شریعت از دیدگاه پولس (نجات)
فارسی 3770 نمایش |رابطه شریعت با مصلوب شدن عیسی
از نگاه پولس، مرگ با عیسی و بر صلیب شدن به همراه او و زندگی دوباره با او به معنای خاتمه یافتن شریعت است و انسان در این زندگی جدید آن انسان پیشین نیست، بلکه هویتی تازه یافته و آن بخش از هستیش که گناه آلوده بود، بر صلیب میخکوب ماند و هرگز زنده نشد. او خود می گوید: «زیرا این را می دانیم که انسانیت کهنه ما با او مصلوب شد تا جسد گناه معدوم گشته، دیگر گناه را بندگی نکنیم.» (رومیان 6:6) پولس که شریعت را از لوازم زندگی جسمانی انسان می دانست، حال که با مردن و دوباره زنده شدن از آن حیات جسمانی جدا شده و یک زندگی سراسر روحانی یافته معتقد است که شریعت دلیلی برای ماندن ندارد، چون: «الآن که ما مرده ایم و بدن کهنه ای که زیر بار گناه بود و ناموس بر آن حکم می راند، به واسطه مسیح از ما گرفته شده است؛ پس ناموس هم تمام شده است چون ما دیگر زنده جسمانی نیستیم.» (کولسیان 2:14) و با یافتن زندگی جدید ملتزم می شود که از این پس «برای ناموس هیچ ارتباطی با آدمی وجود نخواهد داشت.» (کولسیان 2:14)
با توجه به پیش فرض های یادشده، روشن می شود از نگاه پولس شریعت که به دلیل هبوط انسان در پی گناه اصلی به میان آمده بود، با آمدن مسیح و فدا شدنش از میان رفته، دیگر به آن نیازی نیست: «و آن دست خطی را که ضد ما و مشتمل بر فرایض و به خلاف ما بود، محو ساخت.» (کولسیان 2:14)
شریعت و نجات در نگاه پولس
معنای نجات در الاهیات مسیحی
مراد از نجات در الاهیات مسیحی صرف رستگاری و یا رهایی از دورخ نیست؛ بلکه از این واژه که از قضا واژه پر کاربردی است، رهایی از وضعیت پیش آمده از هبوط آدم است، یعنی رهایی انسان از طبیعت فاسد و گناه آلوده ای که آدم در پی گناه به آن گرفتار شده است. پولس شریعت را مقدس، روحانی و موهبتی الهی برای بنی اسرائیل می داند. با این همه، او معتقد است که شریعت نمی تواند در نجات انسان به معنای یادشده تأثیرگذار باشد و انسان را از آن وضعیت پیش آمده رهایی بخشد و در حقیقت او اعلام می کند که «از اعمال شریعت هیچ بشری عادل شمرده نمی شود.» (غلاطیان 2:16) پولس معتقد است شریعت نمی تواند انسان سقوط کرده را رهایی بخشد. شریعت تنها می تواند انسان را با خوبی ها و بدی ها آشنا کند و او را از ارتکاب بدی ها بازدارد و به انجام خوبی ها فراخواند، ولی هرگز نمی تواند به انجام آنها وادارد؛ چه این که به صراحت می گوید: «چون که از شریعت دانستن گناه است.» (رومیان 3:20)
مسئولیت و نقش شریعت از نگاه پولس
مسئولیت و نقش شریعت از نگاه پولس مثل نقش تابلوهای راهنمایی و رانندگی است. یعنی همان سان که این تابلوها بی آن که بتوانند انسان را از تخلف بازدارند، تنها چگونگی راه را نشان می دهند، شریعت نیز تنها قادر است انسان را آگاه کند و خطا را بر او آشکار سازد، ولی هرگز نمی تواند او را به ترک آن وادارد. او می گوید: «برای من ثابت شده است که وجود من به خاطر این طبیعت نفسانی از سر تا پا فاسد است و هر چه می کوشم، نمی توانم خود را به انجام اعمال نیکو وادارم. می خواهم خوب باشم اما نمی توانم. می خواهم کار درست و خوب انجام دهم، اما قادر نیستم. سعی می کنم کار گناه آلودی انجام ندهم، اما بی اختیار گناه می کنم. پس اگر کاری انجام می دهم که نمی خواهم، واضح است که اشکال در کجاست: گناه هنوز مرا در چنگال خود اسیر نگه داشته است.» (ترجمه تفسیری کتاب مقدس، رومیان؛ 7:20ـ 18) در جایی دیگر می گوید: «پس هرگاه کاری را که نمی خواهم، به جا می آورم. شریعت را تصدیق می کنم که نیکو است و الحال من و دیگر فاعل آن نیستم، بلکه گناهی که در من ساکن است.» (رومیان 7:17ـ16) در این که چرا شریعت می تواند چنین نقشی داشته باشد، پولس به چند نکته برجسته اشاره می کند:
نکته نخست این است که شریعت بر خلاف وعده، بی واسطه به آدمی نرسیده است و از طریق ملائکه و با واسطه آنان به انسان داده شده است (غلاطیان 3:19)، پس در مقایسه با وعده (همان که به حضرت ابراهیم داده شد) ضعیف بوده، کارایی لازم را ندارد. نکته دیگر این که پولس شریعت را امری روحانی و قدسی می داند، در حالی که گناه امری است جسمانی و همین تغایر کافی است تا نتیجه این باشد که انسان گرفتار در تاریکی جسم بی تأثیر از شریعت در دام گناه باقی بماند. او چنین می گوید: «پس شریعت خوب است و اشکالی در آن وجود ندارد. اشکال در من است که همچون یک برده به گناه فروخته شده ام. بنابراین، من اختیار عمل خود را ندارم، زیرا هر چه می کوشم کار درست را انجام دهم نمی توانم، بلکه کاری انجام می دهم که از آن متنفرم. من به خوبی می دانم که آنچه می کنم اشتباه است و وجدان ناراحت من نیز نشان می دهد که خوب بودن شریعت را تصدیق می کنم. اما کاری از دستم برنمی آید زیرا کننده این کارها من نیستم. این گناه درون من است که مرا وادار می کند که مرتکب این اعمال زشت گردم زیرا او از من قوی تر است. اکنون دیگر برای من ثابت شده است که وجود من به خاطر این طبیعت نفسانی، از سر تا پا فاسد است. هر چه تلاش می کنم نمی توانم خود را به انجام اعمال نیکو وادارم می خواهم خوب باشم اما نمی توانم. می خواهم کار درست انجام دهم اما قادر نیستم. سعی می کنم کار گناه آلودی انجام ندهم، اما بی اختیار گناه می کنم. پس اگر کاری را انجام می دهم که نمی خواهم، واضح است که اشکال در کجاست: گناه هنوز مرا در چنگال خود اسیر نگه داشته است.» (ترجمه تفسیری کتاب مقدس، رومیان 5:14ـ20)
عدم توانایی شریعت مقدس و وحیانی در رهایی انسان از ابتلا به گناه
پولس در این گفته ها و آنچه اندکی پیش از این گفته ها آورده، می کوشد تا بگوید که شریعت چون روحانی است، نمی تواند با انسانی که در زیر بار گناه رها شده و جسمانی است تعامل برقرار کند. شریعت روحانی از او چیزی می خواهد و جسمی که او را اسیر خود کرده و طبیعتی که بر او حکم می راند، چیزی دیگر. او گاهی ناچار می شود که در این کشمکش، فرمان طبیعت گناه آلوده خود را اطاعت نماید و به چنگال گناه فرو غلتد. پولس بارها به این درگیری و منازعه درونی که آدمی را به خود مشغول می کند، پرداخته است. از یک سو، قانون جسم بودن و وجود طبیعت جسمانی و فاسد، بر اعضای بدن آدمی حکم می راند و از سوی دیگر شریعت روحانی و الهی، و در این منازعه و کشمکش است که انسان گاهی مرتکب چیزی می شود که نمی خواهد و گاهی می خواهد امری را اطاعت نماید که نمی تواند. اما شاید مهمترین دلیل برای اینکه شریعت مقدس و وحیانی نمی تواند انسان را از ابتلا به گناه برهاند، این نکته باشد که شریعت امری بیرونی است و حال این که تمایل به گناه به دلیل وجود طبیعت فاسد و ذات جسمانی انسان امری است درونی که از اراده می جوشد و روشن است که آدمی به اوامر درونی خود راحت تر تن می دهد تا فرمان های بیرونی. فرمانی که از بیرون صادر می شود پس از تحریک اراده و ایجاد انگیزه می تواند مؤثر باشد و حال این که امر درونی از اراده و انگیزه کافی برخوردار است.
همین دلیل، کافی است تا پولس خود چنین اعتراف کند: «زیرا به حساب انسانیت باطنی به شریعت خدا خشنودم، لکن شریعتی دیگر در اعضای خود می بینم که با شریعت ذهن من منازعه می کند و مرا اسیر می سازد به آن شریعت گناه که در اعضای من حاضر است.» (رومیان 7:22 و 23) این جملات پولس تصویرگر انسان ناتوانی است که زیر فرمان و سیطره گناه دست و پا می زند، خوبی را به او شناسانده اند و او می خواهد خوب باشد ولی نمی تواند؛ بدی را نیز شناخته است و بر آن است تا از آن پرهیز کند ولی نمی تواند؛ چون که فرمانی قوی تر از این آموزه بیرونی بر او حکم می داند و بدین سان این انسان گرفتار به دنبال نجات بخش دیگری است.
شریعت مقدماتی و موقتی
از نگاه پولس شریعت موقتی و مقدماتی است، بدان معنا که از آن جا که در نقشه خدا برای نجات انسان چیزی به نام شریعت وجود نداشته و بر اثر گناه آدمی و افول و سقوط و گرفتاریش، به طبیعت گناه آلوده گرفتار آمده است، و از آن جا که نمی تواند درمان درد او باشد، به ناچار نمی تواند تمام اراده الهی برای رهایی انسان از این طبیعت فاسد باشد، بلکه مقدمه ای است برای یک راه دیگر و زمینه سازی است برای ظهور منجی اصلی. او مراد خود از موقتی بودن شریعت و اعطای نقش تمهیدی به آن را در شکل چند مثال بیان می کند.
تمثیل شریعت به زندان
مثال نخست او تشبیه شریعت به زندان است. او با این تمثیل می گوید: «پیش از آمدن مسیح، همه ما در زندان احکام و قوانین مذهبی به سرمی بردیم و تنها امید ما این بود که نجات دهنده ما عیسی مسیح بیاید و ما را رهایی دهد.» (ترجمه تفسیری کتاب مقدس، غلاطیان 3:23) تمثیل شریعت به زندان می تواند بیانگر دو نکته باشد: نخست این که شریعت از آدمی محافظت می کند؛ یعنی در برابر خطر گناه آدمی را برحذر داشته و آگاهی می بخشد ولی جنبه دوم که شاید با مجموعه آموزه پولس در این زمینه سازگارتر باشد، این است که آن گونه که زندانبان برای مهار کردن زندانی است و دلیلی بر اسارت آن، شریعت نیز نشانه زندانی بودن آدمی است. او می گوید: زندانی بودن برای رسیدن به ایمان است: «و برای آن ایمانی که می بایست مکشوفه شود بسته شده بودیم.» (غلاطیان 3:23) اما با آمدن ایمان نقش شریعت به عنوان زندان خاتمه یافته است.
چون دیگر زندان وجود ندارد و با ظهور مسیح و ایمان به وی آدمی از طبیعت گناه آلوده رهایی یافته و از زندان بیرون آمده است. با این بیان، روشن می شود که پولس معتقد است که شریعت، مردم را به ضرورت ایمان آگاه می کند و با آمدن آن دیگر مفید فایده نخواهد بود: شریعت به این منظور عطا گردید که مردم را به سوی مسیح رهبری کند و «مسیح است انجام شریعت به جهت عدالت» (رومیان 10:4) و هدف شریعت مسیح است. پولس برای نشان دادن موقتی بودن شریعت و نقش تمهیدی آن، از تمثیل یا تشبیه «لالا» استفاده می کند: «پس شریعت لالای ما شد تا به مسیح برساند، تا از ایمان عادل شمرده شویم.» (غلاطیان 3:24) لغت یونانی که در اینجا «لالا» ترجمه شده، عبارت از غلامی است که مسئول بزرگ کردن بچه از هفت تا حدود هجده سالگی بوده است. از نگاه پولس، شریعت نیز همین نقش را بر عهده داشته و پیروان خود را برای پذیرفتن مسیح آماده می کرده است.
بر اساس این تشبیه، نقش شریعت صرفا آن بوده که در یک مرحله از سیر تکاملی آدمی او را سرپرستی نماید ولی هرگز مسئولیت سرپرستی او را برای تمام دوران نداشته و حال با رسیدن انسان به مرحله ای تازه که عبارت از ظهور مسیح و ایمان به اوست، انسان دیگر به این لالا نیاز ندارد. او در این زمینه بیان دیگری نیز دارد: «ولی می گویم مادامی که وارث صغیر است، از غلام هیچ فرق ندارد، هر چند مالک همه باشد، بلکه زیر دست ناظران و وکلا می باشد تا روزی که پدرش تعیین کرده است، همچنین ما نیز چون صغیری بودیم زیر اصول دنیوی غلام می بودیم.» (غلاطیان 4:1ـ4) این سومین تمثیلی است که پولس برای نشان دادن موقتی بودن شریعت بیان می کند. مراد پولس از وکلا و ناظران در این تمثیل که در دوران کودکی آدمی را تحت نظارت و تدبیر دارند، شریعت و معلمان آن است. او در این تمثیل بر آن است تا از فرایند رشد بهره گرفته، زندگی آزاد از شریعت و ایمان به مسیح را با زندگی زیر اصول شریعت مقایسه کند. بر این اساس، او دوران پیش از آمدن مسیح را دوران نابالغی انسان می داند. به همین دلیل، به لزوم شریعت و زندگی زیر آن تأکید دارد، اما معتقد است پس از آمدن مسیح انسان بالغ گشته و نیاز ندارد که شریعت بر او حکم راند.
نجات از طریق ایمان
بیشترین درگیری پولس در تبیین باورها و آموزه هایش با یهودیانی است که روزگاری یکی از آنان بوده است. شریعت گرایان یهودی که راه نجات و رستگاری را در انجام اعمال شرعی می دانستند و برای رسیدن به نجات به شریعت تمسک می جستند، جدی ترین منتقدان او بودند و تندترین حملات را به وی روا می داشتند. اندیشه او مبنی بر نجات از طریق ایمان به مسیح نه شریعت، در مقابل همین شریعت گرایان طرح شده است. شیوه ای که پولس این بحث را طرح می کند و استمداد او از تاریخ بنی اسرائیل و استدلالش به متون مقدس عهد عتیق نشان می دهد که در حال مجادله با سنت گرایان یهودی است و برای مجاب کردن آنان به استدلال پرداخته است. اصلی ترین و اساسی ترین سخن پولس در باب نفی رهایی به وسیله شریعت این است: «زیرا که یقین می دانیم که انسان بدون اعمال شریعت و محض ایمان عادل شمرده می شود.» (رومیان 3:28)
به باور وی، «اما چون که نیافتیم که هیچ کس از اعمال شریعت عادل شمرده، بلکه به ایمان به مسیح، ما هم به مسیح ایمان آوردیم.» (غلاطیان 2:16) پولس با عباراتی چون: «به اعمال شریعت هیچ بشری در حضور او عادل شمرده نخواهد شد» (رومیان 3:20) و «الحال بدون شریعت عدالت خدا ظاهر شده است» (رومیان 3:21) تأکید کرده که شریعت توان رهایی و نجات انسان را ندارد، بلکه بیش از پیش او را به زیر لعنت خود فرومی برد. او با علم کردن «شریعت ایمان» در مقابل «شریعت اعمال» می کوشد تا مخاطبان خود را مجاب کند که راه تازه ای برای رستگاری باز شده است و با آمدن مسیح و ایمان به او انسان نجات خواهد یافت. او برای استدلال به گفته های خود گاهی به تاریخ مورد پذیرش یهودیان تمسک جسته و از زندگی ابراهیم برای آنان مثال می زند: «آن گونه که ابراهیم به ایمان و نه اعمال شریعت عادل شمرده شد و رستگاری یافت، ما نیز در پناه ایمان صرف به دروازه های رستگاری خواهیم رسید.»
به همین دلیل می گوید: «پس چه چیزی را بگوییم که پدر ما ابراهیم به حسب جسم یافت، زیرا که اگر ابراهیم به اعمال عادل شمرده شد، جای فخر دارد اما نه در نزد خدا؛ زیرا کتاب می گوید ابراهیم به خدا ایمان آورد و آن برای او عدالت محسوب شد.» (غلاطیان 3:6) در جایی دیگر می گوید: «چنان که ابراهیم به خدا ایمان آورد و برای او عدالت محسوب شد.» (رومیان 4:5 ـ1) پولس با این استدلال در تلاش است که با تمسک به تاریخی که همه یهودیان آن را باور دارند، به آنان بفهماند که اگر رستگاری و نجات به انجام شریعت است، چرا در مورد ابراهیم چنین نبوده و رستگاری و عدالت او از راه ایمان حاصل آمده است؟ او معتقد است که وعده ای که خداوند در عهد عتیق به ابراهیم داده تا او و نسل او را وارثان زمین گرداند، هرگز به پذیرش و اعمال شریعت منوط نشده است: «زیرا به ابراهیم و ذریت او وعده ای که او وارث جهان خواهد بود در جهت شریعت داده نشد، بلکه از عدالت ایمان.» (رومیان 4:13)
این جمله پولس بی تردید بدون آن که در تفسیری لوتری معنا شود، بر نفی شریعت دلالت دارد و این برداشت وقتی روشن تر می شود که ادامه جملات پولس در باب چهارم این رساله به رومیان را از نظر بگذرانیم، آن جا که به روشنی اعلام می کند: «اگر ما بکوشیم نجات و سعادت الهی را از راه انجام احکام شریعت به دست آوریم، همیشه نتیجه اش آن است که مورد خشم خدا قرار می گیریم، زیرا هیچ گاه موفق نمی شویم، آن احکام را کاملا مراعات نماییم. ما تنها زمانی می توانیم قانون شکنی نکنیم که قانون وجود نداشته باشد.» (رومیان 4:15) نکته ای که در تأکیدات پولس بر نجات از طریق ایمان نباید از چشم ها دور بماند، ماهیت ایمان آمرزشگر و نجات بخش از نگاه پولس است. شاید در تصور بسیاری ایمان مورد نظر پولس روشن نباشد و یا دست کم همه ابعاد آن مورد توجه قرار نگیرد. به همین دلیل جا دارد در این جا به آن اشاره شود.
منـابـع
آنتونى پالما- بررسى رسالههاى پولس- آرمان رشیدى- آموزشگاه کتاب- 1994
هنرى تیسن- الاهیات مسیحى- ترجمه میکائیلیان- انتشارات حیات ابدى- تهران
آبراهام کهن- گنجینه اى از تلمود- تهران- یهوداحى- 1350
دیوید مرىجویور- درآمدى به مسیحیت- ترجمه حسن قنبرى- مرکز مطالعات ادیان- قم 1381
توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات ادیان- قم 1377
ویل دورانت- تاریخ تمدن- تهران- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- تهران 1366
کارل یاسپرس- مسیح- ترجمه احمد سمیعى گیلانى- انتشارات خوارزمى- تهران 1373
مهراب صادق نیا- پولس و شریعت- باشگاه اندیشه- ویراست اول- زمستان 1386
مهراب صادقنیا- مقاله پولس و شریعت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 25
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها