تقسیم بندی فلسفه به اعتبار تفکرات شخصیت ها
فارسی 3294 نمایش |مانند فلسفه ارسطو، فلسفه افلاطون، فلسفه ابن سینا، فلسفه فارابی، فلسفه دکارت و هگل، مسلم است که بروز تفکرات فلسفی در گذرگاه تاریخ چه در شرق و چه در غرب از یکایک مغزهای انسانهای متفکر صورت گرفته، گاهی متفکران دیگر با توجه به آن اندیشه ها به فعالیت های فکری ادامه داده اند و گاهی همزمان با بروز نوعی تفکر در ی نقطه از دنیا مثلا در جایی از شرق، یا حتی پس از گذشت زمانی کم و بیش از بروز آن عین همان نوع تفکر در جاهایی دیگر از شرق یا غرب ظهور کرده است بدون اینکه اطلاعی از یکدیگر داشته باشند این گونه توافق فکری را توارد افکار می نامیم. هر اندازه طرز تفکرات یک شخص فلسفی منظم تر سیستماتیک تر و فراگیرتر باشد توانایی تحت تاثیر قرار دادن دیگر متفکران را بیشتر دارا می باشد. چنانکه در فلسفه های ارسطو، افلاطون، دکارت، کانت و هگل از غرب، و در فلسفه های ابن سینا، فارابی، صدرالمتالهین از شرق مشاهده می نماییم که شباهت های کم و بیش با یکدیگر و با دیگر متفکران فلسفی دارند. این نکته هم قابل توجه است که بعضی از فیلسوفان و دانشمندان به استفاده ای که از دیگر متفکران چه در گذشته و چه در دوران معاصر خود نموده اند تصریح می کنند و این تصریح دلیل تواضع و وجدان علمی و فلسفی آنان می باشد. به عنوان مثال میرفندرسکی می گوید:
کاش دانایان پیشین باز گفتندی تمام *** تا خلاف ناتمامان از میان برخاستی
فردوسی می گوید:
سخن هر چه بگویم همه گفته اند *** بر باغ دانش همه رفته اند
نتیجه ای که از طرز تفکرات فلسفی هگل گرفته شده چنین است: پس تازگی کار هگل در ایجاد مکتبی نو در تاریخ فلسفه نیست بلکه مرتب کردن مکاتب گذشته غربیان در نظام یا دستگاهی نو است.
در همین تقسیم بندی (فلسفه به اعتبار طرز تفکرات شخصیت های فلسفی) وحدت کلیات معرفت انسانها در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و با هم نوع خود) را می توان با یک دقت نظر لازم و کافی استفاده نمود. عمده اختلافات شایع در تفکرات شخصیت های فلسفی را می توان در چند نوع ذیل خلاصه کرد:
1- اختلاف ناشی از خصوصیت موضع گری ها است که نه تنها در فلسفه ها شیوع دارد، بلکه در علوم، مخصوصا قسمت نظری آنها نیز مشاهده می شود. به عنوان مثال آن فیلسوفی که اصالت را در ماده می بیند قطعی است که جهان بینی و انسان شناسی او از موضع گیری مادی استخراج می شود. آن دیگری که برخلاف او اصالت را در معنی می داند بدون شک از همین موضع معنویت به اندیشه می پردازد. و اگر این دو فیلسوف به تحلیل و ترکیب دقیق موضع گیری خود درباره موضوع اصلی خود بپردازند، چه بسا که به درک مساله اصلی که آن دو را به وحدت نظر می رساند توفیق پیدا کنند.
2- اختلاف ناشی از تنوع دیدگاه و تمرکز قوای مغزی و روانی هر یک از فلاسفه ای که به نوعی از دیدگاه با یکدیگر اختلاف نظر دارند. مانند اختلاف دید آن اشخاص که فیل را ندیده بودند و در شبی تاریک برای دیدن فیل جمع شده و هر یک از آنان فیل را مطابق کیفیت عضوی که دست به آن مالیده بود توصیف می کرد. کسی که دست به گوش فیل کشیده بود. می گفت: فیل یعنی بادبزن بزرگ، آن شخصی که دستش را به خرطوم فیل مالیده بود می گفت: فیل یعنی ناودان و هکذا......
در این مورد تحصیل اطلاعات از اندیشه های دیگر فلاسفه و صاحب نظران بسیار مفید و چاره ساز اختلاف خواهد بود. این نوع اختلاف را عده ای از متفکران متوجه شده اند. در شرح فلسفه هگل چنین می خوانیم: هگل بیش از فیلسوفان دیگر مساله اختلاف نظر دیگر فیلسوفان را به جد می گرفت و چاره اندیشی او در این باره او را به اصل دوم تفکر فلسفی خویش رساند. به عقیده او فلسفه امری زنده تر و پیچیده تر از آن است که بتوان حقیقت را از نظر گاهش در حکمی جزمی و ساده خلاصه کرد و از این رو احتمال آن هست که هر یک از مکاتب گوناگو فلسفی حاوی بخشی از حقیقت و مکمل مکتب دیگر باشد. پس هر کس که بخواهد مکتبی تازه در فلسفه بنیاد کند و راهی تازه به سوی حقیقت بگشاید نخست باید همه ماتب فلسفی پشینیان را درست بشناسد و در حاصل قرن ها کار و اندیشه آنان به ژرفی بنگرد. بدین سبب اندرز هگل به ابداع کنندگان و نوآوران همه روزگاران آن است که، نوآوری راستین تربیت راستین می خواهد.
هگل می گوید: خطای فیلسوفان بزرگ در آن بود که یکدیگر را به چشم رقیب و دشمن می نگریستند و نسبت خویشت را با هم به نحو ثمر بخشی در نمی یافتند، و حال آنکه فیلسوف سزاوار باید دریادل باشد و همواره درهای ذهن خود را برای آگاهی از آموخته های دیگران گشوده دارد زیرا آفت بصیرت او، خودبینی و تعصب است. هگل در پیروی از همین اصل، کمتر درباره ابداع آراء خود، پافشاری می کند و بیشتر در یادآوری و جمع بندی عقاید فیلسوفان گذشته می کوشد. زمانی او روش خود را در این عبارت خلاصه کرد: وقتی انسان به جایی برسد که دیگر چیزی را بهتر از دیگران نداند، یعنی عیب دیگران به حالش هیچ تفاوتی نکند، بلکه فقط مشتاق هنرشان باشد، آنگاه آرامش و جمعیت خاطر می یابد
3- اختلافات ناشی از مناقشات لفظی مانند اختلاف زنون با دیگر فلاسفه درباره حرکت. زنون حرکت را منکر می شود ولی به جای آن سکون های متوالی را که اصطلاح دیگری از حرکت است می گذارد.
4- اختلاف ناشی از ذوق شخصی که قابل استدلال و اثبات به دیگری نیست.
5- اختلافات ناشی از اصول پیش ساخته ای که متفکر را مطابق خود به حرکت در می آورد، لذا می توان گفت: با تفسیر و تحقیق و مشترک گیری از آن همه طرز تفکرات گوناگون که به نام نظام ها (سیستم ها)، فلسفی مشهور شده اند، ما می توانیم به واقعیات بیشتری در جهان بینی و منتفی ساختن نتایج ناگوار اختلافات فکری نائل شویم.
منـابـع
محمدتقی جعفری- پیام خرد- صفحه 177-174
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها