باورها و آرای دینی ایلامیان قبل از دین زرتشت

فارسی 8003 نمایش |

ورود آریاییها و گروههای هند و ایرانی به فلات ایران

نژاد هند و اروپایی بر اثر حوادثی که شاید عللی چون کمبود غذا، مسکن، نامساعد بودن زمین و یا وضع طبیعی باشد، بیشتر مسکن اولیه ی خود را در جنوب روسیه ترک گفتند و جانب آسیای مرکزی روان شدند و از هند تا اروپا پراکنده شده و تفوقی به نژاد سامی و آسیایی به دست آوردند. گروههایی را که در ایران و هندوستان مستقر شده و مسکن گزیدند، هند و ایرانی می نامند، اما به طور کلی از لحاظ نژادی آرین Arien خوانده می شوند. خاطره و شرح خط سیر این مهاجرت در فرگرد اول وندیداد (وندیداد بخشی از کتاب اوستا است که احوالات دینی و فرهنگی پیش از تاریخ را در خود جای داده است)، آمده است. نیز در فرگرد دوم درباره ی شکل مهاجرت و اوضاع اقلیمی و اقوام مهاجر و فرمانروای گروهی از مهاجران هند و ایرانی شرح شده است.
این آریاییها در آغاز دارای زبانی مشترک، فرهنگ و آداب و رسوم و شیوه ای در پرستش یکسان بودند. اما از همان آغاز مهاجرت افتراق، پراکندگی و انشعاب میانشان رخ داد. بزرگ ترین انشعابی که رخ داد، میان گروههایی بود که در هندوستان ساکن شدند، و گروههایی که در فلات استقرار یافتند. اما بایستی گفته شود که مقارن با افتراق در این سرزمینها ساکن نشدند، بلکه زمانهایی بسیار دراز گذشت تا ایرانیان در ایران و هندیان در هندوستان سکونت پیدا کردند.

سیطره کامل مهاجران بر ایران

نفوذ ایرانیان در ایران از آغاز هزاره ی اول به شکلی گسترده انجام شد. در اینجا قابل تذکر است که دو عامل مهم از آغاز این دوره در تاریخ ملل آسیای غربی سخت مؤثر بوده است، یکی همین هجوم هند و اروپاییان است و دیگر استفاده ی بسیار از آهن که رو به تزاید بود و تحولاتی فراوان در زندگی صنعتی و کشاورزی فراهم کرده بود که در اوستا با آن و شروحی درباره ی استفاده از آن اشاراتی هست. نفوذ ایرانیان این بار که از آغاز هزاره ی اول شروع شد، به شکلی مداوم و مثبت ادامه یافت. این بار دیگر میان آسیانیها مستهلک نشدند، بلکه به زودی بر آنها فایق آمده و عناصر اصلی را تشکیل دادند. ایرانیانی که در این دوره به جانب فلات آمده بودند، دیگر نمی توانستند به طرف جنوب هندوکش گسترده شوند، چون در دوران قدیم، ضمن تهاجم هند و ایرانیان، گروههایی از آنان در آن حدود مستقر شده و زندگی برای خودشان ترتیب داده بودند.
به همین جهت این مهاجمان بعدی که از همان خاستگاه برخاسته بودند، پس از تعقیب همان خط سیر مجبور شدند تا در فلات، به سوی مرکز آن پیش روند. اما آنچه این بار موجب تفوق مهاجمان آریایی شد، چیست، و آنچه که سبب توقفشان گشت کدام است؟ موجب توقف، سلسله جبال زاگرس Zagros بود که عبور از آنها بسیار مشکل محسوب می گشت. در این نواحی از ایامی بسیار دور، تمدنهایی وجود داشته است، که تا حدودی پیشرفته بودند و این مهاجمان لازم بود از این مناطق گذشته و با این تمدنها بر بخورند. در آغاز ایرانیان آن قدرت و نیرو را نداشتند تا به این موانع پیروز آیند، اما این حادثه در طی چهار قرن کم کم و به تدریج عملی شد. ایرانیان در آغاز آنچه را که جریان طبیعی امور ایجاب می کرد پذیرفتند، یعنی تمدن، فرهنگ و دیانتشان تحت تأثیر ملل و اقوام همجوار و همسایه قرار گرفت. کسانی که راه او را به سوی مغرب سد کرده بودند، اما در واقع دشمنی برایش محسوب نمی شدند. لیکن ایرانیان کم کم غالب شدند، نه بر آنکه به زودی آن شئون فرهنگی و تمدنی اخذ شده را ترک کردند، بلکه موفق شدند تا فرهنگ، دیانت و تمدنی آن چنان عالی را پی افکنند که در جهان گسترده گردد.

تصویری از نخستین هزاره پیش از میلاد در ایران

در نیمه ی اول از هزاره ی یکم پیش از میلاد نقل و انتقالی از لحاظ مناطق تمدن خیز انجام می شود و مراکز تمدنهای رودخانه ای به مراکزی دیگر، با شرایط متفاوت و متضاد منتقل می شود. این نقل و انتقال از کرانه های رود نیل که مرکز مصریان بود، و دشتهایی که به وسیله ی رودهای فرات و دجله سیراب می شد، به جانب شمال، یعنی مناطقی که از لحاظ آب و هوا اعتدال کمتری داشت و شرایط زندگی در آنجاها سخت می بود، منتقل شد و مرکز جنگها، رقابتها، ستیزها و پیکارهایی قرار گرفت برای ملل و اقوامی که سر جهان خوارگی و تسلط بر کشورهای اطراف را داشتند.
در این منطقه سه گروه به صورت سه دشمن در سر کسب قدرت سرگرم ستیز بودند: نخست آشوریان که از نژاد سامی بودند با شاهنشاهی وسیع و قدرت نظامی شگرفشان، دوم اورارتو Urartou (آرارات) که تشکیل دولتی مقتدر را می دادند از اصل آسیایی که حریفی سرسخت بودند از برای آشوریان؛ و سرانجام آریاییان یا ایرانیانی که پس از کشمکشهایی شدید و سخت بر دو حریف کهن و زورمند خود پیروز شده و بزرگ ترین شاهنشاهی جهان باستان را تشکیل دادند. این مردمان به واسطه ی ازدیاد احشام و گله های خود، و عواملی که استپهای جنوبی روسیه را به دورانی یخبندان می کشید، و احتمالا ورود اقوام و مللی دیگر به مهاجرت پرداختند. اینان مردمانی بودند جنگجو که در طی سالیانی بسیار، تجارب فراوانی اندوخته بودند، تمدن و فرهنگی داشتند و قرنها طول کشید تا به طور کامل خود را به بومیان تحمیل کرده و رقبای خود را برانداخته و سرانجام بر جهان آن روزگار تسلط یافتند.
البته در اینجا آن قانونی که در روم وجود داشت و به موجب آن برای ورود و شاید حق تبعیت پروانه ی اقامتی برای بیگانگان صادر می شد وجود نداشت. سواران ایرانی همراه زنان و بچه ها و احشام خود گروه گروه وارد فلات شده و به اقامت و زندگی پرداختند. اینان چون سوارانی کارآزموده در جنگ بودند، ابتدا به خدمت امرای محلی به شکل سربازان روزمزد در آمدند، یعنی همان امرایی که در زمان نزدیکی می بایستی جانشینشان شوند. اما این جانشینی و انتقال قدرت از بومیان به مهاجمان کم کم و به تدریج حاصل شد. در نقاط مختلف فلات با تفاوت شدت و ضعف آثار این تسلط پدید آمد و ایرانیان چنان قدرت یافتند که ساکنان بومی خود به خود مجبور بودند قدرت و متصرفاتشان را به آنان واگذار کنند.

ورود ایلام به دوره تاریخی

در آغاز هزاره ی سوم، دشت حاصلخیز بین النهرین وارد دوره ی تاریخی می شود. اندکی نیز نمی گذرد که ایلام هم وارد دوره ی تاریخی می شود و این امر در فلات استثنایی است. ایلام که از جمله ی کشورهای کهنسال شرق قدیم بوده شامل خوزستان کنونی، قسمتی زیادی از خاک بختیاری و لرستان بوده است. از جانب شرق به پارس و از طرف شمال به ماد و از غرب به بین النهرین و از جنوب به خلیج فارس حدودی داشته است.
شهرهای مهم ایلام عبارت بودند از شوش که بزرگ ترین شهر ایلام و یکی از کهن ترین مراکز تمدن جهان باستان بود، شهر ماداکتو، خایدالو (که به گمان در خرم آباد فعلی بوده است)، و اهواز. چنان که بر می آید، بومیان اولیه ی این منطقه حبشی بوده اند، اما این رأی برخی از محققان درست به نظر نمی رسد. همچنین زبان ایلامیان را زبان «انزانی» دانسته اند که در سه هزار سال پیش از میلاد رواجی داشته است و بعد چنان که حدس زده می شود زبان سومری و سامی رواج یافته، اما به گمان این زبانها برای نوشتن به کار می رفته است، چون در هزار و پانصد سال پیش از میلاد، ناگهان دوباره آن زبان متروک معمول شده و آشکار می شود که در طول این پانزده قرن زبان مزبور، زبان رایج محاوره و گفتگو بوده است.

سقوط ایلام

ایلام با مرکز قدرتی دیگر که در بین النهرین قرار داشت، در جنگهای مداومی بود، گاه چیرگی می یافت و گاه شکست می خورد و سرانجام در این جنگها به سال 645 پیش از میلاد به وسیله ی آشور بانی پال Ashur beni Pal پادشاه آشوری شکست یافت و به کلی از میان رفت. هنگامی که سلسله ی سامی سارگون Sargon در آگاده Agad تشکیل شد، ایلام برای حفظ موقعیت خود وارد جنگ شد. اما در این جنگ، سارگون غلبه کرد و شاید شوش را نیز به قلمرو خود افزوده باشد. یکی از پسران سارگون به نام مانیش توسو Manishtusu در جنگهایی بر علیه ایلام موفقیتهایی بیشتر داشته است. سپاهیان او از خلیج فارس گذشته و مناطقی را که از آنها مواد ساختمانی و فلزات استخراج می شد تحت نظر گرفتند، و این احتیاجی بسیار بود از برای آشوریان و بدون شک یکی از علل مهم جنگهای آشور، دست یافتن بر منافع ایلام بوده است. پس از سارگون، ایلام که کشوری دست نشانده و تحت انقیاد بود، در زمان نرمسین Naramsin به شورشی دست یازید که این شورش سرکوب شد، و نرم سین حاکمی تعیین نمود تا در آنجا حکومت کند. از این زمان تا مدتی به وسیله ی این عامل حاکم در شوش، بناهای بسیاری ساخته شد و کم کم عوامل و فرهنگ و زبان بیگانه در ایلام رواج یافت. اما ایلامیان همیشه در صدد آن بودند تا استقلال از دست رفته را باز یابند. با سخت کوشی و روشهای ماهرانه یی می کوشیدند تا استقلال خود را حفظ کنند و به همین جهت در آغاز توفیقهایی کم و بیش یافتند.
سرانجام کسی به نام پوزوراین شوشی ناک Puzr-Inshushinak برای استقلال پرچم برافراشت. این کس مردی بود میهن دوست و به آبادی و عمران سرزمین خود سخت علاقه مند. وی با غنایمی که از ملل مغلوب به شوش آورده شده بود به آبادانی پرداخت. گذرگاههایی عمومی و معابدی بنا کرد و پادشاهان کوچک نواحی اطراف کم کم شروع به اطاعت از او نمودند. همچون که نرمسین وفات یافت، پوزور این شوشی ناک طغیان و استقلال را علنی و آشکار ساخت. سپاهی تهیه کرد و به بابل تاخت و به زحمت او را عقب راندند. اکد که استقلال خود را حفظ کرده بود بسیار ضعیف شد و حمله ی ایلام در حقیقت فتح بابی بود که به اقوام کوهستانی جسارتی بخشید و لولوبی Lullubi و گوتیها Guti هر یک از کوهستانهای مرتفع فرود آمده و به بابل حمله کردند. سرانجام پس از جنگهایی بسیار آشور بانی پال کار ایلام را یکسره کرده و آن را به طور کلی برانداخت.

باورها و آرای دینی ایلامیان

تا این اواخر از دیانت و مذهب ایلامیها آگاهیهای چندانی به دست نبود. اما با کشف چوغازنبیل «تل چون سبد» از سالهای 1940 میلادی به بعد که در جنوب غربی ایران در صحرایی خشک قرار دارد تا اندازه ای در این مورد آگاهی به دست آمده است. در آغاز کتیبه ای منقوش بر آجر در اطراف تل به دست آمد که به خط و زبان ایلامی بود و حاکی از بنای شهری مذهبی بود که به فرمان اونی تاش گال Unitashgal بنا شده بود و این پادشاه در حدود 1250 پیش از میلاد زندگی می کرده است. این تل چنان که از نامش پیداست همچون سبدی است که واژگونه بر زمین نهاده باشند. تا کنون باستان شناسان توانسته اند تنها مکان مقدس این شهر بزرگ را از دل خاک بیرون آورند. آن چنان که پیش از این در ظاهر بر می آمد ایلامیان به ساختن زیگورات Ziggurat علاقه و توجهی نداشته و این امر میانشان متداول نبوده است. اما کشف این شهر کهن و مکان مذهبی بلند، با زیگورات آن این توهم را از میان برد.
صحن این مکان عبادت یک صد و بیست و یک متر مربع می باشد و چهارگوش است. اطراف این چهار گوشه به وسیله دیواری محصور شده است که دارای غرفه ها و اطاقکهایی است که ویژه عبادت و نیایش بوده است، اما مراسم عمومی مذهبی چنان که شواهدی ارائه می دهد، در صحن حیاط انجام می شده است. اما بنای زیگورات را درست وسط این مربع یا صحن حیاط بنا کرده اند که سیزده و نیم متر مربع مکان را زیر خود دارد. این زیگورات دارای پنج طبقه بوده و بلندیش در حدود پنجاه متر بوده است.
در طبقه ی پنجم فوقانی، پرستشگاه خدای بزرگ و خدای خدایان ایلامی به نام این شوشی ناک Inshushinak قرار داشته است. اما جای تأسف است که در حدود دو متر نیم از قسمت فوقانی این زیگورات در اثر حوادث طبیعی خراب شده و فرو ریخته است و این ریزش و خرابی به قسمتهای دیگر نیز صدماتی وارد کرده است. قسمتهایی از این بنا که پس از گذشت سه هزار سال هنوز سالم مانده اند، عظمت ایلام را نشان می دهد. از جانبی دیگر تکامل فن آجرسازی در ایلام موجب شگفتی است. آجرهایی که به دست آمده و دیواره های بیرونی زیگورات را با آنها می پوشانیده اند از لعابی نقره یی به همواری پوشیده شده است که در جهات مختلف تابش نور نمایانیهایی چون طلا و نقره ی درخشان دارد. آنچه که مهم تر است، درهایی است که به وسیله ی چوب ساخته و با شیشه ریزه نگاریهایی بسیار جالب بر آنها کرده اند. شیشه ها به رنگهای مختلف می باشند و این امر نشان می دهد که شیشه گری در ایلام تا چه اندازه تکامل یافته بوده است، تکاملی که در هیچ منطقه یی نظیرش دیده نشده و ماورای گمان محققان و کاوندگان قرار دارد. شاید مجسمه ی خدای بزرگ این شوشی ناک Inshushinak در طبقه ی پنجم، یعنی بلندترین نقطه ی زیگورات قرار داشته است.

منـابـع

گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- تهران- انتشارات آگاهان دیده 1377

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد