نامه اعمال (کفار و بت پرستان)

فارسی 4204 نمایش |

کفار و بت پرستان و غافلین از خداوند چنین می پندارند که پروردگار بر منویات و رازهاى آنان و همچنین بر سخنان و گفتار آهسته آنان به یکدیگر احاطه و آگهى ندارد و بر خاطرات قلبى و منویات و راز دل آنان و همچنین بر سخنان پنهانى که به یکدیگر القاء می نمایند پروردگار غافل از آنها است اما آنها سخت در اشتباهند و اینگونه نیست بلکه فرشتگان مقرب که مأمور ضبط رفتار و گفتار آنان هستند نزد آنان حضور دارند و پیوسته اعمال قلبى و خاطرات آنان و هم چنین گفتار و اعمال آنان را ضبط می نمایند و در دفاترى که براى هر یک جداگانه آماده شده می نویسند: «أم یحسبون أنا لا نسمع سرهم و نجوئهم بلى و رسلنا لدیهم یکتبون؛ آیا آنان گمان مى کنند که ما رازشان و سخنان در گوشى آنان را نمى شنویم؟ چرا مى شنویم و فرستادگان ما [که فرشتگان نویسنده اعمالند] نزد آنان حاضرند [و اعمالشان و رازهایشان را] مى نویسند.» (زخرف/ 80) "سر" به معنى مطلبى است که انسان در دل پنهان مى کند، و یا تنها با دوستان رازدارش مطرح مى سازد، و "نجوى" به معنى سخنان در گوشى است. آرى خداوند نه تنها سخنان آهسته آنها را که در مجالس مخفى و یا در گوشى مى گویند مى شنود، بلکه از حدیث نفس و گفتگویى که در دل با خویشتن دارند نیز آگاه است، چرا که پنهان و آشکار براى او تفاوتى ندارد، فرشتگانى که مامور ثبت اعمال و گفتار انسانها هستند نیز پیوسته این سخنان را در نامه اعمالشان ثبت مى کنند، هر چند بدون آن نیز حقایق روشن است، تا در دنیا و آخرت کیفر اعمال و گفتار و توطئه هاى خود را ببینند.
امام صادق (ع) ذیل این آیه می فرماید: «فلان و فلان و فلان و ابوعبیده جراح و عبدالرحمان بن عوف و سالم غلام ابوحذیفه و مغیرة بن شعبه در میان خود نامه ای نوشته، عهد و میثاق بستند که چون محمد (ص) درگذرد نگذارند خلافت در بنی هاشم برقرار بماند.» غافل از این که آنچه به عمل آوردند را خداوند ثبت و ضبط کرده و روزی در معرض دیدگان عالمیان خواهد گذاشت. در کشف الاسرار آمده است که: «این آیه براى ربیعه و صفوان بن امیه و حبیب بن عمرو ثقفى نازل شد که به در کعبه نشسته بودند و راز می گفتند. حبیب گفت: "محمد ادعا دارد که راز مردم را می داند ممکن است این سخن ما را بداند." ربیعه گفت: "شاید پاره اى را بداند نه همه را." صفوان گفت: "یک کلمه را هم نداند، و اگر بتواند چیزى بداند همه را خواهد دانست." این آیه براى آن گفتگو آمد.»
در جاى دیگر مى فرماید: «و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب إلیه من حبل الورید؛ همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه مى کند، مى دانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم.» (ق/ 16) «إذ یتلقى المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید؛ [یاد کن] دو فرشته اى را که همواره از ناحیه خیر و از ناحیه شر، ملازم انسان هستند و همه اعمالش را دریافت کرده و ضبط مى کنند. هیچ سخنى را به زبان نمى گوید جز اینکه نزد آن [براى نوشتن و حفظش] نگهبانى آماده است.» (ق/ 18) و در نامه عمل ثبت است «و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ و مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته است مگر آنکه آن را به حساب آورده؟!» (کهف/ 47)
به نظر علامه طباطبایی از ظاهر آیات قرآن کریم چنین به دست می آید که در قیامت سه کتاب وجود دارد. الف: کتابی که مربوط به همه انسان هاست؛ چنان که آیه «و وضع الکتاب؛ و كارنامه [عمل شما در ميان] نهاده مى ‏شود.» (کهف/ 49) بر آن دلالت دارد. ب: دوم کتابی که کردار هر امت در آن ثبت می شود: «کل أمة تدعی إلی کتبها؛ هر امتی به نامه ی اعمالش خوانده می شود.» (جاثیه/ 28) ج: سوم کتابی که ویژه هر انسان است: «و کل إنسن ألزمنه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیمة کتبا یلقیه منشورا؛ و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته ‏ايم و روز قيامت براى او نامه ‏اى كه آن را گشاده مى ‏بيند بيرون مى‏ آوريم.» (إسراء/ 13)

تذکر:
این معنا در صورتی است که ناظر به تحلیل و قرار گرفتن جمیع در برابر جمیع نباشد؛ یعنی جمیع کتاب ها برای جمیع آحاد یا جمیع کتاب های امم برای جمیع امت؛ زیرا بنابر احتمال اول کتاب سوم خواهد بود و بنابر احتمال دوم کتاب دوم خواهد بود و به هر تقدیر، کتاب جداگانه نخواهد بود. البته ثبوتا چنین کتابی امکان دارد. سر تصحیح کتاب آن است که کارهای انسان دارای جهات متعدد است؛ چنان که کارهای او نیز یک سنخ نیست. آن چه به احوال شخصی او برمی گردد. کتاب فردی و آنچه به مسائل اجتماعی و سیاسی و... برمی گردد در کتاب ملی و اجتماعی و آن چه به مسائل بین المللی و جهانی برمی گردد در کتاب جهانی مضبوط می شود.
بنابراین، ممکن است کردار انسان در سه نسخه ضبط شده باشد: دفتر شخصی، دفتر گروهی و دفتر کل. بر این اساس، هیچ جای اشتباه یا انکار نیست؛ چنان که امام صادق (ع) می فرماید: «إذا کان یوم القیامة دفع للإنسان کتابه ثم قیل له إقرءه، قلت ما فیه؟ فقال: إنه یذکره فما من لحظة و لا کلمة و لا نقل قدم و لا شى ی فعله إلا ذکره. کأنه فعله تلک الساعة، و لذلک قالوا: "یا ویلتنا مال هذا الکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها"؛ هنگامی که قیامت برپا گردد نامه کردار انسان به او داده و گفته می شود: بخوان. راوی گوید: از امام پرسیدم آیا مخاطب و مأمور آن چه را در کتاب است می داند؟ فرمود: همه را می شناسد و به خاطر می آورد؛ هر چشم بر هم زدنی، کلمه ای، جا به جا کردن قدمی و هر کاری انجام داده چنان به خاطر می آورد که گویی همان لحظه انجام داده است. از این رو با همه شگفتی می گویند: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست مگر آن که آن را برشمرده است.»
پس از آن که خدا کبریاء و بزرگ خویشتنى آنها را با بیم دادنشان به آتش دوزخ مقهور کرد، و ذلت و خوارى آنها را مصور ساخت، و درخواستهایشان را حتى با مرگ بخشیدن بدانها براى رهایى از عذاب دوزخ رد کرد. و پس از آن که این امر به انکار حق کشید و خدا آنها را تهدید کرد که ستیزه آنان برایشان هیچ سودى ندارد و ما را آگاه کرد که ناخوشایند شمردن حق حالتى است عمومى و بر ما واجب است که این احساس را در نفس خود با ترس از سرانجام کفر نسبت به حق درمان کنیم... گویم، پس از آن که پروردگار ما تمام این موانع را که بشر را از ایمان آوردن به حق جدا مى کند ساقط کرد و درهم شکست به درهم شکستن توجیه وخود فریبى پرداخت که کافران به سایه آن پناه مى برند، و مى پندارند مى توانند با نفاق و دورویى کفر خود را از خدا پوشیده و پنهان دارند.
فرستادگان خدا نه تنها اعمال آنها بر آنان مى نویسند، بلکه (نزد) آنها و همراه آنها حاضرند.
در روایات آمده است که: فرشتگان نویسنده در زنخ انسان نشسته اند و آدمى کلمه اى را به لفظ نمى آورد مگر آن که دو مراقب شدید بر او گماشته اند (که گفتارش را مى نویسند). براى آن که ریشه هاى نفاق و دورویى را از وجود خویش برکنیم چیزى بهتر از آن نیست که از علم خدا به راز و نجواى خود آگاه باشیم و آن را همواره احساس کنیم. در دعا آمده است: «اى خداى من و اى سرور من! از درگاه تو درخواست مى کنم به قدرتى که مقدر کرده اى، و به حکمى که به استوارى رانده و حتمى کرده اى، و کسانى را براى اجراى آن گماشته اى، که در این شب، و در این ساعت، بر من ببخشایى هر آن جرمى که مرتکب شده ام و هر آن گناهى که کرده ام و هر آن زشتکارى را که پنهان داشته ام، و هر آن نادانیى را که انجام داده ام، پوشیده گذاشته یا آشکار ساخته ام، نهان کرده یا عیان نموده ام، و هر آن کار بدى که فرموده اى آن دو نویسنده گرامى ثبت کنند، دو تنى که ایشان را گماشته اى تا آنچه از من صادر شود ضبط کنند و آنها را همراه اندامهاى من گواهانى بر من قرار داده اى، و تو خود از فراسوى آنها مراقب من و گواه من بر چیزهایى بوده اى که حتى بر آنان نیز پوشیده مانده و من به رحمت تو آنها را پنهان کرده و به فضل تو آنها را پوشانده ام.»
بر گمانشان نشنویم اقوالشان *** یا چو می گفتند پنهان و عیان
می شنیدیم آرى آن را هم ملک *** می نوشتند آن سخنها یک به یک
آرى دو اسم از اسماء الله یکى سمیع و دیگرى بصیر است بعضى گفته اند بازگشت این دو اسم شریف به همان علم ازلى او است که به اعتبار آنکه علم به مبصرات و علم به مسموعات دارد خود را سمیع و بصیر نامیده اگر چه چنین است لکن چنانچه در صفحات جلو اشاره نمودیم شاید براى این دو اسم شریف خصوصیات زائدى هم باشد که بخواهد به بشر بفهماند که همین طورى که نزد شما آنچه را که به چشم می بینید و به گوش می شنوید به طور مشاهده و عیان است همین طور علم حق تعالى به تمام موجودات به طور مشاهده حضورى و عیان است و تمام ممکنات ناشى و پدید گردیده از قدرت مطلقه و علم حضورى و در احاطه علمیه اویند که علم او به تمام آنها احاطه نموده (لا یعزب عن علمه مثقال ذرة فى السماء و الارض).

منـابـع

شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد 7 صفحه 488

ابوالفضل رشیدالدین میبدی- کشف الأسرار- جلد 9 صفحه 85

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏21 صفحه 125

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏12 صفحه 527

عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏12 صفحه 60

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏13 صفحه 50

حاج میرزا حسن اصفهانی- تفسیر صفی- صفحه 684

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 425

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد