی از نزول عذاب الهی و سقوط اورشلیم، توبیخ و انتقاد شدید از مردم گنهکار اورشلیم و فساد اخلاقی یهود و دعوتشان به توبه، دعوت به گوهر معنوی و اخلاقی دین در انجام مناسک و آداب مذهبی، دعوت به توحید و انتقاد از آیین های شرک آلود اقوام همسایه، گریه و اندوه بر سرانجام شوم اورشلیم، نامه ای به تبعیدیان بابل جهت تقویت روحیه آنها و سفارش ایشان به حفظ دین در آن محیط، برخی گزارش های مهم تاریخی از آن دوره، خبر از افول و نابودی همه اقوام و تمدن های بزرگ، خبر از آینده ای روشن در پایان حوادث اسف بار جهان.
افزون بر سفر ارمیا، سفر مراثی نیز در ترجمه یونانی، معروف به سبعین به او نسبت داده شده و مرثیه پنجم آن به دعای ارمیا نام گذاری شده است. این سفر گرچه از دیرباز میان متألهان یهودی و مسیحی به ارمیا منسوب بوده، وجود برخی سخنان ناسازگار با دیدگاه های ارمیا سبب تردید برخی معاصران در این انتساب شده است. نامه دیگری نیز از ارمیا خطاب به اسیران یهودی بابل در پایان سفر باروک ثبت شده که صحت آن نیز مورد تردید است و از مجموعه اپوکریفایی عهد عتیق به شمار می رود. بخش هایی از سفر مزامیر به اضافه برخی متون اپوکریفایی دیگر نیز به ارمیا نسبت داده می شود. دیدگاه عهد عتیق درباره ارمیا از نگاهی کلی متأثر از رویکرد کلامی یهود به خداوند با طبیعتی شبه بشری و پدیده نبوت به مثابه واقعیتی عادی و محسوس و شخصیت پیامبران به صورت انسان هایی معمول با همه واکنش ها و افت و خیزهای بشری است که به طور طبیعی، واکنش انتقادی متألهان مسلمان را در پی داشته است.
ارمیا در منابع اسلامی
منابع تاریخی و تفسیری اسلامی از آن جا که نام ارمیا در قرآن به صراحت نیامده و حوادث زندگی او به تفصیل مورد توجه قرار نگرفته، از گزارش های تورات و باورهای یهودیان و مسیحیان درباره این پیامبر، تأثیر بسیاری پذیرفته اند. در این میان، نقش «وهب بن منبه» در ورود بخش گسترده ای از اسرائیلیات درباره این شخصیت بنی اسرائیل نیز حائز اهمیت است. در عین حال، انعکاس دیدگاه یهودی و مسیحی درباره این پیامبر در منابع اسلامی به طور دقیق صورت نپذیرفته و در نتیجه، ابهام ها و تعارض های بسیاری درباره این پیامبر پدید آورده است. برخی او را همان عزیر پیامبر دانسته اند که پس از مرگی 100 ساله دوباره زنده شدو عده ای دیگر تحت تأثیر وهب بن منبه، او را همان خضر نبی معرفی کرده و از پیامبران پس از موسی شمرده اند که در آیه 87 بقره از آن ها یاد شده است: «و لقد ءاتینا موسی الکتـب و قفینا من بعده بالرسل؛ و البته به موسی کتاب دادیم و پیامبرانی را از پی او فرستادیم.» در همین جهت، برخی دیگر از تفاسیر، ذیل داستان ملاقات موسی با مردی حکیم در آیه 65 کهف، از ارمیا یاد کرده اند. و در روایاتی دیگر از او در جایگاه پیامبر دوره پس از شهادت یحیی بن زکریا نام برده شده است. مفسران بر اساس این مجموعه روایات متعارض، داستان های متعددی از قرآن را بر او حمل کرده اند. در مقابل، برخی دیگر از مفسران به این قبیل روایات با دیده تردید نگریسته و دسته ای از آن ها را تضعیف سندی و محتوایی کرده و به اسراییلی بودن آن ها تصریح داشته اند.
داستان ارمیا با روایتی از حسن بصری آغاز می شود که درباره زهد و پارسایی او است. وی در این روایت، فرزند پادشاهی معرفی شده که به رغم اصرار پدر، از ازدواج پرهیز می کرده و به کناره گیری از مردم تمایل داشته است تا آن که سرانجام وحی الهی بر او نازل شد. ادامه داستان از زبان وهب است که تشابه بسیاری با گزارش سفر ارمیا دارد. خداوند از انتخاب وی به نبوت پیش از تولدش و رسالت بزرگ او یاد می کند و برای ارشاد و هدایت پادشاه و عموم بنی اسرائیل به سویشان روانه اش می سازد. ارمیا از ناتوانی خویش در انجام این مسؤولیت بزرگ به خدا شکوه می برد و از او یاری می خواهد. خداوند از قدرت بی نهایت خویش و اراده بی تغییر خود و حمایت مدامش از ارمیا و همراهی اش با او در انجام این مسؤولیت یاد می کند و پس از گناهان و فساد اقشار گوناگون بنی اسرائیل از پادشاهان، کاهنان، عابدان و... سخن گفته، سرانجام از عذاب سخت خویش با فرستادن پادشاهی ستمگر برای تخریب اورشلیم خبر می دهد. ارمیا با شنیدن این پیام، فریاد می کشد و پیراهن پاره می کند و خاکستر بر سر می فکند و به سان روایت توراتی، به بدبختی خویش نفرین می فرستد. خداوند بر حال وی تأسف خورده، به او دلداری می دهد که عذاب خود را پیش از رضایت ارمیا بر آنان فرو نفرستد تا آن که مدتی بعد بر گناهان و طغیان بنی اسرائیل افزوده، و بخت نصر به سوی اورشلیم روانه می شود. در همین هنگام، فرشته ای در لباس آدمی نزد ارمیا آمده، از او درباره خانواده ناسپاس خویش که پاسخ همه محبت هایش را به دشمنی داده اند، شکایت می برد.
ارمیا پس از دوبار سفارش به مدارا و نرمی، بار سوم که از فساد و آلودگی اخلاقی آن خانواده باخبر می شود، خشم آن شخص را از روی حق و عدل می شمرد و بر آنان نفرین فرستاده، عذاب خداوند را برایشان می خواهد. در همین آن، صاعقه ای بر بیت المقدس فرود می آید و آن را به آتش می کشد و خداوند ارمیا را از حقیقت ماجرا آگاه می سازد. در این هنگام، ارمیا میان پرندگان آسمان به پرواز آمده; سپس دیگر حوادث هجوم بخت نصر رخ می دهد. در روایتی دیگر از کعب، تفصیل بیشتری از ماجرای سخنان ارمیا با خدا و ابلاغ پیامش به مردم و زندانی شدن وی داده شده است که شباهت بسیاری با گزارش های سفر ارمیا دارد; سپس در روایتی دیگر از وهب به آزادی ارمیا از زندان پادشاه یهود به دست بخت نصر اشاره، و جریان هجرت یهودیان به مصر نیز در برخی منابع نقل شده است.
در برخی روایات نیز از ملاقات ارمیا با دانیال در زندان بخت نصر در بابل به شیوه ای اعجازگونه یاد شده است. برخی نیز ارمیا را جزو اسیران یهود در بابل دانسته اند. ماجرای گفتگوی خدا با ارمیا و ابلاغ پیام عذاب الهی بر بنی اسرائیل و ملاقات وی با بخت نصر در منابع شیعی نیز به نقل از امام صادق (ع) حکایت شده است که با گزارش تورات تقارب بسیاری دارد، جز آن که در پایان، از ماجرای منسوب به عزیر یاد شده است. ادامه داستان ارمیا به چند ماجرای قرآنی ارتباط دارد:
1. ارمیا و مرگ صد ساله:
بنا به برخی روایات سنی و شیعه، ارمیا پس از خراب شدن بیت المقدس یا هنگام بازگشت از مصر، با مقداری آب و غذا به راه می افتد و در گوشه ای بیرون شهر با نگاه به خرابه های آن از خود می پرسد: چگونه خداوند این شهر یا این جمع مردگان را پس از مرگ و نابودی دوباره برپا می دارد: «او کالذی مر علی قریة و هی خاویة علی عروشها قال انی یحیی هـذه الله بعد موتها؛ یا [داستان] کسی که بر شهری گذشت که بر سقف هایش فرو ریخته بود. [در دل] گفت: خدا چگونه اهل این دیار را پس از مرگشان زنده می کند؟» (بقره/ 259)، آن گاه خداوند او را 100 سال می میراند; سپس دوباره در دوره بازگشت بنی اسرائیل از تبعید بابل و آبادی مجدد اورشلیم به حیات باز می گرداند: «فاماته الله مائة عام ثم بعثه قال کم لبثت قال لبثت یومـا او بعض یوم؛ پس خدا او را صد سال بمیراند، سپس زنده کرد و گفت: چه مدت [در این حال] بوده ای؟ گفت: یک روز یا بخشی از یک روز بوده ام. فرمود: [نه] بلکه صد سال [در این حال] بوده ای، پس به خوراکی و نوشیدنی خود بنگر که تغییر نیافته، و به درازگوش خویش نگاه کن [که چگونه متلاشی شده] و [بدین سان] تو را برای مردم نشانه [معاد] قرار دهیم، و به این استخوان ها بنگر که چگونه آنها را پیوند می دهیم سپس بر آنها گوشت می پوشانیم. پس همین که [حقیقت] بر او آشکار شد، گفت: [اکنون] می دانم که خداوند بر همه چیز تواناست.» (بقره/ 259)
در روایتی از وهب بن منبه پس از نقل ماجرای مذکور، برای ارمیا حیاتی طولانی قائل شده و او را هم چنان زنده شمرده اند. صرف نظر از روایات درباره شخصیت قرآنی ارمیا، میان مفسران اختلاف نظر پدید آمده است. از ابن عباس، قتاده و برخی دیگر از مفسران نخستین و هم چنین در روایاتی از امام علی (ع) و امام صادق (ع) نقل شده که آیات مورد بحث، درباره عزیر هستند. فیض کاشانی برای حل تعارض روایات، احتمال داده که ماجرای مذکور به طور جداگانه درباره هر یک از عزیر و ارمیا اتفاق افتاده است. برخی نیز با استناد به سیاق آیات که درباره منکران رستاخیز است، آیه مزبور را مربوط به انسانی کافر و نه پیامبری مؤمن شمرده اند.
2. ارمیا و فساد بنی اسرائیل:
ماجرای حمله بخت نصر در روایات اسلامی، به طور معمول ذیل آیه 4 تا 7 اسراء نقل می شود: «و قضینا الی بنی اسرءیل فی الکتـب لتفسدن فی الارض مرتین* فاذا جاء وعد اولـهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی بأس شدید*...فاذا جاء وعد الأخرة لیسوءوا وجوهکم؛ و به بنی اسرائیل در آن کتاب اعلام کردیم که بی گمان دوبار در زمین فساد خواهید کرد و به طغیان بزرگی دست خواهید زد. پس آن گاه که وعده ی اولین آن دو فرا رسید، بندگانی از خود را که جنگاورانی نیرومندند بر شما برانگیزیم تا [برای تعقیب شما] داخل خانه ها را جستجو کنند، و این وعده انجام شدنی است. آن گاه دوباره غلبه بر آنها را به شما بازگردانیم و شما را با اموال و پسران یاری دهیم و تعداد نفرات شما را بیشتر کنیم. [حال] اگر نیکی کنید، به خود نیکی کرده اید و اگر بدی کنید به خود بد کرده اید، پس وقتی وعده ی [کیفر] بعدی فرا رسد [چنان بر شما بتازند] که از اندوه صورتتان را زشت گردانند و وارد مسجد [الاقصی] شوند، چنان که بار اول داخل شده بودند و به هر چه دست یابند یکسره آن را نابود کنند.»
در این آیات، از دو دوره افساد بنی اسرائیل و دوبار انتقام الهی از آنان یاد شده است. برخی، دوره نخست افساد را به زندانی ساختن ارمیا و کشتن زکریا مربوط دانسته و عده ای دیگر، دوره دوم را مربوط به حبس و شکنجه ارمیا شمرده اند. از سوی دیگر، در برخی روایات، از ماجرای حمله بخت نصر پس از قتل یحیی بن زکریا خبر داده شده و آن حادثه را انتقام خداوند از قاتلان و رضایت دهندگان به مرگ یحیی (ع) شمرده اند. هارون بن خارجه در روایتی از امام صادق (ع) به این ماجرا اشاره کرده و همچنین داستانی افسانه وار درباره ملاقات ارمیا با بخت نصر در کودکی و گرفتن امان نامه ای از او نقل کرده است که اعتبار و صحت آن روایت را مورد سؤال قرار می دهد.
این روایات ناسازگار با واقعیات تاریخی سبب شده تا برخی مورخان اسلامی از قبیل طبری و ابن اثیر آنها را نقد کنند و برخی مفسران نیز برای جدا ساختن حوادث گوناگون تاریخی، به تبیین و تمییز دو دوره افساد بنی اسرائیل و دو بلای خداوند بر آن ها بپردازند. علامه مجلسی با توجه به تعارض روایات در منابع شیعی، بدون در نظر گرفتن گزارش های تاریخی و احتمالا تحت تأثیر ثعلبی در عرائس به این احتمال دامن زده است که بخت نصر، عمری دراز داشته و در دو دوره بلند مدت به اورشلیم حمله کرده است. در همین جهت نیز از دو بخت نصر یاد شده که یکی در عهد ارمیا و دیگری در عهد یحیی بوده است.
3. ارمیا و معجزه احیای مردگان:
برخی منابع کلامی شیعه در اثبات عقیده رجعت، به ماجرای زنده شدن هزاران نفر از بنی اسرائیل پس از مرگ ناگهانی استدلال و ارمیا را پیامبر آنان معرفی کرده اند. شیخ صدوق از این ماجرا چنین حکایت می کند آنان که از بیماری طاعون رنج می بردند، برای رهایی از آن، همگی از شهر خارج شده، به ساحل دریا پناه می برند; آن گاه فرمان مرگ از سوی خداوند بر آنان فرود می آید; سپس ارمیا با گذر از جمع مردگان به خداوند روی کرده و از او حیاتی دوباره را برای آنان خواستار می شود و بدین ترتیب، همگی به حیات باز می گردند: «الم تر الی الذین خرجوا من دیـرهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیـهم؛ آیا کسانی را که هزاران تن بودند ندیدی آن گاه که از بیم مرگ [و فرار از جهاد] از دیار خود بیرون شدند، پس خدا به آنها گفت: بمیرید [و آنها مردند] سپس زنده شان کرد؟ به راستی خدا نسبت به مردم، صاحب کرم است ولی بیشتر مردم سپاس نمی گزارند.» (بقره/ 243) در منابع دیگر، نام این پیامبر، حزقیل یاد شده است.
4. ارمیا و جالوت:
در روایتی از هارون بن خارجه از امام باقر (ع) نقل شده که ارمیا همان پیامبر دوره جالوت بوده که مردم از او تعیین پادشاهی را درخواست کرده بودند تا به رهبری او به مبارزه با جالوت برآیند. او نیز طالوت را به فرمان خداوند برای این امر برمی گزیند: «الم تر الی الملا من بنی اسرءیل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکـا نقـتل فی سبیل الله... * و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکـا؛ آیا آن سران بنی اسرائیل را پس از موسی ندیدی آن گاه که به پیامبر خویش گفتند: برای ما امیری بگمار تا در راه خدا جهاد کنیم؟ گفت: آیا احتمال نمی دهید که اگر جهاد بر شما مقرر شد جهاد نکنید؟ گفتند: چگونه ممکن است که در راه خدا جهاد نکنیم در حالی که از دیارمان رانده شده و از فرزندان خود جدا افتاده ایم. اما هنگامی که به جهاد دستور یافتند، جز اندکی از ایشان همه رویگردان شدند و خدا به ستمگران آگاه است. و پیامبرشان به آنها گفت: همانا خدا طالوت را به امیری شما برگماشت. گفتند: از کجا او بر ما حکومت داشته باشد، حال آن که ما برای این امر شایسته تریم و او از مال دنیا چیزی ندارد؟ گفت: خدا وی را بر شما برگزیده و او را در دانش و جسم فزونی داده است، و خدا فرمانروایی خویش را به هر که خواهد می دهد که خدا وسعت بخش داناست.» (بقره/ 246 ـ 247) نام این پیامبر در روایات دیگر که شهرت بیشتری دارند، اشموئیل یاد شده است.
5. ارمیا و عذاب خدا بر اهل حجاز:
قرطبی، ذیل آیه 11 انبیاء «و کم قصمنا من قریة کانت ظالمة؛ و چه بسیار شهرهایی را که [مردمش] ستمکار بودند درهم شکستیم و پس از آنها قومی دیگر پدید آوردیم.» ارمیا را پیام آور نزول غضب خداوند بر عرب های حجاز می داند. آنان که طغیان و فساد را به سرحد نهایی رسانده، و پیامبرشان را کشته بودند، مورد غضب خدا قرار گرفتند و ارمیا از سوی خدا نزد بخت نصر آمده، او را برای انتقام از ایشان به آن دیار می فرستد. خداوند پیش از حمله بخت نصر به ارمیا مأموریت می دهد که معدبن عدنان، جد پیامبر را از جزیرة العرب خارج سازد. به ماجرای نجات معدبن عدنان به گونه ای افسانه وار و گسترده در منابع اسلامی توجه شده است و او را در زمره پیامبرانی برشمرده اند که مژده ظهور پیامبر اسلام را داده اند.
مورخان اسلامی، سلسله نسب پیامبر تا عدنان را نیز برگرفته از کتاب برخیا یا بورخ، کاتب ارمیا دانسته اند. احتمالا برخیا یا بورخ، واژه معرب باروک است که در عهد عتیق، شاگرد ارمیا و یکی از پیامبران بنی اسرائیل معرفی شده است. نقش مژده رسانی ارمیا در سروده های اسلامی نیز انعکاس یافته است.
6. سرانجام ارمیا:
در منابع اسلامی صرف نظر از روایاتی که او را همان خضر نبی دانسته، برای او عمری دراز می پندارند، در برخی روایات دیگر به گونه ای تصویر شده که قرین به شهادت است. در این دسته روایات به جریان سنگسار شدن وی به وسیله یهودیان مصر یا عرب های حجاز اشاره، و روز شهادت او نیز در برخی منابع شیعی، 23 ذی قعده دانسته شده است. ارمیا از عالمان دانش رمل و حروف شمرده شده و در منابع تاریخی متأثر از فرهنگ ایرانی، از زردشت به صورت شاگرد یا خدمت گزار یکی از شاگردان ارمیا یاد شده است.
افزون بر این، نقش های متعدد دیگری نیز به ارمیا نسبت داده شده است: آبادسازی مصر و پادشاهی بر آن پس از تخریب به دست بخت نصر، پنهان ساختن تابوت موسی که در آخرالزمان از دریاچه طبریه بیرون کشیده خواهد شد.
منـابـع
محمد بن جریر طبری- جامع البیان- جلد 3 ص 41- 49 و جلد 15 ص 50 ـ 52
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 2 صفحه 639، 610
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 2 صفحه 378، ص 296 ـ 297
ابن کثیر- قصص الانبیاء- صفحه 421، 432 ـ 436، 436 ـ 438
محمد بن جریر طبری- تاریخ طبرى- جلد 1 صفحه 321- 324، 316 - 317، 347
قطب راوندی- قصص الانبیاء- صفحه 225
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- جوامع الجامع- جلد 1 صفحه 744
علی ابن ابراهیم قمی- تفسیر قمى- جلد 1 صفحه 113 ـ 117
ابن خلدون حضرمی- تاریخ ابن خلدون- جلد 2 صفحه 161، 239 و 299
على معمورى- مقاله ارمیا- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 2
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها