اصالت عقل در آیات قرآن
فارسی 5771 نمایش |قرآن
قرآن همواره به دانایى، دانش اندوزى و خردورزى دعوت مى کند. از بشر، تنها نمى خواهد دستورها و آیینهاى آن را بپذیرد و به آنها گردن نهد بلکه کرنش و پذیرش را از انسان بر پایه دریافتى عقلانى و ایمانى خواسته است. از همین روى، درباره همه امور تکوین و تشریع به اندیشیدن و خردورزى فرا مى خواند. در قرآن، واژه (علم) نزدیک به هفتصد و هشتاد بار، واژه (عقل) چهل و نه بار، واژه (تفکر) هیجده بار، واژه (لب) شانزده بار، واژه (تدبر) چهار بار و واژه (نهى) که به معناى عقل است، دو بار آمده است. خداوند در آیات زیادى، پس از آن که درباره پدیده هاى طبیعت، نزول قرآن، جهان آخرت و رخدادهاى تاریخ انسان سخن به میان مى آورد، مى فرماید: (این موضوع را طرح کردیم تا درباره آن بیندیشید.) به راستى، اگر خردورزى و اندیشیدن سند حجت نبود، در وحى این همه از آن سخن مى رفت و چنین جایگاهى مى یافت؟ چندین دسته از آیات، گاه به دلالت مطابقى و گاه به دلالت التزامى، ریشه دارى و اصیل بودن عقل را بیان مى کنند.
بهره گیرى از بخردانه اندیشیدن
خداوند در قرآن می فرماید: «ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لایعقلون؛ بدترین جنبده ها نزد خدا، کسانى هستند که کرند و لال و نمى اندیشند.» (انفال/ 22) استاد مطهری این آیه را اینگونه تشریح می کند: «(لایعقلون) کسانى هستند که از اندیشه خویش سود نمى گیرند. قرآن این گونه افراد را، که نام انسان زیبنده آنان نیست، در سلک حیوانات و به نام چهارپایان مخاطب خویش قرار مى دهد. (یعنى مقام انسان بودن که خلیفه اللهى را شایسته او کرده، در سایه خردورزى حاصل مى شود.)» (آشنایى با قرآن، استاد شهید مطهرى، ج 1 و 2/48، صدرا) در جای دیگر می فرماید: «و یجعل الرجس على الذین لایعقلون؛ خداوند پلیدى را بر آنان که خرد نمى ورزند و عقل را به کار نمى بندند، مقرر مى دارد.» (یونس/ 100)
«و قالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر؛ اهل دوزخ گویند: اگر سخن انبیا را مى شنیدیم یا به دستور عقل رفتار مى کردیم، از دوزخیان نبودیم.» (ملک/ 10) در این آیه، خردورزى وسیله درست راه یابیدن در زندگى و مایه رستگارى اخروى دانسته شده است. در آیاتى دیگر، جستارى بیان شده که پذیرفتن آن بدون اصیل دانستن اندیشیدن و خردورزى، ممکن نیست. «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؛ بگو: برهانتان چیست بیاورید، اگر راست مى گویید.» (بقره/ 111؛ انبیا/ 24) «لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا؛ اگر در آسمان و زمین به جز خدا، خدایانى بود، خلل و فساد در آن راه مى یافت.» (انبیا/ 22) در این آیه، براى ثابت کردن توحید، قیاس منطقى و استدلال عقلى ترتیب یافته است.
تکیه بر پیوند عینى و عقلى میان پدیده ها
پیوند و بستگى علت و معلول و اصل علیت میان پدیده ها، پایه اندیشیدن و خردورزى است. پاره اى از آیات، مسأله بسته و وابسته به جهان را در پیوند و بستگى على و معلولى آنها بیان مى کنند و از نظام سببى و مسببى که بر انسان و جامعه و طبیعت حاکم است، سخن مى گویند، مانند: «یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطان؛ اى گروه پریان و آدمیان، اگر مى توانید از کرانه هاى آسمانها و زمین رخنه آرید، رخنه آرید. رخنه نخواهید آورد، مگر به قدرتى برآمده از دانش.» (الرحمن/ 33) خداوند در قرآن می فرماید: «ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لایعقلون؛ بدترین جنبده ها نزد خدا، کسانى هستند که کرند و لال و نمى اندیشند.» (انفال/ 22)
استاد این آیه را اینگونه تشریح می کند: «(لایعقلون) کسانى هستند که از اندیشه خویش سود نمى گیرند. قرآن این گونه افراد را، که نام انسان زیبنده آنان نیست، در سلک حیوانات و به نام چهارپایان مخاطب خویش قرار مى دهد. یعنى مقام انسان بودن که خلیفه اللهى را شایسته او کرده، در سایه خردورزى حاصل مى شود.» (آشنایى با قرآن، استاد شهید مطهرى، ج 1 و 2/48، صدرا) در جای دیگر می فرماید: «و یجعل الرجس على الذین لایعقلون؛ خداوند پلیدى را بر آنان که خرد نمى ورزند و عقل را به کار نمى بندند، مقرر مى دارد.» (یونس/ 100)
«و قالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر؛ اهل دوزخ گویند: اگر سخن انبیا را مى شنیدیم یا به دستور عقل رفتار مى کردیم، از دوزخیان نبودیم.» (ملک/ 10) در این آیه، خردورزى وسیله درست راه یابیدن در زندگى و مایه رستگارى اخروى دانسته شده است. در آیاتى دیگر، جستارى بیان شده که پذیرفتن آن بدون اصیل دانستن اندیشیدن و خردورزى، ممکن نیست. «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؛ بگو: برهانتان چیست بیاورید، اگر راست مى گویید.» (بقره/ 111؛ انبیا/ 24) «لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا؛ اگر در آسمان و زمین به جز خدا، خدایانى بود، خلل و فساد در آن راه مى یافت.» (انبیا/ 22) در این آیه، براى ثابت کردن توحید، قیاس منطقى و استدلال عقلى ترتیب یافته است.
«ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم؛ خدا هیچ قومى را دگرگون نمى کند، مگر خودشان دگرگون شوند.» (رعد/ 11) این آیه مى خواهد بگوید درست است که همه سرنوشتها به اراده خداست، ولى خداوند سرنوشت را از ماوراى اختیار و تصمیم و عمل بشر، بر او تحمیل نمى کند و کار گزاف انجام نمى دهد، بلکه سرنوشتها هم نظامى دارند. خدا سرنوشت هیچ جامعه اى را به خودى خود و بى وجه عوض نمى کند، مگر آن که آنان که آنچه که مربوط به خودشان هست، مانند: نظامهاى اخلاقى و اجتماعى و... آنچه مربوط به وظایف فردیشان هست، تغییر دهند.
تبیین فلسفه عقلى احکام
قرآن در ساحت تشریع نیز، قانون عقلى را جارى مى داند. به همین جهت، براى احکام و دستورهاى شرعى فلسفه ذکر مى کند. مى آموزد که حکم و دستور الهى معلول مصلحت است; از این روى علماى اصولى مى گویند: «مصالح و مفاسد در سلسله علل احکام قرار دارند.» براى نمونه درباره تشریع نماز، خداوند مى فرماید: «و اقم الصلوه ان الصلوه تنهى عن الفحشإ و المنکر؛ و نماز به جاى آور که نماز از هر کار زشت و ناپسند باز مى دارد.» (عنکبوت/ 45)
در این آیه اثر روحى نماز یاد شده که چگونه نماز به انسان تعالى مى دهد و به سبب این تعالى، [انسان نمازگزار] از فحشا و بدیها انزجار و انصراف پیدا مى کند. استاد شرح مى دهد: «قرآن درباره سایر احکام مانند: روزه، زکاه و جهاد و... آثار فردى و اجتماعى بیان مى کند; یعنى به احکام آسمانى در عین ماوراى بودن جنبه این دنیایى و زمینى مى دهد و از انسان مى خواهد درباره آنها بیندیشد، تا حقیقت و فلسفه احکام بر او روشن گردد و نپندارد که اینها، تنها یک سلسله رمزهاى مافوق فکر و عقل بشر است.»
مبارزه با لغزشهاى عقل
در دسته دیگرى از آیات، با بازدارنده هاى راه اندیشیدن و خردوزى و آنچه که انسان را به لغزش و اشتباه در اندیشه دچار مى کند، مبارزه شده و از انسان خواسته شده که آن بازدارنده ها را از خود دور سازد، تا توان خردورزى را از کف ندهد. یکى از باعثها و سببهاى به کژراهه در افتادن فکر و عقل از نظر قرآن، پیروى از گمان و ترتیب اثر دادن به امور غیر علمى است; زیرا وقتى انسان به گمان بسنده کند و در پى فهم نباشد، از رسیدن به حقیقتها و واقعیتها باز مى ماند. (نجم/ 28) دومین سبب خطاى فکر، به ویژه در مسأله اجتماعى، تقلید و پیروى نابخردانه و کورکورانه است. قرآن با تقلید و تسلیم فکرى، بدون درنگ و خردورزى به مقابله بر مى خیزد و با ناپسند خواندن آن، از عقل و خردورزى حمایت مى کند. تاکید مى ورزد که هر مساله اى را با معیار عقل بسنجید و در انتخاب فکر و عقیده از اندیشه و خرد خود مدد بجویید. (بقره/ 170) از نظر قرآن، حالت تسلیم و پیروى در برابر بزرگان، سنتها، عقاید، گروهها، احزاب، شخصیتها و... اگر برابر ترازها و معیارها نباشد، نابخردانه است.
سومین سبب کژروى و اشتباه اندیشه، راه یافتن هواها و هوسها و انگیزه هاى نفسانى در عرصه هاى فکرى است. قرآن از انسان مى خواهد خواهشهاى ناروا را از خود دور کند تا در اندیشیدن و خردورزى، به اشتباه نیفتد. (نجم/ 23) حقیقت این باور است که مبارزه قرآن با لغزشهاى عقل, در حقیقت, پشتیبانى و جانبدارى این کتاب از عقل و خردآدمى است. نتیجه این چهار دسته از آیات بر حجت و سند بودن و اعتبار عقل در قلمرو دین دلالت دارند. به این ترتیب, ایمان گرایى بدون خردورزى از دیدگاه قرآن مردود دانسته مى شود. به هر حال قرآن کریم به صورتهای گوناگون بر سندیت و حجیت عقل در معارف الهی صحه گذاشته است، و بر تعقل و تفکر در نظام آفرینش تشویق و تاکید کرده است، گاهی راجع به یک موضوع می توان آیات متعددی را یافت که مفاد آنها این است که غرض از طرح این موضوع تعقل و تفکر درباره آن بوده است.
قرآن کریم ، پس از طرح یک مسئله غامض و دقیق توحیدی یادآور می شود که آنان که اهل تعقل نیستند گرفتار نوعی پلیدی می باشند، چنان که می فرماید: «و ما کان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون؛ هیچ کس را نرسد که جز با اذن خدا ایمان آورد، و بر آنان که عقل خویش را به کار نمی بندند پلیدی قرار می دهد.» (یونس/ 100) اصولا منطق قرآن، منطق دلیل وبرهان است، و همه جا از صاحبان عقاید می خواهد تا بر اثبات عقیده خود برهان آورند: «قل هاتوا برهانکم» (بقره/ 111) و خود نیز بر دعاوی خود اقامه برهان می کند چنان که در اثبات یگانگی خدا می گوید: «لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا» (انبیا/ 22) اگر در آسمان و زمین غیر از «الله» خدایان دیگری بود، آن دو تباه می شدند (یا اصلا موجود نمی شدند، و یا دچار هرج و مرج و بی نظمی می شدند) و در مورد این که از صفات هدایتگران این است که خود هدایت یافته باشند می فرماید: «افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع ام من یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون؛ آیا کسی که به حق هدایت می کند سزاوار است تبعیت شود یا کسی که تا هدایت نشود راه هدایت را نمی داند، پس چگونه داوری می کنید؟» (یونس/ 25)
قرآن حجیت و اعتبار عقل را نه تنها در قلمرو حکمت نظری و اثبات وجود خدا و صفات ذاتی او به رسمیت می شناسد، بلکه در قلمرو حکمت عملی و حسن و قبح افعال نیز پذیرفته است، چنان که در بسیاری از آیات، رسالت پیامبر را تذکر، موعظه، امر به معروف و نهی از منکر می داند، و واضح است که تذکر و موعظه در جایی است که مخاطب خود حسن و قبح و سود و زیان کاری را می داند، ولی چون دچار غفلت شده و یا احتمال غفلت زدگی در مورد او می رود، به تذکر و وعظ نیاز دارد. چنان که می فرماید: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون؛ خدا به عدل و احسان و پرداخت حقوق خویشاوندان امر می کند، و از زشتی ها و ناروایی ها و تعدی به دیگران نهی می کند، (و بدین طریق) شما را موعظه می کند، شاید به خود آیید.» (نحل/ 90)
مفاد آیه این است که انسان خوبی عدل و احسان و دادن حقوق خویشاوندان و نیز زشتی کارهای ناروا را می داند، و امر خدا نقش ارشادی و یادآوری دارد، چنان که در جایی دیگر رسالت پیامبر (ص) را امر به معروف و نهی از منکر دانسته، می فرماید: «یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر؛ آنان را به كار پسنديده فرمان مى دهد و از كار ناپسند باز مى دارد.» (اعراف/ 157)
منـابـع
مرتضی مطهري- آشنايى با قرآن- جلد 1 صفحه 52-50
عباس مخلصى- مقاله عقلانيت دين در قرائت شهيد مطهرى- فصلنامه حوزه- شماره 97
علي رباني گلپايگاني- مقاله حجيت و اعتبار عقل در علم و دين- فصلنامه کلام اسلامي- شماره 17
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها