کتاب شناسی اسفار ملاصدرا

فارسی 34214 نمایش |

اسفار

نگارش ماندگارترین اثر ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، در شکل ابتداییش در سال (ه1037/ م1628) به پایان رسید. بی اغراق می توان گفت که این اثر، همچون قله ای بر فراز هزار سال حیات فکری اسلامی قرار گرفته و آبشخور دستاوردهای معنوی برای ایرانیان و بخش مهمی از مسلمانان شبه قاره ی هند است. با این حال، این اثر تا دوران جدید، برای دنیای اطرافش عملا ناشناخته باقی مانده بود؛ چنان که حتی از جانب برخی از افراد مشهور که درباره ی ایران مطالعاتی داشتند، مورد بدفهمی قرار گرفته است. به طوری که کنت دوگوبینو آن را «سفرنامه» پنداشته و ا.ج.براون آن را مجموعه ای از «چهار کتاب» تصور کرده است. (اصطلاح «اسفار» جمع «سفر» به معنای «مسافرت کردن»، با «اسفار»ی که جمع «سفر» به معنای «کتاب» است و از واژه ی عبری sefer مشتق شده، اشتباه است.) چندین دهه ی دیگر طول کشید و آشنایی نزدیک تری با نوشته های ملاصدرا پدید آمد تا اینکه معنای عنوان این کتاب، و نه محتوایش؛ معلوم شد. هانری کربن پس از سالها مطالعه ی فلسفه ی اسلامی، و به ویژه فلسفه ی اسلامی حکمای ایرانی، راجع به اسفار نوشت که این کتاب «اثر عظیم ملاصدرا، و جامع فلسفه ی ایران شیعی است.»
اسفار شامل تقریبا همه ی معضلاتی است که در مکاتب متقدم کلام، فلسفه و عرفان اسلامی مورد بحث واقع شده، و در واقع برای فهم کامل آن، خواننده به شناختی از همه ی این مکاتب نیاز دارد. این اثر تا امروز در ایران، در رده ی بالاترین متن برای (مطالعه در) حکمت اسلامی بوده است و طلاب، تنها پس از آنکه بر متون معروف کلام، فلسفه ی مشایی و فلسفه ی اشراقی، و به ویژه اصول کاملا مهم عرفان، تسلط پیدا کرده باشند، آن را می خوانند. مواجهه ی این کتاب با اکثر معضلات، تلفیقی است از روی کردی سازه شناختی و مابعدالطبیعی با رویکردی «تاریخی»؛ بدین معنا که نویسنده ابتدا آراء مکاتب مختلف پیش از خود را مورد بحث و تحلیل قرار می دهد، و تنها پس از آن، به آراء خاص خود، که برای همگیشان دلایل منطقی و برهانهای لازم را تدارک دیده، می پردازد. بنابراین، اسفار دریایی است از آموزه های مابعدالطبیعی اسلامی و منبع سرشاری است برای تاریخ فکری اسلام و حتی حدود خاصی یونان؛ که در عین حال، حکایت از دانش بیکران مؤلفش نیز دارد.

اسفار؛ تارهای الهام و پودهای استدلال

این اثر نشان می دهد که وی می بایستی به کتابخانه ی بسیار غنی دسترسی داشته باشد. زیرا بسیاری از ارجاعات در اسفار به منابعی است که از ابتدای دوره صفویه نایاب شده بود و حتی فاضل ترین علمای مسلمان چند قرن اخیر نیز به سختی بدانها دسترسی پیدا می کردند. اسلوب تقریر اسفار در میان آثار ملاصدرا، و در واقع در کل فلسفه ی اسلامی، منحصر به فرد است. در اینجا، نه تنها بصیرت و جدیت یک مابعدالطبیعه دان با دقت و توجه وسواس گونه ی یک تاریخ دان و محقق در هم آمیخته، بلکه شهودها و اشراقهای یک فرد عارف صاحب بصیرت، با ذکاوت و توانایی یکی از بهترین منطق دانان برای انجام تحلیلی نظام مند، در هم تنیده شده است. وی در هر بحثی، پس از ارائه ی آرأ شخصیتهای متقدم مسلمان و یونانی، شروع به اثبات رأی خاص خود از طریق اسلوبی دقیق و منطقی می کند.
سپس ناگهان تحقیق عرشی مطرح می شود؛ یعنی حقیقتی که مستقیما از الهامی سرچشمه گرفته که در آن، حقایق عرفانی نازل شده از مافوق بر قلب حکیم، به صورتی عریان رخ می نمایند. می توان گفت که تار و پود متن اسفار از تارهای این بارقه های الهام و پودهای این تبیینها و استدلالهای منطقی بافته شده و در لا به لای این شبکه ی تار و پود، گزارشهایی از آراء مراجع سنتی متقدم پاشیده شده است؛ آرایی که تماما مورد تحلیل قرار گرفته و آنگاه رد شده و یا مورد قبول قرار گرفته است. بدینسان، این اثر به عنوان سند تمام عیاری از ملاصدرا باقی مانده، که نگارش آن ظاهرا از دوره ی دوم حیات وی آغاز شده است، اما کار بر روی آن تا زمان رحلتش تداوم یافته است. می توان گفت که دیگر نوشته های وی، همگی کودکانی هستند که از این مادر، زاده شده اند و هر کدام یکی از فصول یا مباحث اسفار را مورد شرح بیشتری قرار داده اند.

افتخار بزرگ لقب مدرس اسفار

اسفار سفر عقلی کاملی است که ذهن را از طریق مراحل تجرید، به مشاهده ی عالم ربوبی می برد و از آنجا به مشاهده ی نظام آفرینش، که از منظر مابعدالطبیعی محض (به معنای واقعی کلمه) در آن نگریسته می شود، و از این رو، حتی طبیعیات و علم النفس هم در آینه ی حقایق مابعدالطبیعی نگریسته می شوند. چنین برنامه ی عظیمی طبیعتا نیاز به آمادگی گسترده ای دارد و از این رو، پیش از آنکه بتوان به مطالعه ی خود اسفار مبادرت نمود، سالها مطالعه در منطق، کلام، فلسفه ی مشایی، حکمت اشراقی و عرفان، ضرورت دارد. علاوه بر این، مطالعه خود این اثر مستلزم یک دوره ی طولانی جد و جهد است. تدریس این کتاب، آن گونه که به عالی رتبه ترین طلاب در حلقه های سنتی تدریس می شود، اغلب شش سال طول می کشد؛ با وجود اینکه «سفر» یا کتابی به بحث از طبیعیات (= العلم الطبیعی) می پردازد و غالبا به نام «کتاب الجواهر و الأعراض» معروف است، معمولا در جلسات متعارف درس و بحث تدریس نمی شود. همیشه محص لان انگشت شماری وجود داشته اند که توانسته اند همه ی در و مرجانهای این دریای عظیم خرد را به چنگ آورند و استادان بسیار اندکی بوده اند که صلاحیت گشودن همه ی رموز آن را داشته اند. در ایران، لقب «مدرس اسفار» افتخار بزرگی است که به هر کسی ارزانی نمی شود.
امروزه در ایران، شمار استادانی که می توان آنها را کسانی به شمار آورد که واقعا بر همه ی این متن تسلط دارند و می توانند تمام معضلاتی را که در پس ظاهر این زبان ساده و واضح نهفته است، تبیین کنند، از شمار انگشتان دست تجاوز نمی کند. تا آنجا که به محتوای این تقریرات عقلی عظیم مربوط می شود، باید گفت که این تقریرات، تا جایی که ممکن است با وفاداری کامل به تلقی خود ملاصدرا از مباحث مربوطه در اسفار عرضه می شود؛ هر چند که وی به برخی از معضلات، بیش از یک بار پرداخته است. از این رو، برای فهم برخی از این استدلالها و نتیجه گیریها و احصاء همه ی مسائلی که وی از آنها بحث کرده، باید که بخشهای متعددی از اسفار را به هم مرتبط ساخت و مباحثی را که به موضوع واحدی تعلق دارند، اما به طور پراکنده آمده اند، تحت عنوان واحدی جمع کرد.

اولین سفر و مراحل هشتگانه آن

اولین سفر، که به مابعدالطبیعه و وجودشناسی اختصاص دارد، دوباره مشتمل است بر مقدمه ای در باب معنای فلسفه، تقسیمات و هدف آن، که در پی آن، ده بخش (به نام مراحل، جمع مرحله) می آید. مرحله ی اول به نوبه ی خود به سه منهج (جمع آن: مناهج) (که به معنای راه یا جاده است) تقسیم می شود، و هر منهج نیز به نوبه ی خود، به فصول (جمع فصل) متعددی تقسیم می گردد. منهج اول درباره ی وجود فی نفسه است و بنیانی مابعدالطبیعی و وجود شناختی برای کل کتاب تدارک می بیند. مناهج دوم و سوم [به ترتیب] به حالات و درجات وجود می پردازند، مشتمل بر تمایزی - مسبوق به ابن سینا- بین وجود واجب، ممکن و ممتنع؛ و نیز به «وجود ذهنی» که یکی از شالوده های «حکمت متعالی» است و در فلسفه ی مشایی اسلامی متقدم یافت نمی شود. مرحله ی دوم با بحث در باب احکام مربوط به وجود و عدم ادامه می یابد و در واقع، بسط مرحله ی اول است.
مرحله سوم مربوط می شود به مشکل مهم «جعل» یا آنچه علت به معلول می دهد، که طبعا مسئله ی علیت را به همراه دارد. مسئله ی تشکیک وجود و مراتب «قوت» و «ضعف» نور وجود نیز در دو فصل آخر این بخش مورد بحث قرار می گیرد.ملاصدرا، پس از بحث از وجود، در مرحله ی چهارم به مسئله ی ماهیت و مقولات منطقی متعددی که به آن تعلق دارند، برمی گردد. بدینسان، در باب مسئله ی جنس، نوع و فصل بحث می شود و نویسنده از این سه، به مسئله ی رابطه ی ماده و صورت، و سرانجام در فصل آخر این بخش، به بحث مثل افلاطونی می پردازد. مثل افلاطونی مسئله ای است که ملاصدرا بارها و بارها در سراسر اسفار به آن برمی گردد.
در مرحله ی پنجم، بار دیگر به مسائل مربوط به وجود برمی گردد و رابطه ی بین وحدت و کثرت، و معنای ربط و تقابل آنها را به طور مفصل مورد تحلیل قرار می دهد. همین دلمشغولی در مرحله ی ششم، که درباره ی علت و معلول است، نیز منعکس شده است. این مرحله یکی از طولانی ترین بخشهای اسفار، و از مراحلی است که بیشترین رنگ و بوی عرفانی را دارد. این بحث، بیش از هر چیزی، شهودی از ارتباط متقابل همه ی اشیأ با یکدیگر و وابستگی وجودی و مقهوریت آنها در برابر واحد است که در حجاب تفکر منطقی مطرح شده است.
مرحله هفتم و هشتم درباره حرکتند؛ مرحله ی هفتم عمدتا در باب محرک اول و رابطه اش با متحرک بحث می کند، و مرحله ی هشتم در باب حرکت به طور کلی. این بحث نیز به نوبه ی خود به مسئله ی ربط بین حادث و قدیم، و به طور کلی به مسئله ی خلقت می انجامد، که موضوع مرحله ی نهم را شکل می دهد. سفر اول، با یک بخش باز هم طولانی دیگر خاتمه می یابد؛ یعنی مرحله ی دهم، که در باب عقل و معقول، و بین عالم و معلوم،ومراتب شناخت به طور کامل مورد بررسی قرار می گیرد.

سفر دوم و طبیعیات

سفر دوم، که بحث از «طبیعیات»، به بررسی این موضوع تحت سرفصل مقولات سنتی مختلف منطق ارسطویی می پردازد. بدینسان، این سفر به یک مقدمه (که به تعریف این ده مقوله می پردازد) و فصول متعددی موسوم به فنون (جمع فن، به معنی art) تقسیم می شود، که در این فصول به طور مشروح در باب هر یک از مقولات متمایز بحث می کند. فصل (فن) اول به (مقوله ای) کم، طبقه بندیهای مختلف آن، امتداد، مکان، مسئله ی وجود خلأ و مانند آن می پردازد. فصل دوم که مبسوطترین بخش این سفر است، به (مقوله ای) کیف و اقسام چهارگانه ی آن می پردازد. تحت این سرفصل، مسائلی همچون کیفیات مختلف لمسی، بصری و سمعی، قوه، کیفیات نفسانی، و کیفیات مختص به کم همچون حلقوی بودن، اشکال هندسی و غیره مورد ملاحظه قرار گرفته اند. سرانجام در فصل سوم همه ی مقولات دیگر مورد ملاحظه قرار گرفته اند. سرانجام در فصل سوم، همه ی مقولات دیگر مورد بحث قرار می گیرند، به این شیوه که در هر مورد، مسائل مربوط به «طبیعیات» مورد بررسی واقع می شود. فصل چهارم به مسئله ی جوهر، طبقه بندی آن، اجسام، ویژگیهای آنها، هیولا و صورت، مانند آن باز می گردد.
در این فصل است که بیش از هر جای دیگر می توان تقریری از طبیعیات ملاصدرا یافت. فصل پنجم از سرشت حادث عالم ماد ی و نو به نو شدن دائمی آن بحث می کند. در اینجا، وی با ملاحظه ی آراء فیلسوفان باستان که از بسیاری از آنها با ذکر نام یاد می شود همچون طالس، آناکسیمنس، امپدکلس، فیثاغورث، سقراط، افلاطون و ارسطو، به بحث از مسئله ی خلق از عدم، و قدم عالم می پردازد. همچنین آراء «اهل اشراق و شهود عرفانی»، از بین آن دسته از اولیا و عرفایی که دغدغه ی فراتر رفتن از هستی ماد ی را داشته اند نیز جداگانه مورد بحث قرار می گیرد. سرانجام، فصل ششم این سفر به شیوه ی قابل ملاحظه ای در باب رابطه ی طبیعت با احکام مابعدالطبیعیش، کیفیت انفعال و قبول آن نسبت به افاضه های عالم غیر مادی، شبکه ی ارتباطی ای که همه ی پدیده های طبیعی را به عالم ربوبی متصل می کند، و سلسله مراتبی در عالم طبیعت، که مستقیما با درجه ی قابلیت اشیأ نسبت به فیض الاهی ارتباط دارد، بحث می کند.

سفر سوم در 9 موقف

ملاصدرا پس از بحث از طبیعیات، اکنون در سفر سوم به علم مربوط به ذات، اسمأ و صفات الاهی می پردازد؛ علمی که در زبان سنتی اسلامی، «الاهیات بالمعنی الأخص» خوانده می شود و می توان آن را به theodicy ترجمه کرد. این کتاب مشتمل است بر ده موقف (جمع آن: مواقف)، که تمامی ابعاد الاهیات بالمعنی الأخص را که در منابع مختلف سنتی مورد ملاحظه واقع شده، در بر می گیرد. موقف اول به بحث از خدا به عنوان واجب الوجود و براهین مختلف ارائه شده در باب وجود و وحدت وی و بساطت ذات او می پردازد. در این بخش توجه خاصی به آرأ حکمای اندکی پیش از ملاصدرا شده، به ویژه جلال الدین دوانی و سید صدرالدین شیرازی، که این دومی اغلب با خود ملاصدرا اشتباه گرفته می شود. موقف دوم به صفات الاهی، یعنی صفات ثبوتیه و صفات سلبیه، و رابطه ی صفات با ذات می پردازد. در موقف مفصل و بسیار مهم سوم، ملاصدرا به مسئله ی دشوار علم خدا به جهان برمی گردد. در اینجا، سرفصلهای کلی آرأ تقریبا همه ی مکاتب متقدم فلسفه، کلام و عرفان، طرح و مورد بحث واقع می شود و ملاصدرا نهایتا نظریه ی معروف خودش را ارائه می کند، که یکی ازمشخصه های بارز «حکمت متعالیه» و مبتنی بر این ایده است که علم خدا به اشیأ، همان واقعیت یا وجود آنهاست.
ملاصدا پس از بحث صفت علم، در موقف چهارم به دیگر صفت ذاتی خدا، یعنی قدرت، می پردازد؛ یا به عبارت دیگر، به این مسئله که نحوه ی عمل اراده ی خدا در جهان خلقت چگونه است. منازعه ی طولانی بین فلاسفه و متکلمان اشعری درباره ی مسئله ی اراده ی الاهی و ارتباط آن با علم نیز کاملا مورد بحث قرار می گیرد.
در موقف مختصر پنجم و ششم، به دو صفت اصلی دیگر از صفات الاهی می پردازد: حیات و سمع؛ و سپس در موقفی طولانی تر، یعنی موقف هفتم، به صفت الهی تکلم پرداخته، در همین جا، مسئله ی کتب آسمانی، به ویژه قرآن و خلق ابعاد باطنی آن، را نیز مورد بحث قرار می دهد. موقف طولانی هشتم، از مشیت و اینکه تقدیر و اراده ی الاهی چگونه در این عالم عمل می کند، بحث می کند. در اینجا، علاوه بر برخی مسائل دینی اساسی دیگر، مسئله ی خیر و شر، و اینکه شر چگونه می تواند علی رغم سیطره ی الاهی بر همه ی اشیأ، در عالم وجود پیدا کند، مورد تحلیل قرار می گیرد و از نشانه های حکمت الاهی در مخلوقات، هم در عالم صغیر و هم در عالم کبیر عشقی که در همه ی اشیأ سریان دارد، نیز بحث می شود.
موقف نهم به افعال الاهی، و لذا به مخلوقات، یعنی سطوح تجلی ای که از صادر اول و عالم عقول آغاز می شود، می پردازد. موقف دهم و پایانی درباره ی مسئله ی (چگونگی جمع بین) دوام تجلی الاهی و محدودیت و زمان مندی وجود مخلوقات است و از این رو، دوباره به ناچار، به حل تعارض دشوار بین عقیده ی دینی به خلق عالم از عدم، و نگرش فلسفی راجع به «قدم» آن، که مربوط به یک صفت قدیم الاهی، یعنی فیاضیت و خلق مدام است، برمی گردد. ملاصدرا در مسئله ی رابطه ی بین زمانمند و بی زمان یا جهان و خدا (حادث و قدیم) بار دیگر بینش ژرفی را مطرح می سازد مبتنی بر آموزه ی حرکت جوهری؛ که این نیز یک مشخصه ی بارز دیگر از «حکمت متعالیه» وی است. در سراسر این سفر، مسائل عقلی با مباحثی که از منابع نقلی استخراج شده، در هم تنیده می شود، و برای بسیاری از مسائل حساس مربوط به قرآن و حدیث، توضیحی ارائه می گردد.

سفر آخر و علم النفس

کتاب یا سفر آخر اسفار، به «علم النفس» (روانشناسی سنتی) و معاد شناسی اختصاص داده شده، به گونه ای که ملاصدرا، در یازده فصل، که این بار عنوان ابواب (جمع باب، به معنای دروازه) را به خود می گیرند، درباره ی همه ی مراتب رشد نقس از لحظه ای که جنین شکل می گیرد تا رستاخیز نهایی و لقاء الله بحث می کند. اغراق نیست اگر گفته شود که در هیچ اثر دیگری در تاریخ اسلام با این مسئله چنین گسترده و عمیق برخورد نشده است. این اثر نحوه برخورد نظام مند ابن سینا، در کتاب ششم طبیعیات شفا را با دریافتهای اشراقی ابن عربی در الفتوحات المکیة اش تلفیق نموده، و از حیث محتوی بیشتر با دومی پیوند دارد تا با اولی. فصل (باب) اول این سفر چهارم با تعریف نفس و (ارائه ی) دلایلی بر وجود آن آغاز می شود. پس از اثبات وجود نفس، ملاصدرا در باب دوم به نفس حیوانی می پردازد و بر استقلال آن از ماده یا «جاودانگی» آن دلیل می آورد. قوای مختلف نفس حیوانی که با بدن وی ارتباط دارند نیز مورد بحث قرار می گیرند.
در فصل طولانی سوم، بررسی مفصلی درباره نفس نباتی انجام می شود، که در اینجا هم همه ی آن قوا به همان ترتیب، یکی یکی ذکر و توصیف می شوند. در باب چهارم، ملاصدرا به نفس حیوانی بازمی گردد و درباره ی قوایی که اختصاصا به آن تعلق دارند، بحث می کند. حواس بیرونی توضیح داده می شود و توجه خاصی به مسئله رؤ یت می شود. آن گاه وی، در حالی که عملکرد حواس ظاهری را آشکار کرده، در باب پنجم به حواس باطنی می پردازد، که با حس مشترک، آغاز و با سایر قوای باطنی مطرح در علم النفس، ادامه می یابد. ملاصدرا به ویژه بر وحدت نفس و این واقعیت که «النفس فی وحدتها کل القوی» تأکید دارد.
وی همچنین برخی آراء ابن سینا درباره ی نفس را مورد انتقاد قرار می دهد. در فصل ششم، برهانی بر تجرد و استقلال کامل نفس از ماده اقامه می شود و در فصل هفتم، درباره ی رابطه ی نفس با عالم جسمانی و مسئله ی دشوار وحدت نفس بحث می شود. در فصل هشتم، آراء کسانی که به تناسخ و ایده های مشابه آن معتقدند مورد بحث و بررسی و رد قرار می گیرد. سه فصل پایانی این سفر، به اعجاب انگیزترین مسائل مربوط به مراتب اعلای کمال ممکن برای نفس بشری، و مسائل مربوط به رستاخیز روحانی و جسمانی اختصاص دارد. در باب آخر، یعنی بحث از معاد جسمانی، ملاصدرا به آموزه های قرآن راجع به حیات پس از مرگ می پردازد و معنای لذائذ و آلام قبر، رستاخیز همه ی اشیاء، ساعت، صور، قیامت صغری و قیامت کبری را توضیح می دهد. در این باب، درجات بهشت و جهنم، معنای آنها، و مراتب کمالی که به سطوح مختلف بهشت می انجامد نیز تبیین می شود. این اثر با فصلی در باب وضعیت کسانی که در ملکوت و دوزخ سکنی گزیده اند، و نقل قولی از الفتوحات المکیة ابن عربی پایان می پذیرد.

حاشیه نگاران بر اسفار

کاملا طبیعی است که این تقریر بی سابقه از آموزه های سنتی، مورد شروح فراوانی قرار گیرد. بسیاری از حکمای شامخ سه قرن گذشته، حواشی و شروحی بر برخی بخشها، یا در مواردی بر همه ی اسفار نوشته اند. برخی کاملا شناخته شده اند و برخی دیگر همانند بسیاری از سایر آثار این چند قرن گذشته، در کنج کتابخانه هایی در ایران، پاکستان و هند پنهان مانده، و در انتظار تحقیق و بررسی هستند. در حاشیه ی بیشتر نسخه های خطی اسفار دست نوشته هایی وجود دارد که بازگو کننده ی تأملات استاد یا شاگردی است که از نسخه ی مورد بحث استفاده کرده است. گاه، حواشی چند نسل از حکما در یک نسخه ی واحد ضبط شده؛ که گواهی است بر نقش دائمی ای که اسفار در حیات عقلی ایران در طی سه قرن گذشته ایفا کرده است. از میان حواشی و شروح معروف تر اسفار، می توان بر موارد زیر انگشت گذاشت: حواشی و شروح آقا محمد بیدآبادی، ملاعلی نوری اصفهانی، ملااسماعیل اصفهانی، حاج ملاهادی سبزواری، ملا علی مدرس زنوزی، آقا محمدرضا قمشه ای، میرزا هاشم گیلانی رشتی اشکوری، ملا آقا قزوینی، میرزا محمدهاشم موسوی خوانساری، محمد بن معصوم زنجانی، و سید محمدحسین طباطبایی.
جامع ترین حواشی بر اسفار، حواشی سبزواری است که سفرهای اول، سوم و چهارم را شامل می شود، و در حاشیه ی نسخه ی چاپ سنگی اسفار منتشر شده است. پس از حواشی سبزواری، مفصل ترین حواشی به ملاعلی مدرس زنوزی تعلق دارد، که بسیاری از مراجع سنتی، آن را به عنوان پرمغزترین و عمیق ترین شرحی که تا کنون بر این اثر نوشته شده قلمداد می کنند. حواشی حکیم معاصر، سید محمدحسین طباطبایی، که در پاورقیهای چاپ اخیرا منتشر شده ی اسفار آمده است، پس از مراجعه و مقابله با بیشتر این حواشی قدیمی نوشته شده و مورد مهم دیگری را به فهرست شارحان این شاهکار استثنایی افزوده است؛ فهرستی که قبل از این شرح هم،به اندازه ی کافی اعجاب آور بود. 

منـابـع

پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها