مساله شر و رنج و آلام در دین اسلام (آزمون الهی)

فارسی 2895 نمایش |

آزمون الهى

یکى از سنتهاى عمومى خداوند، سنت آزمون ابتلاست. خداوند، بر اساس غایت خلقت انسان و ویژگیهاى وجودى وى، او را در صحنه هاى گوناگون زندگى مى آزماید. البته این نکته روشن است که، بر خلاف آزمونهاى بشرى، امتحان الهى به انگیزه کشف حقیقت مجهول انجام نمى پذیرد، بلکه در اینجا نیز غایت فعل به مخلوق، یعنى انسان، باز مى گردد و غرض از آزمایش چیزى جز پرورش استعدادهاى نهفته انسان و ظهور مکنونات درونى او نیست. آدمى، در کوران آزمایش الهى، سنگ معدنى را مى ماند که در کوره اى آتشین نهاده مى شود تا ناخالصیهاى آن جدا گردد و جوهره گرانبهاى آن، پیراسته از شوائب و کدورات، آشکار شود. خداوند، گاه انسان را با رفاه آسایش و گاه نیز با قراردادن او در موقعیتهاى سخت و دشوار و گرفتار ساختن او در دامان بلایا و مصائب، مى آزماید: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنا و الینا ترجعون؛ و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود، و به سوى ما بازگردانیده مى شوید.» (انبیا/ 35)
عبارت شر و خیر در این آیه، معنایى بس گسترده دارد و رنج، و نیز انواع آسایشها، تندرستى، ثروت، پیروزى و... مى گردد و بیان مى شود که همه امور، جنبه آزمون دارند و علاوه بر پرورش روح و جسم انسانها، واقعیت درونى و باطنى آنان را آشکار مى سازند. قرآن در آیات متعدد دیگرى بر آزمایش انسانها از طریق سختیها و بلایا تاکید مى ورزد. در یکى از آیات سوره بقره، فهرست برخى از مهمترین مواد امتحان الهى در حیات دنیوى ارائه شده است: «و لنبلونکم بشى من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ و قطعا شما را به چیزى از (قبیل) ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها (یعنى مرگ) و کاهش در محصولات مى آزماییم و شکیبایان را مژده ده.» (بقره/ 155)
از عبارت «بشر الصابرین» آشکار مى شود که فرجام نیکو و پاداش بزرگى در انتظار کسانى است که از این آزمایشها سربلند بیرون آیند. البته، چنین نیست که این پاداش نصیب همه بندگان گردد، بلکه گروهى از مردم در میدان آزمایش از خود ضعف و سستى نشان مى دهند و به جاى تلاش و مقاومت، بر خداوند خرده مى گیرند: «و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربى اهانن؛ و اما چون او را مى آزماید و روزیش را تنگ مى گرداند، مى گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.» (فجر/ 16)
امام صادق (ع) می فرماید: «ان فی الجنه منزلة لایبلغها عبد الا بالابتلاء.» طبق آیات قرآن و روایات اهل بیت، بسیاری از مشکلات و بلاها، امتحان الهی بوده و بعضی از مقامات و موقعیت ها تنها بر اثر پیروزی در امتحان الهی و تحمل مصایب و شداید حاصل می شوند. «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و إلینا ترجعون» (انبیاء/ 35) اولیای الهی و کسانی که مقرب خداوندند، بیشتر به بلاها مبتلا هستند و بلکه طالب نزول مصیبت اند تا به واسطه آن به تکامل بیشتری دست یابند. حضرت علی (ع) می فرماید: «الا و ان الشجرة البریه اصلب عودا و الرواتع الخضرة ارق جلودا.» حضرت علی (ع) انسان مبتلا به مشکلات را به درختان بیابانی تشبیه نموده که چوبشان سخت تر است؛ یعنی انسانی که با مشکلات مبارزه کرده و در این شرایط رشد نموده باشد، ثمره ایمانی او در مقابل افرادی که زندگی را به خوشی و راحتی سپری می کنند بیشتر خواهد بود.

هشدار و بیدارگرى

یکى از فواید عمده بلایا و مصائب آن است که آدمى را از خواب غفلتى که بر اثر فرو غلطیدن در نعمتهاى دنیوى بدان دچار شده است بیدار مى کنند و مسؤلیتهاى خطیر او را در برابر خداى خویش یادآور شوند و استکبارش را به تواضع و خضوع مبدل مى سازند و زمینه مناسبى براى بازگشت او به مسیر حق آماده مى سازند. قرآن در آیات متعددى به این فلسفه اساسى اشاره مى کند: «و ما ارسلنا فى قریه من نبى الا اخذنا اهلها بالباس و الضرا لعلهم یضرعون؛ و در هیچ شهرى پیامبرى نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختى و رنج دچار کردیم تا مگر به زارى درآیند.» (اعراف/ 94)
«و لنذیقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون؛ و قطعا غیر از عذاب بزرگتر (عذاب آخرت) از عذاب نزدیکتر (عذاب دنیا) به آنان مى چشمانیم، امید آنکه (به سوى خدا) باز گردند.» (سجده/ 21) همچنین، در مورد آل فرعون بیان مى شود که غرض از نزول بلا و سختى بر آنان، این بوده است که متذکر گردند و حقایقى را که از آن غفلت ورزیده اند، یادآور شوند: «و لقد احدنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات لعلهم یذکرون؛ و در حقیقت، ما فرعونیان را به خشکسالى و کمبود محصولات دچار کردیم، باشد که عبرت گیرند.» (اعراف/ 130)
البته، بسیارى از انسانها در مقابل سختیها و گرفتاریها واکنش مناسبى از خود نشان نمى دهند و به جاى تذکر و هدایت، به غفلت و سرکشى خود ادامه مى دهند: «و لقد اخذنا هم بالعذاب فما اشتکانوا لربهم و ما یتضرعون؛ و به راستى ایشان را به عذاب گرفتار کردیم اما براى پروردگارشان فروتنى نکردند و به زارى درنیامدند.» (مومنون/ 76)

بلاها و مصایب؛ عامل توجه، بیداری دل و توفیق به توبه

چون انسان در اثر غفلت و فراموشی یاد خداوند، مرتکب معصیت و گناه می شود، از این رو، برای خروج از غفلت، همواره به مذکری نیاز است تا در اثر توجه به خداوند، انسان از معاصی فاصله بگیرد. در آیاتی از قرآن کریم، یکی از عوامل مذکر، مصایب و شدت ها معرفی شده است: «و لقد أرسلنا إلی أمم من قبلک فأخذناهم بالبأساء والضراء لعلهم یتضرعون؛ ما به سوی امم سابق، پیغمبرانی فرستادیم، اما آنان اطاعت نکردند؛ از این رو، آنان را به بلا و مصیبت مبتلا کردیم؛ شاید که آن ها به درگاه خدا زاری کنند و توبه نمایند.» (انعام/ 42)
«و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منیبا الیه؛ هرگاه که به انسان سختی برسد، در آن حال، به دعا و توبه می پردازد.» (زمر/ 8) در این آیه شریفه، خداوند به طور مطلق می فرماید: هرگاه که به انسان فقر، مصیبت و سختی برسد، در آن حال، به دعا و توبه می پردازد، اما همین که نعمت و ثروت به او عطا کند، خدایی را که از پیش می خواند، بکلی فراموش می کند.
در آیه دیگری درباره کافران می فرماید: «و لنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون؛ ما کافران را عذاب نزدیک تر بچشانیم، غیر از آن عذاب بزرگ تر و شدیدتر قیامت؛ شاید که به سوی خدا بازگردند.» (سجده/ 21) مراد از «عذاب ادنی» در آیه شریفه، همین مصایب و دردهاست، نه عذاب مرگ و نه عذاب اخروی؛ زیرا خداوند حکمت این عذاب را برگشت کافر به رحمت الهی معرفی می کند که با مرگ حاصل نمی شود.

ناگوارى ها و درک لذت خوبى ها
یکى از فواید ناگوارى ها این است که انسان خوبى ها و شیرینى ها را درک نموده و از آن لذت مى برد، زیرا اگر بیمارى نبود هرگز انسان به نعمت سلامتى پى نبرده و شیرینى آن را احساس نمى کرد. اگر گرسنگى نبود سیرى مفهوم و لذت بخش نبود، اگر تاریکى نبود روشنایى ادراک نمى گردید و... البته مقصود از این سخن این نیست که خداوند بدون در نظر گرفتن ظرفیت ها و استعدادها، حوادث تلخ، یا موجودات شرآور را آفریده است تا ارزش خوبى و خیرات را بشناساند، بلکه مقصود این است که از جمله فواید آن چه از آن به عنوان شرور یاد مى شود شناخت و درک لذت خوبى ها است، با توجه به این که خداوند، باتوجه به استعدادهاى ذاتى موجودات آن ها را ایجاد مى کند، و پاسخ این اشکال که مثلا چرا «الف» راست و «دال» کج آفریده شده است، این است که این دو از مقتضیات ذات آن ها بوده و هریک مقتضى این نوع از تعین و تحقق وجودى بوده است و بس، و در نتیجه این تفاوت ها همه بر پایه اصل عدل تکوینى خدواند استوار است. «اعطى کل ذى حق حقه.»

حوادث تلخ یا زنگ هاى خطر
حوادث تلخ طبیعى از جنبه ى حیات معنوى انسان نیز فواید مهم و قابل توجهى دارند که مهمترین آن تنبه و به خود آمدن انسان ها است. سرگرمى و دلبستگى به مظاهر حیات مادى موجب غفلت از ارزش هاى معنوى مى گردد و هرچه میزان این دلبستگى افزایش یابد فاصله انسان از معنویت و سعادت حقیقى بیشتر مى گردد. خداوند مهربان براى بیدار نمودن انسان از خواب غفلت و توجه دادن او به ارزش هاى متعالى از وسایط گوناگونى استفاده نموده است که یکى از مهمترین آنهاحوادث تلخ و ناملایمات مى باشد، قرآن کریم در این باره چنین فرموده است: «و ما ارسلنا فى قریة من نبى الا اخذنا اهلها بالبأساء و الضراء لعلهم یضرعون؛ و ما در هر [شهر و] دیارى که پیامبرى فرستادیم، ساکنان آن را به سختى و بیمارى گرفتار کردیم تا مگر زارى کنند و رو به خدا آرند.» (اعراف/ 94) نیز فرموده است: «و لقد اخذنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات لعلهم یذکرون؛ و به راستى فرعونیان را به خشکسالى و کاهش محصولات دچار کردیم تا به خود آیند.» (اعراف/ 130)

بلاها؛ آثار تکوینی اعمال و عذاب گنهکاران
آیات دیگری از قرآن، مصیبت ها و رنج ها را نتایج سوء اعمال زشت انسان ها برمی شمارند. از نظر این آیات، خداوند برای تکفیر گناهان برخی از مردم (به خاطر لطف به آنان) آنها را در همین دنیا عذاب می کند: «و ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفو عن کثیر؛ و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏ گذرد.» (شوری/ 30) در این آیه شریفه، خداوند متعال بلاها را به افعال اختیاری انسان ها مرتبط می کند و آن ها را آثار تکوینی اعمال افراد، می داند؛ همچنان که روایات بسیاری نیز حکمت بلاها را تکفیر گناهان معرفی می کنند: امام صادق (ع) می فرماید: «ان العبد اذا کثرت ذنوبه ولم یکن عنده من العمل مایکفرها، ابتلاه بالحزن لیکفرها؛ از آن روی که عذاب آخرت بسیار سنگین و مشکل است، خداوند مؤمنان (مورد علاقه خود) را در همین دنیا به شدت ها مبتلا می کند تا کفاره گناهان او باشد.»

قدر ناشناسى نعمتهاى الهى
از دیگر فواید حوادث ناگوار آن است که انسان اهمیت نعمتهاى الهى را دریابد و قدرت آن بشناسد و از این روست که گفته اند: «قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى دچار آید». قرآن نیز، گاه براى یاد آورى نعمتهاى الهى، انسانها را به یاد موقعیتهایى مى اندازد که از آن نعمتها محروم بودند؛ گویا سلب نعمت مقتضى قدرشناسى بهتر آن است: «و اذکروا نعمة الله علیکم اذکنتم اعدا فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.» (آل عمران/ 103)

فلسفه سختیها و گرفتاریها در روایات

در روایات اسلامى نیز نکات ارزشمندى را در بیان فواید و آثار شرور مى توان یافت. امیر مومنان على (ع) تاثیر سختیها و بلایا را در شکوفایى استعدادهاى نهفته انسان چنین بیان مى دارد: «الا و ان الشجره البریه اصلب عودا و الرواتع الخضره ارق جلودا و النباتات العذیه اقوى وقودا و ابلا خمودا؛ بدانید که شاخه درختى که در بیابان مى روید سختتر و پوست سبزه هاى خوش نما نازکتر و آتش گیاهان صحرایى افروخته تر و خاموشى آنها دیرتر است.»
همچنین در روایات متعددى به این حقیقت اشاره شده است که بخشى از شرور جنبه آزمون الهى دارند. براى مثال، امام على (ع) در یکى از خطبه هاى خویش فرمود: «ولکن الله یختبر عباده بانواع الشدائد و یتعبدهم بانواع المجاهد و یبتلیهم بضروب المکاره؛ ولى خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى آزماید و با اقسام مشکلات به عبادت فرا مى خواند و به انواع گرفتاریها مبتلا مى نماید.» و درباره اغراض خداوند از آزمایش بندگان خود به وسیله سختیها مى خوانیم: «ان الله یبتلى عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یقلع مقطع و یتذکر متذکر و یزدجر مزدجر؛ خداوند بندگان خویش را هنگامى که به اعمال زشت دست زنند با کمبود میوه ها و جلوگیرى از نزول برکات و بستن درهاى گنجهاى خیرات به روى آنان آزمایش مى کند تا آنان که اهل توبه اند توبه کنند و آنان که باید از گناه دست کشند خوددارى نمایند و پند پذیران پند گیرند و آنان که آماده اند، از گناه باز ایستند.»
در حدیثى از امام صادق (ع) به این حقیقت که بلایا و سختیها موجب یادآورى نعمتهاى الهى است، اشاره شده است: «ان هذه الافات و ان کان تنال الصالح و الطالح جمیعا فان الله جعل ذلک صلاحا للصنفین کلیهما اما الصالحون فان الذى یصیبهم من هذا یذکرهم نعم ربهم عندهم فى سالف ایامهم فیخدوهم على الشکر و الصبر؛ این آفات هر چند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو مى روسد، ولى خداوند آن را مایه اصلاح هر دو گروه قرار داده است. اما آفات و بلایایى که به نیکوکاران مى رسد مایه تذکر نعمتهاى پروردگارشان که در گذشته در اختیار آنان بود بر مى گردد و این امر آنان را به شکر و شکیبایى وا مى دارد.»

شرور و عدل کیفرى

شرور و حوادث ناگوار طبیعى عدل کیفرى خداوند را نیز با مشکل مواجه مى سازند، این مشکل به ویژه بر اساس اصل کیفر کردار که در قرآن کریم مطرح شده است، شکل جدى ترى به خود مى گیرد. قرآن کریم تصریح کرده است که ناملایماتى که در زندگى بشر رخ مى دهد، نتیجه و کیفر کردار آدمیان است: «ظهر الفساد فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس؛ به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است.» (روم/ 41) و از طرفى زندگى دنیوى بشر به هم پیوسته و درهم آمیخته شده است. سود و زیان ها و خیر و شرهاى آن همه افراد جامعه را در بر مى گیرد. این امر موجب مى شود که بیگناهان نیز به آتش گناه و کیفر کردار گنهکاران بسوزند.
گاهى در اثر سهل انگارى، یا برخى از آلودگى هاى اخلاقى و بیمارى هاى جسمى و روانى پدران و مادران، فرزندان آنها آسیب مى بینند و گرفتار معلولیت و نارسایى جسمى یا روانى مى شوند و عمرى را با تلخى و مصیبت مى گذرانند. در اینجا فرزند کیفر کردار پدر و مادر را مى بیند. در حالى که مقتضاى عدالت آن است که هر کس کیفر عمل خود را ببیند «و لاتزر وازرة وزر أخرى؛ هيچ بردارنده ‏اى بار گناه ديگرى را بر نمى ‏دارد.» (اسراء/ 15) حدود و تعزیراتى که در شرایع آسمانى مقرر شده است موجب مى شود که بر بستگان و نزدیکان کسانى که بر آنها حد و تعزیر شرعى اجرا مى شود از نظر حیثیت و موقعیت اجتماعى ضربه هاى سنگینى وارد شود. گذشته از این که به لحاظ طبیعى و به دلیل ارتباط عاطفى که با آنها دارند متألم و متأذى مى گردند. موارد یاد شده به عنوان چالش هاى شرور در بحث عدل الهى مطرح گردیده است. بنابراین شبهه این است که حوادث تلخى که براى گناهکاران حکم کیفر یا تنبیه را دارد، موجب تألم خاطر و ضرر و زیان نیکان و بیگناهان مى گردد و در نتیجه به آنان ستم مى شود. پاسخ این است که مصایب و حوادث تلخ براى آنان حکم تکمیل و ترفیع را داشته و اگر چه از جنبه حیات مادى متألم و متضرر مى گردند، ولى از جنبه حیات اخروى به پاداش هاى بزرگى دست مى یابند که هر انسان عاقلى براى نیل به آن ها با آغوش باز به استقبال ناملایمات دنیوى مى رود، و اصولا با این نگرش در ذایقه ى او حواث تلخ، شیرین و گوارا مى گردد.
از عبدالله بن مسعود روایت شده که گفت: «روزى نزد پیامبر بودیم آن حضرت تبسم نمود، من علت آن را پرسیدم در پاسخ فرمود: عجبت من المؤمن و جزعه من السقم، ولو یعلم ما له فی السقم من الثواب لاحب ان لایزال سقیما حتى یلقى ربه عز و جل.» (التوحید، شیخ صدوق، باب 62، روایت 3)

آلام و اعواض

متکلمان عدلیه در متون کلامى خود بحث هایى را پیرامون آلام و اعواض مطرح نموده اند، نخست آلام را به دو دسته ابتدایى و استحقاقى تقسیم نموده اند، آن گاه درباره وجه حسن آلام ابتدایى بحث کرده اند و سپس یادآور شده اند که مقتضاى عدل الهى این است که به کسانى که مورد آلام ابتدایى واقع مى شوند «عوض» اعطا کند. اینک جهت آگاهى بیشتر در این باره کلام ابن میثم بحرانى را نقل مى کنیم. وى، آلامى که از جانب خداوند بر بندگان وارد مى شود را به دو قسم استحقاقى و ابتدایى تقسیم کرده و گفته است: «فإما على جهة الاستحقاق کالعقاب، اوالابتداء کالإیلام الواصل فی الدنیا من غیر استحقاق.» آن گاه درباره وجه حسن آن گفته است: «و وجه حسنه امران: احدهما: کونه مقابلا بعوض یزید علیه اضعافا بحیث لو مثل العوض و الألم للمؤلم و خیر بین الألم مع عوضه أو العافیة لاختار الأول، الثانی: أن یکون فیه مصلحة لاتحصل بدونه، و هی اللطف إما للمؤلم او لغیره؛ اما الاول فلأن الإیلام بدون العوض ظلم: و أما الثانی فلأن الایلام مع العوض من دون غرض عبث، و هما محالان على الله تعالى.»
لازم به ذکر است که در اصطلاح متکلمان «عوض» با «ثواب» متفاوت است. همان گونه که با آن چه تفضلا اعطا مى گردد نیز متفاوت مى باشد، چنان که محقق طوسى در تعریف آن گفته است: «و العوض نفع مستحق خال عن تعظیم و اجلال» کلمه نفع به منزله جنس است و تفضل، عوض و ثواب را شامل مى شود، قید استحقاق تفضل را خارج مى کند و قید تعظیم و اجلال ثواب را.
در هر صورت، بحث کلامى مذکور پاسخگوى همه شبهاتى که در زمینه عدل الهى و از جنبه مصایب و آلام غیر استحقاقى وارد مى گردد، مى باشد و حاصل آن این است که این گونه مصایب و آلام از یک طرف مصداق و مظهر لطف الهى براى نوع بشر مى باشند و از طرف دیگر خداوند به متألمان و مصیبت زدگان به قدرى عوض عطا مى کند که انسان دوراندیش و واقع نگر داوطلب تحمل آن مصایب و آلام مى گردد. حاصل آن که:
1. اجتماعى و به هم پیوسته بودن حیات بشر یک ضرورت طبیعى است و مقتضاى عدل و حمکت تکوینى خداواند است، چرا که زمینه رشد و تعالى بشر را فراهم مى سازد.
2. قانون مندى حیات طبیعى تجلى علم و حکمت الهى است و نفع و مصلحت عمومى بشر را در بر دارد. لازمه این قانون مندى این است که خوبى ها و بدى ها در سرنوشت و حیات فردى و اجتماعى بشر تأثیر بگذارد، و در نتیجه ناملایماتى را براى انسان ها به دنبال خواهد داشت.
3. لازمه دو اصل مذکور این است که گاهى بیگناهان نیز به کیفر کردار گنهکاران گرفتار شوند. و خداوند براى آن که عدل کیفرى تأمین شود امورى را مقرر داشته است.
الف) تکالیف دینى را در حد توان افراد قرار داده است و کسانى که دچار نارسایى هایى از نظر جسمى، روانى هستند یا به کلى تکلیف ندارند، یا تکلیف آنان نسبت به افراد سالم آسان تر است.
ب) افراد سالم و توانمند و نیز دستگاه حکومت را موظف کرده است که نسبت به حل مشکلات چنین افرادى اقدام کنند، تا زندگى در کام آنها گوارا شود، یا تلخى آن حتى الامکان کاهش یابد.
ج) براى سختى ها و ناملایماتى که چنین افرادى تحمل مى کنند عوض و اجر اخروى بسیارى مقرر داشته است، به حدى که اگر آن عوض ها در برابر دیدگان بشر در دنیا مجسم گردد، خود با میل و اختیار به استقبال ناملایمات مى شتابد تا به آن عوض هاى بزرگ دست یابد.

منـابـع

نعمت الله پیغان- مقاله بررسی مسأله «شر»- سایت ابنا

صفدر تبارصفر- مقاله مسئله شر- مجله معرفت- شماره 88

محمد سعیدى مهر- مقاله دادورزى و تقریرى نو از مساله شر- مجله نقد و نظر- شماره 10

محمد سعیدى مهر- مقاله فلسفه شرور- سایت پاسخگویی به مسائل دینی

علی ربانی گلپایگانی- کلام تطبیقی- کتابخانه تخصصی مرکز جهانی علوم اسلامی

کدرنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه دکتر مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 29-31

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد