جهان شناسی سنایی (فلسفه)
فارسی 3283 نمایش |تأثیر فلسفه یونان بر اندیشه حکیم سنایی
اینکه حکیم غزنوی، دست کم در دوره ای از عمر، بشدت با فلاسفه یونان و پیروان آنها در حوزه اسلامی سر ستیز داشته و فراتر از مولوی (که پای استدلالیان را چوبین می شمارد) به تعریض آنها را نادان می خواند اما بی تردید می توان گفت جهان شناسی سنایی از باورها و اعتقادات فلاسفه یونان تاثیر بسزایی پذیرفته است. این تاثیرپذیری فقط محدود به وی و یا حتی عرفا و صوفیه نمی ماند بلکه دیگر متفکران و اندیشمندان مسلمان هم هر کدام به نحوی از «مقالات و دلالات» فلاسفه یونان تاثیر پذیرفته اند. با این همه، نباید از نظر دور داشت که ورود این مبحث (جهان شناسی) به حوزه اسلامی همراه با دخل و تصرف های فراوانی هم از جانب عرفا و صوفیه و هم فیلسوفان مسلمان بوده که نمونه هایی از آن را می توان در کتاب هایی مثل مرصادالعباد یافت.
جهان آفرینش از نظر سنایی
در نظر حکیم غزنوی، جهان آفرینش مجموعه ای است از دو عالم غیب و شهادت که در مواردی هم از آن به ملک و ملکوت تعبیر می نماید. عالم ملکوت ورای عرش قرار داشته و سراسر نور است و عالم ملک فروتر از عرش و به حیث ماهیت سراسر ظلمت است؛ تن آدمی از عالم ملک قوت می گیرد و جان او از ملکوت. عالم علوی و عالم سفلی، همچنین عالم لاهوت و عالم ناسوت از دیگر تعابیری است که وی برای اشاره به دو عالم غیب و شهادت از آنها بهره برده است. چنانکه ملاحظه می گردد، وی این تقسیم بندی دو عالم را (که متاثر از یک نگاه کلی به هستی است) با استفاده از تعابیر و تقسیم بندی های خاص حوزه اسلامی و بخصوص عرفا و تصوف اسلامی ارائه کرده است.
در عین حال، باید اذعان داشت وی در بسیاری موارد از ثمرات فکری- عقیدتی دیگر نحله ها هم بهره می برد و این گونه نیست که خود را در چهار چوب یک طرز فکر خاص (برای مثال عرفا و تصوف) محصور سازد و در این میان گاه می شود که از کلام زعمای یونان و فیلسوفان مسلمان بهره ها می برد و گاه ارتباط تنگاتنگی با حوزه باورها و اعتقادات عالمان شریعت برقرار می سازد. نزاع او با فلسفه در ادوار پایانی عمر (هنگام سرودن حدیقه) به شدت کاهش یافته تا آنجا که می توان گفت وی با مطلق فلسفه ستیز ندارد بلکه با آن بخش از اصول و مبانی فلسفه مخالفت می کند که در تقابل ذاتی با مبانی شرع قرار دارد؛ مثل اینکه در حصول معرفت حقیقی، عقل بدون کمک گرفتن از شرع می تواند به مقصد برسد؛ یک اصل فلسفی. در غیر این موارد، وی برای بیان اندیشه های خود بارها و بارها به سراغ دستاوردهای فلسفه یونان و فیلسوفان مسلمان رفته است که از آن جمله است همین مبحث جهان شناسی.
به هر روی، سنایی در طرح مباحثی که در مجموعه جهان شناسی قرار می گیرد، هر چند به جنبه شناختی و اطلاع رسانی هم اندک نظری داشته، اما هدف غایی وی در این میان آن است تا از طریق طرح مسایل و موضوعات مربوط به جهان شناسی، مجالی بیابد تا در یک زمینه گسترده اما منسجم مسایل اخلاقی، دینی و عرفانی را که در نظر داشته به مخاطبان تفهیم کند. این موضوع، البته بیش از هر کجا در مثنوی «سیرالعباد الی المعاد» نمود پیدا کرده است. مثنوی مذکور شامل حکایت نمادین سفر یک سالک است که پس از سیر در انفس، به سیر در آفاق پرداخته و در نهایت به ماورای عقل کل راه می برد. در این سیر روحانی که از خاک آغاز شده و تا ماورای افلاک ادامه می یابد، لزوما نوعی جهان شناسی هم مطرح شده است؛ ترتیب قرار گرفتن عناصر اربعه و اجرام سماوی تا سوی عالم ماده که سالک در سیر روحانی خویش از آنها می گذرد، فی الواقع، بیانگر نوعی جهان شناسی هم هست. با این حال، آنچه جوهره ی اصلی «سیرالعباد» را تشکیل می دهد نه آموزش جهان شناسی بلکه بیان اعتقادات و باورهای عرفانی حکیم غزنوی است؛ چندانکه بیانات عرفانی او به طور کامل جنبه جهان شناسی سیرالعباد را تحت الشعاع قرار داده و جز از طریق یک بررسی دقیق و تحلیلی نمی توان متوجه حضور عناصر جهان شناسی در مثنوی مذکور گردید.
جمع آرای متفکرین در هستی شناسی سنایی
نگرش خاص سنایی به جهان شناسی (به عنوان وسیله نه هدف) بوده که باعث گردیده وی خود را مقید به رعایت نوعی هستی شناسی خاص (مثلا عرفانی محض یا فلسفی محض یا شرعی محض)، نظیر آنچه در مکتب دیگر صوفیه آمده، ننماید و اقوال و آراء عرفا، فیلسوفان و فقیهان را در کنار یکدیگر مطرح نماید. برای مثال، وی در بیان عوالم کلی وجود، نگاهی عارفانه دارد اما در بیان مراتب موجودات و شکل و ترتیب قرارگرفتن آنها در هرم آفرینش، که در سیرالعباد جلوه گر شده استف به جهان شناسی فلاسفه مسلمان و یونانی نظر داشته است. یا مثلا آنجا که وی جهان شهادت را نموداری از جهان غیب می داند با این تفاوت که جهان شهادت مرده است و جهان غیب زنده، رنگ و روی کلامش به نظریه «مثل افلاطونی» و تمثیل «غار و سایه ها» که در آثار افلاطون آمده، بسیار نزدیک می گردد. بر این اساس، می توان گفت وی در طرح مسایل جهان شناسی از دستاوردهای همه گروه های فکری ــ عقیدتی روزگار خود بهره برده و هدف غایی او نیز نه تعلیم جهان شناسی که بیان باورهای دینی، عرفانی و اخلاقی خود است.
هرم آفرینش در شعر سنایی
هرم آفرینش در شعر سنایی از «حق» به عنوان خالق متعال، آغاز شده و بعد از آن به ترتیب «امر»، «عقل کل،» «ملک» و «عناصر اربعه» قرار می گیرند. آنچه در این هرم پنج گانه متاثر از فلسفه یونانی است، وجود سه عنصر عقل کل، نفس کلی و عناصر اربعه است و آنچه در این مجموعه رنگ و روی محض اسلامی دارد، «امر» است که هم اصل واژه و هم معنای نهفته در آن از کلام الله اقتباس شده است. «حق» نیز که در رأس این هرم قرار گرفته با تفاوت در لفظ از مضامین مشترک دو فرهنگ اسلامی و یونانی است.
تشابه کلام سنایی و حکمای یونانی
سنایی درباره ی «امر»، دومین مرحله از هرم آفرینش، به نکته خاصی اشاره نمی نماید جز اینکه همه هستی را ناشی از چشمه ی فیاض «امر» حق تعالی می شمارد اما در خصوص عقل کل به گونه ای مفصل تر سخن گفته و نکات قابل توجهی را در شعرش آورده است که از آن جمله، بیانات او درباره آفرینش عقل کل. آنچه جای تامل دارد اینکه وی آنگاه که می خواهد در خصوص آفرینش عقل کل سخن بگوید از واژه ی خلق استفاده نکرده بلکه عقل را اولین مبدع می داند نه اولین مخلوق. به احتمال قریب به یقین وی در این مورد به تفاوت میان خلق با ابداع توجه داشته است؛ بخصوص که در جای دیگر به روشنی تصریح می کند عقل کل نتیجه صفت حق است و نه مثلا مخلوق حق. یک چنین بیانی درباره عقل کل، یادآور سخنان زعمای فکری یونان (بخصوص فلوطین) است خصوص کیفیت ایجاد عقل کل. فلوطین بر آن است که عقل کل نتیجه جوشش فیض احد است نه مخلوقی چون دیگر مخلوقات. این هم که عقل کل را در راس هرم آفریده ها قرار داده باز مضمونی است که هم ریشه ای یونانی دارد و هم در کتب صوفیه در ضمن یک حدیث نبوی آمده است: «اول ما خلق الله، العقل». اشاره او به ازلی و ابدی بودن عقل کل نیز ناظر بر این است که آفرینش عقل کل و ویژگی های ذاتی آن ماهیتا با سایر اجزای آفرینش تفاوت هایی دارد.
همچنین اینکه در جایی از اتحاد عقل و عاقل و معقول سخن می گوید هم تداعی کننده ی آراء زعمای یونانی است که برآنند فیلسوف (عاقل) از طریق تلاش عقلانی می تواند تا مرحله فانی شدن در عقل کل پیش برود و هم یادآور سخنان فلوطین که بر آن است «نفس کلی» در سیر صعودی خود در «عقل کل » فانی می شود و این هر دو در «احد». این تشابه دو طرز فکر نمی تواند اتفاقی باشد.
عقل، مأمور اجرای اراده حق
روحیه شریعت مابانه سنایی باعث شده که وی تسلیم محض حکمای یونانی و حتی فلاسفه مسلمان نگردد و بیاناتی دیگر در خصوص عقل کل در شعرش بیاورد که برطبق آنها عقل کل در مقام مامور اجرای اراده خداوند معرفی شده است؛ چنانکه بی اراده خالق، هیچ حرکتی از عقل کل صادر نمی شود. او در این راستا، رابطه عقل کل با خالق متعال را به رابطه سایه با صاحب سایه تشبیه می کند. این سایه با ذات آشناست و از آن جدایی ندارد اما مهم تر اینکه از خود اختیاری ندارد و بنده وار حرکت می کند، همانگونه که وجود سایه و حرکات آن بستگی تام و تمام به وجود صاحب سایه و حرکات او دارد، عقل کل هم در وجود و حرکت تابع وجود و اراده ی حق تعالی است. این هم که در جای دیگری برای رابطه عقل کل با خداوند، عقل کل را به خامه ی دفتر الهی تشبیه می نماید که امر باریتعالی بوسیله او جلوه بیرونی می یابد معلوم می کند که در نظر سنایی، عقل کل واسطه و اسباب اجرای امرخداوند است و احتمالا نظر به این حیث قدسی هم داشته که: «ابا الله ان یجری الامور الا باسبابها». او همچنین در جای دیگری در خصوص رابطه عقل کل با خالق متعال از یک سو و دیگر مخلوقات از دیگر سو اذعان می داد که عقل کل هم آمر است و هم مامور. غرض از این تقریر آن بود که دو نکته را روشن کنیم؛ نخست کیفیت آفرینش عقل کل و دو دیگر رابطه او با خالق متعال. اما در خصوص رابطه عقل کل با مراحل فروتر از خود، نیز سنایی بیاناتی دارد. در نگاه حکیم غزنوی، عقل کل به منزله خامه است و نفس کلی به منزله دفتر و البته نقش نمای خالق یکتاست. بر طبق این تمثیل عقل کل و نفس کلی دو ابزار تکمیل کننده هستند که واسطه و اسباب اجرای امر خداوند شده اند در حالیکه در باورهای فلوطین یونانی نفس کل، معلول عقل کل است و رابطه مستقیم با مبدأ وجود که وی مصمم است تا این رابطه را بگونه ای مطرح نماید که ذره ای از فعال مایشاء بودن خالق کاسته نشود.
عقل آمر و مامور
سنایی به بیان رابطه عقل کل با جهان ماده، که از حیث مراتب وجودی فروتر از نفس کل واقع شده، نیز می پردازد. به عقیده سنایی، عقل کل مالک آفریده هاست و حتی نتایج نفس کلی (عالم ماده) هم از اوست. عقل کل به منزله علت است و این سرای و این فرش در حکم معلول. سبب هر نیک و بد و آنچه در سه زمان گذشته، حال و آینده حادث می شود عقل کل است و در عین حال هر چه از عقل کل سر می زندبه اراده ی خالق یکتایی است که بر همه امور مسلط است. این بیانات اخیر به خوبی معنای سخن دیگر وی را که گفته عقل هم آمر است و هم مامور، معلوم می سازد.
استفاده از معارف بشری به بهترین شکل
مطابق با شعر سناییی، در هرم آفرینش پس از عقل کل، نفس کلی قرار دارد. اساس این ترتیب که وی برای مراتب وجود اعتبار کرده، منطبق است با جهان شناسی یونانی اما آنچه حکیم غزنوی درباره نفس کلی بیان می کند، او را در جایگاهی خاص قرار می دهد؛ حکیمی مسلمان و آزاده که از مجموعه ی علوم و معارف بشری به بهترین شکل بهره برده است.
نفس کلی اولین مخلوق الهی (مخلوق مجرد)
در باور سنایی، نفس کلی اولین مخلوق است. این نظر وی با آن که آغاز آفریده ها را عقل کل ذکر می کند تناقضی ندارد چه در نظر او، عقل کل نتیجه صفت حق و اولین «مبدع» است و نفس کلی اولین مخلوق. با عنایت به تفاوت میان ابداع و خلق، تناقضی نیست میان اینکه عقل کل اولین مبدع باشد و نفس کل اولین مخلوق. به بیان ساده تر، آفرینش عقل کل بلاواسطه و در نتیجه فیض صفت حق است و نفس کل مخلوق با واسطه. بر این اساس است که در آغاز حدیقه، خداوند متعال را «مبدع» عقل کل می شمارد و «باعث» نفس کلی؛ یکی اولین مبدع است و دیگری اولین مخلوق.
وی، همچنین به معرفی اجمالی این اولین مخلوق می پردازد. در شعر سنایی، نفس کلی سرشتی از نور دارد و جسم و قسم واحد (که از ویژگی های عالم ماده است) در او راه ندارد و از جوهر و عرض (لوازم عالم ماده) به دور است. از این بیانات، این قدر معلوم می گردد که نفس کلی مخلوقی مجرد است.
کارکرد نفس کلی در جهان آفرینش
سنایی در خصوص کارکرد نفس کلی در مجموعه آفرینش، نظر گاهی دو گانه دارد. در مواردی به موضع حکمای یونانی نزدیک شده و عقاید آنها را (با نظر تایید) نقل می نماید و گاهی هم نگاهی مبتکرانه و در عین حال عرفانی به کارکرد نفس کلی در مجموعه آفرینش دارد. برای مثال، آنجا که می گوید نفس کلی، آینه ای دو روی است که رویی به عقل کل دارد و رویی به عالم ماده و از طریق همین آینه است که انوار عقل کل (که لازمه ی حیات جهان ماده است) به عالم شهادت منعکس می شود، در واقع، نفس کلی را به عنوان واسطه فیض رسانی عقل کل به عالم ماده معرفی کرده است. با عنایت به اینکه یک چنین نگرشی به نفس کلی دقیقا در گفتارهای فلوطین یونانی هم آمده است، می توان گفت سنایی در این مورد به موضع حکمای یونانی تقرب جسته است. همچنین اینکه می گوید نفس کلی حجت خدا در جهان ماده است و کار رهبری و هدایت جهان ماده را بسوی مبدأ یگانه بر عهده دارد، باز، آنقدر به موضع فلوطین نزدیک شده که اگر وی را ناقل باورهای فلوطین بدانیم، سخنی ناصواب نخواهد بود.
در ادامه این نوشتار و در بخش دوم از بررسی جهان شناسی حکیم سنایی غزنوی به مطالبی چون رنگ و روی عرفانی کلام سنایی درباره نفس کلی، جهان ماده در کلام سنایی، سیر صعودی جهان مادی، تأثیرپذیری سنایی از فلوطین یونانی، تأثیر اجرام آسمانی بر زندگی آدمی و... خواهیم پرداخت.
منـابـع
سیدمهدی زرقانی- افق های شعر و اندیشه سنایی- نشر روزگار- 1378
عبدالحسین زرین کوب- ارزش میراث صوفیه- امیرکبیر- چاپ چهارم- 1356
محمدرضا شفیعی کدکنی- تازیانه های سلوک- آگاه چاپ اول- 1372
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها