افترای تعلیم دیدن پیامبر
فارسی 3512 نمایش |گروه عرب عظمت تعالیم و استواری منطق پیامبر اکرم (ص) را درک می کردند، و از طرفی به عللی یاور نمی کردند و یا نمی خواستند باور کنند که از جانب خدا به وی وحی شده است زیرا اعتراف به یک چنین امری، مستلزم آن بود که فورا به وی ایمان بیاورند، و رسالت او را پذیرا گردند از این جهت می گفتند وی فرد آموزش دیده ای است و این تعالیم را به وی تعلیم داده اند چنانکه می فرمایند: «و قد جاءهم رسول مبین* ثم تولوا عنه و قالوا معلم مجنون؛ پیام آور آشکاری به سوی آنان آمده است، آن گاه از او اعراض کردند و گفتند: تعلیم یافته ای دیوانه است.» (دخان/ 13- 14)
«معلم» (به فتح و تشدید لام)، یعنی تعلیم داده شده، یعنی از کجا می توانند متذکر شوند، و به حق اعتراف کنند، در حالی که این حق را رسولی آشکارا آورد، و مع ذلک به آن ایمان نمی آورند، رسولی که رسالتش بسیار روشن بود و جای هیچ شکی در آن نبود. و خلاصه این آیه شریفه به رسول خدا (ص) اعلام می دارد که اینان در وعده ای که می دهند راست نمی گویند. رسولی که هم خودش آشکار بود و هم تعلیمات و برنامه ها و دلائل و معجزاتش همه مبین و واضح بود. اما آنها بجای اینکه سر بر فرمان او نهند و به خداوند یگانه ایمان آورند و دستوراتش را به جان پذیرا شوند از او رویگردان شدند و گفتند: «او دیوانه ای است که دیگران این مطالب را به او القا کرده اند!»
گاه می گفتند یک "غلام رومی" داستانهای انبیاء را شنیده به او تعلیم می دهد، و این آیات ساخته و پرداخته او است! «و لقد نعلم أنهم یقولون، إنما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون إلیه أعجمی و هذا لسان عربی مبین؛ ما می دانیم که آنها می گویند بشری به او تعلیم می دهد در حالی که زبان کسی که این نسبت الحادی را به او می دهند عجمی است و این قرآن عربی آشکار است.» (نحل/ 103)
در اینکه نظر مشرکان در این گفتار به چه کسی بوده، مفسران گفتگوهای مختلفی دارند: از ابن عباس نقل شده که او مردی به نام "بلعام" در مکه بود، شغلش شمشیرسازی و اصلا نصرانی و اهل روم بود، و بعضی او را یک غلام رومی متعلق به طایفه "بنی حضرم" به نام "یعیش" یا "عائش" دانسته اند که اسلام آورد و از یاران پیامبر شد.
بعضی دیگر این سخن را اشاره به دو غلام نصرانی به نام "یسار" و "جبر" دانسته اند که دارای کتابی به زبان خودشان بودند و گهگاه آن را با صدای بلند می خواندند. این احتمال را نیز بعضی داده اند که منظور سلمان فارسی باشد، در حالی که می دانیم سلمان در مدینه به حضور پیامبر (ص) آمد و اسلام را پذیرا شد، و این گونه تهمتهای مشرکان، مخصوصا با توجه به سوره نحل که قسمت مهمی از آن مکی است، مربوط به "مکه" بوده است. به هر حال قرآن با یک پاسخ دندان شکن خط بطلان بر این ادعاهای بی پایه می کشد و می گوید: اینها توجه ندارند، زبان کسی که قرآن را به او نسبت می دهند عجمی است، در حالی که این قرآن به زبان عربی فصیح و آشکار نازل شده است. «لسان الذی یلحدون إلیه أعجمی و هذا لسان عربی مبین؛ زبان كسى كه [اين] نسبت را به او مى دهند غير عربى است و اين [قرآن] به زبان عربى روشن است.» (نحل/ 103)
اگر منظورشان از این تهمت و افترا این است که معلم پیامبر (ص) در تعلیم الفاظ قرآن یک انسان بوده است بیگانه از زبان عرب که این نهایت رسوایی است، چنین انسانی چگونه می تواند عباراتی این چنین فصیح و بلیغ بیاورد که صاحبان اصلی لغت همگی در برابر آن عاجز بمانند و حتی توانایی مقابله با یک سوره آن را نداشته باشند؟! و اگر منظورشان این است که محتوای قرآن را از یک معلم عجمی گرفته است، باز این سؤال پیش می آید که ریختن آن محتوا در قالب چنین الفاظ و عبارات اعجاز آمیزی که همه فصحای جهان عرب در برابر آن زانو زدند، به وسیله چه کسی انجام شده است؟ آیا به وسیله یک فرد بیگانه از زبان عرب و یا به وسیله کسی که قدرتش ما فوق قدرت همه انسانها است یعنی "الله"؟!
از این گذشته محتوای این قرآن از نظر منطق نیرومند فلسفی در زمینه عقائد، و تعلیمات اخلاقی در زمینه پرورش روحیات انسان، و قوانین جامع الاطراف اجتماعی در زمینه نیازهای مختلف، آن چنان است که مافوق افکار بشر است، و نشان می دهد که افتراگویان نیز گفتار خود را باور نداشتند، تنها برای شیطنت و وسوسه در دلهای ساده اندیشان چنین سخنانی می گفتند. واقع این است که مشرکان عرب، کسی را در میان خود نمی یافتند که بتوانند قرآن را به او نسبت دهند، لذا دست و پا کردند بلکه بتوانند شخص ناشناسی را که زندگانیش برای مردم آن سامان گنگ و مبهم است پیدا کنند، و این مطالب را به او نسبت دهند شاید بتوانند چند روزی ساده دلان را اغفال کنند.
از همه اینها گذشته تاریخ زندگی پیامبر (ص) هرگز نشان نمی دهد که او با چنین اشخاصی تماس مداومی داشته باشد در حالی که اگر واقعا آنها مبتکر اصلی بودند باید چنین تماسی برقرار باشد، اما از آنجا که از قدیم گفته اند «الغریق یتشبث بکل حشیش؛ آدم غریق به هر خار و خاشاک برای نجات خود چنگ می زند.» آنها نیز چنین تشبثاتی داشته اند. زمان نزول قرآن و محیط جاهلیت عرب که سهل است حتی امروز با آن همه پیشرفتی که در زمینه های مختلف تمدن بشری حاصل شده است، و این همه تالیفات که انعکاسی نیرومند از افکار انسانها در جوامع بشری است، و این همه قوانین و نظاماتی که به وجود آمده، برتری تعلیمات قرآن بر آنها به هنگام مقایسه کاملا آشکار است.
حتی به گفته سید قطب در تفسیر "فی ظلال" جمعی از مادیون در روسیه شوروی هنگامی که می خواستند در کنگره مستشرقین که در سال 1954 میلادی تشکیل شد بر قرآن خرده بگیرند، چنین می گفتند که این کتاب نمی تواند تراوش مغز یک انسان (محمد) بوده باشد، بلکه باید نتیجه تلاش و کوشش جمعیت بزرگی باشد! حتی نمی توان باور کرد که همه آن در جزیرة العرب نوشته شده باشد، بلکه به طور قطع قسمتهایی از آن در خارج جزیرة العرب نوشته شده است!!
آنها از یک سو چون طبق منطقشان دائر به انکار وجود خدا و مساله وحی برای همه چیز تفسیر مادی جستجو می کردند، و از سوی دیگر نمی توانستند قرآن را زائیده مغز انسانی در جزیره عرب بدانند ناچار به تفسیر مضحکی دست زدند و آن را به جمعیت کثیری از داخل و خارج عربستان پیوند دادند همان چیزی که تاریخ به کلی آن را انکار می کند! به هر حال از این آیه به خوبی استفاده می شود که اعجاز قرآن تنها در جنبه محتوای آن نیست بلکه الفاظ قرآن نیز در سر حد اعجاز است، و کشش و جاذبه و شیرینی و هماهنگی خاصی که در الفاظ جمله بندیها وجود دارد ما فوق قدرت انسانها است.
سپس با لحنی تهدیدآمیز به بیان این حقیقت می پردازد که این اتهامات و انحرافات همه به خاطر رسوخ بی ایمانی در نفوس آنها است و "کسانی که ایمان به آیات الهی ندارند خداوند آنها را هدایت نمی کند (نه هدایت به صراط مستقیم و نه راه بهشت و سعادت جاویدان) و برای آنها عذاب دردناکی است" «إن الذین لا یؤمنون بآیات الله لا یهدیهم الله و لهم عذاب ألیم؛ در حقيقت كسانى كه به آيات خدا ايمان ندارند خدا آنان را هدايت نمىكند و برايشان عذابى دردناك است.» (نحل/ 104) چرا که آنها آن چنان گرفتار تعصب و لجاجت و دشمنی با حقند که شایستگی هدایت را از دست داده اند، و جز برای عذاب الیم آمادگی ندارند!
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 131
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 209
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 159؛ جلد 11 صفحه 408
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها