می خواهم و اشباع نشدن آن در صورت فقدان ایده آل

فارسی 3857 نمایش |

وجود «می خواهم» که می تواند به موضوعات متضاد تعلق بگیرد و به جهت جریان دائمی که دارد بدون ایده آل اشباع نمی شود. هر کس با اندک توجهی به درون خود، می تواند پدیده «خواستن» را در مقابل «نخواستن» دریافت کند. هر چه که ملایم طبیعت فرد است، آن را می خواهد، و هر چه که با طبیعت او سازگار نیست، نمی خواهد. ما کاملا احساس می کنیم که موقع تشنگی آب، و در موقع خستگی، آسایش را می خواهیم. این خواستن از اولین دوران کودکی بدون اضافه به «من» شروع می شود. او شیر را می خواهد بدون این که این خواستن را بتواند به «من» مرتبط کند، زیرا برای او نه «من» مطرح است، و نه «او». این همان خواستن است که فقط حرکت به سوی ملایم طبیعت خویش است. حتی او آگاهی به «خواستن و نخواستن» هم ندارد. ما هرگز و با هیچ وسیله دقیقی نمی توانیم شروع و ظهور «من می خواهم» را در دقیق ترین لحظة آغاز آن مشخص کنیم. همین مقدار می دانیم که «من می خواهم»، هنگامی بروز می کند که کودک تا حدودی رشد مغزی یافته و توانسته است «من» و «او» را در مقابل هم برنهد، و در صورت ملایم بودن «او»، آن را برای «خود» بخواهد.
بسیار خوب، مطلب تا این جا روشن است. آیا یک «من» مجرد و منتقطع در کودک رشد یافته می یابد، و سپس این «من»، «او» هایی را که ملایم و لذت بخش برای طبیعت خود می بیند، می خواهد یا نه؟ هیچ گونه جای تردید نیست که این «من»، در حال تحول و رشد استمرار پیدا می کند. آیا این سطح طبیعی «من» رشد و تحول خود را از عدم می گیرد؟ البته نه. این رشد و تحول از کجا سرچشمه می گیرد؟ سه احتمال در این مسأله وجود دارد:
اول. این که «او» ها از قلمرو خارج به «من» ضمیمه شده، و پس از ضمیمه شدن به منزله جزیی از «من» قرار گرفته، و با این «من» جدید، به سراغ «او» ی دیگری رفته است. مثلا موضوعات زیبا را تماشا کرده، سپس آن موضوعات زیبا برای «منم، یک حقیقت به عنوان زیبایی ضمیمه کرده است. مقام ریاست را حایز شده و ریاست که به شکل اعتباری در خارج از «من» وجود داشته، فعلا ضمیمه «من» شده است. لذا «من» به ضمیمه این دو موضوع به سراغ «او» های دیگر می رود.
دوم. این که تماس و کشش به سوی «او» ها، عمق بیشتری برای «من» بخشیده است، و هر کسی که «او» های زیادی را حیازت کند، «من» او دارای اعماق بیشتری است.
سوم. این که به اصطلاح فلسفه کلاسیک تجربه «من» رو به افزایش رفته و دارای فعالیت وسیع و عمیق تری شده است.
اختیار یکی از این سه نظریه، بستگی به آن مکتب روانی فلسفی دارد که مورد انتخاب شماست، و فعلا احتیاجی به تحقیق در این باره نداریم. این پیشرفت و رشد «من»، تدریجا «خواستن» یا «می خواهم» را وسیع تر و عمیق تر می کند. کودکی را تصور کنید که به تازگی احساس «من» می کند. فرض می کنیم «او» هایی که به «من» آن کودک اضافه شده، عبارت است از شیرینی، توپ رنگین و زیبا وشنیدن جملات عاطفه انگیز. این «من» ضعیف فقط امور مزبور را عینک زندگانی خود قرار داده و زمینه فعالیت «من» آن کودک همین امور مزبور است. لذا «او» ها را با همین زمینه ارزیابی خواهد کرد و با گذشت زمان، شناسایی های ابتدایی دبستان، از قلمرو «او» ها، ضمیمه «من» خواهد شد. پس از ضمیمه شدن، «می خواهم» نیز مطابق وضع فعلی «من» تغییر پیدا خواهد کرد. چنان که از آن هنگام که «او» ها جالبیت خود را از دست می دهند. مثلا با رسیدن دوران پیری و فرسودگی، تدریجا از «من» تفکیک می شود و تا جایی می رسد که «من» نی خواهم انسان، جز برای دفاع از زندگی خالص چیز دیگری نیست.

یک تقسیم مهم درباره «او» ها:
دو قسم عمده در «او» دیده می شود که شامل مراتب متوسط نامحدودی است.
قسم اول. «او» هایی هستند که برای «من» تثبیت شده، جالب و حیلتی شناخته شده است. عناصر اساسی سازمان شخصیت از همین قسم اول تشکیل می شود.
قسم دوم: «او» هایی هستند که اساسی و حیاتی شناخته نشده اند، ولی برای جریان عادی زندگی «من» مجبور است آن ها را مورد بهره برداری قرار بدهد. ملاحظه می شود که به مجرد تولد یک انسان، خواستن طبیعی آغاز می شود. سپس رفته رفته یک «من» بسیار رشد یافته می گوید: «من» می خواهم.
روزی لب های ناپلئون بناپارت را نوک پستان مادرش اشباع می کرد. خواستن او منحصر به رسیدن لب ها به پستان مادر بود. روز دیگر فرا رسید من می خواهم، ناپلئون را آقایی اروپا اشباع نمی کرد. به عقیده ما، تا این «می خواهم» که سازنده «من» های انسانی است، به طور دقیق محاسبه و ارزیابی نشود، هیچ مکتب اجتماعی، اخلاقی، فلسفی و سیاسی نخواهد توانست قدم موثری در راه اصلاح بشریت بردارد. حتی آن مذهب که نمی خواهد یا نمی تواند این «من می خواهم» را آن چنان که هست درک کرده، و انسان و انسانیت را با ارزیابی دقیق از آن «من می خواهم»، تفسیر و تحریک کند، کاری نمی تواند انجام بدهد.
این «من می خواهم» چرخ گرداننده اصیل و اساسی زندگی است. این چرخ از حرکت باز نخواهد ایستاد. قراردادهای اجتماعی و قضایای عقلانی درباره سایه های این چرخ اظهار نظر و تصرف می کنند. اگر برای «من» یک نقطه اساسی و اصیل به عنوان ایده آل مقرر نشود، «می خواهم» های او بدون محاسبه استهلاک شده، و به اندازه یک ابسیلون از شوون انسانی منطقی نخواهد بود.

منـابـع

محمدتقی جعفری- ایده آل زندگی و زندگی ایده آل- صفحه 86-82

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها