تاثیر فیلون یهودی بر آیین مسیحیت
فارسی 4913 نمایش |دیدگاه انجیل یوحنا در خصوص لوگوس
چنانچه بخواهیم دیدگاه پولس دایر بر ازلی بودن مسیح را طبق فلسفه فیلون بیان کنیم باید بگوییم یوحنا واژه لوگوس را جایگزین حکمت یا روح القدس کرد. فیلون می گوید این آیه سفر پیدایش که خدا؛ در آغاز آسمان و زمین را آفرید (پیدایش، 1:1)، به خلقت جهان محسوس ما اشاره ندارد؛ بلکه به خلقت جهان معقول که قبل از این جهان صورت گرفت و با لوگوس یکی است، اشاره دارد. طبق نظر فیلون، لوگوس، درون خودش جهان معقول را که در آغاز آفریده شد، در بر دارد؛ یعنی آن قبل از خلقت جهان محسوس پدید آمد. یوحنا در مقدمه اش بر پایه تفسیر فیلون از آیه نخست سفر پیدایش مدل سازی و الگوبرداری کرد و گفت «در آغاز کلمه بود» (یوحنا، 1:1). یگانه تفاوتی که میان آن دو وجود دارد، در مقصود از کلمه «بود» است که در معنای یونانی رایج به معنای "وجود داشت" است؛ ولی در زبان عبری به معنای پدید آمدن است. آبای کلیسا بر سر مقصود از این کلمه با هم اختلاف یافتند.
تأثیر یوحنا از پولس و فیلون
کوتاه سخن، یوحنا در وصف خود از لوگوس یا کلمه از وصف پولس از مسیح ازلی، وصف فیلون از لوگوس ازلی و از وصف حکمت سلیمان از حکمت ازلی الگو برداشت. یوحنا نظیر پولس مسیح ازلی را «پسر خدا» (رساله پولس به رومیان، 8: 3) و نخستین زاده (کولسیان، 1: 15) و نظیر فیلون لوگوس ازلی را «پسر خدا» و «نخست زاده» و نظیر حکمت سلیمان که حکمت ازلی را با «تنها موعود» (حکمت سلیمان، 7: 22) و لوگوس را «تنها پسر مولود خدا» (یوحنا، 1: 18) وصف کرد. یوحنا نظیر پولس که از مسیح ازلی در جایگاه کسی یاد می کند که «تمام اشیا را آفریده است» (کولسیان، 1: 16؛ فرنتیان، 8: 6) و نظیر فیلون که از لوگوس ازلی به صورت چیزی سخن می گوید که «به واسطه آن جهان شکل و صورت گرفته است؛ و نظیر حکمت سلیمان که از حکمت ازلی به صورت «صنعتگر همه چیز» (حکمت سلیمان، 7: 22) سخن می گوید.
او از لوگوس به صورت چیزی سخن می گوید که «تمام چیزها به واسطه او ساخته شده اند» (یوحنا، 1: 3). شباهت دیگری نیز میان این چهار تا وجود دارد. پولس درباره جایگاه مسیح ازلی بعد از خلقت جهان می گوید: «و او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد.» (لوکسیان، 1: 17) فیلون می گوید که خدا بعد از خلقت جهان، درون آن لوگوس را قرار داد؛ به گونه ای که آن «خودش را از مرکز به اطراف جهان و از اطراف به مرکز آن گسترش داد و مانع فروپاشی و گسست آنها شد.» در حکمت سلیمان نیز از حکمت به صورت چیزی سخن گفته شده که «در تمام اشیا جاری و ساری است.» (حکمت سلیمان، 7: 24) یوحنا نیز درباره لوگوس پس از خلقت می گوید که «او در جهان بوده.» (یوحنا، 1: 10) پولس در وصف تولد مسیح می گوید که شبیه انسان خلق شد (فیلپیان، 2: 6) «شبیه جسم گناه» (رومیان، 8: 3) یوحنا نیز می گوید: «لوگوس متجسد شد.» (یوحنا، 1: 14)
چگونگی تجسد لوگوس از نظر یوحنا
یوحنا نظیر پولس این موضوع را به ابهام برگزار کرد و تبیینی از آن به دست نداد؛ اما هیچ شاهدی وجود ندارد بر این که مقصود وی تولدی فوق طبیعی باشد. برخی از آبای کلیسا، نظیر ایرنئوس و ترتولیان، به گمان خود در آیه سیزدهم انجیل یوحنا عبارت صریحی مبنی بر تولد فوق طبیعی عیسی یافته اند. آن جا که می گوید «نه از خون، و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولد یافتند.» به عیسی اشاره دارد؛ پس نتیجه گرفته اند: این گفته که «لوگوس تن یافت» در آیه چهاردهم بدین معنا است که تولد او فوق طبیعی بوده؛ اما از نظر ولفسن این قرائت خطا است. قرائت صحیح آیه «کسانی که تولد یافتند» است که به فرزندان خود که در آیه دوازدهم آمده، اشاره دارد.
روح القدس در انجیل یوحنا
در مقدمه انجیل یوحنا فقط از لوگوس ازلی سخن رفته، و از روح القدس سخنی به میان نیامده است فقط در جایی که از تعمید عیسی سخن گفته شده، در انجیل یوحنا نظیر انجیل همدید از روح القدس سخن رفته است (یوحنا، 1: 32). آیا روح القدس یوحنا نظیر روح القدس در پولس ازلی است یا این که نظیر روح القدس در فیلون غیر ازلی و مخلوق و کارش انتقال وحی و پیام از سوی خدا به مردم است؟
گرچه برخی از کارکردهایی که پولس به مسیح ازلی و به تبع به روح القدس نسبت داده، به لوگوس یوحنا انتقال یافته است، روح القدس همچنان کارکرد ویژه مسیحی خود را آن گونه که پولس بیان کرده دارد. با آمدن عیسی مسیح، فیض جای شریعت را گرفت (یوحنا، 1: 17؛ رومیان، 6: 14). روح القدس همه چیز را به شما تعلیم خواهم داد و آنچه به شما گفتم، به یاد شما خواهد آورد و شما را هدایت خواهد کرد.
رابطه لوگوس با خدا و رابطه آن با جهان در انجیل یوحنا
یوحنا شش بار کلمه لوگوس را به صورت وجود قبلی و ازلی مسیح به کار برده است (یوحنا، 1: 1؛ مکاشفه، 19: 13)؛ اما هرگز آن را از زبان مسیح مطرح نکرد. اندیشه ای که یوحنا می خواست با این واژه برساند، در اصل متفاوت از تصوری نبود که پولس از مسیح به دست داد؛ اما او به تناسب حال خوانندگان گمان کرد که باید از این واژه سود بجوید. لوگوس که انجیل یوحنا با آن آغاز می شود، شخص است. خوانندگان اناجیل همنوا مدت ها با واژه «کلمه خدا» آشنا بودند که معادل انجیل و بشارت بود؛ اما کلمه یوحنا خود عیسی و شخص وی است. در مقدمه انجیل یوحنا از دو چیز بحث شده است. رابطه لوگوس با خدا و رابطه آن با جهان. این جا نویسنده سه نظر متمایز ذیل را ذکر کرده است:
1- «در ابتدا کلمه بود.» (یوحنا، 1: 1) تاریخ، کلمه پروردگار را به زمانی قبل از تمام اشیای زمانی برده است. هیچ چیزی درباره منشأ جهان گفته نمی شود چنان که در باب اول سفر پیدایش گفته شده است، لازمه آن این است که لوگوس وجود ازلی دارد. هنگامی که هیچ چیز نبود، لوگوس بود. گرچه وجود ازلی کلمه به صراحت ذکر نشده است، از محتوا فهمیده می شود.
2- «کلمه با خدا بود.» این جا وجود شخصی آن به طور خاص بیان شده است. او به رغم پیوند ازلی که با خدا دارد، از خدا متمایز است.
3- «کلمه خدا بود.» کلمه فقط ارتباط ازلی با خدا ندارد؛ بلکه به واقع در ماهیت با خدا یکی است. مفهوم مادونی و پایین مرتبه تر بودن کلمه به کلی نفی و الوهیت واقعی کلمه اثبات شده است. در این سه گزاره، ما از وجود ازلی به شخصیت متمایز وی و در نتیجه به الوهیت جوهری او، و این که لوگوس خدا است، ارتقا می یابیم. یکی بودن، اختلاف، تمایز و اشتراک مراحل سه گانه ارتباط الهی است.
در آیه 3 تا 5 باب نخست انجیل یوحنا نکات سه گانه ذیل وجود دارد: 1. کلمه خالق جهان محسوس است. «همه چیز به واسطه او ساخته شده است». این عبارت، لوگوس را وسیله تمام فعالیت خالقانه خدا وصف و دیدگاه افلاطون و فیلون را مبنی بر این که خدا فقط معماری است که به ماده ای ازلی جهان شکل می دهد، طرد می کند. واژه «شدن» بر تکامل متوالی جهان دلالت می کند؛ دیدگاهی که با نظریه جدید تکامل سازگاری ندارد. 2. لوگوس همچنین منبع و منشأ حیات عقلانی، اخلاقی و معنوی انسان است. «در او حیات بوده» و حیات نور انسان ها است. نور و حیات است و اصل و اساس صورت متنوع وجود و فکر او خالق همه چیز است. کلمه جسم شد؛ اما همچنان در صورت انسان مظهر خداست.
تاثیر فیلون بر یوحنا
"داد"، پژوهشگر عصر جدید، بخش اول کتاب خود را با عنوان تفسیر انجیل یوحنا به طور کامل به فیلون اختصاص داد. به نظر او، فیلون در سه محور ذیل بر یوحنا تاثیر گذاشته است:
الف: در استفاده از نمادها شباهت واقعی میان آن دو وجود دارد که مهم ترین آن ها به شرح ذیل است:
1. نور به صورت سمبل و نماد رابطه خدا با انسان و جهان
2. خدا در جایگاه مبنا و اساسی که حیات از آن جریان می یابد.
3. نماد خدا به صورت شبان (البته فیلون در وهله نخست، این واژه را بر جهان و نفس جزئی اطلاق می کند؛ در حالی که یوحنا تصور مبتنی بر کتاب از خدا را به صورت شبان جماعت اسرائیل حفظ کرده است). فیلون و یوحنا هر دو در داشتن پیشینه کتاب مقدس مشترکند؛ پس باید به طرز عمیق تر و ژرف تری به افکار آن دو نفوذ کرد.
ب: فیلون و یوحنا هر دو خدا را غایت مهم و اصلی انسان و منبع تقدس والای او می دانند. هر دو در استفاده از زبان عبادت یعنی ایمان و محبت سهیمند؛ هرچند فیلون در آگاهی عرفانی از موجود مطلق متأثر از افلاطون و فراتر از یوحنا رفته است.
ج. دو جنبه از نظریه لوگوس فلیون به یوحنا مربوط می شود. نخست نقش لوگوس به صورت واسطه میان خدا و جهان. خدا در و به وسیله لوگوسش شناخته می شود؛ اما به رغم به کارگیری زبان تشخص و تجسم از سوی فلیون، او به واقع همچون یوحنا لوگوس را در واژگان شخصی به کار نبرد. داد عباراتی از فیلون را شاهد گرفته بر این که او لوگوس را با انسان مثالی و ازلی یکی گرفته است. خلاصه آن که از نظر فیلون، لوگوس در تمام انسان ها جود دارد و نه این که او به صورت انسان روی زمین زندگی کند و این نشان می دهد که لوگوس در یوحنا کاملا متشخص است و روابط شخصی با خدا و با انسان ها و نیز جایگاهی در تاریخ دارد؛ در حالی که لوگوس فیلون هرگز شخصی نیست، مگر در قالب استعاره.
دیدگاه توماس توبین
اخیرا توماس توبین (Tomas Tobin) با متمرکز کردن تحقیقاتش بر بخشی از مقدمه یوحنا به نتایج مشاهبی دست یافته است. او به بررسی سه موضوع ذیل پرداخته: 1. واقعیت و کارکردهای لوگوس 2. نور و ظلمت 3. لوگوس و انسان آسمانی. توبین در مقام نتیجه گیری می گوید: «درست است که میان آن دو شباهت هایی وجود دارد؛ اما این شباهت ها را نمی توان بیانگر تاثیرپذیری یوحنا از فیلون دانست؛ چه آن که هر دو به جهان بزرگ تری از یهودیت هلنی مآب متعلق بوده اند که تفاسیر نظری از کتاب مقدس میان آنها رواج داشته است. در ثانی تجسد لوگوس در عیسی برای فیلون غیر قابل تصور بود.»
دیدگاه بورگن
بورگن (Borgen) تحقیقاتی در زمینه یهودیت فلسطینی و پی زمینه های هلنی مآب یوحنا انجام داده است. به نظر او، یوحنا بیشتر از سنت تفسیر میدراشی فلسطینی بهره گرفته تا از افکار فیلون. واژه لوگوس در انجیل یوحنا بر پایه تفسیر آیه 3 از باب اول سفر پیدایش استوار است.
موارد اختلاف فیلون و یوحنا
به گمان برخی از پژوهشگران، نقاط اختلاف میان فیلون و یوحنا برجسته تر از نقاط اشتراک آنها است:
1- لوگوس فیلون متافیزیکی است؛ در حالی که لوگوس یوحنا دینی است.
2- فیلون کاملا در حوزه تفکر انتزاعی گام برداشته؛ در حالی که یوحنا فکر عینی و انضمامی دارد و در حوزه زندگی و تاریخ حرکت می کند.
3- لوگوس فیلون نقش واسطه و میانجی را ایفا می کند؛ ابزاری که خدا برای ساختن جهان به کار برده است. لوگوس یوحنا کمکی و فرعی نیست؛ بلکه خودش خدا است و از این جهت ابزار نیست؛ بلکه عامل اولیه در خلقت است.
4- طبق نظر فیلون، خدا همچون معماری تصور می شود که جهان را از ماده ازلی شکل می دهد؛ ولی به نظر یوحنا، لوگوس خالق مطلق همه چیز و منشأ تمام موجودات است.
5- در فیلون، لوگوس میان شخص و غیر شخص بودن در نوسان است؛ ولی در یوحنا از همان اول بر متشخص بودن لوگوس تاکید شده است. در فیلون حتی در جایی که از متشخص بودن لوگوس سخن رفته؛ به زحمت می توان گفت که آن ارزش و جایگاه شخص واقعی را دارد.
6- ایده تجسد با تفکر فیلون بیگانه، و در طرح او از جهان محال است؛ اما «کلمه جسم شد» شاه بیت و نکته محوری یوحنا است.
7- فیلون بر شناخت ناپذیری مطلق خدا تاکید می کند؛ اما هدف اصلی یوحنا اظهار این مطلب است که خدا در مسیح متجلی شده و لوگوس از طریق جسم انسان از ذات خدا پرده برداشته است.
8- لوگوس فیلون انتزاع محض یا صفت خدا است و هیچ گونه ارتباطی با تاریخ انسان ندارد. لوگوس یوحنا از آغاز، غریزه توام با زندگی و نیرو، و تجسد خدا در مسیح خلقت دوباره جهان و اتحاد دوباره انسان و خدا است.
نتیجه این مقایسه
از این مقایسه بر می آید که یوحنا و فیلون در حالی که هر دو از یک زبان بهره گرفته اند، ارزش کاملا متفاوتی برای آنها قائل شده اند. مفاد انجیل یوحنا عیسی مسیح است. لازمه اقتباس این کلمه استحاله کامل آن است که باید تعمید داده شود و روح جدیدی بیابد. دیگر مهم نیست که آن از چه منبعی گرفته شده است؛ فی المثل آیا خاستگاه یونانی دارد یا یهودی. کلمه یوحنا هر خاستگاهی که داشته باشد، مفهومی مسیحی است. محتمل ترین نظریه این است که فیلون و یوحنا هر دو از واژه ای که در زمان آن ها متداول بوده، بهره گرفته اند، و البته هر یک، آن را برای اندیشه های خاص خود به کار برده است. رنگ یونانی داده است. یوحنا به سبب تمایلات دینی اش در لوگوس اوج تجلی خدا بر انسان را دیده است که تجلیات یهودی چیزی جز جلوه های ناقص آن نیستند. هنگامی که لوگوس فیلون در مسیحیت به مسیح ازلی مبدل شد، مولود خدا شد.
اختلاف فیلون و تفکر مسیحی در مورد منشأ و اصل لوگوس
اختلاف دیگری که میان فیلون و تفکر مسیحی وجود دارد، درباره منشأ و اصل لوگوس است. رابطه خدا با لوگوس در فیلون و نیز در مسیحیت با واژه ی پدر نشان داده شده است. اگر خواسته باشیم به زبان فلسفی سخن بگوییم، باید گفت در فیلون خدا در ارتباط با لوگوس به این معنا پدر نامیده می شود که علت فاعلی آن است و در مسیحیت خدا به این معنا در مقایسه با لوگوس پدر نامیده می شود که علت مادی آن است. طبق نظر فیلون، خدا علت فاعلی است به این معنا که علت لوگوس است که خود به همین معنا علت جهان به شمار می رود؛ یعنی آن را از عدم آفرید. به هر حال، در مسیحیت پدر و پسر رابطه میان خدا و لوگوس است؛ یعنی نوعی رابطه خاص میان آن دو برقرار است؛ در حالی که میان خدا و جهان چنین رابطه ای وجود ندارد. و همچنان مسیحیان بر این باورند که خدا برای جهان علت فاعلی و برای لوگوس علت مادی است؛ یعنی آن را از خودش آورده است.
لوگوس پسر خدا است درست به همان معنایی که در کتاب مقدس وصف شده؛ یعنی از صلب پدر بیرون می آید (داوران، 8: 30؛ اول پادشاهان، 8: 19؛ کتاب دوم سموئیل، 16: 11) تئوفیلوس و کلمنت اسکندرانی وجود ازلی مسیح قبل از ایجاد و در فکر خدا را به صورت چیزی که در اعماق دل خدا وجود دارد، وصف می کند. آبای کلیسا به رغم تلاش های بسیاری که در تبیین ایجاد لوگوس با استعانت از تشبیه های گوناگون انجام دادند، سرانجام ناچار شدند آن را راز تلقی کنند.
منـابـع
رضا گندمی- مقاله تاثیر فیلون برعهد جدید- مجله قبسات- شماره 43
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها