وحدت و اقسام آن

فارسی 3050 نمایش |

مفهوم وحدت مانند توحید، نخست یک عامل ذهنی است که عبارت است از تجرید والغاء تشخصات و خصوصیات از یک حقیقت، تشخصات و خصوصیاتی که در جهان عینی یا در قلمرو ذهن، آن حقیقت را احاطه می کند، مانند تجرید والغاء تشخصات و خصوصیات از افراد انسان و دریافت یک حقیقت به نام انسان واحد و انسان کلی. حال که وحدت مانند توحید یک عمل ذهنی است، دیگر نمی توان در خارج به جستجوی وحدت پرداخت. وقتی شما تشنه اید و به دنبال پیدا کردن آب می روید، آب را در کوزه و یا چشمه سار خواهید یافت، و چون به جستجوی نان برآیید؛ نان در جهان عینی وجود دارد، مثلا یک نان دو نان سه نان. انواع و اقسام نان هایی که در خارج هست، اما شما نمی توانید بروید دنبال یک «وحدت»، یعنی در جهان عینی نمی توانید حقیقتی را به عنوان «وحدت» بیابید، همان گونه که نمی توانید «عدد 2» را در جهان عینی پیدا کنید. شما «عدد 2» را در جهان عینی نخواهید یافت. چیزی که خواهید یافت این است: 2 تا سیب، 2 تا انسان، 2 تا ستاره، 2 تا الکترون، و اما خود عدد 2 وجود عینی ندارد. آن چه در جهان عینی خواهیم یافت، امور مادی متشکل با نمودها و کیفیات و کمیت ها هستند. مثلا 2 سیب به وزن 100 گرم و یا 2 سیب به وزن 200 گرم، اما نمی توانید بگویید یک عدد 2 به وزن چه... قابل توزین نیست. مثلا سیبی می خواهیم بخریم که رنگش قرمز باشد، اما نمی توانیم به جستجوی دویی برویم که رنگش قرمز باشد. عدد2 رنگ نمی پذیرد، عدد 2 وزن نمی پذیرد، عدد 2 ثقل نمی پذیرد.
«وحدت» هم چون حقیقتی است ما فوق امور مادی و تجرید شده توسط ذهن، و هیچ یک از خواص وکیفیات وکمیات واشکال جهان عینی نمی توانند به آن راه پیدا کنند. کثیر و کثرت چه طور؟ آیا می توانیم در جهان عینی با کثرت که مفهوم مقابل وحدت است روبه رو شویم؟ یاما باکثیر روبه رو می شویم: دو، اکثر از واحد است یعنی کثیر است. 3 در مقابل 2 کثیر است، اما «کثرت» امری است که انتزاع می شود از این واحدهایی که متشکل یا غیر متشکل در افق دید شما قرار گرفته اند. تا این جا به یک نتیجه می رسیم و آن این است که اگر کسانی بیایند و بگویند که اصل جهان هستی وحدت است، ما باید به آن بگوییم: اگر مقصود شما از وحدت، «واحد» است، بله درست است، اما وحدت به عنوان عملی ذهنی و تجریدی، در جهان عینی وجود ندارد. تعبیر وحدت قطعا مسامحه است و ما نمی توانیم آن را بپذیریم.

انواع یا اقسامی از اعمل وحدت عبارتنداز:

1- هماهنگ سازی، یا کشف هماهنگی یک عده اجزاء متشابه که در یک مجموعه کل تالیف شده اند، مانند هماهنگی اجزاء مشابه یک ساختمان، یا مجموعه اجزاء یک شهر.
قسم

2- تصور یا دریافت وحدت در اجناس یا انواع یا افراد کثیری صورت می گیرد، مانند دریافت مفهوم کلی«انسان » یا دریافت مفهوم کلی «حیوان»، در میان هزاران نوعی که دارد: انسان، گاو، گوسفند، پرندگان هوا، حیوانات آبزی، و غیره...انسان، یک واحد نوعی است که در دایره آن، زید، عمرو، و میلیاردها انسان دیگر قرار گرفته اند. چون که حیوان، واحد جنسی است که در دایره آن، هزاران نوع حیوان قرار گرفته است.
3- مانند دریافت وحدت عالی در عالم هستی، فقط این وحدت عالی نیست که یک حقیقت تجریدی است، بلکه در آن دریافت های قبلی هم وحدت، یک امر تجرید شده ذهنی است. مانند تصور «عدد 2» که همه دوها را شامل می شود دویی که شما و ما تصور می کنیم، دویی که دو هزار سال پیش تصورش ده و دویی که دو هزار سال آینده تصور خواهد شد. دریافت کردن خود این «عدد 2» احتیاج به رشد مغزی دارد، زیرا در اقوامی که از نظر رشد مغزی عقب مانده اند، عدد معنا ندارد و دو را با علامت نشان می دهند. در جاهایی دو انگشت را و در جاهایی که خیلی مغزها ابتدایی است، حتی دو سنگ را علامت عدد دو قرار داده اند، نه به عدد. در این جا باید کمال و رشد عالی، موجود باشد، تا انسان بتواند معنای وحدت را درک و تجرید کند.

منـابـع

محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 111-99

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها