شخصیت و اندیشه های الهیاتی پولس (تبلیغ دین)

فارسی 5411 نمایش |

بحث انگیزترین شخصیت نزد مسیحیان و یهودیان

پولس یهودی، نخستین مؤلف و متکلم مسیحی، اهل شهر طرسوس در ناحیه سیلیس (ترکیه کنونی) که در آن زمان، شهر تجاری مهمی بر سر راه آناتولی به سوریه بود، بحث انگیزترین شخصیت نزد مسیحیان و یهودیان تا زمان حاضر است. بسیاری از یهودیان، این عالم ربی را مرتد یهودی می دانند و از نظر بیشتر مسیحیان، او یک رسول است و همراه و هم سنگ پطرس از او تقدیر می شود (آنان اغلب حامی یک کلیسا هستند) ــ به ویژه آنکه مطابق تقویم کلیسای کاتولیک، هر سال در 29 ژوئن، یاد هر دو رقیب، همزمان گرامی داشته می شود. پولس بحث انگیزترین فرد است. پرسش یهودیان این است که آیا او به کلی، از ایمان یهودی دست کشید; و پرسش مسیحیان این است که آیا او واقعا عیسای ناصری را درست شناخت، یا اینکه فهم او از عیسی درست نبود. نیچه پیش تر این پرسش سرنوشت ساز را مطرح کرده است; او در آخرین اثر خود به نام دجالپولس را بنیان گذار واقعی مسیحیت، و در عین حال، بزرگترین تحریف کننده آن توصیف می کند.
نیچه با قرار دادن عیسی در مقابل پولس، نقادی جدیدی را متوجه پولس می سازد. نیچه درباره عیسی می گوید: «اساسا تنها یک مسیحی وجود داشت و او بر روی صلیب مرد. "بشارت" بر روی صلیب مرد.» و در مقابل، پولس را فردی «ضد انجیل» و «کینه جو» می خواند یعنی «تیپ مخالف با "آورنده اخبار خوش"، ذاتا کینه جو، دارای ظاهر افراد کینه جو و دارای منطق انعطاف ناپذیر افراد کینه جو.» اما متکلمان مسیحی آن قدر ساده لوح و احمق نبودند که با فریاد «بازگشت به عیسی» در صدد «انکار مسیحیت پولسی» برآیند. به هر حال، حکایت پولس، از همان آغاز، بحث انگیز بود. داستان او، بیش از هر چیز دیگری، جامعه جوان مسیحی را آشفته و نگران ساخت; زیرا در این داستان کسی ظهور کرده بود که شاگرد مستقیم عیسی نبود. او در خوش بینانه ترین فرض، عیسی را از طریق سخنان مردم شناخته بود و در عین حال، بر مبنای انگیزه ای کاملا شخصی و ادعایی اثبات ناپذیر، خود را شاگرد عیسی مسیح می دانست. علاوه بر این، او کسی بود که در آغاز، به عنوان آزاردهنده مسیحیان شهرت یافته بود. هر دو منبعی که از زندگی پولس در اختیار است، یعنی رساله های معتبر منسوب به پولس و اعمال رسولان، بر این نکته توافق دارند که جامعه جوان مسیحی از نام پولس در هراس بود.
در اعمال رسولان آمده است: «اما پولس کلیسا را معذب ساخت; و خانه به خانه گشته، مردان و زنان را برکشیده، به زندان می افکند.» صحت این گزارش، با اقرار خود پولس، تصدیق شده است: «روز هشتم مختون شده و از قبیله اسرائیل، از سبط بنیامین، عبرانی از عبرانیان; از جهت شریعت فریسی، از جهت غیرت جفاکننده بر کلیسا، از جهت عدالت شریعتی بی عیب.» اما همین متن مذکور در فیلیپیان، اطلاعات شرح حال گونه اساسی و مهمی ارائه می دهد. در اینجا مبنای مطمئن و واقع بینانه ای از زندگینامه او در اختیار است; زیرا تصویری که اعمال رسولان از پولس ترسیم می کند، شدیدا تحت تأثیر اهداف نویسنده اش، لوقا، و تصورات جوامع دوره پس از رسولان قرار دارد. این تصویر هیچ گاه در رساله های معتبر پولس تأیید نشده است. از این رو، نباید فقط به گزارش هایی از پولس در اعمال رسولان بسنده نمود. با این حال، بعید است طرسوس به عنوان زادگاه او جعل شده باشد; و چنان که اعمال رسولان می گوید، نام اصلی پولس یهودی، «شائول» (نام یکی از پادشاهان اسرائیل) بوده است; گرچه خود او همواره فقط نام رومی «پولس» را در نامه هایش به کار می برد.
به هر تقدیر، تغییر نام مشهور از سولس (شائول) به پولس، که نتیجه تجربه نوکیشی وی بود، به سبب تلفظ مشابه، انتخاب چندان مسئله آفرینی نبوده است; همان گونه که امکان داشت «پولس»، از همان آغاز، نامی یونانی مآب نظیر سولس (که در آن زمان مرسوم بود) داشته باشد. بنابراین رساله های معتبر پولس بر زندگینامه او تقدم دارند. بر اساس شهادت خود پولس، می توان مطمئن شد که او در خانواده ای یهودی از قبیله بنیامین به دنیا آمد و مطابق سنت یهودی، در روز هشتم، ختنه شد. بعد از آن، بر اساس آداب سخت یهودی تربیت شد وبه گروه فریسیان پیوست. این تربیت شامل تربیت رسمی مطابق با تفسیر شریعت و کتاب مقدس عبری نیز می شود که مستلزم آشنایی با زبان عبری (و نیز احتمالا آرامی) بوده است. بنابراین باید پولس جوان را یک فریسی فکور، جدی، عمیق و بسیار مقید به رعایت شریعت دانست که تحت تأثیر دیدگاه مکاشفه ای یهود آن زمان قرار داشت و سخت پایبند به شریعت و حفظ سنت های پدران بود.
او احتمالا همزمان با عیسی به دنیا آمد; اما در محیطی یونانی مآب پرورش یافت که در آن، زبان یونانی زبان روزمره بود و از این رو، زبان مادری او محسوب می شد. رساله های او نشان دهنده نوعی تبحر در فرهنگ یونانی و آشنایی او با دیدگاه های رایج فلسفی و فن خطابه است، که شاهدی بر تربیت یونانی اوست. اما این متعصب فریسی نسبت به خدا و شریعت یهود، خود را با مسیحیان یهودی یونانی مآب (احتمالا خارج از اورشلیم) مواجه یافت که از قید شریعت رها بودند. او با توجه به تعصبی که داشت، تصمیم گرفت به طور جدی، و به تعبیر رساله به غلاطیان، «بی نهایت» با آنها مبارزه کند. رسوایی پیش آمده برای یهودیان به سبب اصرار مسیحیان بر ادعای مسیحایی که تحت یوغ شریعت به صلیب کشیده شده بود، ظاهرا تعصب بی حد و حصر او در اذیت و آزار بیشتر آنان را شدت بخشید. اما او دیگر به نقطه عطف شگفت انگیزی رسیده بود.

تحول در زندگی پولس در پایان یک عصر

پولس به سبب تحول بزرگی که در زندگیش رخ داد و طی آن، از آزاردهنده مسیحیان به تبلیغ کننده دین مسیح تبدیل شد، تقریبا شخصیتی آرمانی است; هرچند امروزه، هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ روان شناختی، توضیح این امر دشوار می نماید. در هر حال، خود پولس این نقطه عطف اساسی را خودآگاهی جدید یا تلاش شجاعانه ای برای تعلیم بشری نمی داند، بلکه آن را تجربه ای از مسیح زنده، یعنی «مکاشفه» (یا «رؤیت») مسیح مصلوب و برخاسته می داند و درباره آن توضیح بیشتری نمی دهد. خود پولس این تجربه مکاشفه ای را بیش از آنکه یک تغییر کیش فردی بداند، دعوتی برای رسول بودن می انگارد، تا برای امت ها (غیر یهودیان) تبلیغ کند.
اگر درباره هسته اصلی داستان دعوت پیامبران عبرانی، چون اشعیا، ارمیا و حزقیال، تردید نباشد، در مورد هسته اصلی داستان دعوت پولس فریسی نیز، به طور پیشینی، تردید نخواهد بود. به هر حال، آزاردهنده پیشین مسیحیان، اینک نگرش دیگری نسبت به شریعت از خود نشان می داد و بنابراین باید تبعیض، آزار، زندان و مجازات جسمانی نهادهای یهودی و احتمالا آشوبگران مسیحی یهودی را تحمل می کرد. رساله اعمال رسولان آکنده از این امور است و پولس نیز، به ویژه وقتی از خود دفاع می کند، اعتبار این گزارش ها را تأیید می کند: «سه مرتبه مرا چوب زدند; یک دفعه سنگسار شدم; سه بار شکسته کشتی شدم و یک شبانه روز در دریا به سر بردم. در سفرها، بارها در خطر غرق شدن در نهرها، خطر دزدان، خطر از قوم خود، خطر از امت ها، خطر در شهر، خطر در بیابان، خطر در دریا و خطر در میان برادران کذبه» بودم.
شگفت آورتر آنکه این فشار درد و رنج مداوم، از اعتماد، امید و نشاط این رسول نکاست. دگرگونی درونی پولس از آزار مسیحیان تا تبلیغ کردن مسیح، در نهایت، سری دست نیافتنی باقی ماند. با این حال، پیامدهای آن، یعنی تأثیر سرنوشت ساز آن بر مسیحیت اولیه و در واقع، بر جهان قدیم به طور عام، روشن است. صرف نظر از هر مناقشه ای درباره پولس، اهمیت این رسول و الاهیاتش برای تاریخ جهان انکارناپذیر است. البته اگر همچون نیچه، پولس را بنیان گذار واقعی مسیحیت بدانیم، در اشتباه محض خواهیم بود; زیرا ایمان به مسیح مدتی پیش از دگرگونی شخصی پولس وجود داشت. به عبارت دیگر، پیروان یهودی عیسی، عیسای مصلوب را همان مسیحا می دانستند که در آن هنگام به آسمان رفته بود. بنابراین مسبب تغییر اساسی از ایمان مورد نظر عیسی به ایمان جامعه به مسیح، پولس نبود; «مسبب» این تغییر، تجربه رستاخیز مسیح بود که به زندگی بازگشته بود; از آن پس، برای برخی از یهودیان ممکن نبود که جدا از عیسای مسیحا به خدای اسرائیل ایمان بیاورند.
پولس مسبب این واقعیت است که یهودیت یونانی مآب، به رغم عقیده عالم گیر یکتاپرستیش، پیش از پولس، در پی رسالت ویژه خود در میان غیر یهودیان نبود; اما مسیحیت این رسالت را دنبال کرد و دین جهانی بشریت شد. پولس موفق به انجام کاری شد که پیامبران و ربی ها نتوانسته بودند انجام دهند، یعنی ترویج اعتقاد به خدای یکتای اسرائیل در سراسر جهان. پولس، که معروف ترین و تأثیرگذارترین شخصیت مسیحیت اولیه بود، حق داشت در دفاع از خود بگوید که او بیش از سایر رسولان کار کرده است. او در مهمترین مراکز بازرگانی، صنعتی و دولتی، همچون انطاکیه، افسس، تسالونیکا و قرنتس، همراه با گروه کاملی از همراهان و با مکاتبات پی در پی، در طی چند سال در سوریه، آسیای صغیر، مقدونیه و یونان و نیز ایلیریا کار تبلیغی سازمان یافته ای را صورت داد.
اهمیت پولس رسول برای تاریخ جهان از این روست; کسی که در وهله نخست، در همه جا یهودیان را موعظه می کرد، اما غالبا از طرف آنان طرد می شد، راه دسترسی به باور یهودی درباره خدا را برای غیر یهودیان هموار ساخت و بدین ترتیب، نخستین تغییر پارادایم را در مسیحیت (یعنی از مسیحیت یهودی به مسیحیت غیر یهودی یونانی مآب) آغاز کرد. تا اندازه ای که شورای رسولان اورشلیم در سال 48 او را به خاطر عقیده اش تحت فشار قرار داد. عقیده او، بر خلاف محافل اولیه مسیحی اورشلیم، این بود که غیر یهودیان نیز می توانند به خدای همگانی اسرائیل دست پیدا کنند، بدون اینکه مجبور باشند نخست، ختنه شوند و قوانین طهارت یهود، مقررات مربوط به غذا و روز سبت، یعنی «امور شرعی» را که خود را با آن بیگانه می یافتند، بپذیرند. پولس تقدم تاریخی جامعه اورشلیم را تصدیق می کرد و فقط زمانی که جامعه اورشلیم رسالت او را در میان غیر یهودیان بدون شریعت، تأیید نمود، با جمع آوری کمک مالی قابل توجهی از میان جوامع جدید مسیحی غیر یهود، عملا از جامعه اورشلیم حمایت کرد. در عمل، این بدان معناست که غیر یهودی می تواند مسیحی شود، بدون اینکه مجبور باشد نخست یهودی شود. پیامدهای این رأی اساسی برای تمام جهان غرب (نه فقط جهان مسیحیت) غیر قابل محاسبه است:
الف- در مقایسه با رسالت یهودی یونانی مآب، رسالت مسیحی در میان غیر یهودیان (که پیش از پولس و هم زمان با او وجود داشتند) تنها به واسطه پولس به موفقیت چشمگیری دست یافت.
ب- مسیحیت تنها به وسیله پولس به زبان جدید، با ویژگی هایی چون طراوت اصیل، تأثیر مستقیم و حساسیت پرشور، دست یافت.
ج- جامعه یهودیان فلسطینی و یونانی مآب تنها به وسیله پولس به جامعه ای تبدیل شد که هم یهودیان، هم غیر یهودیان را در بر می گرفت.
د- تنها به وسیله پولس بود که «مسلک» کم اهمیت یهود سرانجام به یک «دین جهانی» تبدیل شد; دینی که از رهگذر آن، شرق و غرب، حتی پیش از زمان اسکندر کبیر، به هم مرتبط شدند.
و- بنابراین بدون پولس، کلیسای کاتولیک وجود نمی داشت; بدون پولس، الاهیات آبای یونانی و لاتین وجود نمی داشت; بدون پولس، کلیسای مسیحی یونانی مآب وجود نمی داشت; و سرانجام بدون پولس، تغییری به دست کنستانتین صورت نمی گرفت. در واقع، تغییرات پارادایمی بعدی الاهیات مسیحی، که با نام آگوستین، لوتر و بارت همراه بود، بدون پولس قابل تصور نبود.

دیدگاه پولس درباره عیسی تاریخی

این عجیب است که پولس، که شخصا عیسی را نمی شناخت، به ندرت در رساله هایش، به شخص عیسی و موعظه تاریخی او اشاره می کند. و این امر عجیب به نظر می رسد که هیچ یک از تمثیل های عیسی، یا موعظه او بر روی کوه یا معجزات عیسی و اصلا محتوای پیام عیسی، در رساله های پولس یافت نمی شود. پاسخ این است که، البته نباید این امر ما را به نتایج نادرست برساند. البته تا حد زیادی می توان میان عیسای ناصری «روستایی» که به زبان ماهی گیران، چوپانان و کشاورزان سخن می گوید و پولس شهرنشین و یهودی سرگردان، که تصورات ذهنیش را از زندگی شهری، ورزش های دو میدانی و کشتی، خدمت نظامی، تئاتر و دریانوردی می گیرد، تفاوت قائل شد.

محور الاهیات پولسی
محور الاهیات پولسی، آدمیان به طور کلی، یا کلیسا و یا حتی تاریخ نجات نیست، بلکه خود عیسی مسیح مصلوب و برخاسته است. اگر در نامه های پولس «بازگشت به عیسی، مسیح خدا» دیده نمی شود، یا باید آنچه را که خود عیسی به طور جدی طلب می کرد، از سر می گذراند و تحمل می نمود، نادیده گرفت، و یا ناگزیر به تأثیر اساسی تفسیر یهودی یونانی مآب بر پولس اذعان نمود. آن عیسی مسیح مصلوبی که خدا او را برای زندگی برانگیخت، محور دیدگاه پولس درباره خدا و انسان قرار می گیرد. بنابراین به نفع انسان ها، نظریه مسیح محوری بنا گذاشته می شود و در خدامحوری به نقطه اوج می رسد. «خدا از طریق عیسی مسیح» یا «از طریق عیسی مسیح به سوی خدا» قاعده اساسی الاهیات پولسی است.

میزان علاقه پولس به عیسای تاریخی

علاقه پولس به عیسای تاریخی بیش از علاقه الاهی دانان دنباله رو کارل بارت و رودلف بولتمان به عیسای تاریخی بود. مسلما پولس نمی خواست چیزی درباره «عیسی پس از جسم شدن» بداند. این بدان معنا نیست که او می خواست عیسای تاریخی یا حتی عیسای مصلوب را در مقابل عیسای برخاسته و عروج کرده قرار دهد آن گونه که نمایندگان الاهیات جدلی در قرن بیستم انجام داده اند; زیرا وقتی پولس می گوید که نمی خواهد چیزی درباره «مسیح پس از جسم شدن» بداند، اشاره به عیسی مسیحی می کند که در آن زمان (که او آزاردهنده مسیحیان بود) به شکل بشر طبیعی و به گونه ای غیر مؤمنانه، یعنی به نحو جسمانی، شناخته شده بود، یا بهتر بگوییم، نادرست فهمیده شده بود.
این عیسی مسیح متفاوت با عیسی مسیحی بود که او (پس از تغییر کیش) با حالت «معنوی» مهذبانه و مؤمنانه می شناخت. بنابراین پولس نمی خواست عیسای تاریخی را کم ارزش جلوه دهد; بله، او دغدغه ارتباطی کاملا تغییریافته با او، یعنی ارتباط با عیسی مسیح در روح القدس را داشت. پولس، حکیمی روشن ضمیر مانند کنفوسیوس یا عارفی درون نگر چون بودا نبود. او تماما شخصیتی پیامبرانه بود و از معنویتی عمیق برخوردار بود. او در حد خود، متفکری بزرگ و الاهی دان کاملا منسجمی بود; اما همانند پیامبران اسرائیل دارای نظام الاهیاتی نظام مند و موزونی نبود تا نظام دینی دقیق و فاقد هر گونه تناقضی به جا بگذارد. او همچون دانشمندی نشسته در برج عاج، به بسط الاهیات پیچیده و صرفا انتزاعی درباره شریعت و انجیل، ایمان و اعمال نپرداخت; همان کاری که بعدها الاهیدانان لوتری انجام دادند.
او در ضمن فعالیت پر جنب و جوش خود به عنوان یک مبلغ و «کشیش سخت کوش»، به پیامدهای تغییر کیش خود از فرقه فریسی به ایمان به مسیح و نیز تمام لوازم این ایمان برای جوامع مسیحی یهودی و به ویژه جوامع مسیحی غیر یهودی می اندیشید. در عین حال، این متفکر پیشرو مسیحیت اولیه تقریبا به ندرت، به سنت انجیلی عیسی مراجعه می کرد. البته بدون شک، نسبت به آن نظر مثبتی داشت. دست کم بیست عبارت مهم از میان آثار معتبر پولس می توان یافت که در آنها، پولس به وضوح، کار خود را بر مبنای سنت انجیلی عیسی قرار داده است. این عبارات، اغلب در آثار پراکنده او وجود دارد. برخی از این آثار (همچون نامه به فیلیپیان و نامه دوم به قرنتیان) مشتمل بر قطعه هایی از نامه هایی است که نگاشته شده اند. این مکتوبات به طور کامل حفظ نشده اند. می توان از این امر چنین نتیجه گرفت که علاوه بر آنچه به نحو کاملا اتفاقی حفظ شده، پولس توانسته است خیلی بیش از آنچه درباره پیام، سیره و فرجام عیسای زمینی و تاریخی در اورشلیم، دمشق، انطاکیه یا هر جای دیگر شنیده بود، به کلیساهایش منتقل کند.

 

منـابـع

هانس کونگ- متفکران بزرگ مسیحی- گروه مترجمان- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386

مهراب صادق ‏نیا- مقاله پولس و شریعت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 25

هنرى تیسن- الهیات مسیحى- ترجمه طاطه وس میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدى

محمدرضا زیبایى نژاد- درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت- قم- نشر معارف- 1375 ش

تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز- چاپ اول- 1380 ش

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد