شخصیت و اندیشه های الهیاتی مارتین لینگز (زندگینامه)

فارسی 5918 نمایش |

شخصیت و زندگی مارتین لینگز

مارتین لینگز (Martin Lings) در 24 ژانویه سال 1909 در لنکستر (Lancashire) انگلستان در خانواده ای پروتستان به دنیا آمد. از حدود بیست سالگی مانند اغلب جوانان غربی اعتقاد خود را به مسیحیت از دست داد، ولی بر خلاف ایشان دست از طلب حقیقت برنداشت. پس از اخذ مدرک در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در سال 1932 از دانشگاه آکسفورد، سالی را در لهستان به تدریس گذراند و سپس استاد زبان انگلیسی کهن و میانه در دانشگاه کائوناس (Kaunas) در لیتوانی شد. در سال 1938، پس از سالها مطالعه در ادیان، و در نتیجه آشنایی با آثار رنه گنون و بعضی از مسلمانان الجزایری و مراکشی، شیفته اسلام شد و به این دین گروید. این عده خود از پیروان صوفی و عارف الجزایری شیخ احمد العلوی بودند که در سال 1932 خرقه تهی کرده بود. لینگز نیز طبعا به این فرقه گروید. مارتین لینگز پس از تشرف به اسلام نام خود را به ابوبکر سراج الدین تغییر داد. علاقه ی وی به زبان عربی و فرهنگ اسلامی، او را به مصر کشاند و از سال 1940 در دانشگاه قاهره به تدریس پرداخت. در آنجا اغلب درباره ی شکسپیر تدریس می کرد.
لینگز، پس از دوازده سال اقامت در مصر، در سال 1952، به انگلستان بازگشت و از دانشگاه لندن در رشته زبان عربی درجه دکتری گرفت. از سال 1955 متصدی نسخ قرآنی موزه بریتانیا شد. از سال 1970 تا 1974 مسئول نگهداری کتب خطی و چاپی شرق در همین موزه بود. دکتر لینگز پس از تشرف به اسلام همه اوقات خود را وقف تحقیق در معارف اسلامی و معرفی آنها به جهان غرب کرد. گرایش عمیق او به مباحث عرفانی اسلام و تعلق خاطر به آراء و نظرات مکتب جاودان خرد، سبب شد تا هم خود را مصروف تبیین و معرفی اصول مابعدالطبیعی و عرفانی اسلام به غربیان کند. وی از شاگردان شووان بود و از وی نیز تاثیر بسیاری پذیرفته بود. لینگز که در سراسر جهان اسلام از شهرت برخوردار بود، در طول عمر طولانی خویش و پس از تشرف به اسلام، به ترویج قرائتی صوفیانه- عارفانه از اسلام اهتمام ورزید که در آن بر نوعی نگاه صوفیانه به سنت و ارتباط معنوی میان ادیان الهی، تاکید می شود. مارتین لینگز سراسر عمر خود را صرف معرفی و تحقیق معارف اسلامی به غرب کرد..

آثار لینگز

آثار لینگز عبارتند از:
1- کتاب یقین (آموزه هاى صوفیانه در باب ایمان، حکمت و عرفان، 1952، 1992)
2- عارفى مسلمان در قرن بیستم (1961، 1971، 1973، ،1981 1982 و 1993) این کتاب به زبان هاى مختلفى چون عربى، فرانسه، فارسى و اردو ترجمه شده است. عنوان ترجمه فارسى به قلم روان نصرالله پورجوادى «عارفى از الجزایر» است. این کتاب تأثیر و حس و حال معنوى غریبى دارد.
3- اعتقادات کهن و خرافه هاى مدرن (1964، 1980، 1988 و 1991)
4- شکسپیر در پرتو هنر مقدس (1966)
5- دو جلد کتاب شعر به نام عناصر و نشانه ها (1967 و 1970)
6- تصوف چیست؟ (1975، 1977، 1981 و 1993) این کتاب به فارسى ترجمه شده است.
7- راز شکسپیر (1984)
8- هنر خط و تذهیب قرآن (1976، 1978 و 1987) که به فارسى ترجمه شده است.
9- ساعت یازدهم، بحران معنوى دنیاى مدرن در پرتو سنت و رسالت نبوى (1989)
10- دین در خاورمیانه
11- رمزها و الگوهاى کهن: پژوهشى در معناى وجود (1991).
12- «محمد (ص): زندگى پیامبر اسلام بر اساس کهن ترین منابع» (1983، 1985 و 1991) از معروف ترین کتاب هاى اوست و آن را یکى از بهترین زندگینامه هاى پیامبر (ص) به زبان انگلیسى ارزیابى کرده اند.
13- آخرین کتاب مارتین لینگز Answers to Questions نام دارد که او در آن به پرسش هایى که از وى راجع به اسلام و معنویت به طور کلى شده است پاسخ مى دهد. این کتاب را انتشارات Fons Vitae در سال 2005 در دست انتشار دارد.
14- لینگز همچنین براى دایرة المعارف اسلام و دایرة المعارف بریتانیکا و کتاب دین در خاورمیانه (چاپ دانشگاه کمبریج) و تاریخ ادبیات عرب کمبریج و نیز براى نشریاتى مانند مطالعات مقایسه اى ادیان (Studies in Comparative Religion) و فصلنامه اسلامى (The Islamic Quarterly) مقالات متعددى در تصوف و عرفان اسلامى و شعر و ادبیات عرب به رشته تحریر درآورده است.
او در سال ‪ 1935‬به لیتوانی رفت و در این کشور به تدریس تاریخ آنگلوساکسن و ادبیات قرون وسطی انگلیس مشغول شد. پنج سال بعد به دعوت دوستی که برای تدریس در دانشگاه قاهره در این شهر اقامت داشت، به مصر سفر کرد. مرگ ناگهانی این دوست سبب شد تا ادامه تدریس بر عهده لینگز گذارده شود. در ایام اقامت در قاهره لینگز با آرای "رنه گنون"، نویسنده مسلمان فرانسوی که نگاهی صوفیانه به اسلام و سنت دارد و برخی از کتاب های اصلیش به فارسی نیز ترجمه شده است، آشنا شد و تحت تاثیر این آرا به اسلام گروید. لینگز تا سال ‪1952‬ در مصر اقامت داشت و در این مدت محل اقامت خود را به مکانی برای دیدار و ملاقات کسانی تبدیل کرد که به این نگاه صوفیانه-عرفانی به اسلام و ادیان الهی گرایش دارند. از جمله اقدامات لینگز در این ایام آن بود که هر ساله یکی از نمایش های ویلیام شکسپیر را در مصر بر روی صحنه می آورد و پیام های معنوی آن را برای بینندگان بازگو می کرد.
آشنایی عمیق او با دیدگاه های شکسپیر به تالیف کتاب "راز شکسپیر" (‪ (1984‬منجر شد که در آن رویکردهای معنوی این نویسنده بزرگ انگلیسی توضیح داده شده است. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است. لینگز علاقه داشت تا آخر عمر در مصر بماند، اما با روی کار آمدن "جمال عبدالناصر" و بالا گرفتن روحیه ضد انگلیسی در مصر و کشته شدن برخی از همکاران لینگز در دانشگاه قاهره، دولت مصر همه استادان انگلیسی را از دانشگاه اخراج کرد. در بازگشت به انگلیس، لینگز در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن ثبت نام کرد و پس از اخذ یک لیسانس در رشته زبان عربی، رساله دکترای خود را درباره زندگی یک صوفی الجزایری به نام "احمد العلوی" تحریر کرد. این رساله سپس دستمایه کتابی به نام "یک صوفی قدیس قرن بیستم" شد که دیدگاه های معنوی اسلام با رویکرد "سنت مداری" را از درون این سنت توضیح می دهد. این کتاب که با اقبال زیادی در جهان اسلام روبرو شد، به فارسی نیز ترجمه شده است. لینگز در سال ‪ 1955‬ به کار در موزه بریتانیا مشغول شد و در آنجا وظیفه تهیه فهرست از کتاب ها و دست نوشته های شرقی را عهده دار شد.
در سال های ‪ 1970‬ تا ‪ 1973‬ کتابخانه بریتانیا از او برای تکمیل مجموعه موجود در این کتابخانه در خصوص "خوشنویسی های قرآن مجید" که در مخازن این کتابخانه موجود بود، دعوت کرد. محصول این تحقیق به صورت کتاب "هنر خوشنویسی و تذهیب قرآن" در سال ‪ 1976‬ و همزمان با نمایشگاه جهانی اسلام در لندن، انتشار یافت. از جمله برجسته ترین آثار لینگز "زندگینامه حضرت محمد (ص)" بود بود که به سال ‪ 1983‬انتشار یافت. این کتاب با استفاده از کهن ترین منابع اسلامی درباره زندگی پیامبر اسلام تدوین شده بود. در زمره دیگر آثار ابوبکر سراج الدین می توان به "ساعت یازدهم" (‪ (1987‬که تحقیقی درباره بحران معنویت در جهان جدید است، "باورهای کهن و خرافات جدید" (1965‬) و "صوفی گری چیست؟" ‪1975)‬) اشاره کرد. یکی از آخرین آثار لینگز که علاقه او را به تحقیقات درباره معنا و راز و رمز نمادها و سمبول ها نشان می دهد با عنوان "نماد و نمونه ایده آل: تحقیقی درباره معنای وجود" در سال ‪ 1991‬ انتشار یافت. لینگز تا روزهای آخر عمر، حیات فکری خود را با جدیت دنبال کرد.
10 ‬روز پیش از مرگ در کنفرانسی در لندن، به مناسبت تولد پیامبر اکرم (ص) برای یک جمعیت سه هزار نفری خطابه ایراد کرد و چند ماه قبل از آن به چند کشور اسلامی از جمله مصر، پاکستان و مالزی سفر کرد. مارتین لینگز و استادش رنه گنون در زمره گروهی از محققان مسلمان و غیر مسلمان به شمار می آیند که به قرائتی خاص از سنت های دینی و معنوی در جهان مدرن باور دارند و معتقدند راه نجات انسان معاصر بازگشت به این قرائت است. از جمله دیگر چهره های سرشناس این رویکرد می توان به دکتر سید حسین نصر، گای ایتن، فریتس شوان، و بورکهارت اشاره کرد. منتقدان این رهیافت خاص بر این باورند که در عین آنکه نکات در خور توجهی در آموزه های این رهیافت وجود دارد، اما بن مایه این دیدگاه نوعی کناره گیری از صحنه های اجتماعی و عملی و عزلت گزینی است. از مارتین لینگز دو کتاب به زبان فارسی منتشر شده است که عبارتند از: عرفان چیست؟ ترجمه دکتر مرضیه شنکایی؛ عارفی از الجزایر ترجمه دکتر نصرالله پورجوادی. "مارتین لینگز"، محقق مسلمان انگلیسی، که با نام اسلامی "ابوبکر سراج الدین" از او یاد می شد در 12 می سال 2005 به سن ‪ 96‬ سالگی در یکی از شهرستانهای کوچک انگلیس دار فانی را وداع گفت. مارتین لینگز درگذشت.

اندیشه های الهیاتی مارتین لینگز

سیر صعودى و تعالى جویى انسان
به اعتقاد مارتین لینگز در گذشته، کوشش هایى براى اختراع وسایلى به منظور بالا بردن بدن در هوا و صعود به آسمان همانند پرواز پرندگان به خرج داده مى شد، اما تا آنجا که مى دانیم فقط امروزه است که پیشرفت هایى در این زمینه حاصل شده و از «فتح فضا» و «سفر به ماه» سخن رفته است. صعود به اورست و صعودهاى مشابه آن نیز با انگیزه هاى مشابهى انجام مى شود. لینگز تصریح مى کند که در این نوع فعالیت ها علاوه بر انگیزه هاى متداول مربوط به کنجکاوى و سرگرمى چه بسا انگیزه اى وجود داشته باشد براى تعالى روح و باز رسیدن به همان حالتى که انسان پیش از هبوط (Fall) داشته است. «یکى از وجوه بارز و مشخص انسان در روزگاران پیشین این بود که اعتقاد داشت علاوه بر طبیعت انسانى، یک طبیعت فوق انسانى (Superhuman) نیز دارد. آدمى همچنان در ژرفاى وجود خویش میل و تمناى فرارفتن از طبیعت انسانیش و حرکتى رو به بالا بر خلاف جریان عادى و مألوف داشت. او مى کوشید پیوند میان نفس (Soul) که انسانى است و قلب (Heart) که الهى است را از نو استقرار بخشد.

خورشید عقل شهودى
لینگز مى نویسد خلقت (Creation) به معناى جدایى از خداوند است و در میان مخلوقات، این انسان است که با برخوردارى از آزادى (Freedom) و اختیار (Free will) مى تواند بالاترین تجلیگاه خالق باشد. ملکوت خداوند هم در درون و باطن است و هم فراسوى عالم طبیعت و مرکز تلاقى این دو، که متمایز از مرکز بدن است همان چیزى است که اکثر ادیان آن را قلب یا دل مى نامند. قلب آدمى جایگاه و اورنگ عقل شهودى (Intellect) است همان که در قرون وسطى Intellectus خوانده مى شد، یعنى قوه اى «خورشید» (Solar) که بر خلاف قواى قمرى (Lunar) عقل عادى (Reason)، حافظه و تخیل که بازتاب هاى متمایزى از عقل شهودى هستند حقایق معنوى و روحانى را مستقیما درک مى کند. به دید لینگز قواى انسانى و الهى انسان در روزگار پیشین در تعادل و هماهنگى با یکدیگر بودند و نفس و روح انسان در همه قوا و فضایلش منعکس کننده اوصاف الهى بود و «بیانگر این حقیقت که انسان بر صورت خداوند آفریده شده است و خلیفه و نماینده او در زمین است.» حقیقتى که در دوره مدرن مورد غفلت یا انکار قرار گرفت.

نقد دنیاى مدرن
نقد دنیاى مدرن یکى از وجوه مشترک اساسى همه سنت گرایان است. لینگز هم در این قاعده مى گنجد اما او چنانکه خود در مقاله راجع به رنه گنون خاطرنشان مى کند، طرد و انکار همه جانبه و نفى یکسره عقل مدرن را نمى پذیرد. اما در عین حال نقدهاى کلانى وارد مى سازد فى المثل در جایى مى نویسد که تفکر غربى طى 400 سال گذشته در سیطره مذهب اصالت بشر یا انسان محورى (humanism) بوده است که به زعم وى محور آن نه «انسان حقیقى» بلکه «انسان همان گونه که ما آن را به صورت عادى مى شناسیم» است، یعنى بالاترین عضو قلمرو حیوانات. لینگز با بیانى تأمل برانگیز مى نویسد اومانیسم یا مذهب اصالت بشر که ادعا داشت بالاترین جایگاه و منزلت را به انسان داده است با نادیده گرفتن و انکار ابعاد فوق انسانى و معنوى بشر عملا اندیشه بسیارى از انسانها را از امکانات نهفته آنان براى سیر صعودى و تعالى به افق هاى برتر وجود تهى کرده است.
به گمان لینگز فلسفه معاصر نیز به مراتب عالى تر هستى، بى علاقه است و اظهار شگفتى مى کند که ممکن است در دوره مدرن، انسانى بخش اعظم زندگى اش را در فعالیت هاى یکسره ضد عقلى عقل به معناى شهودى و تعالى جویانه آن (intellectual) گذرانده باشد و معتقد باشد که چیزى فراتر از نفس انسان وجود ندارد و با این حال «یکى از روشنفکران (intellectual) پیشرو زمان ما» خوانده شود. لینگز بر همین اساس به نقد «اندیشه پیشرفت» در دوره جدید مى پردازد. او این گمان را که انسان جدید به صورت خطى مسیر پیشرفت و ترقى را براى نیل به رهایى و نجات (Redemption) طى مى نماید بى اساس مى شمرد و عقیده دارد که نجات و رستگارى چنان که در قرون وسطى و روزگاران پیشین کاملا بدان اعتقاد داشتند حاصل فضل و عنایت الهى (pure Grace) است.

هدف دین
بنابر نگرش لینگز علت اصلى و اساسى ضعف آدمى از دست رفتن پیوند مستقیمى است که در درون او بین دنیا و آخرت وجود داشت که نتیجه آن فقدان حساسیت و توجه نفس به جاذبه الهى قلب بوده است. در این میان هدف دین، به طور کلى، آن است که همه اجزاى پراکنده وجود آدمى را محوریت بخشد و آنها را حول مرکز وجود جهت دهد. لینگز هنر قدسى یا مقدس (Sacred art) را نیز داراى همین نقش مى داند یعنى معتقد است که هنر قدسى مى تواند قوا و اجزاى پراکنده روان انسان را جهتى نو به سمت مرکز ببخشد و آنها را از تباه شدن در غبار غفلت و بادهاى ضلالت مصون دارد.

تعدد ادیان

اما با کثرت و تعدد ادیان چه باید کرد؟ کثرت گرایى دینى، شمول گرایى، حقانیت انحصارى یا انحصارگرایى، تکامل تدریجى ادیان و نسبت پیشرفت تاریخى میان آنها و فقدان حقانیت همه آنان جزو پاسخ هاى عمده ای هستند که به مسأله کثرت و تعدد ادیان داده شده است. سنت گرایان به ویژه به تأسى از دیدگاه شوآن درباره «وحدت متعالى ادیان» کوشیده اند با غور در سنت هاى دینى مختلف جهان وجوه مشترک اساسى آنها را تبیین و توصیف کنند گرچه در این میان به اسلام توجه ویژه دارند. لینگز هم ضمن نقد و رد «دین سازى هاى جدید» از نقش مهم و اساسى «ادیان بزرگ» یاد مى کند و گرچه ذکر نام این ادیان بزرگ را ضرورى نمى داند اما فى المثل در جایى به صورت مشخص از بودا، عیسى و حضرت محمد به عنوان چهره هاى برجسته دینى یاد مى کند.
نکته جالب توجهى که لینگز در اینجا خاطرنشان مى کند آن است که قدما از وجود ادیان دیگر بى خبر نبودند، اما چون از نور بسیارى که بر آنان مى تابید برخوردار بودند، «نورهاى دیگرى» که از افق هاى (دینى) دیگر به آنان مى رسید مضطربشان نمى ساخت و مشکلى ایجاد نمى کرد اما امروزه چون آن نورهاى راستین مستقیم در میان نیست این افق هاى دیگر لاجرم اضطراب انگیز مى شود و دشوارى هایى پدید مى آورد. لینگز تصریح مى کند که براى برخى از آنان که ایمان به دینشان را از دست داده اند شناخت ادیان دیگر مى تواند راهى براى درک بهتر و بازگشت به دینشان باشد. او معتقد است که ادیان بزرگ گرچه ممکن است در آداب و مناسک بیرونیشان از هم فاصله داشته باشند و متمایز به نظر آیند در هسته هاى عرفانیشان بسیار به هم نزدیک مى شوند و به حقیقت یگانه و واحدى راه مى نمایند.

ایمان، امید و محبت
مارتین لینگز ایمان و امید و محبت را سه حالت متفاوت میل و دلبستگى انسان به عالم دیگر، جهان آخرت مى داند و در این میان براى امید، نقش ویژه اى قائل است. «فضیلت امید بدین معناست که زندگى انسان را سفرى بدانیم که به (حقیقت) نامتناهى و رضایت مندى ابدى مى انجامد بدین شرط که امکاناتى که در توانایى ماست تحقق یابد. بدین غایت نه فقط پس از مرگ بلکه در همین زندگى مى توان دست یافت گرچه در دوره کنونى زندگى بشر، تنها عده اندکى در همین جهان بدان وصول مى یابند.»

جهانشمولى عرفان اسلامى
این که کسانى اصرار مى ورزند که عرفان اسلامى از قید و بند دین آزاد است تا اندازه اى بدین سبب است که تصور مى کنند که جهانشمولى آن در خطر است. اما هرچند با دلمشغولى اینان به این وجه تردیدناپذیر عرفان اسلامى احساس همدلى کنیم، نباید فراموش کرد که خاص بودن، کاملا با جهانشمولى سازگار است، و براى این که این حقیقت اجمالا درک شود، کافى است هنر مقدس را ملاحظه کنیم، که به صورت غیر قابل تفوقى هم خاص است و هم جهانشمول.
 

منـابـع

مارتین لینگز- مقاله جهانشمولى عرفان اسلامى- فصل نامه نقد و نظر- شماره 15

مارتین لینگز- مقاله اصالت عرفان اسلامى- مترجم فروزان راسخى- سایت جاویدان خرد

سایت باشگاه اندیشه- مقاله مارتین لینگز

سایت موسسه گفتگوی ادیان- مقاله مارتین لینگز

تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول- 1380 ش

مارتین لینگز- مقاله مصلح کل- مترجم مجید بریری و مهدی روح نواز- سایت جاویدان خرد

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد