عذاب های مخصوص
فارسی 3592 نمایش |عذاب شیطان و انسان های متکبر
در تفسیر علی بن ابراهیم، از حضرت صادق (ع) آورده است: در آتش دوزخ، آتش دیگری است که اهل دوزخ از آن پناه می برند و آن آتش فقط برای شخص متکبر و صاحب جبروت و معاند آفریده شده است، و نیز برای شیطان عنود و لجوج و متجاوز، و از برای هر متکبری که به روز حساب ایمان نیاورده است، و از برای هر کس که دشمن آل محمد (ع) باشد.
و آنکه در روز قیامت عذابش از همه سهل تر و سبکتر است کسی است که او را در آتشی کم عمق «ضحضاح من نار» قرار داده اند، و او دو کفش از آتش دارد که دو بند آن کفش ها از آتش است، بطوریکه از شدت آتش آن کفش ها و آن بند کفش ها، دماغ و مغزش همچون دیگ مسی جوش می زند. او در میان آتش، عذاب کسی را از عذاب خود شدیدتر نمی بیند؛ در حالیکه هیچکس در میان آتش عذابش از او سبکتر و سهل تر نیست. البته عذاب های سخت و دردآور دوزخ اختصاص به متعدیان و متجاوزان به حقوق ضعفاء و گردنکشان و متکبران و مستکبران دارد که در دنیا فتنه و فساد می کنند، و خونریزی ها می نمایند، و مردم بی پناه و بی گناه را می کشند، و دشت ها و وادیها را از خون پر می کنند، و اگر عمرشان زیاده شود و چند برابر گردد بازهم به همین نهج در روی زمین رفتار می کنند؛ همچنانکه درباره سلاطین جائر، و حکام جابر، و علماء خونه، و نظائر هم دیده می شود که در تعدیات آنها در دنیا مقدار مشخصی نیست بلکه هر چه از دست آنان برآید از ستم و ظلم و تکبر و حق کشی دریغ ندارند.
جهنم مظهر تعدی های دنیوی است
و بنابراین اگر در روایت دیدیم -چنانکه دیدیم- که اگر مثلا از شدت اندوه و اشک، روی چهره جهنمیان جوی جاری می شود و سپس تبدیل به جوی خون می شود، و یا از متعدیان به قدر یک بیابان و دشت، چرک خونین خارج می شود، هیچ جای تعجب نیست، زیرا اینها مکتسبات و دست پرورده های خود آنهاست: «و أن الله لیس بظلـام للعبید؛ و خدا در حق بندگان هرگز ستمکار نیست» (آل عمران/ 182 و انفال/ 51 و حج/ 10). قیامت و جهنم، ظهور و بروز همین نیات و تعدیات دنیوی است؛ هر چه بیشتر، بیشتر. اگر همین نیات فاسده، و أعمال قبیحه، و عقائد باطله را بخواهند در همین زندگی گسترش دهند و بصورت ملکوتی خود بارز و ظاهر سازند، همان جهنم افروخته و دشتهای چرک و خون صدید و ضریع دوزخ خواهد بود.
چاه های جهنم
در عقاب الاعمال از حضرت امام باقر (ع) روایت کرده است که: در جهنم کوهی است که آنرا صعدی نامند، و در صعدی یک بیابانی است که آنرا سقر گویند، و در سقر چاهی است که آنرا هبهب نامند؛ و هر وقت روپوش و در آن چاه را برمیدارند، تمام اهل آتش از شدت حرارت آن ناله و فریاد می زنند؛ و آن منزل مردم جبار و متکبر و زورگو و متعدی است. و در تفسیر علی بن إبراهیم در تفسیر آیه 1 سوره فلق: «قل أعوذ برب الفلق؛ بگو به پروردگار سپیده دم پناه می برم» آورده است که: فلق چاهی است در جهنم که تمام اهل دوزخ از شدت حرارت آن چاه، پناه می برند. این چاه از خدا اجازه خواست که تنفس کند و خداوند به او اجازه داد؛ همینکه تنفس کرد تمام جهنم را آتش زد و در آن چاه، صندوقی است از آتش، و به قدری سوزنده است که اهل آن چاه از شدت حرارت آن صندوق پناه می برند و اسم آن صندوق تابوت است، و در آن تابوت شش نفر از پیشینیان و شش نفر از پسینیان هستند.
تابوت و عذاب حکام جابر
اما آن شش نفر که از پیشینیان هستند: یکی قابیل پسر آدم است که برادر خود را کشت و نمرود است که ابراهیم را در آتش افکند، و فرعون موسی است، و سامری است که گوساله را برای پرستش بنی اسرائیل معین کرد، و آن کسی است که دین موسی را به تهود و یهودیت مبدل کرد، و دیگر آن کسی است که شریعت حضرت عیسی را به تنصر و نصرانیت تبدیل نمود. و اما آن شش نفر که از پسینیان هستند اولی و دومی و سومی و چهارمی است، و دیگر رئیس خوارج است، و آخرین آنها ابن ملجم است: «و من شر غاسق إذا وقب؛ و از شر شب تار، وقتی که هجوم آورد» (فلق/ 3)، یعنی: آنکه در آن چاه می افتد در آنجا غائب می شود
ظهور افکار و خیالات شیطانی به صورت شراره های آتش
آری! چون دل انسان به غیر خدا مشغول شود، پیوسته خاطرات شیطانی بر افکار او هجوم می کنند، و دائما هم و غم لاینقطع به صورتها و شکل های گوناگون بر او حمله ور می شود. و هرچه درجه بعد و دوری از خدا بیشتر باشد این افکار و خیالات شدیدتر، و در قیامت به صورت شراره های آتش بیشتری خواهد بود: «قال علیه السلام: من أصبح و أکبر همه الدنیا، ألزم الله قلبه شغلا لافراغ له منه أبدا، و هما لا ینقطع عنه أبدا، و أملا لا یبلغ منتهاه أبدا، و فقرا لا ینال غناه أبدا؛ و إنه لیس من الله فی شیء؛ حضرت فرمود: کسیکه روزگار خود را بگذراند و مقصد بزرگ او دنیا باشد، پروردگار، دل او را وا می دارد به مشاغل و شواغلی که هیچگاه برای آن فراغتی نخواهد بود، و به هم و اندوهی که هیچگاه منقطع نخواهد شد، و به آرزوئی که هیچگاه به نهایت آن نخواهد رسید، و به فقر و نیازمندی و پریشانی ای که هیچگاه مبدل به غنا و بی نیازی نخواهد شد؛ و چنین کسی از خدا بهره و نصیب ندارد».
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 10- صفحه 326-330
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها