جلوه هایی از اقتدار حکومت سلیمان علیه السلام

فارسی 4970 نمایش |

خداوند در سوره نمل جلوه هایى از اقتدار حکومت سلیمان (ع) را ذکر نموده و می فرماید: «و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الأنس و الطیر فهم یوزعون؛ لشکریان سلیمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند، آنقدر زیاد بودند که باید توقف مى کردند تا به هم ملحق شوند.» (نمل/ 17)
از آیات این سوره، به خوبى استفاده مى شود که داستان حکومت حضرت سلیمان جنبه عادى نداشت، بلکه توأم با خارق عادات و معجزات مختلفى بود که قسمتى از آن (مانند حکومت سلیمان بر جن و پرندگان و درک کلام مورچگان، و گفتگوى با هدهد) در این سوره، و بخشى دیگر از آن در سوره سبا آمده است. در حقیقت خداوند قدرت خود را در ظاهر ساختن این حکومت عظیم و قوایى که مسخر آن بود نشان داد، و مى دانیم از نظر یک فرد موحد، این امور در برابر قدرت خداوند سهل و ساده و آسان است.
آیه شریفه بیانگر جلوه هاى از اقتدار حکومت حضرت سلیمان (ع) است، اقتدارى که خاص حکومت او بود چنانکه مى فرماید هنگامى که لشکریان سلیمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع مى شدند، جمعیت لشکریانش به قدرى زیاد بود که براى نظم سپاه دستور داده مى شد که صفوف اول را متوقف کنند و صفوف آخر را حرکت دهند تا همه به هم برسند، این مطلب از جمله (فهم یوزعون) فهمیده مى شود، «یوزعون» به معناى بازداشتن است، و هنگامى که این لفظ در مورد لشکر به کار مى رود به این معنا است که اول لشکر آن را نگاه دارند تا آخر لشکر به آن ملحق گردد و از پراکندگى و نشست آنها جلوگیرى شود و نیز واژه «وزع» به معناى حرص و علاقه شدید به چیزى آمده است که انسان را از امور دیگر باز مى دارد.
از این تعبیر استفاده مى شود که لشکریان سلیمان هم بسیار زیاد بودند و هم تحت نظام خاص. و واژه «حشر» به معناى بیرون ساختن جمعیت از قرارگاه و حرکت دادن آنها به سوى میدان مبارزه و مانند آن است. و از این تعبیر و همچنین از تعبیرى که در آیه بعد مى آید استفاده مى شود که سلیمان به سوى نقطه اى لشکرکشى کرده بود، اما این کدامیک از لشکرکشى هاى سلیمان است؟ به درستى معلوم نیست.
بعضى با استفاده از آیه بعد که سخن از رسیدن سلیمان به "وادى نمل" (سرزمین مورچگان) است، مى گویند سخن از رسیدن سلیمان به «وادى نمل» (سرزمین مورچگان) است که منطقه اى بوده است در نزدیکى طائف، و بعضى گفته اند منطقه اى بوده است در نزدیک شام. ولى به هر حال چون بیان این موضوع تاثیرى در جنبه هاى اخلاقى و تربیتى آیه نداشته، سخنى از آن به میان نیامده است. ضمنا این بحث که میان جمعى از مفسران درگیر شده که آیا همه انسانها و جن و پرندگان از لشکریان او بوده اند (بنابراین کلمه "من" بیانیه است) و یا اینکه قسمتى از آنها لشکر او را تشکیل مى داده اند و در این صورت "من" تبعیضیه است) تقریبا بحث زائدى به نظر مى رسد، چون بدون شک، سلیمان بر کل روى زمین حکومت نداشت و قلمرو حکومتش منطقه شام و بیت المقدس و احتمالا بعضى نواحى اطراف بود و حتى از آیات بعد استفاده مى شود که او سلطه اى بر سرزمین یمن هنوز پیدا نکرده بود و بعد از ماجراى "هدهد" و تسلیم ملکه سبأ بر آنجا تسلط یافت. جمله "تفقد الطیر" در آیات بعد نشان، مى دهد که در میان پرندگانى که سر بر فرمان او بودند، یک هدهد وجود داشت که وقتى سلیمان او را ندید جویاى حالش شد، اگر تمام پرندگان بودند و از جمله هزاران هدهد، این تعبیر صحیح نبود.
برخی گفته اند هر گروهى از مخلوقات، لشکرى است. جنیان و انسانها و مرغان به صورت گروه ها و لشکرهاى علیحده در حضور سلیمان گرد آمدند. مفسرین مى گویند: هنگامى که سلیمان می خواست به سفر رود طایفه هایى از این سپاهیان بر بساطى جمع مى شدند. آن گاه به باد امر می کرد تا آنها را به آسمان ببرد. مقصود این است که اینها در مسیر سلیمان قرار داشتند. محمد بن کعب مى گوید: «به ما رسیده است که لشکرگاه سلیمان صد فرسنگ بود. 25 فرسنگ براى انسان، 25 فرسنگ براى جن، 25 فرسنگ براى وحوش، 25 فرسنگ براى مرغان. او را هزار خانه شیشه اى بود بر چوب که به امر وى باد آنها را به هوا مى برد و به حرکت در مى آورد. در میان زمین و آسمان به او وحى شد که: من در ملک تو افزودم. هیچ مخلوقى سخنى نمی گوید، مگر اینکه باد خبر آن را براى تو مى آورد.»
مقاتل گوید: «شیاطین براى سلیمان بساطى بافته بودند یک فرسنگ در یک فرسنگ با تار و پود زرین و ابریشمین. در میان آن منبرى طلایى گذاشته مى شد و سلیمان بر آن مى نشست و اطراف او سه هزار کرسى بود از طلا و نقره. پیامبران بر کرسى طلا مى نشستند و علماء بر کرسى نقره و مردم در اطراف آنها بودند و جنیان و شیاطین در اطراف مردم و مرغان با بالهاى خود بر سر آنها سایه مى افکندند. تا اشعه آفتاب آنها را ناراحت نکند. باد صبا این بساط را حرکت می داد و از صبح تا شب و از شب تا صبح مسیر یک ماه را طى می کرد.»
ابن عباس مى گوید: «فهم یوزعون: یعنى این لشکریان تحت مراقبت بودند. یعنى کسانى بودند که اول و آخر اینها را تحت نظر داشتند تا متفرق نشوند. چنان که هر لشکر انبوهى احتیاج به مراقبت دارد. باید آنهایى که جلو هستند نگاه داشته شوند و آنهایى که دنبال هستند، به حرکت در آورده شوند تا صفوفشان از هم متلاشى نشود.»

دیدگاه علامه طباطبایی
علامه می فرماید کلمه "حشر" در جمله "و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الإنس و الطیر فهم یوزعون" به معناى جمع کردن مردم و فرستادنشان به دنبال کار است، اما فرستادن به زور و جبر، و کلمه "یوزعون" از ماده وزع به معناى منع است و یا به قول بعضى دیگر، به معناى "حبس" مى باشد و معناى آیه به طورى که گفته اند: این است که براى سلیمان لشکرش جمع شد، لشکرها که از جن و انس و طیر بودند و از اینکه متفرق شوند یا در هم مخلوط گردند جلوگیرى مى شدند، بلکه هر یک در جاى خود نگهدارى مى شدند. از آیه شریفه برمى آید که گویا سلیمان (ع) لشکرهایى از جن و طیر داشته، که مانند لشکریان انسى او با او حرکت مى کردند. و کلمه "حشر" و همچنین وصف محشورین به اینکه لشکریان او بودند و همچنین سیاق آیات بعدى، همه دلیلند بر این که لشکریان آن حضرت طوایف خاصى از انسانها و از جن و طیر، بوده اند، براى اینکه در آیه شریفه فرموده: "براى سلیمان جمع آورى شد لشکریانى که از جن و انس و طیر داشت" و کلمه "من" تبعیض و یا بیان را مى رساند.
بنابراین سخن فخر رازى در تفسیر کبیر که گفته: «آیه دلالت دارد بر اینکه همه جن و انس و طیر لشکر او بودند و همه روى زمین را مالک بوده و جن و طیر زمان او مانند انسانها عاقل و مکلف بوده اند و بعد از زمان او دوباره به حالت توحش قبلى برگشته اند» حرف عجیب و غریبى است.
عین این سخن را درباره مورچگان و آن مورچه بزرگ که با سلیمان سخن گفته زده است و در تفسیر آیه مورد بحث گفته است معنایش این است که خداى تعالى همه این اصناف را لشکریان او قرار داد و این وقتى ممکن است که آن جناب بتواند در همه این اصناف بر طبق دلخواه خود فرمان دهد و تصرف کند و این نیز وقتى ممکن است که همه آن اصناف عقل داشته باشند، چون تا عقل نباشد تکلیف صحیح نیست، و یا اگر هم عقل درست و حسابى نداشته اند حداقل باید به قدر یک کودک که نزدیک به حد تکلیف رسیده عقل داشته باشند و از همین جهت است که گفته شده خداى تعالى در روزگار سلیمان مرغان را عاقل کرد، و بعد از دوره او دوباره به صورت اولشان یعنى همان حالى که الان در زمان ما دارند برگردانید، چون اصناف حیوانات در دوره ما عقل ندارند، هر چند که هر یک در پیش برد هدفهاى زندگى خود و به دست آوردن حوایج خود و یا حوایج مردم ملهم به دقایقى حیرت انگیز هستند، مانند زنبور عسل و غیر آن و وجوه ضعف و اشکالاتى که بر گفته وى وارد است احتیاجى به بیان ندارد.
اگر در آیه مورد بحث جن را جلوتر از انس و طیر ذکر کرد از این جهت است که مسخر شدن جن و به فرمان در آمدن او براى یک انسان، عجیب تر از آن دو تاى دیگر است و اگر بعد از جن، انس را آورد، نه طیر را، باز براى همین است که مسخر شدن انسانها براى یک انسان عجیب تر از مسخر شدن طیر است و علاوه بر این، رعایت مقابله بین جن و انس هم شده است.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏15 صفحه 432

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏18 صفحه 91، جلد 7 صفحه 214- 215

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏15 صفحه 501

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد