اسلام از دیدگاه سید جمال الدین اسدآبادی
فارسی 26141 نمایش |سید جمال در نشریات و خطابه های خود کوشش داشت مسلمانان را عمیقا مؤمن سازد که اسلام قادر است به عنوان یک مکتب و یک ایدئولوژی مسلمانان را نجات و رهائی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و بالاخره به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد. مسلمانان باید مطمئن باشند که برای تأمین سعادت خود نیاز به مکتب دیگر ندارند و نباید به جانب مکتب دیگر دست دراز کنند. از اینرو در آثار و نوشته های خود به ذکر مزایای اسلام می پرداخت از قبیل اعتبار دادن به عقل و برهان و استدلال، و از قبیل اینکه تعلیمات اسلام بر اساس شرافت فرد انسانی و قابلیت او برای رسیدن به هر تعالی به استثنای نبوت است، و از قبیل اینکه اسلام دین علم است، دین عمل و سختکوشی است، دین جهاد و مبارزه است، دین اصلاح و مبارزه با فساد و امر به معروف و نهی از منکر است، دین عزت و عدم قبول ذلت است، دین مسئولیت است و سید مخصوصا روی توحید اسلامی و اینکه اسلام توحید را جز بر مبنای یقین برهانی پذیرفته نمیداند و اینکه توحید برهانی و استدلالی ریشه سوز همه عقائد باطله است تکیه فراوان داشت و معتقد بود جامعه ای که معتقد باشد اساسی ترین معتقداتش را باید با نیروی برهان و یقین، نه ظن و تخمین و نه تعبد و تقلید به دست آورد کافی است که زیر بار خرافه و اوهام نرود. پس باید مردم را به توحید برهانی دعوت کرد تا احترام و اعتبار عقل از نظر دینی برای آنها مسلم و مسجل گردد.
به همین جهت سید برای فلسفه الهی اسلامی ارزش قائل بود. فلسفه تدریس میکرد و پیروان خویش را به آموختن حکمت الهی اسلامی تشویق میکرد. شاگرد وفادارش محمد عبده را به مطالعه فلسفه وادار نمود. گویند عبده دو دستنویس از اشارات بوعلی به خط خود نوشته و یکی را به ستایش از سید پایان داده است. ظاهرا در اثر همین تشویق سید بود که عبده به چاپ و نشر برخی کتب فلسفی پرداخت، نجات بوعلی و همچنین البصائر النصیریه ابن سهلان ساوجی و علی الظاهر قسمتی از منطق المشرقیین بوعلی را برای اولین بار چاپ و نشر کرد. احمد امین در کتاب ظهر الاسلام میگوید فلسفه با فکر شیعی سازگارتر است تا فکر سنی. بعد اینچنین دلیل میآورد: «در زمان فاطمیان که شیعه بودند و بر مصر حکومت میکردند، فلسفه در مصر رواج داشت. با رفتن فاطمیان و حلول روح سنی، فلسفه از مصر رخت بر بست. در عصر اخیر سید جمال که گرایش شیعی داشت به مصر آمد، بار دیگر فلسفه در مصر رواج یافت».
و باز به دنبال همین برنامه که میخواست اسلام را مکتب و ایدئولوژی جامع و بی نیاز کننده معرفی کند به دفاع از انتقادهائی که از اسلام در اروپا میشد پرداخت. در اروپا علیه اسلام تبلیغ میشد که اسلام دین جبری و قضا و قدری است و آزادی فرد را نفی میکند و علت انحطاط مسلمانان اعتقاد آنها به قضا و قدر جبری و کور است و میگفتند اسلام ضد علم است، دوری مسلمانان از علم را باید در تعلیمات خود اسلام جست. سید در مجله عروه الوثقی و در مقاله ای مستقل، از نظریه اسلام درباره قضا و قدر دفاع کرد و آن را در شکل اسلامیش نه تنها عامل انحطاط ندانست، بر عکس عامل ترقی و تعالی شمرد.
منـابـع
مرتضی مطهری- نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر- صفحه 24-23
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها