نقش دین در زندگى فردى و اجتماعى بشر
فارسی 9473 نمایش |دین در متن زندگى بشر قرار دارد و داراى نقش حیاتى در ابعاد فردى و اجتماعى جامعه انسانى است. برخى از آثار مهم و بسیار سازنده دین و ایمان دینى عبارت است از:
پاسخگویى به نیازهاى اصیل دنیا و آخرت
دین، سعادت همه جانبه انسان را وجهه همت خویش قرار داده و براى رساندن بشر به سعادت و رستگارى و بارور شدن همه استعدادها و ظرفیتهاى وجودى او، احکام و قوانین لازم را تشریع و فرا راه بشر نهاده است. گرچه پرداختن به مسائل معنوى و امور اخروى، جزو مهمترین و اصلىترین هدف دین است، اما رسیدن به این هدف و تحقق آن در جامعه انسانى، هرگز بدون توجه به مسائل دنیوى و حل مشکلات مادى و جسمى بشر میسر نیست. اساسا همانطور که تفکیک جسم از روح و توجه یکسویه به یکى و غفلت از دیگرى، به مثابه نادیده گرفتن بخشى از حقیقت وجودى انسان است، در برنامه ریزى جهت پاسخگویى به نیازهاى انسان نیز اگر تمام توجه به یک بعد انسان باشد و از بعد دیگرش غفلت شود به طور حتم، آن برنامه به سرانجام نخواهد رسید. بر این اساس، قرآن کریم، توجه به دنیا و آخرت و تأمین خواسته ها و نیازهاى دنیوى و اخروى را توأما از مؤمنان خواستار شده و دستور داده است: «و ابتغ فیما اتاک الله الدار الآخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا؛ در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را طلب کن؛ و (نیز) بهره ات را از دنیا فراموش مکن!» (قصص/ 77) یعنى گرچه تلاش در راه تحصیل زندگى جاوید آن جهانى باید هدف برتر و مهمتر در زندگى باشد ولى این اهم نباید به قیمت نادیده گرفتن زندگى دنیوى به عنوان هدف ابتدایى و مهم به دست آید.
حضرت امام حسن مجتبى (ع) نیز به زیبایى، آمیختگى دنیا و آخرت را تبیین کرده و فرموده است: «و اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا و اعمل لاخرتک کانک تموت غدا؛ براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه در آن زندگى خواهى کرد و براى آخرتت به گونه اى رفتار کن که گویا فردا خواهى مرد!» (بحارالانوار، ج44، ص139) بنابراین، به رغم نظر کسانى که قائل به جدایى دین از دنیا و یا دنیا از آخرت مى باشند و هدف بعثت انبیا را صرفا آخرت و خداپرستى مى دانند، دین و دنیا در تفکر اسلام ناب محمدى (ص) آن چنان به هم آمیخته و در هم تنیده است که به هیچ وجه تفکیک این دو از یکدیگر، میسر نیست؛ زیرا در آیات و روایات اسلامى رویکرد یک جانبه به دین یعنى توجه تام به عبادت و معنویت و ترک دنیا، به عنوان «زهدگرایى محض و رهبانیت» مطرح و از آن به شدت نهى و نکوهش شده است. سیره رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) و نیز برخورد رسول خدا (ص) با عثمان بن مظعون (و جمعى دیگر) و نهى او از افراط در عبادت و ترک دنیا، گواه روشنى بر صدق این ادعا است.
از سوى دیگر توجه کامل و غایى به دنیا و غفلت از خدا و آخرت نیز، نکوهیده شمرده شده و از آن نهى گردیده است؛ زیرا موجب نگون بختى انسان مى شود. اما در پاسخ این سؤال که اسلام چگونه توانسته به نیازهاى دنیوى و اخروى پاسخ گوید، مى گوییم: این از امتیازات منحصر به فرد دین خاتم و جاوید و جهانى است و هیچ مکتبى توان انجام چنین کارى را ندارد.
انسان در عین این که بر مدار ثابتى به نام «فطرت» آفریده شده که انسانیت انسان و هسته مرکزى وجود آدمى (صرف نظر از نوع نژاد، رنگ پوست، زبان و سایر شرایط اقلیمى و آب و هوایى که متغیر است) بر آن استوار است، موجود متغیرى مى باشد و در گذر زمان و درشرایط جوى متفاوت و سایر عوامل تأثیرگذار، دچار تغییرات و تحولات جسمى و روحى مى شود. به موازات این دو جنبه ثابت و متغیر وجود آدمى، قهرا به دو نوع قوانین ثابت و متغیر نیازمند است، یعنى هم باید قوانین ثابتى در زندگى داشته باشد و آنها را به کار بندد و هم قوانین متغیرى. اسلام با ملاحظه فطرت و نیازهاى فطرى و ثابت انسان، قوانین ثابتى تشریع کرده است و نیز براى جنبه هاى متغیر نیاز آدمى، قوانین متغیرى آورده است. از این رو، قوانین اسلام به دو قسم ثابت و متغیر تقسیم مى شود.
به عنوان مثال، اصل لزوم آمادگى و دفاع در اسلام طبق آیه «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة؛ و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد.» (انفال/ 60) یک اصل و قانون ثابت فرازمانى و مکانى است. به موازات این قانون ثابت، قوانین متغیرى برحسب نیاز زمان و مکان خاص در نظر گرفته شده است که در فقه به نام «سبق و رمایه» معروف است. از جمله دستورات در سبق و رمایه، آموختن فنون تیراندازى، اسب سوارى و... تا رسیدن به مهارت کامل است که در هر زمان و بر اساس نیاز هر دوره ضرورت پیدا مى کند و به همین جهت پیوسته دستخوش تغییر است. جالب اینجاست همانطور که شهید مطهرى فرمودند، متون دینى (قرآن و روایات) از چنان جامعیت، قابلیت و استعداد پایان ناپذیرى برخوردار است که زمان نه تنها آن را کهنه و از دور خارج نمى کند بلکه ابعاد علمى آن شکفته ترو شناخته تر مى شود. به همین جهت با استفاده از این خصلت انعطاف پذیر متون دینى مى توان با آگاهى از روش اجتهاد و فهم روشمند، مسائل مورد نیاز هر زمان را از طریق ارجاع فروع به اصول ثابت به دست آورد. (برگرفته از رساله نوین) بنابراین، عنصر اجتهاد و استنباط احکام، راهى است براى پاسخگویى اسلام به نیازهاى دنیوى و اخروى انسان در هر زمان.
کارآیى دین در مرحله عمل
برخى مى گویند: دوران دین به سر آمده و دیگر قادر نیست در عصر مدرن، تمدنساز بوده و کارآیى داشته باشد، چون دین مربوط به دوران گذشته و زندگى ساده آن دوران بوده نه مربوط به عصر مدرنیته و پیچیده این زمان!
پاسخ: اینگونه اظهار نظر درباره دین، نادیده گرفتن حقیقتى به نام دین است که به اعتراف دین پژوهان و پژوهشگران واقع بین تاریخى، همیشه و در همه عرصه هاى زندگى بشر، چه به طور مستقیم و چه به طور غیر مستقیم حضور داشته و تأثیرگذار بوده و هست. اما نسبت به گذشته، به گواهى مورخان و تحلیل گران تاریخى، شالوده تمدنهاى بزرگ بشرى در دوران باستان، که در مناطقى چون مصر، یونان، بین النهرین و ایران، هند و چین و برخى مناطق دیگر شکل گرفته است، توسط پیامبران الهى و فرهنگ برخاسته از ادیان آسمانى پى ریزى شده است. (دین پژوهی،ج1)
اندیشمندان و حکیمان بزرگ و فرهنگساز جهان، از جمله حکماى بزرگ یونان باستان نظیر افلاطون، ارسطو، سقراط، ارسطاطالیس و جز آنان همه دیندار و موحد بوده اند و با تأثیر پذیرى از تعالیم دینى و آسمانى به چنین مقامات بزرگ علمى و شگردهاى فلسفى دست یازیده اند. (تاریخ فلسفه، فردریک کاپلستون، ترجمه جلال الدین مجتبوی، ج 1 ، ص 636)
اما نسبت به کارآیى دین در این زمان که به «عصر تجدد و مدرنیسم» شهرت یافته باید گفت، اینک نیز دین در جوامع مختلف حضور زنده و با نشاطى دارد. براى همین، تلاش و مبارزه مادى گرایان و دین ستیزان، به ویژه حکومتهاى استکبارى، با دین با القاى شبهاتى نظیر تعارض دین با علم، عقل، تجدد و نوآورى حتى در جهان مسیحیت نیز بى فایده بوده و موفقیت چندانى نداشته است؛ زیرا اگر مسأله به دور از تبلیغات رسانه اى، جوسازى هاى سیاسى و عنادورزى ها بررسى شود، روشن مى گردد که هرگز چنین تعارضى میان علم و دین و یا عقل و دین وجود ندارد و به هیچ وجه آیینى چون اسلام نه تنها با تجدد، نوآورى و به اصطلاح مدرنیسم مخالف نیست بلکه به عکس، دستور داده تا هر روز انسان بهتر و متکامل تر از دیروز شود و گامى به جلو و پیشرفت در همه زمینه هاى زندگى مادى و معنوى بردارد. به طورى که به فرموده امام صادق (ع) زندگى بدون پیشرفت و تعالى، مساوى با مرگ و نابودى است. (بحارالانوار ،ج68، ص 173)
در خود غرب هم گزارشها نشان مى دهد که گرایش به معنویت، اخلاق و دین به ویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران از یک سو و شکست و فروپاشى شرق کمونیسم پس از نزدیک به یک قرن مبارزه با دین و خداپرستى از سوى دیگر و به اضافه، سرخوردگى غربیان از زندگى ماشینى و دورى از معنویت و خدا، بیشتر شده است. تا جایى که از نیمه دوم قرن بیستم که به دوران پست مدرن (اوج دوران مدرنیسم) شهرت دارد، گرایش به دین و اخلاق شتاب بیشترى گرفته و دانشمندان بسیارى به دین پژوهى در ابعاد مختلف جامعه شناختى، روانشناختى و... روى آورده اند. حاصل این پژوهشها تدوین کتب و دائرة المعارفهاى دین پژوهى است که «دائرة المعارف بزرگ دین پژوهى میرچا الیاده» با 2750 مقاله از 1400 تن از دین پژوهان جهان در 16 جلد یک نمونه از آن است. (فرهنگ و دین میرچا الیاده، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص سیزدهم تا پانزدهم پیشگفتار)
به عنوان نمونه، ژان پل ویلم درباره گرایش مردم آمریکا و ژاپن به دین مى آورد: «ایالات متحده آمریکا و ژاپن، دو کشورى که به ویژه سمبل تجدد هستند مثالهاى خوبى از مواردى هستند که دین و تجدد را با هم وفق داده اند؛ زیرا گرایش به دین و مذهب در آمریکا به قدرى بالاست که بیش از 40 % مردم آمریکا به طور جدى پایبند به دین بوده و به وظایف دینى خود عمل مى کنند و نیز در ژاپن، صنعتى شدن در چارچوب یک نظام حاکمیت دینى انجام شده و آمار دینى نشان مى دهد که همه ساله حدود هشتاد میلیون ژاپنى به هنگام تحویل سال نو (هاتسوموده) براى شرکت در مراسم و جشنهاى دینى مربوط به معابد بزرگ مى روند تا سلامتى و تندرستى براى خود کسب کنند. (جامعه شناسی ادیان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 136-135)
چگونه مى توان باور کرد که میان علم و دین تعارض است در حالى که نوابغ و اندیمشندان بزرگ علوم بشرى در دنیاى مدرن، خلاف این پندار نظر داده اند. از جمله:
آلبرت انیشتاین: «علم بدون مذهب لنگ است و مذهب بدون علم، کور.» (زندگی انیشتاین، فیلیپ فرانک، ترجمه حسن صفاری، ص 508)
ماکس پلانک: «هرگز تضاد واقعى میان علم و دین پیدا نخواهد شد، چه یکى از آن دو مکمل دیگرى است.» (علم به کجا می رود، ص 235)
ایرونیک ویلیام نبلوچ: «عقاید مذهبى با کشفیات علمى راسختر مى شود.» (اثبات وجود خدا کلوورنسما، ترجمه احمد آرام، ص 100)
چارلز. ه. تونز (فیزیکدان آمریکایى): «من اختلاف علم و دین را بیشتر سطحى مى دانم و اگر به ماهیت هر یک توجه کنیم هر دو به صورتى درمى آیند که تشخیص آنها از یکدیگر ممکن نیست.» (محل تلاقی علم و دین، ترجمه احمد آرام، ص 54)
بنابراین، واقعیت همان است که «مارتین لوتر» گفته و آن این که «غربیان از آن دین الهى فطرى فاصله نگرفته اند بلکه در حقیقت آن دین ساختگى ضد علم و پیشرفت و آزادى معقول و... را کنار گذاشته اند.» (جامعه شناسی ادیان، ص 188) کارنامه دین اسلام در این خصوص بسیار درخشان است. به اعتراف نویسندگان و به ویژه مستشرقان غربى، خدماتى که اسلام به تمدن و فرهنگ بشرى کرده، فوق العاده است به طورى که به جرأت مى توان گفت سهم اسلام در شکل گیرى فرهنگ و تمدن بشرى، سهمى عمده و تعیین کننده است. (تاریخ تمدن ویل دورانت، ج4، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص 435- 432)
اگر امروز ملل مسلمان از لحاظ صنعت و تمدن از جوامع غربى عقب مانده ترند،بى انصافى است که کسانى بخواهند این عقب ماندگى را به دین نسبت دهند و به این وسیله بخواهند به ضعف و سستى و ناتوانى فکرى و عملى خود سرپوش بگذارند. در حالى که مى بینیم هم اکنون نیز بسیارى از ملل مسلمان از بسیارى از ملل دیگر در صنعت و تمدن پیشى گرفته اند. اگر ضعفها و کاستى هایى در نظام جمهورى اسلامى ایران مشاهده مى شود، این را نباید به ناکارآمدى اصل اسلام و حاکمیت دینى نسبت داد، بلکه معلول عوامل برون دینى داخلى و خارجى است. از مهمترین این عوامل، نداشتن سابقه تجربه حکومت دارى مسؤولان کلان اجرایى و در نتیجه نداشتن راهکارها و قوانین مدون و روشنى در بخشهاى مختلف حکومتى، ضعف مدیریت اجرایى، توطئه ها و کارشکنى هاى پیوسته قدرتهاى استکبارى به ویژه آمریکا است که به هر نحو ممکن مى خواهند این نظام نوپاى دینى را از پاى دربیاورند و در نتیجه، از الگو شدن آن براى سایر ملل مسلمان در بند طاغوتها جلوگیرى کنند. (انسان و ادیان میشل مالرب، ترجمه مهران توکلی)
معنا بخشی به زندگی و زدودن احساس پوچی
یکی از نقش های اساسی و کلیدی دین در زندگی، این است که به زندگی انسان معنا و مفهوم می بخشد و آن را همسو با فلسفه آفرینش انسان می کند و در نتیجه، احساس پوچی و پوچ گرایی را از او می زداید و از بحران هویت و رنجها و بیماری های روحی و اخلاقی حاصل از آن که امروزه دامنگیر افراد و جوامع فاقد دین و ایمان و به ویژه نسل جوان آنها می باشد جلوگیری می کند. بشر متمدن امروزی با همه پیشرفت هایی که در بعد صنعت و تکنولوژی داشته، در بعد معنویت و اخلاق سیر قهقرایی پیموده و به همین جهت به بحران های روحی و اخلاقی و بی هویتی دچار شده است. این واقعیت به حدی آشکار و آثار مخرب آن در جوامع بشری و به ویژه در جوامع غربی فراوان است که رسانه های کشورهای غربی پیوسته گزارشات آن را به اطلاع مردم و مسئولان سیاسی و فرهنگی می رسانند و مسئولان امور فرهنگی و تربیتی و به ویژه دانشمندان جامعه شناس و روانکاو نیز زنگ خطر را به صدا درآورده و اعلام می دارند که قوانین جاری کشورها با همه سودمندی در بخش های زندگی مادی، هرگز نتوانسته کوچک ترین تأثیری در اعماق وجدان بشری بگذارد و نیروهای معنوی او را رشد و تعالی دهد در نتیجه، او را از بیماری های جانکاه روحی و روانی برهاند. (بحران روانکاوی، اریک فروم، ص 16-11،59-58، وانهادگی انسان در عصر صنعت، علی قائمی 26-14 و 47-44) از این رو، آنان تنها چاره و راه نجات از این وضع ناهنجار را بازگشت به دین، معنویت و اخلاق و نیز پرورش روحی و اصلاح نفس و زدودن زشتی های اخلاقی در پرتو تعالیم دینی اعلام می دارند؛ چرا که زندگی در پرتو دین و اخلاق هدف دار، تعالی بخش و امیدوار کننده است و محرومیت و دوری از دین برابر است با سقوط انسان در زندگی و گم شدن در کوره راههای پرپیچ و خم آن. (فلسفه و هدف زندگی، محمدتقی جعفری، ص 26-5؛ دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه مهدی قائنی، ص 167، زندگی در پرتو اخلاق، ناصر مکارم شیرازی، ص 8-5)
دین، پشتوانه اخلاق
دیندارى و ایمان مذهبى مهمترین پشتوانه اخلاق است؛ زیرا اخلاق که خود یک سرمایه بزرگ زندگى است. بدون دین و ایمان، اساس و پایه درستى ندارد. زیربناى همه اصول اخلاقى و مشروعیت و ضمانت اجرایى آنها ایمان و اعتقاد به خداست. آراستگی به اخلاق و صفات نیک اخلاقی و نیز کرامت های نفسانی که بزرگترین سرمایه زندگی به شمار می آید و اساسا زندگی انسانی و حیات معقول و متعالی توسط آنها معنا و مفهوم پیدا می کند تنها در پرتو دین میسر است؛ چرا که اخلاق بدون دین و ایمان اساس و پایه درستی ندارد و معنا و مفهوم پیدا نمی کند. زیربنای همه اصول اخلاقی و مشروعیت و ضمانت اجرایی آنها، دین و ایمان و اعتقاد به خدای متعال به عنوان سرچشمه همه خوبی ها و ارزش های دینی و اخلاقی است. (معنویت تشیع، علامه طباطبایی، ص 101) کرامت، شرافت، تقوا و درستکاری، راستی، امانت داری، نوع دوستی، فداکاری، احسان، صلح، مدارا با خلق خدا، عدالت ورزی، ظلم ستیزی، رعایت حقوق بشر و بلکه همه اموری که جزو فضیلت های اخلاقی انسانی محسوب می شود و همه افراد و ملت ها آنها را تقدیس کرده و به داشتن آنها افتخار می کنند از دین و ارزش های دینی نشأت می گیرد.
همچنین این صفات اخلاقی به هنگام اجرا و به صحنه عمل درآمدن نیازمند دین و باورها و اعتقادات دینی هستند؛ زیرا اجرای آنها به هزینه نیاز دارد؛ چون با بسیاری از منافع مادی و نفسانی انسان مغایر است و التزام به آنها مستلزم محرومیت ها، ریاضت ها و رنجهای جسمی و روحی می باشد. آدمی باید دلیلی داشته باشد تا به این نوع محرومیت ها و ریاضت ها تن دهد؛ و روشن است زمانی انسان به این گونه ها محرومیت ها و ریاضت ها تن خواهد داد که یا آنها را محرومیت واقعی نداند و یا اگر محرومیت می داند امیدوار و مطمئن به دستیابی به پاداش بزرگتر و سود بیشتر دنیوی و اخروی باشد تا توجیه عقلی و منطقی برای تحمل آنها داشته باشد. مهمترین و مؤثرترین دلیل و انگیزه و نیز توجیه عقلی و منطقی برای انجام افعال و احکام اخلاقی و تحمل ریاضت ها و محرومیت ها در این راه، ایمان به خداست چرا که در پرتو ایمان و دین داری است که این نوع محرومیت و ریاضت ها در کام آدمی شیرین می شود و زمینه رشد و تعالی روحی و اخلاقی انسان را فراهم می کند و به ویژه موجب نیل او به سودهای مادی و معنوی بیشتر و پاداش های اخروی بزرگتر می شود. چه این که قرآن کریم به عنوان متقن ترین و معتبرترین سند دینی و الهی این نوع پاداش ها را تضمین کرده است. (توبه/ 120، انعام/ 160، نساء/ 40)
بنابراین پشتوانه بودن دین براى اخلاق، به این صورت است که چون رعایت اصول و احکام اخلاقى با منافع مادى و نفسانى مغایر است و التزام به هر یک از آنها مستلزم تحمل یکنوع محرومیت مادى و زحمت است، آدمى باید دلیلى داشته باشد تا به این نوع محرومیتها تن دهد؛ و اساسا انسانها زمانى تن به اینگونه محرومیتها خواهند داد که در واقع آنها را محرومیت ندانند. اما ادعاى این که انجام افعال اخلاقى به امید سود بیشتر، در اخلاق منهاى خدا و دین (اخلاق مادى) هم متصور است؛ چون موجب رونق کسب و کار و درآمد مالى و اقتصادى بیشترى مى باشد؛ پذیرفتنى نیست؛ زیرا اولا اخلاق مادى شالوده اش بر خودپرستى و منفعت طلبى استوار است و به چیزى جز منافع خویش نمى اندیشد. چنان که امروزه ما چنین چیزى را در عملکرد غربیان نسبت به سایر ملل مى بینیم، تا جایى که بسیارى از آنان به ویژه دولت مردانشان حتى براى سگ و گربه محبوبشان بیشتر از انسانهاى روى زمین احترام و ارزش قائلند؛ و ثانیا اخلاق مورد نظر در اینجا فراگیر بوده و همه آداب و حقوق اجتماعى و فضایل اخلاقى را شامل مى شود. روشن است التزام به چنین اخلاقى و عمل بر اساس آن، تنها در پرتو ایمان به خدا میسر است.
آرامش روحى و روانى
از رهاوردهاى ناخوشایند زندگى ماشینى و دنیا پرستى افراطى، اضطراب و نگرانى و تلاطم روحى و روانى است. بشر متمدن امروز، گرچه به رفاه مادى و لذتهاى جسمى رسیده است ولى دچار چنان بحرانها و بیمارىهاى روحى و روانى شده که با بن بست فکرى و ناامیدى فزاینده اى دست به گریبان است، و حاصل آن خودکشى، جنون و ... مى باشد. تنها راه رهایى از این فشارهاى روحى و بیمارى هاى کشنده به اعتراف روانشناسان غربى و شرقى، ایمان به خدا، دیندارى و ایجاد پیوند معنوى با پروردگار یکتا، دعا و راز دل گفتن با آن ذات پاک در خلوتگاههاى عبادت و بندگى است. چه این که به گواهى قرآن کریم، تنها یاد خدا و دعا و راز و نیاز با اوست که دلهاى بیمار را درمان و روح متلاطم را آرامش مى بخشد. (رعد/ 13)
دکتر الکسیس کارل، دانشمند بزرگ فرانسوى مى گوید: «در سکوت این پناهگاهها (مکانهاى عبادت و نیایش) انسان مى تواند در حالى که اندیشه به سوى خدا در پرواز است، عضلات و اعضایش را آرامش بخشد، روحش را سبکبار کند و نیروى سنجش و تشخیص خویش را جلا دهد و قدرت تحمل زندگى دشوارى که تمدن جدید بر دوش او بار کرده و به زانویش درآورده است، به دست آورد. اجتماعاتى که احتیاج به نیایش را در خود کشته اند به طور معمول از فساد و زوال مصون نخواهند بود.» (نیایش، ص27، 50، 57)
ویلیام جیمز (روانکاو مشهور آمریکایى) نیز مى نویسد: «هزاران هزار مؤمن به خدا به خوبى حس کرده اند که خداوند همیشه با آنهاست. شب و روز، در خانه و بیرون از آن. هرگاه این طور خدا را با خود بدانیم، چشمه فیاض لایزالى از آرامش و صفاى قلب در خود ایجاد کرده ایم، که هیچ سیلاب غمى و یا هجوم وحشت و بیمى در آن اثر ندارد.» (دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه مهدی قائنی، ص 167-166)
رهایی از خودخواهی و هواپرستی
انسان های فاقد دین و ایمان دینی، معمولا هیچ گونه تلاشی برای کنترل و تعدیل غرائز نفس سرکش، خودخواهی ها و شهوت رانی ها انجام نمی دهند؛ چون دلیلی برای انجام آن نمی بینند. آنان پیوسته می کوشند تا از هر راه ممکن اعم از مشروع یا نامشروع به خواسته های نفسانی و لذایذ مادی بیشتری دست یابند و به اصطلاح کام دل از زندگی بگیرند و بهره بیشتری از زندگی را نصیب خود کنند! ولی از آنجا که رسیدن به همه آرزوهای زندگی و لذایذ مادی و نفسانی مورد نظر ممکن نیست پیوسته دچار حسرت های طولانی و دست نیافتنی و در عین حال رنج دهنده و کشنده می شوند که خود، زندگی را در کامشان تلخ و ناگوار می کند. آنان همچنین برای ارضای شهوات و خواسته های نفسانی خویش از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند و تن به هر کار ناپسند و غیر منطقی می دهند.
کار این گونه انسان ها در جوامع غربی به جایی رسیده که از لذایذ جنسی معقول و سازگار با طبع و طبیعت انسانی (ازدواج زنان با مردان) دست کشیده و به همجنس بازی روی آورده اند؛ نتیجه چنین کاری، مبتلاشدن به بیماری های مخرب جسمی و روحی (از جمله بیماری کشنده ایدز) است (روزنامه کیهان، 117-1371) ولی باز سیری ندارند و جنون شهوت رانی و هوس بازی آنها را آرام نمی گذارد و در نتیجه دچار خودخواهیها و شهوت پرستی های رنج دهنده و کشنده جدیدی شده، احساس سرخوردگی و ناکامی و پوچی می کنند. تنها راه رهایی از این همه خودخواهی ها، افزون طلبی ها و به ویژه افراط در شهوت رانی و هوس بازی، و رسیدن به تعادل روحی ، آرامش فکری و سلامت نفسانی، تعدیل غرائز و کنترل آن و مهار نفس اماره از راه دینداری و ایمان مذهبی است. اینجاست که به نقش تربیت انسان از راه تهذیب و تزکیه نفس در پرتو تعالیم دین و به ویژه اسلام پی می بریم و این که چرا در اسلام، جهاد با نفس، برترین جهاد شمرده شده است. (وسائل الشیعه، ج 15، ص 161)
خوش بینی به جهان آفرینش و مبداء هستی
دین به دلیل اینکه تلقى انسان را نسبت به جهان شکل خاص مى بخشد، (آفرینش را هدفدار و هدف را خیر، تکامل و سعادت معرفى مى کند) به طور طبیعى دید انسان را نسبت به نظام هستى و قوانین حاکم بر آن خوشبینانه مى سازد. دین و ایمان مذهبی، به دلیل این که نگاه انسان را نسبت به جهان تغییر می دهد به طور طبیعی انسان را نسبت به نظام هستی و قوانین حاکم بر آن و نیز مبداء هستی یعنی خدای متعال خوشبین می گرداند. حالت فرد با ایمان و دین دار در جهان هستی، مانند حالت فردی است که در کشوری زندگی می کند که قوانین و تشکیلات و نظام آن کشور را صحیح و عادلانه می داند و به حسن نیت گردانندگان آن ایمان دارد. قهرا چنین شخصی زمینه ترقی و تعالی را برای خود و دیگر افراد آن جامعه مهیا می بیند و معتقد است تنها چیزی که ممکن است موجب عقب ماندگی او شود تنبلی و بی تجربگی خود او و انسان هایی مانند خودش باشد. این اندیشه به طور طبیعی او را به غیرت می آورد و با خوشبینی و امیدواری به حرکت و جنبش وامی دارد. (انسان و ایمان، 39و 40)
امیدواری
از نظر منطق انسان مادی، جهان نسبت به مردمی که در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالت یا راه ظلم، راه درستی یا راه نادرستی گام برمی دارند بی طرف و بی تفاوت است. نیز در حوادث و دشواری های سخت و جانکاه زندگی، راه نجات و کمک و عنایتی جز آنچه خود در توان دارند و باید به کار گیرند از کس دیگر و قدرت برتری نمی بینند. به این دلیل در چنین شرایط سخت و شکننده ای، بسیاری از افراد به ویژه جوانان با ناامیدی و ناکامی شدیدی دست به گریبان می شوند و راه گریز خود را، در جنایت نسبت به دیگران و یا خودکشی جستجو می کنند! اما در منطق انسان با ایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته (نیکوکار و بدکار) و این دو نوع تلاش (نیک و بد) بی تفاوت نیست. چون خدای جهان بر اساس عدل و حکمتش پاداش خوبان و بدان را متناسب با اعمالشان می دهد. (ص/ 28؛ انفطار/ 14) نیز انسان مؤمن، در صحنه های دشوار و بن بست ها، به قدرت و کمک لایزال الهی امیدوار می باشد (یوسف/ 87؛ حجر/ 56) و با توکل و اعتماد (آل عمران/ 159؛ مائده/ 23) به خداوندی که بر هر کاری قادر است (بقره/ 20، 106، 109، 148، 259 و غیره)، آینده را روشن و راه نجات را متصور و ممکن می بیند. لذا به فکر راه چاره افتاده و با تلاش و توکل و توسل، خود را از بن بست ها رهایی می بخشد.
بهبود روابط اجتماعی
جوامع فاقد دین و ایمان دینی، از ارتباط سالم اجتماعی و روابط خوب انسانی برخوردار نیستند؛ و به ویژه روابط خانوادگی در این جوامع بسیار نامطلوب و از هم پاشیده است و احترام و اعتماد لازم میان اعضای خانواده برقرار نیست و نمی توانند طعم شیرین محبت را در جمع خانواده بچشند؛ از این رو، غالبا ترجیح می دهند که بیشتر در بیرون از خانه به سر ببرند. این واقعیت تلخی است که در جوامع دارای تمدن ماشینی رایج شده و به گزارش رسانه ها، آمار فرار زنان و دختران و پسران از خانه، هر روز بیشتر می شود. دین و ایمان دینی با تعهد و مسئولیتی که در دینداران مؤمن نسبت به همنوعان و افراد اجتماع ایجاد می کند و بذر صلح، صفا، اعتماد و علاقه نسبت به یکدیگر را در دل آنها می پاشد، موجب می شود که اجتماع و زندگی جمعی، سالم و مطلوب شود و روابط اجتماعی بهبود یابد و به ویژه کانون خانواده گرم و صمیمی گردد و در واقع خانه به بهشت کوچکی از صفا و صمیمیت و علاقه تبدیل شود. گواه روشن ادعای ما، روابط خوب خانوادگی و اجتماعی در جوامع دینی و اسلامی است؛ و در میان جوامع اسلامی هم، جوامع دیندارتر و پایبندتر به احکام دینی، از این روابط خوب انسانی و اسلامی بیشتر برخوردارند. (انسان و ایمان، مطهری، ص 44-45)
منـابـع
عبدالله ابراهيم زاده, رفيعي و الهامي نيا- انديشه هاي اسلامي در بستر تاريخ- پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه
عبدالله ابراهيم زاده- دین شناسی- جلد 1
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها