توجیه مادی تجسم عمل
فارسی 2722 نمایش |ممکن است که تجسم عمل را در چهارچوب قوانین و علوم مادی طی دو نکته تفسیر و توجیه کرد؛ لیکن این توجیه مردود است. اکنون نکاتی را که می تواند مبنای توجیه مادی تجسم عمل باشد، مورد بررسی قرار داده و به نقد آن می پردازیم:
نکته یکم؛ امروزه ثابت شده که هیچ چیز نابود نمی شود؛ حتی اعمال انسان که به صورت انرژی های مختلفی ظاهر می گردد، در جهان از بین نمی رود. برای نمونه، هنگام سخن گفتن، صدا که امواج خاص صوتی است، در فضای اطراف پراکنده می شود و به مولکول های مواج هوا و دیوارهای اطراف و بدن اصابت می کند و به انرژی دیگری تبدیل می شود و نیز احتمال دارد که این انرژی جدید، به دفعات، به اشکال دیگری تغییر شکل دهد، ولی هیچ گاه نابود نمی گردد. حرکات دست و پای انسان نیز نوعی انرژی است که این انرژی مکانیکی نیز هرگز نابود نمی شود؛ هرچند که احتمال دارد این انرژی مکانیکی به انرژی حرارتی یا انرژی دیگری تبدیل گردد. بنابراین، هم مواد طبیعت و هم انرژی های موجود آن ثابت و پایدار است.
نکته ی دوم؛ مطالعات دانشمندان و آزمایش های آنان به گونه ای قطعی ثابت کرده است که میان ماده و انرژی رابطه ی نزدیکی است و در حقیقت، ماده و نیرو، هر دو مظهر یک حقیقت هستند و ماده همان نیروی متراکم و فشرده است که قابلیت گسترش دارد و نیرو همان ماده ی گسترده شده است. از این مطلب، روشن می شود که هر یک از ماده و نیرو در شرایط معینی می تواند تبدیل به دیگری شود. اعمال و گفتار انسان که انرژی های مختلف است، هرگز محو و نابود نمی شود؛ بلکه می تواند بار دیگر به فرمان پروردگار جمع آوری شده و به صورت جسمی درآید؛ البته هر عمل، جسمی متناسب با ویژگی های خود خواهد شد؛ یعنی نیروهایی که در راه اصلاح و خدمت و درستی و تقوا به کار گرفته شده اند، به صورت زیبایی متناسب با آن درخواهد آمد و نیروهایی که در راه جور و ستم و زشتی و فساد به کار رفته اند، به صورتی زشت و ناپسند و تنفرآمیز مجسم می گردند. آنچه گذشت، نهایت چیزی است که می توان برای توجیه مادی تجسم عمل ارائه کرد و اکنون نقد این توجیه را از نظر می گذرانیم.
نقد توجیه مادی تجسم عمل
آنچه در دانش فیزیک مسلم تلقی شده اولا، اصلی موضوعی و از پیش فرض های تجربی است و هر اصل موضوعی نیازمند یک اصل متعارف است. ثانیا، بر فرض که از اصول و علوم متعارف باشد، آنچه را مشخص می کند شاکله و بدنه ی کار است و بدنه ی کار بین خوب و بد، صالح و طالح مشترک است؛ مثلا پول دادن به دیگران یک حرکت مشترک است بین این که به قصد قرض الحسنه، یا به نیت ربا یا هبه باشد. این عناوین وجود خارجی و مادی ندارد. آنچه در خارج است متن حرکت است؛ چنان که نگاه کردن به نامحرم حرکتی است فیزیکی که ممکن است به قصد لذت حرام باشد یا بدون قصد لذت. نیز برخاستن هنگام ورود شخص، امکان دارد به قصد احترام باشد یا به عزم توهین. همه ی این حرکت ها همانند است و تمایز آن ها توجیه مادی ندارد، بلکه محور اطاعت و عصیان بودن همان نیت هاست که به عمل عنوان و بها می دهد. ثالثا، سخن در تجسم عمل منحصر به اعمال جوارحی نیست تا بر توجیه آن محمل مادی بسازیم، بلکه آراء و عقاید نیز در باب تجسم عمل داخل است و منظور از عمل در این باب تنها عمل فیزیکی دست، پا، چشم، گوش و زبان نیست. از این رو در روایات آمده است: «إن الله یحشر الناس علی نیاتهم یوم القیامة؛ خداوند مردم را در روز قیامت طبق نیت هایشان محشور می کند»، «و لکل امریء مانوی؛ در حقیقت برای هر انسانی همان چیزی است که در نیت دارد». پس هر کس طبق نیت خود محشور می شود. بنابراین، همان طور که ادراک های کلی و دست آوردهای عقل نظری مجرد است و توجیه مادی ندارد همان گونه دست آوردهای عقل عملی چون نیت و خلوص نیز مجرد است و قابل توجیه مادی نیست.
ای بـرادر تو همـان اندیشه ای *** مابقـی تو استخوان و ریشـه ای
گر گل است اندیشه ی تو گلشنـی *** ور بود خاری تـو هیمه ی گلخنـی
از این رو قرآن می فرماید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو أن بینها وبینه أمدا بعیدا؛ روزی فرا می رسد که انسان هر کار خیری انجام داده آن را در برابر خود حاضر می بیند و هر کار بدی که کرده، دوست دارد که کاش میان او و آن عمل بد به مسافتی دور جدایی می بود» (آل عمران/ 30)؛ یعنی خود آن کار خیر و عمل بد و همان عنوان که به عمل داده شده می بیند، نه مصادیق و مواد خام آن را. بدیهی است خیر و شر دو مفهوم است، نه ماهیت که در خارج فرد ذاتی داشته باشد، گرچه مصداق دارد. البته خیر دارای مصداق ذاتی است و شر دارای مصداق عرضی؛ چون شر بالذات وجود ندارد.
مرحوم کلینی (ره) نقل می کند: گاهی در هنگام مرگ فرشته ای به صورت لطف و احسان ظهور می کند و در تمام حالات با انسان همراه است و او را در احوال قبر و قیامت بشارت به کرامت و رضوان الهی می دهد. از او سؤال می کند خدا تو را رحمت کند تو کیستی؟ می گوید: من همان سروری هستم که تو در قلب برادر مؤمنت مثلا درباره ی حل مشکل او ایجاد کردی. در حدیث دیگر نیز آمده است: روح عمل به صورت خاص در می آید (نه بدنه و حرکت) مثل نماز، زکات، روزه، حج و عمره، نیکوکاری و به ویژه زیباترین آن ها ولایت آل محمد (ص). غرض آن که، توجیه مادی گرچه زمینه را برای پذیرش وحدت جزا و عمل فراهم می کند و استبعاد عینیت پاداش و کیفر را با عمل کم می کند، لیکن حل نهایی مطلب و معضل را بر عهده ندارد.
شبهه فخر رازی و پاسخ آن
فخر رازی می گوید: چون عمل انسان عرض است و عرض فانی می شود نمی تواند در آخرت به صورت جسم درآید و جوهر گردد. بنابراین، مراد از وجدان عمل: «یوم تجد کل نفس ما عملت» جزای عمل است یا مقصود، یافتن نامه و صحیفه عمل است؛ یعنی: «یوم یجد کل نفس صحیفة أعمالها». پاسخ آن است که، آنچه در خارج واقع می شود عمل معنون به عنوان خاص نیست، بلکه یک سلسله حرکاتی است که از بین می رود. عمل همان عنوان اعتباری است که با روح عامل ارتباط دارد؛ مثلا نماز دارای حرکاتی است که از بین می رود، ولی آنچه به عنوان عمل شناخته می شود همان اثری است که در جان انسان نمازگزار برجا می ماند. از این رو در قبر به گونه ای نورانی ظاهر می شود؛ زیرا از نیت و اراده ی روح برخاسته و از نوعی ثبات درونی برخوردار است.
خلاصه آن که، اعمال فقهی و حقوقی از سنخ اعتباریاتی است که وجود عینی ندارد تا در محدوده ی بحث های بود و نبود حکمت و کلام واقع شود و به جوهر و عرض متصف گردد، بلکه از سنخ عناوین اعتباری باید و نباید است که هرگز در تحت مقولات ده گانه و مانند آن مندرج نشده نه جوهر است و نه عرض. و عرض انگاری اعمال فقهی و حقوقی از باب خلط تکوین و اعتبار است که در مواردی آثار چنین اختلاط نامیمون مشهود است. البته امور اعتباری و عناوین معتبر در اخلاق، فقه و حقوق محفوف به دو امر تکوینی و حقیقی است؛ زیرا از یک سو تکیه گاه حقیقی و تکوینی دارد که از آن جا نشأت می گیرد و خاستگاه واقعی دارد که از آن منشأ پدید می آید و از سوی دیگر آثار حقیقی و تکوینی دارد که در روح انسان عامل و متصف و متخلق پدید می آید و در معاد که ظرف ظهور همه حقایق و بروز همه امور تکوینی است متبلور می شود. بحث درباره ی مبدأ تکوینی اخلاق، فقه و حقوق از رسالت این گفتار و نوشتار خارج است و بحث درباره ی آثار تکوینی و حقیقی عناوین اعتباری یاد شده در ثنایای این اثر مطرح و مشهود خواهد بود.
علامه مجلسی (ره) می نویسد: این نوع شبهه ها به سفسطه نزدیک است و تخلل مرگ و زنده شدن نباید سبب این گونه شبهات گردد.
منـابـع
جوادی آملی- تفسیر موضوعی- ج 5 صفحه 88
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها