فرهنگ ها و باورهای دینی مردم منطقه پلینز در آمریکا

فارسی 4111 نمایش |

فرهنگ های پلینز
سرزمین های وسیع «پلینز»، منطقه وسیع مراتع لاینقطع جلگه مرتفع بین آلبرتای شمالی و ساسکاتچوان تا ریوگرانده را می پوشاند. مناطق پلینز و پریریز (چمنزارها) چارچوب های زیست شناختی دو گونه اصلی از فرهنگ را تشکیل می دادند، فرهنگ های قبایل بدوی (صحرانشین) و قبایل خانه نشین. ای فرهنگ ها در بین سی گروه قومی یافت و می شوند که به زبان های چند خانواده زبانی که به پلینز محدود نیست تکلم می کنند. فرهنگ های پلینز زبان اشاره ای منحصر به فردی را به وجود آوردند که مانند زبانی واسطه ای برای کل منطقه عمل می کرد و به روابط تجاری روبه رشد منطقه کمک می رساند. امروزه روی هم رفته 000/225 بومیان آمریکایی در منطقه پلینز وجود دارند. هرچند گاو وحشی در پلینز جنبه بومی دارد و فرهنگ های کوچ نشینی از پایان عصر یخبندان (دوران یخی)، در آن منطقه وجود داشته اند، فرهنگ های دوران تاریخی مبتنی بر کوچ نشینی مناطق پلینز، که در سال های دهه 1850 میلادی به نقطه اوج خود رسید، به ایجاد و تکامل شیوه خاصی از زندگی که حول محور گاو وحشی، واردات از اروپا، و اسب بومی شده بنا شده بود، دست یافته بود. از طرف دیگر، فرهنگ های غیر کوچ نشین نمایشگر توسعه فرهنگ های کشاورزی دستی بودند که در اواخر عصر پیش از تاریخی رشد کرده بودند.

مشهورترین فرهنگ کوچ نشینی منطقه پلینز
مشهورترین فرهنگ کوچ نشینی منطقه پلینز فرهنگ «تتون» یا سیوکس غربی است. واژه سیوکس صورت تحریف شده فرانسوی یک واژه تحقیرآمیز الگونکین است که به معنای «افعی یا دشمن پست و کوچک» می باشد. اصطلاح صحیح آن اوستی ساکووین به معنای «هفت آتشگاه» است که به هفت قسمت (بخش های هفت گانه)، تتون که در اوایل قرن هیجدهم میلاد از منطقه منه سوتا به نواحی پلینز مهاجرت کردند اشاره دارد. در هر صورت، امروزه خود بومیان منطقه از واژه سیوکس استفاده می کنند. تتون ها به بزرگ ترین بخش از تقسیمات سیوکس تعلق دارند و از لحاظ تعداد جمعیت نیز در بین قبایل بومی آمریکا در رتبه دوم قرار دارند. امروزه تعداد آن ها حدود 000/100 نفر می باشد، آن ها را هم چنین به نام لاکوتا می خوانند که اسم زبان محاوره ای آن ها است. قبایل صحرانشین سواره در چادرهای سیاری از جنس پوست زندگی می کردند که نمادهایی که مشاهدات و کارهای برجسته مالک آن را به نمایش می گذاشت روی آن ها نقاشی شده بود. از زمان اولین تماس ایشان با فرانسوی ها در قرن هفدهم میلادی آن ها به عنوان جنگجویانی مهیب و نیرومند تلقی شده اند. آنان، وقتی مشغول جنگ با قبایل الگونکین نبودند، به جنگ با سایر قبایل تقسیمات سیوکس می پرداختند. تتون ها به عنوان تازیانه (چوب خدا) پلینز شمالی شناخته می شدند که در کارهای روستا و تجارت سرتاسر منطقه مسلط بودند و در مقابل قایق های رودخانه ای و قطارهای واگنی نیروهای آمریکایی مسلحانه مقاومت می کردند. در حقیقت، آنان به خاطر جنگ های خویش و به ویژه شکست ارتش کاستر در سال 1876 و نیز شکست تراژیک خود آن ها در «وانددنی» در سال 1890 شهرت دارند. یک قرن بزرگی و عظمت آن ها با کناره گیری از جنگ و کنار نشستن در منطقه ای که امروزه در آن جا زندگی می کنند، که بیشتر در داکوتای جنوبی است، پایان پذیرفت.

تشکیلات اجتماعی و اصول خویشاوندی قبایل تتون
تشکیلات اجتماعی و اصول خویشاوندی و قرابت قبایل تتون به صورت دو جانبه می باشند. ازدواج به صورت برون گروهی و اقامت نیز در محل زندگی پدری است. در روزگار گذشته کل خانواده در یک یا چند الونک (چادر) زندگی می کردند و شامل یک مرد، همسر یا همسران وی، فرزندان ازدواج نکرده، و بعضی از مواقع نیز والدین کهنسال بود. جابه جایی این دسته ها و یا گروه های مسکونی درون قبیله برای بقای این شکارچیان کوچ نشین جنبه مطلقا حیاتی داشت. الگوی تداخل و یا انشقاق دسته ها نیز غالبا بر پایه قرابت با یک و یا چند تن از مردان قبیله که شکارچی و یا جنگجوی ورزیده ای بودند قرار داشت. سازمان اجتماعی امروزه نیز تقریبا به همان روال سابق است. روسای قبایل افراد کهنسالی هستند که بر مبنای برجستگی های مکتسب، پختگی و قضاوت، و سخاوت مندی خویش انتخاب می شوند. آن ها رهبران و سربازان جوان تری را برای مراقبت از چادرها و به اجرا در آوردن مصوبات شورا نصب می کنند. در خلال ماه های تابستان، هنگامی که دسته های مختلف به صورت یک واحد در محوطه اردوها دور هم جمع می شوند آنان تحت فرماندهی واحد یک انجمن نظامی که به همین منظور نصب می شوند، هستند. تتون ها هم چنین تعداد زیادی انجمن های دینی و اجتماعی مردانه و زنانه دارند. حلقه های اتراق گاه ها و یا هوپ ها، که به این نام نیز خوانده می شوند، به صورت نمادین دورتا دور اردوگاه را به عنوان یک واحد یک پارچه فرا می گیرند و بدین ترتیب حدود و ثغور گروه را، در رابطه با بقیه جهان، تبیین می کنند. اتراق گاه های تابستان به وضوح نقطه برجسته سال تتونی هستند، زمانی که دوستان و اقوام حرف و سخن های سال را با هم ردوبدل می کنند و به انجام یک سلسله مسابقات، بازی های رقابتی، سخنرانی و بحث و جدل های طرفینی و در روزگار قدیم، شکار دست جمعی گاو وحشی و رزم آوری می پردازند. این زمان هم چنین وقت برگزاری مراسم بزرگ دینی به رهبر ویکاسا واکان و یا «افراد مقدس» قبیله است، کسانی که استعداد ارتباط با راواح و نیروهای فوق طبیعی را دارند.

مراسم و آیین های مقدس اوگالا
در روایت ذیل، مذهب اوگالا برای تمثیل دین تتون مورد استفاده قرار گرفته است. بنابر تفکر اوگالایی، تمام پدیده های طبیعی و فرهنگی از این استعداد بالقوه برخوردارند که از حالتی سکولار (دنیوی) به حالتی مقدس استحاله پیدا کنند. این توانمندی «واکان» یا «امر مقدس» (قدسی) خوانده می شود. کسانی که برای همیشه به این حالت تقدس رسیده اند به طور دست جمعی «واکانتانکا» (مقدسین بزرگ) خوانده می شوند. واکانتانکا شامل شانزده قدرت و یا موجود فوق بشری است که نیمی از آن ها کائنات را خلق کرد و نیم دیگر وقتی زمین خلق شد به وجود آمدند. هشت تای اول عبارتند از خورشید و ماه، آسمان و باد، زمین و ستاره ثاقب، و صخره و رعد و برق. هشت تای دوم عبارتند از: گاو نر، مرد خرسی، بادهای چهارگانه، گردباد، سایه، نفس، شبه سایه، و توانایی (زورمندی). تعداد بسیار زیاد دیگری از نیروها و موجودات فوق انسانی وجود دارند که بعضی ها خوب و بعضی دیگر شرب می باشند. واکانتاکا به طور عمده متوجه جنبه خوب و خیرانرژی جهانی است و همتای آن «واکانسیکا» (شر مقدس) متوجه جنبه بد و شر است. انسان ها نیز از طریق تملک واکانتاکا و یال واکانسیکا ممکن است به هر یک از این دو مجهز شوند. افراد مقدس، از طریق شهود موجودات فوق بشری، قدرت جبلی عینیات و اعیان حیوانی و غیر حیوانی را به دست می آورند و بدین ترتیب هم چنین این قدرت را پیدا می کنند که هر گونه شرور و بیماری را دفع کنند. این مطلب را نباید با زنان و مردان متخصص طب گیاهی که از طریق استعمال داروهای گیاهی به معالجه مردم می پردازند اشتباه کرد. مردان و زنان مقدس به عنوان واسطه انجام وظیفه می کنند، نتایج شکار یا جنگ را پیش بینی می نمایند، و به عنوان آموزگاران یا مفسرین اساطیر و یا مدیر برنامه های مذهبی خدمت می کنند. آن ها به دیگران آموزش می دهند که چگونه به شهود و بینش دست پیدا کنند و عده ای را به عنوان شاگرد و نوآموز قبول می کنند تا پس از کسب مهارت های لازم به افرادی مقدس تبدیل شوند. تمام مراسم و آیین های مقدس اوگالا در یک دوره خشکسالی توسط «زن گوساله بوفالوی سپید» به آن ها داده شده بود.

هفت آیین مراسم مقدس اوگالا
این آداب و رسوم شامل هفت آیین عمده ای بود که جملگی در سمبولیسم (نمادگرایی) چپق ادغام شده اند. کاسه چپق که از جنس سنگ قرمز است نمایشگر زمین می باشد. روی آن منبت کاری یک بچه گاو نر که معرف حیوانات چهارپا است به چشم می خورد. ساقه چوب چپق نمایش دهنده گیاهان است و پرهای دوازده گانه آن هم نمایشگر عقاب و همه بالداران است. وقتی شخصی چپق را دود می کند همه مخلوقات و اشیا به آن شخص ملحق می شوند. چپق، که شیء مقدسی تلقی می شود، از سوی کسانی که کاملا به آداب چپق کشیدن وارد می باشند و با دقتی تمام جابه جا می شود. وقتی از چپق استفاده نمی شود کاسه چپق و ساقه آن به طور جداگانه نگهداری می شوند، چون که قدرت یک چپق سوار شده و تنباکودار که قابل استفاده باشد خیلی بالا است. چپق در حلقه ای از افراد نشسته، اعم از زن و مرد، که از لحاظ انسجام شخصیت و پاکیزگی برجستگی دارند کشیده می شود. هر یک از افراد جمع، برای توسل به نیروها یا موجودات فوق طبیعی مورد نظر به نوبت چپق را پک می زند. «زن گوساله بوفالوی سپید» هم چنین در بقچه خویش قطعه سنگی داشت که هفت دایره روی آن حک شده بود. این ها هفت آیین هستند ه باید در آن ها از چپق استفاده شود. این هفت آیین تنها آداب و مراسمی نیستند که توسط اوگلالاها برگزار می شوند، اما دست مایه اصل دین اوگلالا را تشکیل می دهند. آن ها عبارتند از پذیرایی (کلبه)، شیرین، تقلای شهود، روحداری (شب زنده داری و احیا برای اقوام درگذشته)، رقص خورشید، خویش و قوم سازی (نوعی آیین برادری خونی)، آیین بلوغ دختربچه، و پرتاب کردن توپ (نوعی توپ بازی مذهبی).

مراسم رقص خورشید
رقص خورشید توضیح خاصی را می طلبد. آن را به نام «وی وانیانگ واسیپی» یا «رقص خورشید فروزان»، می خوانند و تنها آداب و رسوم مبتنی بر تقویم است که معمولا در ماه ژوئن یا ژوئیه برگزار می شود. این رقص تحت اقتدار افراد مقدس می باشد و یکی از آن ها بله عنوان لیدر و رهبر رقص خورشید منصوب می شود. مراسم رقص چهار روز طول می کشد. روز اول صرف ساختن لژ مقدس پیرامون حفره مرکزی و محراب جمجمه بوفالو (گاو نر) می شود. روز دوم نیز صرف تراشیدن درختی که قرار است به عنوان تیرچه محوری مراسم مصرف شود، با دقت تمام و به سبکی آیینی می شود. روز سوم نیز صرف تزیین تیرک مزبور با چیزهای مختلف و از جمله صورتک های یک انسان و یک گاومیش می شود. در همین روز سوم هم هست که تیرک را در حفره مرکزی قرار می دهند و برافراشته می کنند. وقتی این کار انجام شد انجمن های سلحشوران، مراسم رقص «هموار کننده زمین»، را به جا می آورند که در خلال آن علامتی مثل صلیب را از تیرک اصلی به جهات چهارگانه به وجود می آورند به صورتک هایی که از پایه مزبور آویزان شده اند تیراندازی می کنند. مردانی که عهد کرده اند خود را در خلال مراسم رقص خورشید قربانی کنند در تیپی (آلونک)، جداگانه ای در طول سه روز اول مراسم تعلیم داده شده اند. آن ها یکی از چهار شیوه ایثار کردن وجود خویش را انتخاب می کنند: خیره شدن به خورشید از طلوع تا غروب؛ سوراخ کردن سینه ها با سیخ هایی که به ستون وصل شده اند؛ سوراخ کردن سینه و شانه ها با سیخ هایی که به طناب هایی چرمی (تسمه ای) وصل شده اند تا این که به طور معلق ای چهار ستون آویزان شوند؛ و بالاخره سوراخ کردن استخوان های کتف با سیخ هایی که به تسمه هایی وصل هستند به همراه یک یا چند کاسه سر گاو نر که دورتا دور محوطه رقص روی زمین کشیده می شوند. ایده پشت سر سه نوع آخر این است که آن قدر برقصند تا این که گوشت بدن بکلی پاره شود. آن ها بدون این که هیچ گونه غذا و یا نوشیدنی صرف کنند تمام روز را، در حالی که در سوت هایی از جنس استخوان عقاب می دمند می رقصند. در حالی که رقصنده ها به این آزمایش سخت جسمانی خویش مشغولند دیگران نیز تکه هایی از گوشت خویش را به محضر واکانتانکا تقدیم می کنند. پس از این که مراسم رقص کامل شد دایره (حلقه) جایگاه منحل شده و اسباب و لوازم آن به این آن داده می وشند. لیکن لژ (کلبه) رقص را همان طور رها می کنند تا به عنوان هدیه ای به محضر (مادر- زمین) به تدریج زوال پذیرد.

منـابـع

جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده- ترجمه عبدالرحیم گواهی- جلد 2- صفحه 1002-994

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد