مفهوم مجوس و دیدگاههای مختلف در مورد آن
فارسی 7048 نمایش |واژه مجوس
مجوس معرب موى گوش یا سیخ گوش نام شخصى است که در آئین زرتشت بدعتها گذاشت و اکنون پیروان زرتشت را مجوسى گویند. مجوسى (با یاى مجهول) یعنى آتش پرست. و نیز مغ به معناى آتش پرست، بی دین، کافر، بت پرست راهب، خمار، خداوند میکده، شاخ گاو و ریشه درخت خرما آمده است. در قاموس قرآن آمده است که لفظ مجوس فقط یک بار در قرآن به کار رفته و مراد از آن ایرانیان قدیم مى باشد که دین آنان را در کنار یکى از چهار دین مشهور دوران باستان قرار مى دهد. گفته مى شود که مذهب مجوس در اصل مذهب شرکت نبوده و در ردیف ادیان توحیدى قرار داشته است. جزیه گرفتن از مجوسیان دلیل روشنى بر موحد بودن آنان است. روایاتى مبنى بر اینکه مجوسیان اهل کتاب هستند، وجود دارد.
واژه مجوس در کتب آسمانى پیشین به کار رفته است. یک محقق ایرانى مى گوید: در هیچ یک از کتب آسمانى تورات، انجیل و قرآن از کتاب اوستا صریحا نام برده نشده و هر گاه از مذهب باستانى ایرانیان سخن به میان آمده، تنها به نام مجوس بسنده کرده اند و این قوم را نماینده مذهب ایران باستان دانسته اند. نویسندگان اولیه اسلامى گمان کرده اند که مراد از مجوس، آفتاب پرستان بوده و برخى مانند جوالیقى و سیوطى و خفاجى آن را از لغات دخیله در قرآن گفته اند. ابن سیده و دیگران آن را از واژه منبج که به معناى کوتاه است، مشتق دانسته و با کلمه گوش مرکب گرفته و روى هم رفته منبج گوش را به معناى کوتاه گوش پنداشته اند.
فیروزآبادى در قاموس المحیط مى گوید: «مجوس؛ کصبور، رجل صغیر الاذنین وضع دینا و دعا الناس الیه. منبج گوش؛ رجل مجوسى کیهودى و یهود، و مجسه تمجسا اى صیره مجوسیا.» در قاموس اللغه، منبج به کسر جیم نوشته شده ولى صاحب معیار اللغه آن را به ضم جیم نوشته است و آن را در فارسى به معناى مگش و زنبور گرفته است. در برهان قاطع نیز به همین معنى آمده است. منابع دیگر لغت آن را به معناى نخل انگبین و... گرفته اند. صاحب کتاب سافى فى الاسامى مى گوید: «المجوس، گبر و المجوسیة، زن گبر است.» واژه مجوس در قرآن اشاره به ظهور مردى است که دینى آورد و مردم را به آن دعوت کرد و دین مغان را تباه نمود. برخى گویند کلمه ایرانى مجوس مشتق از مگوش است و به معناى مگو بوده که در حالت مفعولیت مگوم مى گردد. در اوستا این کلمه به شکل مغو و در گاتها مکرر به صورت مگ به کار رفته است. در زبان پهلوى مگوى یا موگ و در زبان فارسى معاصر مغ مى باشد.
کلمه مغ را با مغاک به معنى گودال نباید یکى دانست. این کلمه در زبان عبرى مگ و در پهلوى مگوشا آمده که مستقیما از زبان پارسى باستان گرفته شده است. همین کلمه در زبان آرامى امگوشا و مگوش و در زبان سریانى مجوس، مگوش آمده که به معناى موبد زرتشتى و مجوس آتش پرست و جادوگر مى باشد. وجوه دیگر این کلمه در زبان سریانى چنین است: مگش، مگشا، مگوشانا، مگوشیا، مگوشوتو، به معناى مجوسیت و آئین آتش پرستان، سحر و جادوگرى است که از مگوشا یعنى مجوس و آتش پرست که کلدانى است، گرفته شده است. گمان مى رود که این معنى از کتیبه بیستون گرفته شده باشد. کلمه مجوس در قرآن احتمالا از مگوشاى سریانى اخذ شده است.
واژه مغ
مغ واژه مترادف مجوس مى باشد که لفظ آشورى آن مج ماج یعنى بزرگ و عظیم است. موبد یا مگویت سابقه استعمال بسیار قدیمى دارد. این واژه به پیشوایان دین زرتشت اطلاق شده است. روحانیت زرتشت مقام تشریفاتى و موروثى است که از پدر به پسر مى رسد و دیگران را چنین حقى نبوده است. بنابراین گفته هرودت مبنى بر این که: لفظ مغ به قبیله وطایفه خاصى از مادها اطلاق مى شده درست نمى باشد. بلکه مغان یک طبقه مذهبى بوده اند که با فلسفه و تعالیم زرتشت آشنائى داشتند. مغان از دوران زرتشت تا به امروز سمت پیشوائى دین زرتشت را بر عهده داشته و دارند. آنان در دیدگان ایرانیان از فرزانگان و دانشمندان به شمار مى آمدند. مغ یعنى حامل علم الهى و ستایشگر پروردگار است.در عهد عتیق مغ به معناى جادوگر آمده است. در زبان یونانى نیز به همین معنا به کار رفته است. در سنگ نوشته بیستون (کتیبه داریوش) آمده است که «گوماتا از جماعت مغ ها بر آن شد که خانواده هخامنشى پارس را منقرض کند؛ ولى داریوش بر او پیروز شد و گروه بسیارى ازمغ ها را بکشت و حکومت هخامنشى را نجات داد.»
هرودت مى گوید: «مغ ها تا قبل از پارسیان بر سکنه بومى باستان ایران نفوذ سیاسى و مذهبى زیادى داشتند. در مذهب زرتشت بسیارى از اصول عقاید مغان از جمله احترام به آتش مورد توجه قرار گرفت... همین باعث شد تا مورخان اسلامى مغان و زرتشتیان را پیرو یک عقیده بدانند.»
مجوس در لغتنامه ها
واژه مجوس در لغت نامه دهخدا
در لغت نامه دهخدا آمده: «مجوس به قوم آتش پرست گفته می شود که از پیروان و تابعان زرتشت می باشند و به فارسی آنان را گبر نامند. آن ها قائل به دو مبداء نور و ظلمت و یزدان و اهریمن بوده اند. و فرقه ای از ثنویه اند که قائل هستند که فاعل همه خوبیها و خیرها یزدان است و فاعل همه بدیها و شرها اهریمن. بر این اساس، مجوس و مجوسیان به پیروان زرتشت اطلاق می گردد.»
واژه مجوس در دایرة المعارف فارسی
در دایره المعارف فارسی آمده است: «در کتاب ملل و نحل شهرستانی کلمه مجوس، به معنای اعم، به پیروان زرتشت اطلاق شده و مجوس عنوان کلی معتقدان به دو اصل نور و ظلمت شناخته شده است."
اختلاف مفسران و دانشمندان اسلامی در مورد اهل کتاب بودن مجوسیان
مفسران و دانشمندان اسلامی در این که مجوسیان اهل کتاب هستند یا نه؟ اختلاف نظر دارند. برخی، آنان را از اهل کتاب ندانسته و پیامبر آنان را که زرتشت باشد، مدعی نبوت شمرده اند. برخی دیگر مجوسیان را اهل کتاب دانسته و برای آنان پیامبری را قائل شده اند. از آیه 22 سوره حج استفاده میشود که مجوسیان نیز اهل کتاب هستند: "«ان الذین آموا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا ان الله بمإ؛ یفصل بینهم یوم القیامه؛ کسانی که ایمان آورده اند و یهود و نصاری و صابئان و مجوس و مشرکان خداوند در میان آن ها روز قیامت داوری می کند.»
از این که خداوند مجوس را در برابر مشرکان قرار داده است، استفاده می شود که مجوس اهل کتاب است: "واژه مجوس فقط یک بار در قرآن مجید در همین آیات مطرح شده و با توجه به این که در برابر مشرکان و در صف ادیان آسمانی قرار گرفته اند چنین بر می آید که آن ها دارای دین و کتاب و پیامبری بوده اند".
مجوسیان از دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی در ذیل آیه 17 سوره حج می نویسد: «و مراد به مجویس قوم معروفی هستند که به زرتشت گرویده، کتاب مقدسشان (اوستا) است.» همچنین علامه می فرماید: «مجوس گروهی هستند که به زرتشت گرویده و کتاب مقدسشان اوستاست. البته تاریخ زندگی زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم می باشد زیرا هنگام تسلط اسکندر بر ایران، کتاب مقدس خود را به کلی از دست دادند تا آن که در زمان پادشاهان ساسانی، دوباره نگاشته شد. با توجه به از میان رفتن کتاب اصلی مجوسیان، واقعیت مذهبشان در هاله ای از ابهام قرار دارد. آن چه مسلم می باشد، باور آنان به دو مبدأ برای تدبیر عالم است؛ یکی مبدأ خیر (یزدان یا نور) و دیگری مبدأ شر (اهریمن یا ظلمت). از جمله دیگر باورهای مسلم آنان، مقدس پنداری ملائکه، بی آن که هم چون بت پرستان از آنان بت بسازند و تنها توسل و تقرب جویی به آن ها، مقدس پنداری آتش.»
مجوس در روایات
در روایتی، پرسش و پاسخ بسیاری میان یک زندیق و امام صادق (ع) درباره مجوس مطرح شده و در بخشی از آن که، زندیق از مقایسه عرب جاهلی و مجوس در نزدیکی به حق پرسید، امام (ع) فرمود: «عرب جاهلی به دین حنیف نزدیک تر بودند زیرا، مجوس همه پیامبران را منکر بوده و به هیچ یک از سنت های آنان پای بند نبودند، حدود سیصد پیغمبر را به قتل رساندند، بر خلاف عرب، غسل جنابت نمی کردند، مرده های خود را در صحرا و در جوف سنگ ها نهاده، ختنه نکرده و با دختر و خواهر خود، ازدواج می کردند؛ در حالی که عرب ها غسل کرده و ختنه می کردند. مرده های خود را دفن نموده و ازدواج با محارم را روا نمی دانستند.» نیز امام صادق (ع) در روایتی دیگر خطاب به اسحاق بن عبدالله اشعری فرمود: «از مجوس یاری مخواه، اگر چه برای گرفتن دست و پای گوسفندی باشد که، بخواهی آن را بکشی.»
نمونه ای از عقاید مجوسیان
افزون بر آن چه گفته شد در تبیین هدف آفرینش جهان به وسیله خداوند، این گروه عقاید چندگانه سخیف و دور از منطق صحیح دارند که، اگر کسی خداوند را به جلالت و کبریایش شناخته باشد، بدان ها وقعی نمی نهد. نمونه هایی از این دست عقاید به قرار زیر است:
الف. هدف آفریدگار جهان این بود که، خود را از شر دشمن، یعنی شیطان برهاند و این جهان را دامی ساخت، که دشمن را در آن بیفکند.
ب. خدا به وحشت افتاد و اندیشه بدی به خاطرش گذشت و از آن اندیشه باطل، شیطان به وجود آمد.
ج. شیطان با خدا به نبرد برخاست، او قبلا در تاریکی زندگی می کرد و از قمر سلطنت خداوند دور بود ولی به منظور رسیدن به نور حرکت کرد و سرانجام خود را به قلمرو حکومت خداوند رساند و شرور و بلاها را با خود به همراه آورد. و نگرش های نابخردانه ای اینچنین که بی پایگی آن آشکار تر از آن است که، مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
فرقه های مجوس
مجوس دارای فرقه های متعددی می باشد که از جمله آن ها عبارتند از: کیومرثیه، زروانیه و زردشتیه. از این رو زردشتیان بخشی از مجوس را تشکیل می دهند. هر یک از فرقه های مزبور، دارای عقاید خاص خود می باشند. شهرستانی مجوس را به سه گروه (و در واقع چهار) فرقه بزرگ تقسیم کرده است: 1- کیومرثیه 2- زروانیه 3- زرتشتیه. آن گاه از جمله مجوس زرتشتیه فرقه بافریدیه را ذکر کرده است که در واقع باید آن را از جمله فرقه های اصلی مجوس شمرد نه از زرتشتیان.
منـابـع
عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 1- بخش ادیان و مذاهب ایران باستان
علی اکبر دهخدا- لغت نامه دهخدا- جلد 12 صفحه 17953
ناصر مکارم شیرازی-- تفسیر نمونه- جلد 14 صفحه 43 – 46
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 80 – 81
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 14 صفحه 530 – 532
مصطفی حسینی دشتی- معارف و معاریف- جلد 5 ص 189، جلد 9 ص 127
محمد شهرستانی- الملل و النحل- جلد 1 صفحه 233- بیروت- 1967 م
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها