اشتباهات دایره المعارف اسلام درباره لغت بدیع
فارسی 5466 نمایش |در کتاب دایره المعارف اسلامی، در ذیل «بدیع» می گوید: «و هی من مطلحات علم البلاغه و تدل علی صور الکلام و اجناسه.»
این عبارت، که سرشار از خامی است و دوران تداخل علوم و عدم شکل یافتن آنها را به یاد می آورد، به هیچ وجه صحیح نیست، زیرا بدیع مربوط به اجناس کلام نیست. اصولا جنس جنبه جوهری دارد و همه محسنات بدیعی دارای جنبه عرضیند. استاد عبدالوهاب حموده در این باره توضیحاتی می دهد.
اولا در مورد اصطلاحات بدیع، اشاره به حالتی می کند که پیش از وضع اصطلاحی و تدوین مستقل علم بدیع (و تا مدتی پس از آن) معمول بوده است و از جمله در «مفاتیح العلوم» خوارزمی نیز چنین شده است. یعنی اصطلاحات معانی و بیان و بدیع و حتی انشا و ترسل و مخلوط ذکر شده است، یا اینکه برخی از اصطلاحات یکی از این علوم، در خلال اصطلاحات آن دیگری می آمده است.
سپس استاد حموده اشاره می کند به واضع علم بدیع، و عبدالله بن معتز عباسی (237-296) را به طور قطع واضح علم بدیع معرفی می کند، که البته با وجود قدامه بن جعفر کاتب بغدادی، ابن معتز را به صورت قطعی، واضع علم بدیع نمی توان دانست. آنگاه حموده بیاناتی دارد در مورد تفکیک اصطلاحات علوم بلاغت (و نقش جرجانی و سکاکی در آن) که خالی از مسامحات نیست.
بعد صفی الدین حلی را نخستین بدیعیه سرای می شمارد که درست نیست، و بدیعیه صفی الدین را شامل 140 نوع بدیعی می داند که این سخن نیز به این صورت درست نیست، چون صفی شامل 151 نوع است و به همین هم مشهور، مگر -چنانکه خود صفی الدین یادآوری کرده است- 12 نوع جناس که در آن آمده است، یک نوع به حساب آید. البته حموده این نکته را یاد نکرده است. جای شگفتی بسیار است که درباره صفی الدین می گوید: «و ذکر اسم النوع البدیعی الی جانب البیت؛ در هر بیتی نام نوع بدیعی را آورده است.» سپس در ذکر بدیعیه سرایان دچار اشتباه شده است و از سلسله منظم سرایندگان قصاید بدیعیه اطلاعی در دست نداشته است.
پس از آن می نگریم که همه قصاید بدیعیه را از بحر «بسیط» دانسته است و با روی «میم» که این نیز درست نیست. خواننده در طول این فصل، در جریان صحیح همه این مطالب قرار گرفته است.
این کتابی که به نام «دایره المعارف اسلام»، توسط هفت تن ازمستشرقین به زبان فرانسه و آلمانی و انگلیسی تالیف شده است. و سپس چهار تن از فاضلان عربی زبان آن را (از متن فرانسه و انگلیسی) به غربی برگردانیده اند، و گاه پانوشتی بر آن افزوده شده است، کتابی است از نظر مواد، بسیار ناقص، از نظر مآخذ بسیار بی مایه، آن هم مآخذ دست چندم و بیشتر واگوی نوشته های مشوب خود مستشرقین. به علاوه در بسیاری از مسائل اسلامی، اطلاعات و مآخذ بیش از حد ضعیف است تا جایی که مایه تعجب می شود، و طرح مسائل در خیلی از موارد غیر تخصصی است و در مواردی نیز قلم را (دانسته یا ندانسته) به دست دشمن داده اند.
این است که اگرکسانی می خواهند این تالیف به فارسی برگردانند، و جز نشر علم و تاریخ و معارف غرضی دیگر ندارند، باید توجه داشته باشند که کتاب در حدی نازل قراردارد. بنابراین، یا باید در این باب، کتابی به فارسی (تحت عنوان دایره العارف اسلامی)تالیف گردد،آن هم به دست استادان و متخصصان و بر پایه مآخذ فراوان و تحقیقات سرشاری که هست، به ویژه مراجع تحقیقی که مانند و متعددی که شیعه در این 50 سال اخیر (در نوع مسائل و معارف اسلامی و ازجمله نقد تاریخ با روش علمی) به دست داده است، یا باید این کار عملی شود و یا همان کتاب به صورتی بسیار جد و دامنه دار تصحیح و تکمیل شود و حتی مقداری از مباحث آن بازنویس گردد و مقدار بسیاری ماده (که آمدن آنها در دایره المعارف جزو ابتدائیات کار است تا چه رسد به مراحل جدی تر) بر آن افزوده شود، آن هم باز به دست متخصصان مطلع و غیر عجول و بی غرض.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- ادبیات و تعهد در اسلام- صفحه 213-216
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها