عصر طلایی یونان باستان و اقدامات پریکلس (دوره ها)
فارسی 11015 نمایش |دوران اعتلای آتن
شلی می گوید: «دوره ای که میان تولد پریکلس و مرگ ارسطو واقع است، چه در حد خود و چه از لحاظ تأثیری که در مقدرات انسان متمدن داشته است، بی شک مهم ترین دوران تاریخ جهان است». آتن، سراسر این دوران را زیر نفوذ و سلطه خود داشت، زیرا پیشوای نجات یونان بود و از این روی غالب شهرهای منطقه اژه او را پیروی و تقویت می کردند، و نیز، پس از پایان جنگ، یونیا دچار فقر و تنگدستی شده و اسپارت نیز بر اثر انحلال تجهیزات سپاهی و زیانهای زلزله و شورش دستخوش ناامنی و اخلال شده بود، در صورتی که در این هنگام، بحریه ای که تمیستوکلس تشکیل داده بود، چنان قدرتی داشت که پیروزی های بازرگانیش با فتوحاتی که در آرتمیسیون و سالامیس نصیبش شده بود برابری می کرد. ولی جنگ یک سره پایان نیافته بود و کشمکش بین یونان و ایران، از فتح یونیا به دست کوروش تا شکست داریوش سوم به دست اسکندر، همچنان به تناوب ادامه داشت. در سال 479 ق م ایرانیان از یونیا، و در 478 از ناحیه ی دریای سیاه، و در سال 475 از تراکیا بیرون رانده شدند؛ و در سال 468، در دهانه ی رود اثورومدون، یک ناوگان یونانی، به فرماندهی کیمون آتنی، ایرانیان را به نحو قاطع در دریا و خشکی شکست داد. در سال 477 شهرهای آسیایی یونان و شهرهای ناحیه ی اژه، برای حراست خود در مقابل ایرانیان، به رهبری آتن، اتحادیه ی دلوسی را تشکیل دادند و به صندوق مشترکی که در دلوس در معبد آپولون نهاده شده بود، اعانه می پرداختند و چون آتن در عوض اعانه ی نقدی کشتی می داد، به زودی بر اثر قدرت دریایی، متحدین خود را زیر سلطه گرفت و دیری نگذشت که اتحادیه ی متساوی الحقوق، به امپراطوری آتن مبدل گشت. در این روش سیاسی، که عظمت امپراطوری را موجب شده بود، همه ی سیاستمداران آتنی (حتی آریستیدس پرهیزگار، و بعدها، پریکلس درستکار) به تمیستوکلس بی پروا پیوستند، هیچ کس چون تمیستوکلس سزاوار آن نبود که مورد تکریم و بزرگداشت آتن قرار گیرد و هیچ کس نیز چون او عزم آن نداشت که پاداش خود را بستاند.
نقش تمیستوکلس در تاریخ یونان
زمانی که رهبران یونان در یک جا گرد آمدند تا به کسانی که در جنگ و در حفظ یونان پیش از دیگران کوشیده بودند، جایزه ی اول و دوم را بدهند، جملگی نخست به نام خود و بعد به نام تمیستوکلس رأی دادند. تمیستوکلس به مردم آتن فهماند که راه وصول به اقتدار و عظمت از دریاست نه از خشکی، و وسیله ی آن تجارت است نه جنگ؛ و هم او بود که از این رهگذر مسیر تاریخ یونان را تعیین کرد. وی با ایران باب مذاکره را باز کرد تا جنگ میان دو امپراطوری پیر و جوان را خاتمه دهد و، بی مانع و رادع، با ممالک آسیایی به داد و ستد پردازد و، در نتیجه، رفاه و سعادت آتن را تأمین کند. به تشویق او مردان، و حتی زنان و کودکان آتن، گرداگرد آن شهر دیواری کشیدند و بنادر پیرایئوس و مونوخیا را نیز محصور ساختند. به رهبری او، و سپس زیر نظر پریکلس، باراندازها و انبارها و مراکز داد و ستد در بندرگاه پیرایئوس بنا، و همه گونه تسهیلات برای تجارت دریایی فراهم شد. وی می دانست که این روش موجب رشک اسپارت خواهد شد و شاید رقابت میان آنها به جنگ بیانجامد. ولی، از آنجا که آرزومند سعادت و عظمت آتن بود و به نیروی دریایی آن اعتماد داشت، به کار خود ادامه داد و پیش رفت. تمیستوکلس مقاصدی عالی و پسندیده داشت، لکن وسایلی که در این راه به کار می برد به همان میزان پست و ننگین بود. وی با بحریه ی نیرومند خود از جزایر سیکلاد باج می ستاند و گناهی که به آنان نسبت می داد این بود که در برابر ایرانیان زود تسلیم شده و قوای نظامی خود را در اختیار خشایار شاه گذارده اند. و نیز گفته اند که وی، در ازای مبلغی رشوه، چند شهر را از پرداخت مالیات معاف کرد. و به همین گونه ملاحظات تبعیدشدگان را آزاد می ساخت و از قراری که تیموکرئون می گوید، گاه نیز رشوه را می گرفت ولی تبعید شده را آزاد نمی کرد. هنگامی که آریستیدس امور مربوط به عواید عمومی را در دست گرفت، دریافت که کسانی که قبل از وی بر سر آن کار بوده اند، خزانه عمومی را مورد دستبرد و اختلاس قرار داده بودند و سهم تمیستوکلس نیز در این کار کمتر از دیگران نبوده است. در حدود سال 471، مردم آتن، که از عقاید دور از اخلاق وی دچار ترس و وحشت شده بودند، به تبعید او رأی دادند و از این روی تمیستوکلس در آرگوس توطن جست، اندکی بعد، اسپارتها مدارکی به دست آوردند که دخالت تمیستوکلس را در مکاتبات محرمانه ی پاوسانیاس نایب السلطنه اثبات می کرد. اسپارتیها پاوسانیاس را، به جرم روابط خائنانه ای که با ایرانیان برقرار کرده بود، از گرسنگی کشته بودند، و در این هنگام، با خرسندی فراوانی که از نابودی تواناترین دشمن خود داشتند، آن اسناد و مدارک را در آتن فاش کردند، و همین موجب شد که برفور فرمان توقیف تمیستوکلس صادر شود. تمیستوکلس به کورکورا گریخت ولی در آنجا پناه نیافت و اندک مدتی در اپیروس به سر برده، سپس پنهانی از راه دریا به آسیا رفت؛ و در آنجا، از جانشین خشایار شاه مطالبه ی پاداش کرد، زیرا بعد از جنگ سالامیس، یونانیان را از تعقیب ناوگان ایران مانع شده بود. اردشیر اول، که به وعده های او دل نهاده بود، به امید آنکه به یاری وی بر یونان دست یابد. او را مستشار خویش ساخت و خراج چند شهر را به نگهداری او اختصاص داد. تمیستوکلس در سال 449 ق م، پیش از آنکه بتواند مقاصد خود را، که اندیشه ی آن راحت از او سلب کرده بود، انجام دهد، در سن 65 سالگی و در حالی که تحسین و تنفر مردمان کشورهای مدیترانه را به سوی خود جلب کرده بود، در شهر ماگنسیا در گذشت.
نقش کیمون در تاریخ یونان
پس از مرگ تمیستوکلس و آریستیدس، رهبری جبهه ی دموکراتیک آتن بر عهده افیالتس، و رهبری جبهه ی محافظه کار، که طرفدار حکومت اولیگارشی یا حکومت عده ای معدود از نخبگان بود، بر عهده ی کیمون، فرزند میلتیادس، قرار گرفت. کیمون فضایل بسیاری داشت که تمیستوکلس فاقد آن بود، لکن از هوشیاری و ذکاوتی که درکار سیاست مبنای کفایت و لیاقت است، یکسر بی بهره بود. از تحریکاتی که در شهر می شد خاطری آزرده داشت، و در همان حال به فرماندهی نیروی دریایی گمارده شد و با پیروزی خود در ائورومدون، اساس آزادی یونان را استوار ساخت. سپس با شکوه و جلال بسیار به آتن باز گشت، ولی، چون صلح با اسپارت را توصیه می کرد، ناگهان محبوبیت خود را از دست داد. مجلس با اکراه تمام رضا داد که وی قسمتی از نیروی نظامی آتن را به ایتومه رهبری، و سپاه اسپارت را در سر کوبی اسیران (هیلوتس) شورشی یاری کند، ولی اسپارتیان، حتی در هنگام آوردن هدایا و تحف، بر آتنیان بدگمان بودند، و چنان آشکارا سوءظن خود را ظاهر می ساختند که سپاهیان کیمون را خشم و آزردگی به آتن بازگشتند و کیمون نیز خودخوار و بی آبرو شد. در سال 461، به تحریک پریکلس، مردم آتن او را طرد و تبعید کردند و، پس از سقوط او، جبهه ی اولیگارشیک، که طرفدار حکومت عده ای معدود بود، چنان بی منزلت شد که تا دو نسل بعد حکومت در دست جبهه ی دموکراتیک باقی ماند. چهار سال بعد، پریکلس، که از کرده ی خود پشیمان شده بود (و یا، بنا بر شایعات، چون به الپینیکه، خواهر کیمون، دلباخته بود)، موجبات بازگشت او را فراهم ساخت، و سرانجام کیمون، در یک نبرد دریایی در قبرس، به مرگی پر افتخار در گذشت.
افیالتس رهبر جبهه ی دموکراتیک
آگاهی ما درباره رهبر جبهه ی دموکراتیک در این زمان، به نحو شگفتی، اندک است، هر چند که فعالیتهای وی نقطه ی عطفی در تاریخ آتن به شمار می رود، این مرد که افیالتس نام داشت، فقیر، ولی فساد ناپذیر بود؛ و درگیرودار اختلافات سیاسی آتن دیری زنده نماند. جبهه ای که محبوبیت عامه داشت، بر اثر جنگ، تقویت شده بود، زیرا در آن دوران بحرانی تقسیمات طبقاتی بین افراد آزاد موقتا فراموش شده و پیروزی آزادی بخش سالامیس به دست سپاهیانی که زیر نفوذ اشراف قرار داشتند، حاصل نشده بود، بلکه بحریه ای که از شهرنشینان نسبتا فقیر تشکیل شده و اختیار آن به دست طبقه ی متوسط بازرگان بود، بدان پیروزی دست یافته بود. جبهه ی اولیگارشیک می کوشید که آریوپاگوس (دادگاه عالی آتن) را که وابسته ی آن جبهه بود، به حد اعلای قدرت برساند و بدان وسیله منافع و امتیازات خود را حفظ کند. افیالتس نیز، در برابر اقدامات آنان، سنای کهنسال را به شدت مورد حمله قرار داد. جمعی از اعضای آن را به تبهکاری متهم ساخت و برخی را به قتل رسانید، و مجلس عوام را بر آن داشت که تقریبا همه ی اختیاراتی را که دادگاه عالی تا بدان هنگام دارا بود، لغو کند. بعدها ارسطوی محافظه کار این سیاست اساسی را می ستاید و می گوید: «انتقال وظایف قضایی، از سنا به مجلس عوام، فواید بسیار در بر داشت، زیرا فساد در میان عده ای معدود زودتر و آسان تر نفوذ می تواند کرد تا در میان جمعی کثیر». ولی محافظه کاران آن زمان در برابر این جریان آرام نماندند. افیالتس، که به هیچ وجه تطمیع نمی شد، در سال 461، به دست یکی از عمال جبهه ی اولیگارشیک به قتل رسید و رهبری جبهه ی دموکراتیک، که امری بس خطیر بود، بر عهده ی پریکلس اشرافی قرار گرفت.
سرگذشت پریکلس
وی سه سال پس از جنگ ماراتون به دنیا آمد. پدرش، کسانتیپوس، در جنگ سالامیس شرکت داشت، و در جنگ موکاله فرمانده بحریه آتن بود و تنگه داردانل را باز به تصرف یونان درآورد. مادرش، آگاریست، نواده ی کلیستنس اصلاح طلب بود. بنابراین، پریکلس از سوی مادر به خاندان قدیمی آلکما یونیدای بستگی داشت. پلوتارک می نویسد: «چون هنگام ولادت او نزدیک شد، مادرش در خواب دید که شیری زاییده است، و چند روز بعد، پریکلس دیده بر جهان گشود. همه ی اعضای او به اندازه بود، جز سرش، که قدری دراز و بی تناسب می نمود.» عیبجویانش پیوسته همین سر بیضی شکل او را مورد استهزا قرار می دادند. پریکلس نزد دامون، بزرگ ترین موسیقیدان آن عصر، به آموختن موسیقی پرداخت و نیز در ادبیات و موسیقی، از پوتوکلیدس تعلیم گرفت. در آتن، به مجلس درس زنون می رفت و در شمار دوستان و شاگردان آناکساگوراس فیلسوف درآمد. در دوران تکامل فکری خویش، علوم آن عصر را، که به سرعت رو به توسعه و کمال نهاده بود، فرا گرفت و در اندیشه و کشورداری خویش، همه ی جنبه های تمدن آتن اقتصاد، نظام، ادب، هنر، و فلسفه را به هم در آمیخت. پریکلس، تا آنجا که ما می دانیم، کامل ترین مردی بود که در یونان پا به عرصه ی وجود نهاد. پریکلس، چون دریافت که جبهه ی اولیگارشیک یا سیر زمان همگام نیست، در آغاز جوانی به «جبهه ی مردم» (جمعیت آزاد آتن) پیوست. در آن هنگام لفظ «مردم» با مفهوم مالکیت و جمیع حقوق مربوط بدان، بستگی تام داشت، چنان که حتی در دوره جفرسن، در آمریکا نیز چنین بود. پریکلس در کلیات و جزئیات امور سیاسی، با دقت و آمادگی تمام وارد می شد، هیچ یک از جنبه های علمی و فرهنگی را نادیده نمی گرفت. کم و مختصر سخن می گفت و دعایش در حق خود این بود که هرگز بی جا و بی موقع لب به سخن نگشاید. حتی شاعران هجوگو، که از وی چندان خشنود نبودند، نیز او را «اولمپی » لقب دادند، زیرا تندر و آذرخش فصاحت او را در آتن نظیری نمی شناختند، ولی کلیه ی روایات متفق برآنند که سخن گفتن وی عاری از شور و هیجان بوده و تنها مردمان روشنفکر را خوش می آمده است. نفوذ پریکلس تنها بر اثر ذکاوت و هوشمندیش نبوده است، بلکه از درستکاری و صداقت وی نیز سرچشمه می گرفته است. در وی استعداد آن بود که، برای تأمین مقاصد دولتی، به ارتشا توسل جوید، لکن خود او «یقینا از هرگونه فساد مبرا، و برتر از آن بود که به پاداشهای مالی دل بسپارد». تمیستوکلس، در وقت ورود به خدمات عمومی، فقیر و بی چیز و به هنگام ترک آن مالدار و غنی بود؛ اما، از قراری که می گویند، پریکلس مقام سیاسی خود را وسیله ی افزایش دارایی خویش نساخت. نکته ای که تشخیص درست آتنیان آن عصر را نشان می دهد، آن است که تقریبا سی سال، یعنی از 467 تا 428، پریکلس را پی در پی، فقط با چند فاصله ی کوتاه، به عنوان یکی از ده تن فرمانده خود برگزیدند؛ و او، چون در این مقام سابقه ی نسبتا ممتد یافته بود، نه تنها در تشکیلات نظامی برتری کامل به دست آورد، بلکه توانست مقام فرماندهی کل قوا را در سازمانهای دولتی به بالاترین درجه ی نفوذ و اقتدار برساند. آتن، تحت فرمانروایی او، از جمیع فواید دموکراسی و از همه ی مزایای آریستوکراسی و استبداد برخوردار بود.
نقش پریکلس در تاریخ یونان
حکومت صالح و توجه به دانش و فرهنگ، که در عصر پیسیستراتوس از مفاخر آتن به شمار می رفت، در این دوره نیز با تدبیر و کیاستی به همان وحدت و قاطعیت، ادامه داشت؛ و علاوه بر این، موافقت و رضایت کامل شارمندان نیز سال به سال تجدید و تأمین می شد. بار دیگر تاریخ، به وسیله ی پریکلس، نشان داد که رهبری محتاطانه و اعتدالی اشراف زادگانی که از پشتیبانی مردم برخوردار باشند، برای اجرای اصلاحات آزادی خواهانه شایسته تر است و دوام بیشتری دارد. تمدن یونان هنگامی به اوج عظمت خود رسید که دموکراسی به حدی رشد کرده بود که بدان تنوع و قدرت می بخشید و ادامه ی آریستوکراسی نیز انتظامات و ذوقیات آن را تأمین می کرد. اصلاحات پریکلس، اقتدار مردم را عملا توسعه داد. هر چند که قدرت هلیایا (دیوان عدالت) در دوره ی سولون و کلیستنس و افیالتس افزایش بسیار یافته بود، اما چون به داوران حقوقی داده نمی شد، ثروتمندان بر آن تسلط کامل یافته بودند. در سال 451، پریکلس برای هر روز خدمت در دادگاه مبلغ دو اوبولوس (برابر 34 سنت آمریکایی) مقرر داشت و این مبلغ بعدا به سه اوبولوس افزایش یافت که معادل بود با نصف درآمد روزانه ی یک نفر آتنی آن زمان. نباید چنین تصور کرد که تعیین این مقرری ناچیز، موجب تضعیف اساس و فساد اخلاق آتن می شد، زیرا اگر چنین می بود، ناچار هر کشوری که به قضات و محاکم خود حقوق می پردازد، باید سالها پیش مضمحل شده باشد. از قرار معلوم، پریکلس برای خدمت سربازی نیز مقرری اندکی معین داشته بود. برای تکمیل این سخاوت غوغاانگیز، دولت را راضی ساخت که به هر یک از شارمندان سالیانه دو اوبولوس بپردازد تا آن را برای ورود به نمایشها و جشنهای عمومی مصرف کنند؛ و بهانه اش این بود که این مراسم نباید جزو تجملات طبقات بالا و متوسط قرار گیرد. بلکه باید وسیله ی تنویر افکار و پرورش روح باشد و همه ی کسانی که حق رأی دارند از آن برخوردار شوند. ولی باید اذعان داشت که افلاطون و ارسطو و پلوتارک که هر سه از محافظه کاران بودند عقیده داشتند که این مقرری های ناچیز و اندک، به سجایای اخلاقی مردم آتن لطمه می زند.
(ادامه دارد..).
منـابـع
ویل دورانت- تاریخ تمدن- جلد دوم- یونان باستان- تهران، انتشارات علمی و فرهنگی- 1359
پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه یونانیان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها
بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد
-
رویدادهای تمدن یونان (از حمله ایرانیان به یونان تا مرگ سقراط)
-
رویدادهای تمدن یونان (پریکلس)
-
نحوه ظهور و جلوه های تمدن یونانی در تاریخ
-
عصر طلایی یونان باستان و اقدامات پریکلس (توجه به زنان)
-
خانه و خانواده در عصر طلایی یونان باستان
-
دموکراسی در عصر طلایی یونان باستان (مجلس)
-
فرهنگ یونانیان در عصر تمدن موکنای و تروا (دین موکنای)
-
فرهنگ یونانیان در عصرموکنای و تروا (شخصیت شناسی)
-
فرهنگ و اندیشه یونانیان در عهد تمدن کرت (پیدایش تمدن)
-
فرهنگ و اندیشه یونانیان در عهد تمدن کرت (جامعه شناسی)
-
پیری و مرگ در فرهنگ عصر طلایی یونان باستان
-
تفاوت دموکراسی در فرهنگ یونان با دموکراسی امروزی
-
طبقات مردم و جنگ طبقاتی در عصر یونان (بردگان)
-
دموکراسی در عصر طلایی یونان باستان (قوانین)
-
دموکراسی در عصر طلایی یونان باستان (امور اداری)
-
شکل ظاهری و صفات مردمان عصر طلایی یونان باستان
-
معبد آنته پارتنون و نقش آن در هنر و تمدن یونان
-
طبقات مردم در عصر طلایی یونان باستان (جنگ طبقاتی)