انسان شناسی عرفان مرکبه و محتوای کتب عهد عتیق

فارسی 3923 نمایش |

انسان شناسی مرکبه

بر اساس متون اخنوخی، انسان توسط حکمت خداوند و با دستور خداوند، آفریده شد. خلقت او در ششمین روز خلقت اتفاق افتاد. بر اساس اخنوخ دوم، انسان از هفت ماده آفریده شده; جسم او از زمین، خون او از شبنم، چشمان او از خورشید، استخوان های او از سنگ، خردش از چالاکی فرشتگان و از ابر، رگها و موهایش از علف زمین، و سرانجام جانش از نفس خداوند و از باد. انسان از مرئی و نامرئی سرشته شده است و توان سخن گفتن دارد و خدا او را با احترام و شکوه در زمین قرار داد تا بر زمین فرمانروایی کند و حکمت خداوند را داشته باشد و تنها مخلوق الهی است که از خاک به وجود آمده است. خداوند به انسان، خوبی و بدی و راه نور و ظلمت را نشان داده است تا بداند که آیا انسان به خداوند عشق دارد یا از او بیزار است و معلوم دارد که چه کسی در درون خود، او را دوست دارد.
انسان از طبیعت خود، ناآگاه است و همین موجب گناهکاری او می شود و البته نتیجه گناه، مرگ است. خلقت زن از طریق دنده آدم انجام گرفت تا مرگ از طریق زن آدم به سراغ او بیاید.... آدم در زمین برای حکومت بر آن، خلق شده بود، ولی به دلیل فریب خوردن از شیطان که از طریق حوا انجام گرفت، از این امر باز ماند و از فردوس رانده شد و به زمین آمد، ولی از سوی خداوند نفرین نشد. زمین و آفریده های دیگر نیز نفرین نشدند، ولی کارهای بد انسان نفرین شده اند. از تامل در انسان شناسی اخنوخی برمی آید که عناصر اصلی آن همچون خلقت انسان از خاک، سرشتن انسان از دو جنبه مرئی و نامرئی و یا خاک و نفخه الهی، برتری او بر سایر موجودات و حاکمیت او بر آن ها خلقت حوا از جزئی از آدم و یا دنده انسان و نیز سقوط انسان و رانده شدن او از بهشت، همان مسائلی است که در عهد عتیق وارد شده است. برخی از آیات عهد عتیق در این مورد عبارتند از: «خداوند آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد.» (پیدایش: 7/2) «و خدا گفت آدم را به صورت ما و موافق و شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر همه زمین و همه حشراتی که بر روی زمین می خزند حکومت نماید.» (پیدایش: 27/1)

تفاوت های انسان شناسی اخنوخی و انسان شناسی عهد عتیق

اما تفاوت هایی نیز میان انسان شناسی اخنوخی و انسان شناسی عهد عتیق وجود دارد:
1. در عهد عتیق به غیر از خلقت انسان از خاک، سخنی از مواد تشکیل دهنده هفتگانه نیست، افزون بر این، طبایع هفتگانه انسان نیز که در این متون آمده، در عهد عتیق مطرح نشده اند.
2. نکته جالب توجهی که در انسان شناسی مرکبه بر مبنای متون اخنوخی وجود دارد این است که معیار آزمون انسان عشق الهی است. خداوند راه نور و ظلمت را به انسان نشان داد تا بداند که چه کسی به خداوند عشق دارد و در درون خود به او محبت می ورزد.
3. در متون اخنوخی، زن وسیله ای برای میرایی انسان است: «تا مرگ از طریق زن آدم به سراغ او بیاید.» گویی خلقت زن، فریب او توسط ابلیس و فریب آدم توسط حوا، برنامه ای از پیش تعیین شده برای گناهکاری انسان و در نتیجه میرایی اوست. محتملا تفاوت های سه گانه فوق از جمله اموری هستند که به خارج از سنت عبری تعلق دارند و از فرهنگ های دیگر، یعنی هلنی و گنوسی و غیره وارد اندیشه یهودیان شده اند. نکته قابل توجهی که در انسان شناسی اخنوخی وجود دارد این است که بر خلاف اندیشه های گنوسی، مانوی و برخی دیگر از سنت های عرفانی، جسم انسان همانند سایر جنبه های مادی زندگی اساسا خیر هستند. در متون اخنوخی تصریح شده است که نه انسان و نه هیچ آفریده دیگری از زمینیان مورد لعن خداوند قرار نگرفته اند. و اتفاقا در همین مورد، تفاوت مختصری میان این متون و عبارتی از سفر آفرینش وجود دارد; آنجا که خداوند به انسان می گوید: «پس زمین به سبب تو ملعون شد و تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد و خار و خس برایت خواهد رویانید.» (پیدایش: 18- 17/3)

اندیشه خلقت و جهان شناسی مرکبه (بر اساس متون اخنوخی)

در زمینه اندیشه خلقت و جهان شناسی، همانندی هایی کلی میان متون اخنوخی (به ویژه اخنوخ دوم) و سفر آفرینش عهد عتیق وجود دارد، ولی تفاوت های آن ها نیز قابل ملاحظه هستند. در کل، چنین می توان گفت که جهان شناسی اخنوخی و اندیشه خلقت آن بیش از سایر جنبه ها تحت تاثیر عناصر بیگانه به ویژه هلنی و ایرانی قرار گرفته است که به همین نسبت نیز از مفاهیم سفر آفرینش عهد عتیق فاصله گرفته است.

الف: همانندی ها
ترتیب خلقت موجودات در سفر آفرینش و اخنوخ دوم با اندکی اختلاف مشابه هم ذکر شده است که تقریبا به این صورت است: روز اول; ایجاد و تفکیک نور و ظلمت و مشخص کردن مرزهای این دو و اقدام بعدی ایجاد آسمان و افلاک است. ایجاد گیاهان و نباتات میوه دار، اقدام بعدی است. در هر دو ایجاد اجرام درخشان سماوی برای روشنایی زمین در روز چهارم ذکر شده است بنابراین، خورشید و ماه و ستارگان در این روز خلق شده اند. موجودات دریایی و پرندگان در روز پنجم خلق شده اند خلقت هفت انسان یعنی آدم و حوا نیز در آخرین مراحل آفرینش و در روز ششم انجام گرفته است. بنابراین در ترتیب خلقت موجودات به غیر از برخی جزئیات تفاوت چندانی مشاهده نمی شود; مثلا در اخنوخ دوم، لقت خزندگان و سایر حیوانات روی زمین به همراه پرندگان و آبزیان در روز پنجم ذکر شده در صورتی که در سفر پیدایش، خلقت آبزیان و پرندگان در روز پنجم و خزندگان و دیگر حیوانات در روز ششم ذکر گردیده است.
در مورد نیکی سرشتی موجودات نیز در هر دو اتفاق نظر وجود دارد و هیچ کدام از این دو سرشت ماده را پلید و شر نمی دانند، ملعون شدن زمین نیز که در سفر پیدایش (18 و 17/3) مطرح شده، امری عارضی است که در نتیجه خطاها و اعمال انسان به وجود آمده است و ذاتی نیست. البته در اخنوخ دوم همین امر نیز انکار شده است، حتی ابلیس نیز که در اخنوخ دوم، روح پلید مکان های زیرین نامیده شده، ذاتا پلید تلقی نشده بلکه فرشته ای ذکر شده است که به جهت خطاهای خود از صف فرشتگان رانده شده است. بنابراین هیچ چیز ذاتا پلید معرفی نشده است. بر اساس هر دو متن به نظر می آید که باغ عدن بر روی زمین و در مشرق قرار دارد که در آن (و یا از آن) چهار رود بزرگ که در همه زمین منتشر می شوند، جریان دارند، البته در این مورد در اخنوخ دوم آشفتگی وجود دارد; در جایی جایگاه اولیه آدم، بر روی زمین گزارش شده که ظاهرا همان باغ عدن است و در جایی دیگر آمده است که او پیوسته در فردوس بود، که محل آن در همین اخنوخ، آسمان سوم ذکر شده و یا جایی که از آسمان سوم قابل مشاهده است.

ب: ناهمانندی ها و نکات قابل ملاحظه
بر اساس اخنوخ دوم آنچه در آغاز آفرینش به خواست خداوند اتفاق می افتد، آفرینش از عدم نیست، بلکه مرئی شدن نامرئی ها و یا عینیت یافتن و محسوس شدن اموری است که پیشتر به صورت غیر مرئی و مثلا شاید به صورت مثالی وجود داشته اند، در صورتی که آنچه از ظاهر دو فصل اول سفر آفرینش استفاده می شود، خلقت اشیا از عدم است، نه عینیت یافتن امور از پیش موجود. اگر چنین برداشتی از اخنوخ دوم، صحیح باشد، به خوبی نشان دهنده تاثیر عناصر ایرانی، یا هلنی و افلاطونی بر این تفکرات و یاد آور فروهرهای ایرانی و یا مثل افلاطونی خواهد بود.

آفرینش به واسطه دو مبدا مرئی

نکته قابل توجه دیگر در هنگام آفرینش، این است که خداوند همه چیز را به واسطه دو مبدا مرئی می سازد; یعنی [مطابق اخنوخ دوم] ابتدا دو مبدا به امر خداوند حضور پیدا می کنند; یکی مبدا در بردارنده نور و همه امور نورانی و برین است که آدوئیل، (Adoil) نام دارد و یا نور خلقت، این مبدا، کانون نور است و با شکفتن و باز شدن او، همه مخلوقاتی که خداوند در اندیشه آفرینش آنهاست آشکار می شوند و مبنا و شالوده امور برین است. و دیگر، مبدا و دربردارنده امور زیرین که ارکس، (Archas) یا روح خلقت، نام دارد که با شکفتن و باز شدن او ظلمت و امور زیرین از او زاده می شوند. وجود این دو مبدا ممکن است ما را به یاد دو مبدا خیر و شر یا سپنته مینو و انگره مینوی زرتشتی بیاندازد، اما نکته قابل توجهی که این اندیشه را از ثنویت زرتشتی متمایز می سازد، این است که در اینجا، عمل هر دو مبدا توسط خداوند، «خوب» توصیف می شود (من دیدم که خوب است). بنابراین نمی توان ارکس را معادل اهریمن زرتشتی دانست که اعمال وی مورد تایید اهورامزدا نیست و حتی در آیین زرتشتی متاخر در برابر اهورامزدا قرار دارد.

امور ترکیبی از نور و ظلمت
بر اساس اخنوخ دوم به نظر می آید که زمین و املاک از آب به وجود آمده و آب نیز ترکیبی از نور و ظلمت است. در این صورت چنین می توان گفت این امور ترکیبی از نور و ظلمت هستند. این امر نیز می تواند نشانگر تاثیر اندیشه های ثنوی بیگانه و مثلا گنوسی و مانوی باشد، هر چند همان گونه که اشاره شد، اعتقاد به پلیدی سرشتی ماده و ظلمت در اینجا راه نیافته است.

خلقت فرشتگان و کیفیت آفرینش آن ها
بر خلاف سفر پیدایش که هیچ اشاره ای به خلقت فرشتگان و کیفیت آفرینش آن ها نمی کند، در متون اخنوخی، آفرینش فرشتگان از آتش ذکر شده که در روز دوم خلقت انجام گرفته است.

مراتب جهان
مراتب جهان به نحوی که در اخنوخ دوم آمده، بدین شرح است: جهان به سه بخش اصلی تقسیم می شود 1. آسمان ها 2. زمین 3. جهان زیرین و یا هاویه.
آسمان خود دارای مراتب هفتگانه و یا دهگانه است و مبدا بسیاری از چیزهایی است که ما از روی زمین مشاهده می کنیم; از قبیل برف، باران، طوفان، ماه، خورشید و سایر امور مادی، علاوه بر این، جایگاه فرشتگان و موجودات برین نیز است. موجودات آسمانی بر اساس درجات وجودی و رفعت مقام خود در یکی از طبقات آسمان جای دارند. بنابراین میان درجه وجودی و معنوی موجودات و ارتفاع فیزیکی ارتباطی مستقیم وجود دارد. بدین لحاظ، خداوند که در بالاترین رتبه وجودی قرار دارد جایگاه و مقر اصلیش در آسمان آخرین، یعنی آسمان هفتم و یا دهم قرار دارد. ترتیب آسمانها و ساکنان آن ها بدین قرار است:
در آسمان اول، دریایی قرار دارد که احتمالا منبع اصلی باران است، کما این که در همین آسمان، انبارهای برف و شبنم قرار دارند که فرشتگانی از آن ها نگهبانی می کنند.
آسمان دوم، محل تاریکی هایی عظیم تر از تاریکی های زمین است و فرشتگان گناهکار که تحت رهبری شیطان از فرمان خدای نور سرپیچی کردند، در این آسمان بسر می برند.
آسمان سوم جایگاه فردوس و دوزخ است. در فردوس که محل تردد خداوند و جایگاه نیکوکاران است، درخت حیات قرار دارد که ریشه آن در باغ پایان زمین است. از این باغ، سیصد فرشته نگهبانی می کنند. جایگاه بدکاران نیز در همین آسمان قرار دارد که آتش غلیظی پیوسته در آن زبانه می کشد و چشمه ای از آتش در آن روان است.
آسمان چهارم جایگاه ماه و خورشید است. خورشید بر روی چرخی روان است و از مشرق به سوی مغرب می رود. در مشرق و مغرب هر کدام به طور قرینه دارای شش دروازه است که خورشید از دروازه های مشرق آغاز و به دروازه های غربی وارد می شود و تعداد زیادی از فرشتگان نیز در حرکت و افروختن آن دخالت دارند. ماه نیز وضعیتی مشابه دارد و البته دروازه های ماه دوازده عدد هستند.
در آسمان پنجم گریگوریان قرار دارند که همچون انسان، ولی بسیار بزرگترند و چهره ای عبوس دارند رئیس ایشان شیطان است که به انکار خدای نور پرداخته است.
در آسمان ششم رؤسای فرشتگان قرار دارند که بسیار نورانی هستند و بسیاری از امور با فرمان و تدبیر آن ها انجام می شود.
در آسمان هفتم منطقة البروج قرار دارد. از این آسمان تا آسمان دهم محل فرشتگان بزرگ و عالم الوهیت است. همان گونه که ملاحظه می شود این نظام کیهان شناختی چندان ارتباطی با عهد عتیق به ویژه سفر پیدایش ندارد و بیشتر انعکاس تاثیرات بعدی و باورهای زمانه است.

منـابـع

دائرة‏ المعارف بزرگ اسلامى- مدخل «ادریس‏»- جلد 7 صفحه 7- 336

ابوالفضل محمودى- مقاله عرفان مرکبه و عهد عتیق- فصلنامه هفت آسمان- شماره 15

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد