بهره آثار سعدی از قرآن و روایات

فارسی 4355 نمایش |

فتنه ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر *** قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر...
بی تو گر در جنت ام، ناخوش شراب سلسبیل *** با تو گر در دوزخم، خرم هوای زمهریر
در ابیات بالا تعبیرات سلسبیل و زمهریر را از آیات قرآنی اقتباس کرده است: «متکئین فیها علی الارائک لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا*...* و یسقون فیها کأسا کان مزاجها زنجبیلا* عینا فیها تسمی سلسبیلا؛ (بندگان خدا) در آنجا (بهشت) بر تختها تکیه زنند، در آنجا نه گرمی آفتاب بینند و نه سرمای سرد*...* و نوشانند آنان را در آنجا جامی که آمیخته با زنجبیل باشد* از چشمه هایی -در آنجا- که سلسبیل نامند» (دهر/ 13-18).
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را *** پروردگار خلق و خداوند کبریا
دادار غیب دان و نگهدار آسمان *** رزاق بنده پرور و خلاق رهنما
سبحان من یمیت و یحیی و لا اله *** الا هو الذی خلق الارض و السما
گر جمله را عذاب کنی یا عطا دهی *** کس را مجال آن نه که آن چون و این چرا
در کمترین صنع تو مدهوش مانده ایم *** ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا
ابیات فوق حل آیات زیر است: «لا اله الا هو یحیی و یمیت فآمنوا بالله و رسوله؛ معبودی جز او نیست، زنده می کند و می میراند پس به خدا و فرستاده او ایمان آورید» (اعراف/ 158). و «خلق السماوات و الارض بالحق تعالی عما یشرکون؛ آسمانها و زمین را به حق آفرید برتر است آز آنکه شریکی داشته باشد» (نحل/ 3).
عیب آنان مکن که پیش ملوک *** پشت خم می کنند و بالا راست
هرکه را بر سماط بنشستی *** واجب آمد به خدمتش برخاست
چو مکافات فضل نتوان کرد *** عذر بیچارگان بباید خواست
که به احتمال زیاد تلمیحی است به سخن معروف حضرت امیر مؤمنان علی (ع): «لا تجتمع ولیمه و عزیمه؛ ولیمه خوردن و داوری درست کردن با هم گرد نمی آیند» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه).
یکی از بخت کامران بینی *** دیگری تنگ عیش و کوته دست
آن در آن چاه خویشتن نفتاد *** وین بر این تخت خویشتن ننشست
تاج دولت خدای می بخشد *** هر که را این مقام و رتبت هست...
که تلمیح است به آیه: «و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر؛ هر که را تو خواهی عزیز می گردانی و هر که را تو خواهی خوار می گردانی. نیکویی به دست تو است و بی گمان تو بر همه چیزی توانایی» (آل عمران/ 25). و حدیث «السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه؛ نیکبخت کسی است که در شکم مادرش نیکبخت آفریده شده باشد و شور بخت آنکه در شکم مادرش بدبخت آفریده شده باشد».
امید عافیت آنگه بود موافق عقل *** که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
بپرس هر چه ندانی که ذل پرسیدن *** دلیل راه تو باشد به عز دانایی
که تلمیح است به آیه 43 سوره نحل: «وما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛ و پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی که به سوی آنها وحی کردیم: بپرسید اهل دانش را، اگر نمی دانید». و مقصود از «اهل الذکر» یا اهل متاب یهود و نصاری است و یا عموما کسانی که به اخبار امت های گذشته دانا هستند از مؤمن و کافر؛ و مفسران شیعه می گویند که «اهل الذکر» امامان شیعه هستند، و آنچه مسلمانان نمی دانند باید از ایشان بپرسند.
سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است صحیح *** نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم
دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت *** وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم
که تلمیح به این خبر است از حضرت علی (ع) که گفته است: «لیس بلد باحق بک من بلد؛ خیر البلاد ما حملک؛ هیچ شهری برای تو از شهر دیگر سزاوارتر نیست؛ بهترین شهرها شهری است که تو را بر کشد و زندگانی و گذران معیشت تو را احتمال کند» (شرح نهج البلاغه، ج 18 ص 189)  این قطعه لطیف از جمال الدین اصفهانی نیز اقتباسی از سخن مولی امیر مؤمنان است.
چند گویی مرا که مذموم است *** هر که او ذم زاد بوم کند
آنکه از اصفهان بود محروم *** می تواند که ذم روم کند؟!)
و نیز این کلام از آن بزرگوار که می گوید: «الغنی فی الغربه وطن و الفقر فی الوطن غربه؛ بی نیازی در غربت وطن است و نیازمندی در میهن غربت» (شرح نهج البلاغه).
بنی آدم اعضای یک پیکرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار *** دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی *** نشاید که نامت نهند آدمی
که تلمیح است (اما تلمیح نزدیک به ترجمه) به این حدیث شریف که پیامبر اکرم (ص) می گوید: «مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم کمثل الجسد اذ اشتکی بعضه تداعی سایره بالسهر و الحمی؛ مثل مؤمنان در دوستی ایشان با یکدیگر و رحمت ایشان بر همدیگر مانند مثل تن است که چون بعضی از آنها بنالد و رنجور شود جمله را دعوت کند و بخواند بر بیخوابی و تب».
به نام خداوند جان آفرین *** حکیم سخن در زبان آفرین...
نه ادراک در کنه ذاتش رسید *** نه فکرت به غور صفاتش رسید
توان در بلاغت به سحبان رسید *** نه در کنه بیچون سبحان رسید
که خاصان در این ره فرس رانده اند *** به لا احصی ازتک فرو مانده اند
که یادآور آیه: «سبحان الله عما یصفون؛ خدا منزه است از آنچه در وصف مى ‏آورند» (صافات/ 159) و احادیث زیر است: «ما عرفناک حق معرفتک؛ ترا چنانکه حق شناخت تو است نشناختیم»، «لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک؛ برای تو ثنایی نمی توانم گفت جز آنچه خود تو بر خودت ثنا گفته ای».
اگر خدای نباشد ز بنده ای خشنود *** شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
قضای کن فیکون است حکم بار خدای *** بدین سخن سخنی در نمی توان افزود
نه زنگ عاریتی بود بر دل فرعون *** که صیقل ید بیضا سیاهش نزدود
بخواند و راه ندادش کجا رود بدبخت؟ *** ببست دیده مسکین و دیدنش فرمود
نصیب دوزخ اگر طلق بر خود انداید *** چنان دراو جهد آتش که چوب نفط اندود
قلم به طالع میمون و بخت بد رفته است *** اگر تو خشمگینی ای پسر و گر خشنود
گنه نبود و عبادت نبود و بر سر خلق *** نبشته بود که این ناجی است و آن مأخوذ
مقدر است که از هر کسی چه فعل آید *** درخت مقل نه آلو دهد نه شفتالود
که اشاره است به حدود 11 آیه که یکی این است: «یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن؛ در آن روز شفاعت سودی ندهد مگر کسی که خدا برای او اذن دهد» (طه/ 109)، «من یهد الله فهو المهتد و من یضلل فلن تجد له ولیا مرشدا؛ هر کس را خدا هدایت کرد، هدایت یافته است و هر کس را گمراه کرد او را یاور راهنمایی نیابی» (کهف/ 17).

منـابـع

دکتر علی اصغر حلبی- تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی- انتشارات اساطیر 1374

امام محمد غزالی- احیاءالعلوم

ابوالفتح رازی- تفسیر روض الجنان و روح الجنان

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد