نظام طبقات اجتماعی در آیین هندو (رویکردها)
فارسی 5005 نمایش |6. تبیین کاست بر اساس اندیشه آلایش و پالایش
برخى از محققان نظام کاست را بر اساس ریشه لغوى این واژه توضیح داده اند، مى توان کاست را بر اساس اندیشه دینى «آلایش و پالایش» که یکى از اساسى ترین دغدغه هاى آیین هندوست تبیین کرد. در آیین هندو، هیچ کس گریزى از «آلایش» ندارد؛ زیرا طبیعت بدن انسان تولید کننده و منبع آلودگى است؛ مثلا همه بیرون ریزهاى انسان اعم از آب دهان، پیشاب، عرق، مدفوع، آب پشت، خون حیض و نفاس، آلوده کننده اند. زن به هنگام عادت ماهیانه و نیز ایام پس از تولد نوزاد ناپاک است و در مورد او، محدودیت هایى اعمال مى شود تا دیگران را به ویژه از طریق غذا آلوده نکند. در این میان، نیرومندترین منبع آلودگى مرگ است. همه لمس کنندگان جنازه و نیز اهالى خانه متوفا به شدت آلوده مى شوند و از این رو لازم است که در دوره هاى زمانى از امورى چند پرهیز کنند. براى غلبه بر آلودگى، راه هاى مختلف و زیادى وجود دارد، اما روشى که عمومیت بیشترى دارد به کار بردن آب جارى است. غسل صبحگاهى هندوى متدین فقط یک شستشو تلقى نمى شود، بلکه در واقع تطهیرى آیینى است براى دست یافتن به حالتى که براى بار یافتن به محضر خدا لازم است. هر کاست با اعمال محدودیت هایى در خصوص تماس با دیگر طبقه هایى که آنها را آلوده و در نتیجه ناخالص مى داند، از خلوص گروهى خود حفاظت مى کند. از این رو، دادن نسبت «خلوص» یا «ناخالصى» به کاست ها تا حدى به موقعیت قضاوت کنندگان بستگى دارد. طبقه برهمنان که همیشه سرسلسله این مراتب را تشکیل مى دهند، خالص ترینند و از همین رو، بیشتر از همه در معرض آلودگى اند. در بخش هاى پایین، طبقه افرادى قرار دارد که مثلا با حیوانات مرده و پوست و جرم آنها سرو کار دارند یا کسانى که کارشان سوزاندن اجساد است. کاست هایى که در بینابین این دو قرار دارند، از هر منطقه اى که باشند، از نظر رتبه، خود را در میان این دو درجه بندى مى کنند. در این سلسله مراتب مسئله «خوراک» از مهم ترین موضوعاتى است که مشمول محدودیت است؛ زیرا به سهولت مى تواند حامل آلودگى باشد. از این رو، در گفتگوهاى مربوط به غذا به روشنى، سلسله مراتب میان کاست ها را تفهیم مى کنند و به همین جهت، از همان آغاز معلوم مى شود که فلان کاست یا گروه، آب و خوراک خام یا آماده کاست دیگر را مى پذیرد یا نه. موضوع محدودیت تماس بدنى با طبقه هاى دیگر و از جمله طبقه «نجس ها» نیز در همین مقوله مى گنجد.
7. رویکردها نسبت به نظام کاست
در مورد نظام طبقاتى (کاست) هندوئیسم، دو گونه واکنش و رویکرد به چشم مى خورد: الف. برخى به شدت از این نظام و تبعیض مطوى در آن خشمگین اند؛ ب. برخى نیز به شدت مدافع آنند. برخى از محققان در این باره نوشته اند که گروه اول هرچند از این امر خشمگین اند، اما این توان را هم ندارند که از نظر تاریخى به آن نگاه کنند و نمى خواهند نقشى را که این طبقه بندى در تاریخ جامعه هندى بازى کرده ببینند. گروه دوم هم نمى خواهند بدانند که تقسیمات مربوط به کاست امورى است که محتواى اجتماعى دارد و فاقد معناى بنیادى و دینى صرف است و باید به اقتضاى زمان از بین رود. از جمله اندیشمندان معاصر که به تمجید از نظام طبقاتى پرداخته اند، مارتین لینگز (Martin Lings) مى باشد. وى همواره به دفاع از این نظام طبقاتى به عنوان بخشى از سنت اصیل، که مورد دفاع اوست، مى پردازد و با لحنى تحسین آمیز مى گوید: «ما امروز، به یمن وجود نظام طبقاتى، براى برهمن ها که حافظان دینند، مذهب هندو را داریم که هنوز زنده است و تا قرن حاضر پیروان مقدسى را پرورانده است» (لگنهاوسن، «چرا سنت گرا نیستم؟»). برخى از نویسندگان، کاست را صرفا در راستاى سازش با اقتضائات اجتماعى زمانه دانسته و در رد کسانى که به دفاع از آن مى پردازند به کتب مقدس هندویى تمسک کرده اند: از نظر مهاربهارته نباید هیچ کس را صرفا به دلیل آن که در خانواده برهمن زاده شده، برهمن تلقى کرد و هیچ نیازى نیست که کسى را به دلیل آن که از پدر و مادر شودره متولد شده، شودره تلقى کرد. همین نظر در کتاب هاى مختلف ادبیات هندویى تکرار شده است. از این رو، کسى که مى گوید نظام کاست بخش اصلى هندوئیسم است، در واقع بخش اصلى ادبیات دینى هند را نادیده مى گیرد. بهترین حکم بر ضد کسانى که تقسیمات کاست را امرى فراتر از سازش خاص اجتماعى زمان تلقى مى کنند در بهویشیه پورانه (Bhavishya Pana) آمده: «چون اعضاى هر چهار کاست فرزندان خدا هستند، همواره به یک کاست تعلق دارند. همه انسان ها یک پدر دارند و فرزندان یک پدر هم نمى توانند کاست هاى مختلف داشته باشند». شاید، از همین روست که برخى از اندیشمندان اخیرا تأکید مردم شناسان و مورخان دین را بر «نظام کاست» به عنوان معرف جامعه هندى (و نیز غالبا دین و فرهنگ هندى) زیر سؤال برده اند و مدعى شده اند که تصور هند به عنوان کشورى که تحت حاکمیت کاست و نظام سلسله مراتب است، کاریکاتورى است که برآمده از شرق شناسى غربى است. برخى دیگر از اندیشمندان گفته اند که نظام کاست آن گونه که ما امروزه مى شناسیم، ممکن است جزء ابداعات زمان هاى نسبتا متأخر باشد؛ یعنى یا پیامد سقوط پادشاهان هندویى در ایام میانه یا نتیجه تحمیل هاى بوروکراتیک گردانندگان استعمارى بریتانیایى. از منظرى دیگر، برخى از دانشمندان خواسته اند کاربرد واژه «کاست» را توسعه بخشند تا به توصیف تشکیلات اجتماعى خارج از هند و میان فرهنگى بپرازند. از سوى دیگر شاهد آن هستیم که در دوره هاى اخیر جنبش هاى اصلاحى متعددى براى حذف تدریجى نظام کاست صورت گرفته است؛ نظیر جنبش اصلاحى قرن 19 و فعالیت هاى گاندى که طبقه «نجس ها» را «هریجن یا خلق خدا» نامید. همچنین شالوده این نظام طبقاتى در شهرهاى بزرگ، که مراکز دانشگاهى و فرهنگى و تأسیسات وسیع تمدن نوین گسترش یافته است، به هم ریخته و چندان مورد اعتنا نیست. با این حال، برخى از محققان بر دفاع از نظام کاست، تأکید زیادى مى کنند. از نظر ایشان، نظام کاست «روح تألیف جامعى را، که ویژگى فکر هندوست، با ایمان آن به مشارکت نژادها و همکارى و تعاون فرهنگ ها نشان مى دهد. به اعتقاد آنها، ابعاد ظلم آمیز موجود در این نظام و نتایج ناگوار در آن، انگیزه هاى اساسى و عمده این نظام نیست. تأکید نظام کاست بر این امر است که قانون زندگى اجتماعى نباید سرد و مبتنى بر رقابت بى رحمانه اعضاى جامعه باشد، بلکه باید بر پایه هماهنگى و تشریک مساعى استوار شود. کاست ها مجاز به رقابت با یکدیگر نیستند. هر کس داراى طبیعت ویژه خود است که با وظیفه و نقش خاص او مناسب است و افراد به تغییر درمه (وظیفه خاص) خود تشویق نمى شوند. اساسا تغییر ناگهانى وظیفه و نقش اجتماعى ممکن است فردیت انسان را نابود کند. این محققان تأکید کرده اند که از نظر نویسنده بهاگودگیتا تقیسیم بندى افراد در کاست هاى گوناگون متناسب با شخصیت و قابلیت آنهاست. درواقع، از آن جا که نمى توان توانایى هاى افراد را مشخص کرد، براى تعیین کار و وظیفه افراد از وراثت استفاده مى شود؛ البته هرچند که تعیین نوع وظیفه افراد موروثى است، استثنائاتى هم وجود دارد. از سوى دیگر، انجام درست وظیفه اجتماعى ویژه، هدفى روحانى است که هر گروه شغلى براى خود دارد. براى مثال، کارگر کمال وجودى خود را در کار و از راه حرفه خاص خود مى بیند. بر طبق فرازهایى از بهاگودگیتا اگر فرد وظیفه خود را با روحیه واقعى عدم وابستگى انجام دهد کمال خود را به دست خواهد آورد. نمى توان در جامعه به همسانى و یکسان سازى همه افراد پرداخت. همواره انسان هایى هستند که توانایى رهبرى جامعه را دارند و از سوى دیگر افرادى وجود دارند که فرمانبردارى مى کنند. درست نیست گفته شود که همه انسان ها از هر جهت مساوى و یکسان متولد مى شوند و هر کس به یکسان شایستگى حکومت بر کشور و یا زراعت در زمین را داراست. دموکراسى هاى نوین تمایل دارند که از همه افراد موجودات انسانى صرف بسازند، اما باید دانست که چنین انسان هایى در هیچ جاى جهان وجود ندارند. روشن است که چنین توجیهى، آیین هندو را در برابر مطالبات مبتنى بر دموکراسى و در نتیجه مورد نفرت جوامع امروزى قرار خواهد داد. از این رو، این دسته از نویسندگان نوعى دموکراسى را در این نظام تبیین مى کنند: «در حالى که نظام کاست مانند دموکراسى در طلب ثروت یا خوشبختى نیست، اما تا آن جا که به ارزش هاى معنوى مربوط است گونه اى دموکراسى است؛ زیرا تصدیق مى کند که هر روحى در خود چیز متعالى دارد و قابل درجه بندى نیست و بدون توجه به تمایزات مرتبه و مقام، همه انسان ها را در یک سطح مشترک قرار مى دهد و تأکید مى کند که هر فردى باید فرصت یابد که امکانات بالقوه منحصر به فرد خود را آشکار کند. از نظر اقتصادى ما نوعى شرکت تعاونى یا انجمنى مشترک هستیم که مطابق با توانایى و استعدادمان به آن کمک مى کنیم و مطابق نیازهایمان از آن برداشت مى کنیم».
8. تفسیر جدید کاست
کاست، هر ریشه اى که داشته باشد، به نظر ناعادلانه مى رسد؛ از این رو، برخى از محققان کوشیده اند تا با ارائه پیشنهادهایى، تفسیرهاى جدیدى از کاست ارائه کنند. پیشنهاد آنها این است که در زمان ما، که عصر نوین است، هر چهار ورنه شامل همه افراد شود؛ به تعبیر دیگر هرکس همه کاست ها را داشته باشد. به جاى آن که هر کس تنها در درون یک ورنه باشد، همه افراد در همه طبقات چهار گانه گنجانده شوند. این تفسیر یک تلفیق چهار بخشى را به صورت زیر براى هر هندو وضع مى کند:
1. هر هندو به عنوان یک برهمن باید کمترین آشنایى را با متون مقدس و آیین هاى هندویى داشته باشد.
2. هر هندو به عنوان یک کشاتریا باید به طور اجبارى آموزش نظامى را ببیند و نیز با شرکت در فرایندهاى سیاسى قدرت سیاسى را تجربه کند.
3. هر هندو به عنوان یک وایشیا باید کارى یاد بگیرد، یعنى تدارک شغلى لازم را تحمل کرده و به دنبال یک شغل باشد.
4. هر هندو به عنوان یک شودره باید نوعى زحمت یا خدمت را در جامعه انجام دهد.
این محققان، رابطه کرمه را با کاست نیز کرمه کنونى دانسته اند و بر این اساس درباره چهار مرحله زندگى نیز پیشنهاد جدیدى ارائه مى کند و آن این که ساعات روز را براى هر یک از چهار مرحله تقسیم کنیم. بدین ترتیب، شخص هندو به هنگام صبح در مرحله برهمنى قرار مى گیرد؛ یعنى وقت را در مطالعه متون مقدس و دعا و نیایش صبحگاهى صرف مى کند. پیش از ظهر و به هنگام ظهر را به کار خانه دارى و کسب درآمد براى اداره خانه اختصاص مى دهد. عصر خود را صرف تأمل و تفکر با همسر خود مى کند و سرانجام پیش از خواب به تأمل درباره والاترین حقیقت پرداخته، خود را کاملا از اشتغالات زندگى روزمره عارى مى کند. چنان که پیداست، این تفسیر، در واقع، از میان بردن نظام کاست است نه تفسیر آن. حتى این دیدگاه را نمى توان اصلاح نظام کاست دانست.
منـابـع
یوسف اباذرى مراد فرهادپور و وهاب ولى- ادیان جهان باستان- تهران مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى- 1372- جلد 1، صفحه 173-172
ریچارد بوش و دیگران- جهان مذهبى- ادیان در جوامع امروز- ترجمه عبدالرحیم گواهى- صفحه 198-196- صفحه 200-199- صفحه 204-201
حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ- تهران- انتشارات سمت- 1381- صفحه 40
محمدرضا جلالى نائینى- هند در یک نگاه- تهران- انتشارات شیرازه- 1375- صفحه 96
سن، ک. م- هندوئیسم- ترجمه ع. پاشایى- تهران- انتشارات فکر روز- 1375، صفحه 37-35، صفحه 40-39
سروپالى رادا کریشنان- شیوه زندگى هندو- ترجمه رضا حسینى آهى دشتى- تهران انتشارات ماکان- 1379، صفحه 103-101
جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- تهران شرکت انتشارات علمى و فرهنگى- 1375، صفحه 158-157، صفحه 132
سیمین ویتمن- آیین هندو- ترجمه على موحدیان عطار- قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1382، صفحه 45، صفحه 59-58
رضایى- تاریخ ادیان جهان- جلد 2، صفحه 214
فصلنامه هفت آسمان- شماره سی ام- مقاله نظام طبقات اجتماعى در آیین هندو- نوشته منصور نصیرى
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها