محمد بن اسحاق مدنی

فارسی 17437 نمایش |

زندگینامه

«ابوعبدالله یا ابوبکر محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار مطلبى مدنى» مشهور به «ابن اسحاق»، محدث و اولین سیره نویسى بود که تاریخ زندگى پیامبر اکرم (ص) را نگارش کرد.
ابن اسحاق در سال 80 ه.ق در مدینه متولد شد، اما برخى از محققان معاصر نظر داده اند که او در حدود سال 85 ه.ق متولد شده است. از خصوصیات ظاهری او که منابع به آن تصریح دارند، اینکه وی احول (لوچ) بوده است، و بارها از او با این لقب یاد کرده اند. جد او، یسار بن خیار یا یسار بن کوتان (کوثان) از مسیحیانى بود که در نقیره (روستایى در حوالى عین التمر) زندانى بود. خالد بن ولید پس از گشودن این قلعه در 12ه.ق علاوه بر زنان و کودکان آنجا، 40 پسر را نیز که توسط اهالى نقیره به گروگان گرفته شده و در کلیسا محبوس بودند، به اسارت گرفت. از جمله این 40 تن، یسار، جد محمدبن اسحاق، بود که پس از ورود به مدینه مولای قیس بن مخرمه شد.
یسار سه پسر داشت: اسحاق، موسى و عبدالرحمن، که هر سه از محدثان و راویان حدیث بودند. اسحاق با دختر صبیح، یکى از موالى حویطب بن عبدالعزی، ازدواج کرد. حاصل این زناشویى سه پسر به نامهای محمد، ابوبکر و عمر بود. هر سه فرزند او به پدر تأسى کردند و از جمله طالبان حدیث شدند که احادیث زیادی از آنان روایت شده است.

تحصیل علم

محمد بن اسحاق دوران کودکى و نوجوانى را در مدینه گذراند. ابتدا نزد پدر و عموهایش، موسى بن یسار و عبدالرحمان بن یسار و آنگاه نزد عالمان دیگر به کسب دانش پرداخت. او در مدینه مانند بیشتر طالبان علم در آن دوره، و به ویژه موالى، به کسب علوم متداول زمان پرداخت. شوق موالى برای فراگرفتن دانشها از دیگران بیشتر بود، زیرا آنان از جوامعى بودند که در آنها کتابت و دانش بیشتر از جامعه عرب رواج داشت، و به علاوه موالى از نظر جایگاه اجتماعى در طبقات پایین تر بودند و بهترین چیزی که مى توانست مرتبه اجتماعى آنان را بالا ببرد و این نقص را جبران کند، وصول به مقامات علمى خاصه دانش دین و فقه و حدیث بود.
کسان دیگری که ابن اسحاق پیش از همه نزد آنان به تحصیل پرداخت، ابوسلمه بن عبدالرحمان و سالم بن عبدالله بودند. اساتید دیگر او عاصم بن عمر بن قتاده، یزید بن رومان، محمد بن ابراهیم، قاسم بن محمد، نافع مولى ابن عمر، و به ویژه ابن شهاب زهری، عبدالله بن ابوبکر بن محمد مدنى، محمد بن سائب کلبى و بسیاری دیگر بودند که ابن اسحاق از آنها دانشهای معمول را فراگرفت.
ابن شهاب زهری، استاد برجسته ابن اسحاق، چنان مجذوب قدرت علمى او شد که اعلام کرد تا زمانى که این احول (لوچ؛ یعنى ابن اسحاق) در حجاز است، حجاز مرکز علم خواهد بود. همچنین داستانى نقل شده که بر اساس آن، ابن شهاب زهری اجازه داد ابن اسحاق هرگاه که مایل باشد به دیدار او برود. غیر از اساتید یاد شده، محمد بن اسحاق در مدینه در گروه یاران امامان شیعه، امام محمدباقر (ع) و امام جعفرصادق (ع) درآمد و از آنان نقل حدیث کرد. همین روابط سبب شد که گروهى او را شیعه یا دارای گرایش شیعى بدانند.

سفر و تحصیل

ابن اسحاق سرانجام به سبب مشکلاتى که برای او در زادگاهش فراهم گشته بود، به ویژه دشمنی های مالک بن انس و هشام بن عروه در حدود سی سالگى راهى سفر شد. سفر اول او به سوی غرب بود. در سال 115ه.ق به مصر رفت و مدتى در اسکندریه اقامت کرد و در آنجا نزد گروهى از استادان به آموزش فقه و حدیث پرداخت. از اساتید او در آنجا غیر از یزیدبن ابى حبیب مى توان از ثمامه بن شفی، قاسم بن قرمان، عبیداللـه بن ابى جعفر نام برد.
بعد از آن به مصر سفر کرد. اقامت او در مصر ظاهرا مدتی طول نکشید و از آنجا به مدینه برگشت. روابط شخصى او با مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکى، و هشام بن عروه محدث بزرگ، هریک به جهاتى نامطلوب بود. مالک بیش از همه در ایجاد جو نامناسب برای ابن اسحاق تلاش مى کرد. علاوه بر این، ابن اسحاق در مدینه برای تأمین معاش گرفتار تنگدستى و سختى شد. کسى در این هنگام او را به عراق دعوت کرد و او با آنکه داوودبن خالد او را از این کار باز مى داشت، ناگزیر راه سفر در پیش گرفت.
ابتدا به کوفه و جزیره و حیره، سپس به بغداد و پس از مدتى به ری رفت و بیشتر سالهای پختگى و کمال را در این شهرها گذراند و شاگردان زیادی تربیت کرد. بعد از آن به کوفه رفت و در حدود سال 142ه.ق در سلک اطرافیان عباس بن محمد، برادر منصور خلیفه عباسى، که حاکم منطقه جزیره بود، درآمد. از آنجا نزد منصور که در این هنگام در حیره بود، رفت و کتاب مغازی را اولین بار برای او نوشت، هرچند سالها پیش از آن، در اندیشه تدوین آن کتاب بود و منابع و روایات مورد نیاز خود را به ویژه از طریق راویان مدینه و مصر (قبل از رفتن به عراق) تهیه کرده بود.

جایگاه علمى

رجال شناسان در زمینه مقام علمى ابن اسحاق نظرهای گوناگون ابراز کرده اند؛ برخى او را ثقه و مورد اطمینان، و دسته ای او را دروغگو دانسته اند. او حافظه ای قوی داشت. گفته اند در مدینه هرکس پنج حدیث یا بیشتر مى دانست، برای آنکه فراموش نکند، نزد ابن اسحاق به ودیعه مى گذاشت و از او مى خواست آنها را حفظ کند تا اگر خود فراموش کند، کسى آنها را در خاطر داشته باشد. به دلیل همین حافظه قوی، او را «امیرالمحدثین» خوانده اند.
ابن اسحاق، مردی دانشمند بود و در مدینه اولین فردی بوده که علوم زمان خود را تدوین کرده است. او از طبقه سوم محدثانى است که در مدینه احادیث و روایات مربوط به تاریخ و مغازی را گرد آوردند. او نه تنها در تاریخ و قصص و اخبار مربوط به وقایع و مغازی شهرت داشت، بلکه در روایت احادیث مربوط به احکام و سنن، ثقه و صاحب رأی به شمار مى آمد.

روابط ابن اسحاق با مالک و هشام

رابطه ابن اسحاق با دو نفر در مدینه تیره بود: یکى ابوالمنذر هشام بن عروه بن زبیر اسدی، از محدثان و راویان معروف مدینه بود که ابن اسحاق از همسر او فاطمه بنت منذربن زبیر که زنى عالمه و محدثه و ثقه بود، روایت مى کرد. فاطمه در سال 48ه.ق زاده شد و از جده اش اسما دختر ابوبکر و ام سلمه، ام المؤمنین و گروهى دیگر روایت مى کرد. هشام، شوهرش و محمدبن اسحاق و کسانى دیگر از او حدیث روایت کرده اند. چون ابن اسحاق از فاطمه روایت مى کرد، خشم هشام را برانگیخت و گفت آیا ابن اسحاق با فاطمه دیدار دارد؟ اما گفته هشام موجب خدشه شخصیت ابن اسحاق نمى شود، زیرا مى دانیم که گروهى از راویان از عایشه حدیث شنیده اند، بى آنکه او را ببینند و تنها صدایش را مى شنیده اند و مردم هم اخبار آنان را قبول کرده اند. روایت ابن اسحاق از فاطمه هم از پس پرده ای که میان آنان آویخته شده بود، انجام شده بود. با اینهمه هشام منکر این امر بود و ابن اسحاق را خبیث و دروغگو و دشمن خدا مى خواند.
روابط ابن اسحاق با مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکى، به نوعى دیگر تیره بود. ابن اسحاق احتمالا از دانشمندان هم سطح مالک در مدینه بود. ابن اسحاق ظاهرا پس از تألیف «الموطأ» آشکارا نسبت به دانش مالک ابراز ناخشنودی کرد و اعلام کرد که کتابهای مالک را نزد من بیاورید تا نادرستی ها و عیب های آن را بگویم. مالک هم درباره ابن اسحاق سخنان بدی مى گفت و او را «دجالى از دجالان» و دروغگو مى خواند. از جمله ایرادات مالک بر ابن اسحاق این بود که او روایات مربوط به غزوات پیامبر (ص) را در میان یهودی زادگان تازه مسلمان شده جستجو مى کرد، بى آنکه آنها را بیازماید. روابط میان آن دو همچنان تیره بود، تا اینکه ابن اسحاق قصد سفر به عراق کرد. پس آن دو با هم آشتى کردند و مالک هنگام وداع 50 دینار که نصف درآمد آن سال او بود، به او داد.

آثار

ابن اسحاق چند اثر پدید آورده است که مشهورترین و برجسته ترین آنها سیره یا مغازی است. او اولین شخصی است که مغازی پیامبر (ص) گردآوری و تدوین کرد و همراه با آن، به تألیف یک دوره از تاریخ عمومى پیامبران از آدم تا حضرت محمد (ص) دست زد. او روایات و اخباری را که در زمان خویش، در موطن خود مدینه از زبان اشخاص آگاه شنیده بود، جمع آوری کرد و در طى سفرهای دور و دراز به مصر، کوفه، جزیره، ری و بغداد به شاگردان بسیاری املا کرد. اخباری که از او نقل شده است، تنها به حیات پیغمبر (ص) و وقایع زمان او اختصاص ندارد، بلکه شامل اخبار مربوط به شبه جزیره عربستان قبل از ظهور اسلام و حوادث دیگر است.
غیر از کتاب سیره، این آثار را به ابن اسحاق نسبت داده اند: کتاب الخلفاء، کتاب حراب البسوس بین بکر و تغلب ابنى وائل بن قاسط (نسخه ای نسبتا کامل از این کتاب در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است)، کتاب الفتوح، اخبار کلیب و جساس، کتاب سیر العرب الاربع، حدیث الاسراء و المعراج، اخبار صفین فى اصح الروایه و اتمها.

پایان عمر

ابن اسحاق در اواخر عمر، به ری رفت و پس از چند سال زندگى در ری، زمانی که مهدی عباسی به بغداد می رفت، همراه او به این شهر آمد و تا پایان زندگى در آنجا ماند. پس از مرگ، او را در گورستان خیزران بغداد (منسوب به خیزران مادر هارون الرشید و هادی) به خاک سپردند. تاریخ وفات او را 150 تا 153ه.ق نوشته اند. نقل است که بر در آرامگاه او در بغداد نوشته شده بود: «هذا قبر محمدبن اسحاق بن یسار صاحب مغازی رسول الله (ص)».

منـابـع

دائره‌المعارف بزرگ اسلامی

سید مصطفی حسینی دشتی- معارف و معاریف

عباس زریاب خوئى- ابن‌اسحاق

محمدجواد مشکور- فرقه‌ها

محمدباقر خوانساری- روضات‎الجنات

کلیــد واژه هــا

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها