انواع صبر در روایات
فارسی 4386 نمایش | صبر در روایت به چند قسم تقسیم شده است که در زیر به بررسی آنها می پردازیم:
صبر در برابر گناه
از اول جوانی صبر کن. چشمتان را از اول جوانی کنترل کنید. اگر چشم به این و آن انداختی، به همان حال کوچکی می مانی بلکه پست تر می شوی. چهل سالت هم که می شود، همان پست اولی هستی. تو کجا و دنبال محمد (ص) کجا. تو باید رشید شوی. اگر کاه شدی، نسیمی تو را تکان می دهد، در حالی که مؤمن مانند کوه محکم است. تندباد حوادث او را تکان نمی دهد.
الف- صبر حیرت آور ابن سیرین
ابن سیرین، جوانی بس زیباست که به شغل زرگری سرگرم بود روزی زنی از اعیان شهر با کنیزش به دکان ابن سیرین مراجعه می کنند. می گوید مقداری جواهر دارم به منزل من بیا و آنها را ببین و بخر. او را همراه خود به خانه می برد وقتی که به خانه می رسند، زن به کنیز می گوید درب را قفل کن و آن وقت به ابن سیرین می گوید من تو را فریب دادم. من عاشق تو هستم. اینها بهانه بود برای به دست آوردن تو. این جا ابن سیرین صبر کرد. فورا در فکر رفت تا راه فرار را پیدا کند. تا از این حادثه نجات بیابد.
خدا هم کمکش کرد. به حسب ظاهر موافقت کرد و پس از لحظاتی گفت من احتیاج به قضای حاجت دارم. در مستراح دست ها را به نجاست فرو کرد و سرو صورت خودش را آلوده کرد و با این حال به طرف زن رفت. زن منظره اش را که دید او را از خود راند و از خانه اش بیرون کرد. ابن سیرین هم به حمام رفت و خودش را شست.
ابن سیرین، ساعتی صبر کرد و خودش را سزاوار آتش نکرد، خدا هم در دنیا علم تعبیر خواب به او عنایت فرمود در برزخ و قیامت، تلافی هایش را خدا خودش بهتر می داند.
ب- سست ایمانی جاحظ
در مقابل ابن سیرین که عوام بود، جاحظ، درس خوانده ولی زشت، آبله رو، سیاه، با بینی بزرگ، لب های کلفت و.... روزی در کوچه می گذشت، دید زن زیبایی به او اشاره کرد. دنبال زن افتاد. خیال کرد که او راغب شده است. زن هر از چند قدمی بر می گشت، عشوه و نازی می آمد. بالاخره او را تا درب دکان زرگری آورد. به زرگر جمله ای گفت و سپس به جاحظ گفت شما این جا باشید تا بیایم. جاحظ مدتی منتظر ماند او نیامد. به زرگر گفت: این زن کجا رفت و چرا دیر کرد؟ زرگر گفت: تو را برای چیز دیگری می خواست. ساعتی قبل نزد من آمد طلسمی می خواست که شکل شیطان را برایش بکشم. من شیطان را ندیده ام تا بخواهم شکلش را بکشم. گفت: چاره ای می اندیشم، لذا شما را آورد و گفت: به همین شکل بکش، اینک کارم تمام است، شما اگر می خواهید بروید.
آن رشادت ابن سیرین با آن آمادگی، جوانی و جمال که با خود گفت: ساعتی به نجاست آلوده بهتر از آن است که دامن عفتم آلوده گردد، صبر می کند. اگر صبر بر گناه نکنی، بزرگ نمی شوی. ایمان و ولایت در دلت پیدا نمی شود. نه بزرگ می شوی، نه بزرگ شناس می شوی.
صبر بر طاعت
کسی که معذور نیست ولی شکمش را نمی تواند بگیرد، خوراکش را چند ساعت نمی تواند تأخیر بیندازد چگونه بزرگ می شود. بچه که بودی ساعتی که از خوراکت می گذشت سر و صدا راه می انداختی. حالا هم ساعتی از خوراکت دیر شود نمی توانی تحمل کنی. پس هنوز کوچک هستی، پس کی اهل صبر و ایمان می شوی؟
روزه دار، دو خوشحالی دارد: هنگام افطار و هنگام مرگ، اما هنگام افطار، روح، یک نوع شادی دارد. خوراک مهم نیست، شادی روحانی است. شادی دوم: وقتی که انسان می میرد، جمال محمد و علی را درمی یابد. امام باقر (ع) می فرماید: «روح از کالبد مؤمن جدا نمی شود مگر این که پیش از آن از حوض کوثر به او بچشانند».
اینها نتیجه صبر است. اگر جوانی چشمش به زنی بیفتد برای خدا تکرار نکند، خدا هم اکنون با او معامله ای دارد و بعد هم معامله ای، اما نقدش، خدا شیرینی ایمان را به او می چشاند، در دلش فرح روحانی و شادی معنوی پیدا می شود و برای بعد از مرگش، حوری از حوریان بهشتی بهره اش می گرداند. آیا این بهتر است یا بچگی کردن؟ گناه، نکبت دارد، ترک واجبات، نکبتی دارد. صبر کن بر انفاق در راه خدا.
صبر در مصیبت
صبر در سختی ها هر نوع سختی باشد، موجب بزرگی و رشد صاحبش می گردد، مثلا اگر پایت به سنگ خورد، صبر کن مثل زمان بچگی ات نباشی که ناراحتی می کردی. هر لحظه صبر، روحت را بزرگ می کند. آی کسی که می خواهی به اسم اعظم خدا علی بن ابی طالب (ع) برسی، باید بزرگ شوی، تا با بزرگ بتوانی سر و کار پیدا کنی. چه چیز تو را بزرگ می کند، صبر بر مصیبت.
منـابـع
سید عبدالحسین دستغیب- ایمان- صفحه 36-39
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها