معنای فطری بودن دین

فارسی 4409 نمایش |

در مورد فطری بودن دین دانشمندان زیادی نظر داده ‏اند. یکی از آنها روانشناس بسیار معروف جهانی و شاگرد فروید، یونگ است. او می‏گفت‏ اینکه آقای فروید می‏گوید دین از نهاد ناخودآگاه بشر تراوش می‏کند درست‏ است. ولی اینکه او خیال می‏کند عناصر روان ناخودآگاه بشر منحصر به‏ تمایلات جنسی ‏ای که به شعور باطن گریخته ‏اند می‏باشد، بی ‏اساس است. انسان یک‏ روان ناخودآگاه فطری و طبیعی دارد. روان ناخود آگاه جزء سرشت بشر است، عناصر رانده‏ شده می‏روند آنجا و به آن ملحق می‏شوند، دین جزء اموری است که در روان‏ ناخودآگاه بشر بطور فطری و طبیعی وجود دارد.

روانشناس و فیلسوف معروف امریکائی ویلیام جیمز در کتاب دین و روان می‏گوید: درست است که سرچشمه بسیاری از امیال درونی ما امور مادی طبیعی است، ولی بسیاری از آنها هم از دنیائی ماورای این دنیا سرچشمه می‏گیرد. او همچنین می‏گوید: دلیل اینکه اصولا بسیاری از کارهای‏ بشر با حسابهای مادی جور درنمی آید همین است. آلکسیس کارل راجع به حقیقت‏ دعا کتابی دارد بنام نیایش که در آن می‏گوید: دعا عالی ترین حالت مذهبی در انسان است و حقیقت آن پرواز روح بشر است‏ بسوی خدا، هم او می‏گوید در وجدان انسان شعله فروزانی است که گاه و بیگاه انسان را متوجه خطاهای خویش می‏کند، متوجه گمراهیها و کج‏ فکریهایش می‏سازد، همین شعله فروزان است که انسان را از راه کجی که‏ می‏رود باز می‏دارد. آلبرت اینشتاین مدعی است که احساسات موجد مذهب متفاوت است، علت گرایش‏ به مذهب را در همه طبقات نمی‏توان یکسان دانست. او می‏گوید: خصیصه اجتماعی بشر نیز یکی از تبلورات مذهب است. یک‏ فرد می‏بیند پدر و مادر، خویشان و رهبران و بزرگان میمیرند یک یک‏ اطراف او را خالی می‏گذارند، پس آرزوی هدایت شدن، دوست داشتن، محبوب بودن و اتکاء و امید داشتن به کسی، زمینه قبول عقیده به خدا را در او ایجاد می‏کند. در انسان و حداقل در افراد رشد یافته انسانها چنین‏ احساسی وجود دارد که می‏خواهد از وجود محدود خود خارج شود و خود را به قلب‏ هستی رساند.

در انسان میلی وجود دارد که آرام نمی‏گیرد مگر آنکه خود را با خدا و منبع هستی متصل ببیند. این همان است که قرآن کریم فرموده است: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن‏ القلوب؛ تنها با یاد خدا و جای گرفتن خدا در قلب است که دل آدمی آرامش‏ خویش را باز می‏یابد» (رعد/ 28). حتی‏ در میان خود منکرین دین راجع به اینکه دین از چه ناشی شده و از کجا آمده،‏ وحدت نظری وجود ندارد. نظریات مختلفی از طرف آنها ابراز شده و همه رد شده است، حتی اکثریت دانشمندان امروز توحید را پذیرفته اند، اصول دین‏ را پذیرفته‏ اند، دنیای علم به سوی قبول «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها؛ توجه خویش را به سوی دین حقگرایانه پایدار و استوار کن این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده‏» (روم/ 30) پیش می‏رود.

فطری بودن دین در نظر قرآن
منظور از فطری بودن دین این است که گرایش به خداپرستی و خضوع در برابر پروردگار گرایشی است که ریشه در فطرت انسان دارد و هر انسانی بالفطره خواهان نزدیک شدن به کامل مطلق است و پرسش های انحرافی و شرک آلود بر اثر تلقین های غلط و تربیت های ناصحیح و یا در اثر جهل و اشتباه در تطبیق پدید می آید. قرآن کریم راجع به اینکه که دین را خدا در نهاد بشر قرار داده اینطور می‏فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها». امام علی (ع) نیز انبیاء را اینطور تعریف می‏کند: خدا انبیاء را یکی پس‏ از دیگری فرستاده تا اینکه وفای آن پیمانی را که در نهاد بشر با دست‏ خلقت بسته شده از مردم بخواهند، از مردم بخواهند با آن پیمانی که با زبان بسته نشده و روی کاغذ نیامده بلکه روی صفحه دل آمده، روی عمق ذات‏ و فطرت آمده، قلم خلقت او را در سر ضمیر، در اعماق شعور باطن بشر نوشته است، به آن پیمان باوفا باشند.

این نظریه را برای اولین بار قرآن ابراز داشته است که دین جزو نهاد بشر است و قبل از اسلام چنین تزی در جهان‏ وجود نداشت، تا قرن هفدهم و هیجدهم و نوزدهم میلادی بشر در این زمینه ‏ها هزار گونه فکر می‏کرد، در حالیکه اکنون می‏بینیم کاوشهای روانی هماهنگ با قرآن می‏گوید: «فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ بر تو باد این فطرت الهی -یعنی همین دین که فطرت الهی است- این خلقت الهی (فطرت یعنی‏ نوع خاص از خلقت)، این دین، این چگونگی خاص در آفرینش انسان که‏ خدای متعال همه انسانها را بر این چگونگی آفریده است «لاتبدیل لخلق الله؛ آفرینش خدا تغییرپذیر نیست» (روم/ 30)، جزء سرشت انسان است، تا انسان در عالم هست و تا انسان‏ انسان است، انسانی که متولد بشود باز با این سرشت متولد می‏شود، یعنی‏ سرشت را نمی‏شود در انسانها عوض کرد و تغییر داد و تبدیل به چیز دیگر کرد. «ذلک الدین القیم؛ آن است دین راست و فوق العاده راست‏ و مستقیم» (روم/ 30). این آیه در کمال صراحت، دین را «فطرة الله» برای همه مردم‏ می‏شناسد.

همچنین در سوره مبارکه یس اینطور می‏فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی ‏آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین* و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم* و لقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون؛ اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست* و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست* و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد آيا تعقل نمى‏كرديد» (یس/ 60-62). سخن از یک عهد و پیمان است: ای بنی آدم، ای فرزندان آدم! (صحبت‏ یک نفر و دو نفر، و یک امت و دو امت نیست) آیا من با شما پیمان‏ نبستم؟ می‏گوید من و شما قبلا با یکدیگر قرارداد و پیمان بستیم که شیطان‏ را پرستش نکنید. اینجا پرستش شیطان، شیطان پرستی به آن معنا نیست که‏ برویم در یک محراب، مجسمه شیطان را بسازیم، بلکه همان تبعیت از شیطان است. «و ان اعبدونی»؛ ما با همدیگر پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید، من را پرستش کنید. «هذا صراط مستقیم»؛ راه راست شما که شما را به کمال و سعادتتان می‏رساند این است.

جمله ‏ای از رسول اکرم رسیده است که حدیث معروفی است و آن را بیشتر، اهل تسنن روایت کرده ‏اند ولی شیعه هم روایت‏ کرده است: «کل مولود یولد علی الفطرة فابواه یهودانه او ینصرانه او بمجسانه؛ هر مولودی که متولد می‏شود، بر فطرت الهی، بر فطرت اسلامی به دنیا می ‏آید، پدران و مادران هستند که اینها را تغییر می‏دهند، اگر یهودی هستند یهودی اش می‏کنند، نصرانی هستند نصرانی اش می‏کنند، مجوسی هستند مجوسی اش‏ می‏کنند‏»، هر که هر گروهی هست آن گروهی ‏اش می‏کند.

منـابـع

مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 248-244

مرتضی مطهری- امدادهای غیبی در زندگی بشر به ضمیمه چهار مقاله دیگر- صفحه 23

کلیــد واژه هــا

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها