اقدامات عملی یهود در مورد اسلام
فارسی 4358 نمایش |عدم پذیرش اسلام
عدم پذیرش اسلام توسط یهود در ابتدای بعثت، موجب دشمنی میان مسلمانان و آنان گردید. همچنین یهودیان می دیدند که پیامبر اسلام (ص) با تبلیغ رسالتش، الفت و برادری در دل های مردم ایجاد می کند و چنان توده واحد و یکپارچه ای از آن ها می سازد که ممکن است قدرت و حکم روایی آنان را تهدید کند. بدین روی، به مخالفت با پیغمبر (ص) برخاستند. قرآن کریم بعضی از نیات آنان را در مبارزه با اسلام آشکار کرد تا مسلمانان از آسیبشان بر حذر بمانند. بنی اسرائیل و یهود علاوه بر انحرافات فکری و موضع گیری هایی که در حوزه اندیشه و نظر داشتند و توطئه هایی که در میدان مقابله با فرهنگ اسلامی طراحی و اجراء نمودند، در میدان عمل و رفتار نیز اقداماتی انجام دادند. از جمله اقدامات و رفتار عملی بنی اسرائیل و یهود، آنها که صورت عمومی داشته و قرآن نیز متذکر آنها شده، عبارتند از: محاصره اقتصادی.
گروهی از یهودیان برای منصرف کردن مسلمانان از آیین خود، اقدام به کار جدیدی نمودند. آنها با خودداری از پرداخت هرگونه دین یا امانت و یا انجام معاملاتی که بر ذمه آنها بود، برای افرادی که به دین مقدس اسلام مشرف می شدند، مشکل اقتصادی ایجاد می کردند و به آنها می گفتند: «حقوقی که شما بر ما داشتید، پیش از اسلام بود و اکنون که مسلمان شده اید، این حقوق منتفی و باطل گردیده است.» قرآن در این باره می فرماید: «و در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آن ها بسپاری، به تو باز می گردانند; و برخی دیگر از اهل کتاب (از یهود)، کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی گردانند، مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی. این بدان روست که می گویند: ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسؤول نیستیم. و بر خدا دروغ می بندند، در حالی که می دانند (این سخن دروغ است.)» (آل عمران/ 75)
گروهی از مردمان عصر جاهلیت پیش از اسلام، کالایی را به یهودیان فروختند و پس از فروش کالا، مسلمان شدند. هنگامی که پول کالا را از آنان مطالبه نمودند، یهودیان گفتند: نزد ما امانت و دینی نسبت به شما نیست; زیرا شما آیینی را که بر آن بودید، ترک کردید. آنها ادعا کردند که این دستور در کتابشان آمده است. می گفتند: «ما اهل کتاب هستیم و پیامبر و کتاب آسمانی در میان ما بوده است. بنابراین، اموال دیگران برای ما احترامی ندارد.» این مطلب به قدری نزد آنان مسلم بود که جنبه اعتقادی و مذهبی به خود گرفته بود. یهود می گفتند: «ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و مأذون هستیم; زیرا آنان مشرکند و پیروی از مرام موسی ندارند.»
فتنه انگیزی در میان مسلمانان
یکی از یهودیان به نام شاس بن قیس، که پیرمردی تاریکدل و در کفر و عناد کم نظیر بود، روزی از کنار مجمع مسلمانان می گذشت، دید جمعی از طایفه اوس و خزرج، که سال ها با هم جنگ های خونینی داشتند، در نهایت صفا و صمیمیت گرد هم نشسته، مجلس انسی به وجود آورده اند و آتش اختلافات شدیدی که در جاهلیت در میان آن ها شعله ور بود، به کلی خاموش شده است. از دیدن این صحنه، بسیار ناراحت شد و با خود گفت: «اگر این ها تحت رهبری محمد (ص) از همین راه پیش بروند، موجودیت یهود به کلی در خطر است.» در این حال، نقشه ای به نظرش رسید. به یکی از جوانان یهودی دستور داد به جمع آن ها بپیوندد و حوادث خونین بغاث را (محلی که جنگ شدید اوس و خزرج در آن نقطه واقع شد) به یاد آنها بیاورد و آن حوادث را پیش چشم آنها مجسم سازد.
اتفاقا این نقشه، که با مهارت آن جوان یهودی پیاده شد، مؤثر واقع گردید و جمعی از مسلمانان از شنیدن این جریان به گفتگو پرداختند و حتی بعضی از افراد طایفه اوس و خزرج یکدیگر را به تجدید آن صحنه ها تهدید کردند. چیزی نمانده بود که آتش خاموش شده دیرین، بار دیگر شعله ور گردد. خبر به پیامبر (ص) رسید. فورا با جمعی از مهاجران به سراغ آنها آمدند و با اندرزهای مؤثر و سخنان تکان دهنده خود، آنها را بیدار ساختند. وقتی جمعیت سخنان آرامبخش پیامبر (ص) را شنیدند، از تصمیم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمین گذاشتند، دست در گردن هم افکندند، به شدت گریه کردند و دانستند این از نقشه های دشمنان اسلام بوده است. و صلح، صفا و آشتی بار دیگر کینه هایی را که می خواست زنده شود، شستشو داد.
در این هنگام چهار آیه 98 تا 101 از سوره آل عمران نازل شد. در دو آیه نخست، یهودیان اغواکننده را نکوهش می کند و در دو آیه بعد، به مسلمانان هشدار می دهد: «بگو ای اهل کتاب، چرا به آیات خدا کفر می ورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالی که انجام می دهید. بگو ای اهل کتاب، چرا افرادی را که ایمان آورده اند از راه خدا باز می دارید و می خواهید این راه را کج سازید، در حالی که شما (به درستی این راه) گواه هستید؟! خدا از آنچه انجام می دهید، غافل نیست; ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از گروهی از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنی و شعله ور ساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر باز می گردانند و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با این که آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او در میان شماست؟! و هرکس به خدا تمسک جوید، به راهی راست هدایت شده است.»
شبهه افکنی در میان مسلمانان
دشمنان اسلام، به خصوص یهود، برای دور ساختن مسلمانان از هیچ کوششی فروگذار نبودند; حتی درباره یاران نزدیک پیامبر (ص) نیز چنین طمعی داشتند که بتوانند آنها را از اسلام بازگردانند و مسلما اگر می توانستند در یک یا چند نفر از یاران نزدیک پیامبر اکرم (ص) نفوذ کنند، ضربه بزرگی بر اسلام وارد می شد و برای تزلزل دیگران نیز زمینه کاملا مساعدی فراهم می گردید. بعضی از مفسران نقل کرده اند: جمعی از یهود کوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزی از مسلمانان پاک دل چون معاذ و عمار و بعضی دیگر را به سوی آیین خود دعوت کنند و با وسوسه های شیطانی از اسلام بازگردانند. این آیه نازل شد و به همه مسلمانان در این زمینه اخطار کرد: «جمعی از اهل کتاب (از یهود) دوست داشتند شما را گمراه کنند. (اما آن ها باید بدانند که نمی توانند شما را گمراه سازند) آن ها گمراه نمی کنند مگر خودشان را و نمی فهمند.» (آل عمران/ 69)
مبارزه یهود برای تغییر عقیده مسلمانان
خداوند در قرآن می فرماید: «بسیاری از اهل کتاب از روی حسد (که در وجود آن ها ریشه دوانده) آرزو می کردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند، با این که حق برای آن ها کاملا روشن شده است. شما آن ها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند، خود (فرمان جهاد) بفرستد. خداوند بر هر چیزی تواناست.» (بقره/ 109) بسیاری از اهل کتاب، به ویژه یهود، تنها به این قناعت نمی کردند که خود آیین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان بازگردند و انگیزه آنها در این کار، چیزی جز حسد نبود. بنابراین، دستور مزبور یک دستور مبارزاتی است که به مسلمانان داده شده تا در برابر فشار شدید دشمن در آن شرایط خاص، از سلاح «عفو و گذشت» استفاده کنند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامی بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند. مسلمانان، حتی در آن زمان، آن قدر قوت و قدرت داشتند که عفو و گذشت نکنند و به مقابله با دشمنان بپردازند، ولی برای این که دشمن (اگر قابل اصلاح است) اصلاح شود، خداوند نخست دستور «عفو و گذشت» می دهد. به تعبیر دیگر، در برابر دشمن، هرگز نباید خشونت نخستین برنامه باشد، بلکه اخلاق اسلامی ایجاب می کند که نخستین برنامه «عفو و گذشت» باشد; اگر فایده نداشت، آن گاه متوسل به خشونت شوند.
پیمان شکنی
یکی از صفات زشت و اقدامات ناپسند بنی اسرائیل و یهود که با تاریخ پیوند خورده و گویا از لوازم ذاتی آنها گشته است، پیمان شکنی و بی اعتنایی به قراردادها و حتی قسم هایی است که خود انشا کننده آن بوده اند. چه بنی اسرائیل زمان حضرت موسی (ع) و انبیای بعد از او و چه یهودیان زمان پیامبر اکرم (ص) بارها و بارها اقدام به پیمان شکنی کردند که قرآن به مواردی از آنها اشاره کرده است از جمله در آیه 100 سوره بقره بعد از آنکه در آیات قبل به برخی از میثاق هایی که بنی اسرائیل نقض کرده اند اشاره می کند: «أو کلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم بل أکثرهم لا یؤمنون؛ و آیا چنین نیست که هر بار آنها (یهود) پیمانی (با خدا و پیامبر) بستند جمعی از ایشان آن رادور افکندند (و مخالفت کردند)؟! آری بیشتر آنان ایمان نمی آورند.»
در آیه 83 و 84 و 93 بقره می فرماید: «اصلا برخورد گروهی از آنها در همه پیمان ها چنین بوده است که آن را دور بیندازند. مهمترین و منشأ پیمان شکنی یهود، بی ایمانی و ضعف اعتقادات دینی آنها است که اولا توجه و باور ندارند که خدا بر همه اعمال آنها احاطه دارد و پیمان شکنی آنان از نظر او پنهان نمی ماند و ثانیا به مجازات و آثار مترتب بر نقض و شکستن قراردادها ایمان نداشته و از گذشتگان خود عبرت نمی گیرند. خیانت و تعدی بنی اسرائیل و یهود فقط به پیمان ها و قراردادها منحصر نمی شود بلکه بسیاری از آنها در امانت داری و اعتماد دیگران نیز خیانت کرده و وفادار نمی باشند مگر این که مسلمانان بالای سر آنها ایستاده و بر آنها مسلط باشند و آنها جرأت تخطی و خیانت نکنند.» نمونه این پیمان شکنی عبارت است از: یهود بنی نضیر و بنی قریظه در هنگام ورود پیامبر اکرم (ص) به مدینه با آن حضرت پیمان بستند که به دشمنان او کمک نکنند ولی در جریان جنگ خندق این پیمان را شکستند و با مشرکان مکه بر ضد مسلمانان همکاری کردند بنابر نقل بسیاری از مفسرین آیه 100 سوره بقره به همین پیمان اشاره دارد.
تکذیب و قتل انبیاء
هدف از ارسال رسل و انزال کتب آسمانی هدایت انسان به جایگاه واقعی و مقصدی است که برای آن آفریده شده است و هوی و هوس و گرایشهای مادی و تعلقات دنیوی، نخستین مانع حرکت و استمرار و استقامت در مسیر هدایت و صراط مستقیم است و نسبت به یهودیان نیز مهم ترین عامل سرپیچی و بلکه مقابله و درگیری آنها با انبیا هوی پرستی آنها است و لذا هرگاه پیامبری حکمی بر خلاف میل و هوای آنها بیان می کرد یا او را ترور شخصیت کرده و تکذیب می کردند یا او را ترور فیزیکی کرده و به قتل می رساندند. افشا و پرده برداری از آنچه یهود و بنی اسرائیل نسبت به انبیاء انجام می دادند در واقع یک نوع دلداری دادن به پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان است که از مخالفت و عناد و تکذیب آنها تعجب نکرده و ناراحت نباشید که اینها با انبیاء قبلی هم چنین کردند. خداوند در سوره بقره می فرماید: «افکلما جاءکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون؛ آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید) پس عده ای را تکذیب کرده و جمعی را به قتل رساندید؟!» (بقره/ 78) نمونه آن ذکر شده که یهودیان بنی النضیر می خواستند پیامبر را به قتل برسانند و خدا آن را خنثی کرد.
جاسوسی
خداوند می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونکم لا یألونکم خبالا ودوا ما عنتم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید محرم اسرار از غیر خود انتخاب نکنید آنها از هرگونه شر و فسادی درباره شما کوتاهی نمی کنند آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.» (آل عمران/ 118) در شأن نزول آیه از ابن عباس نقل شده است این آیه درباره افرادی از مسلمانان نازل شد که با برخی یهودیان به خاطر همسایگی، خویشاوندی، هم شیرخوارگی و هم پیمانی، دوستی و رفاقت داشته و با آنها صمیمی شده بودند و اسرار داخلی مسلمانان را برای آنها بیان می کردند و آنها با انتقال این اخبار به یهودیان تلاش می کردند علیه مسلمانان توطئه کنند. این آیه خطاب به مسلمانان است (نه یهود)، اما افشا کننده و هشداردهنده است نسبت به یکی از توطئه ها و نقشه هایی که یهود نسبت به مسلمانان داشتند، و آن این بود که با بهره گیری از اسرار داخلی مسلمانان و شناخت نقاط قوت و ضعف، در آسیب رسانی به آنها بتوانند به اهداف شوم خود برسند و از جمله از این اسرار برای متزلزل کردن فکر و ضربه زدن به خرد ورزی و برنامه ریزی عاقلانه بهره برداری می کنند لذا تعبیر به خبال (ضربه زدن به عقل) فرموده است.
ایجاد مانع در راه خدا
یکی از ویژگی های زشت و شیطانی یهود، به ویژه دانشمندان آنها این بود که نه تنها خود در راه هدایت و مستقیم حرکت نمی کردند بلکه تلاش می نمودند مانع هدایت و حضور دیگران در صراط مستقیم شوند و مانند راهزنان با الهام از شیطان تلاش می کنند با بستن مسیر هدایت و راه خدا مردم را به سوی خود و اهداف خویش سوق دهند. خداوند می فرماید: «فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات أحلت لهم و بصدهم عن سبیل الله کثیرا؛ به خاطر ظلمی که از یهود صادر شد (و نیز) به خاطر جلوگیری بسیار آنها از راه خدا، بخشی از چیزهای پاکیزه را که بر آنها حلال بود حرام کردیم.» (نساء/ 160) یهودی ها تلاش برای انحراف و مسدود کردن راه خدا را از راههای مختلف و هزینه اموال فراوان دنبال می کردند، مانند القای شبهه و شک و تردید، تحریف آیات الهی و نسبت دادن نسبت های ناروا به خدا، کتمان حقیقت، ایجاد اختلاف، جوسازی و آشوب، تهاجم تبلیغاتی، بدعت، تکذیب و قتل مخالفین و مانند آن. این روش ها را هم در برخورد بنی اسرائیل با انبیای خود مشاهده می کنیم، هم در برخورد یهودیان زمان پیامبر اکرم (ص) با مسلمانان.
استهزای دین
از اقدامات مشترک دشمنان اسلام اعم از اهل کتاب (به ویژه یهود) و مشرکان و منافقان آن است که وقتی در برابر منطق و استواری اسلام و احکام آن ناتوان می گردند و قدرت دفاع از عقاید باطل خود را نمی یابند به مسخره کردن دین و مقدسات و ارزش ها و حتی اعمال و مناسک مذهبی روی می آورند. خداوند در قرآن می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین أوتوا الکتاب من قبلکم والکفار أولیاء و اتقوا الله إن کنتم مؤمنین؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، افرادی از اهل کتاب که آیین شما را به باد استهزاء و بازی می گیرند و مشرکان را ولی خود انتخاب نکنید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید.» (مائده/ 57) این روش زشت و غیر انسانی در گذشته یهود سابقه داشته و انبیای گذشته نیز مورد استهزاء و تمسخر بنی اسرائیل قرار می گرفتند، ولی همین استهزاء سرانجام آنها را گرفتار کرد. قرآن برای دلداری به پیامبر در برابر استهزای مخالفان می فرماید: «(با این حال نگران نباش) جمعی از پیامبران پیش از تو را استهزا می کردند. اما سرانجام آنچه را مسخره می کردند دامانشان را گرفت.»
گسترش فساد
در مقابل حرکت اصلاحی و هدایتگرانه انبیاء اکثر امت ها تسلیم نشدند و در این بین بنی اسرائیل نه تنها تسلیم نگردیدند بلکه در گسترش فساد و مقابله با مصلحان و پیامبران از هیچ تلاش و اقدامی کوتاه نیامدند تا جایی که گاهی در فساد و گناه و حرام خوارگی با هم مسابقه گذاشته و می کوشند از یکدیگر سبقت بگیرند. در قرآن آمده «و یسعون فی الأرض فسادا والله لا یحب المفسدین؛ و برای فساد در زمین تلاش می کنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد.» (مائده/ 64)
نفاق
بسیاری از یهودیان مدینه وقتی اقتدار اسلام و مسلمانان را دیدند نتوانستند رسما با آن به مقابله و مخالفت بپردازند و لذا در حرکتی شوم و هماهنگ با برخی مشرکین، روش نفاق و دورویی را دنبال کردند و در حالی که همچنان بر عقاید خود باقی بودند. در جمع مسلمانان اظهار ایمان می کردند و با استفاده از امنیت و امکانات شهر مدینه از اسرار و اطلاعات مسلمانان باخبر می شدند و آنها را در جلسات پنهانی در اختیار کارگردانان توطئه گر قرار می دادند. نفاق مکه به وسیله مشرکین آن هم بعد از فتح مکه به وسیله مسلمانان اداره می شد، اما سازمان دهی نفاق در مدینه بیشتر در کنترل و اختیار یهودیان بود.
در قرآن آمده:«و إذا جاءوکم قالوا آمنا وقد دخلوا بالکفر و هم قد خرجوا به و الله أعلم بما کانوایکتمون؛ هنگامی که نزد شما می آیند می گویند ایمان آورده ایم (اما) با کفر وارد می شوند و با کفر خارج می گردند و خداوند به آنچه کتمان می کردند (از خودشان) آگاه تر است.» (مائده/ 61) برخی از جلوه های نفاق و دورویی یهود و بنی اسرائیل عبارتند از دوگانگی آنها در برخورد با تورات، نفاق در معرفی شخصیت پیامبر اکرم (ص)، توطئه و ضرباتی که مسلمانان صدر اسلام از اقدامات منافقانه یهود متحمل شدند که البته این جریان بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) ادامه یافت و افرادی مانند کعب الاحبار و عبدالله بن سلام ها با نفاق و دورویی بدترین ضربات را متوجه مسلمانان کردند.
دین فروشی برخورد ابزاری با دین
خداوند می فرماید: «فویل للذین یکتبون الکتاب بأیدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت أیدیهم و ویل لهم مما یکسبون؛ پس وای بر آنها که نوشته ای با دست خود می نویسند سپس می گویند این از طرف خدا است تا آن را به بهای کمی بفروشند! پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می آورند!» (بقره/ 79) مردم عوام همواره به علمای یهود اعتماد داشته به آنها مراجعه می کردند و بعد از بعثت پیامبر اکرم (ص) به آنها رجوع کرده و می پرسیدند آیا این همان پیامبر موعود است که بشارت او را می دادید؟ علمای یهود چون منافع خود و موقعیت اجتماعی خویش را در مخاطره می دیدند و عوام تحت استثمار را برای خود لازم و ضروری می دانستند عالمانه، صفات و ویژگی های پیامبر را تغییر داده و اوصافی را اختراع کرده و به جای اوصاف واقعی که در تورات و انجیل آمده بود به خدا نسبت می دادند و می گفتند خدا او را چنین معرفی کرده است تا عوام بی سواد یا کم سواد به پیامبر اکرم (ص) گرایش پیدا نکنند. زشت ترین و بدترین کار دانشمندان یهودی، دین فروشی و ارتزاق از راه تحریف دین بود.
اذیت و آزار مسلمانان
خداوند در قرآن می فرماید: «لتبلون فی أموالکم وأنفسکم ولتسمعن من الذین أوتوا الکتاب من قبلکم و من الذین أشرکوا أذی کثیرا وإن تصبروا و تتقوا فإن ذلک من عزم الأمور؛ به یقین همه شما در اموال و جانهای خود آزمایش می شوید و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب آسمانی داده شده (یهود) و همچنین از مشرکان، سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید شایسته تر است، زیرا این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.» (آل عمران/ 186)
مسلمانان بعد از هجرت از دو ناحیه مورد اذیت و آزار بودند؛ از یک طرف مشرکان به خانه و اموال آنها در مکه هجوم برده، بستگان آنان را با زبان و رفتار ناشایست خود می آزردند و از سوی دیگر در مدینه از بدگویی و زخم زبان یهودیان در امان نبودند، مخصوصا افرادی مثل کعب بن اشرف یهودی که شاعری بدزبان بود، با کینه توزی اشعاری را سروده و پیامبر و مسلمانان را مورد تمسخر و رنجش روحی قرار می دادند، حتی متعرض زنان و دختران مسلمان شده؛ آنان را موضوع غزل های یاوه و عشق بازی خود قرار می دادند تا جایی که پیامبر (ص) به ناچار دستور قتل این مفسد بی آبرو را صادر کرد و آیه شریفه در رابطه با این اذیت و آزارها نازل شد. این آیه هم بار دیگر جهت گیری واحد و جبهه مشترک مشرکین و یهود علیه مسلمانان را مطرح می کند و با اینکه از نظر زمانی، آزار یهود بعد از مشرکین (و مربوط به بعد از هجرت و استقرار مسلمانان در مدینه) بود، اما اینجا هم یهود قبل از مشرکین ذکر شده، زیرا اذیت و آزار آنها شدیدتر و برای مسلمانان دشوارتر و در عین حال غیر منتظرانه تر بود.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 322
مرکز تحقیقات سپاه- سیماى یهود در قرآن
محمدمهدى کریمى نیا- یهود در آیین و عملکرد- مجله معرفت
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها