نقد و بررسی دیدگاه اسپنسر در تعریف از دین
فارسی 4948 نمایش | اسپنسر فیلسوف شهیر انگلیسی دین را به اعتقاد به حضور چیزی مطلق و با حضور مطلق چیزی می داند که تفحص ناپذیر است. و به تعبیر دیگر از نظر وی دین غوطه وری در دریای اسرار است.
بررسی
این تعریف به یکی از ارکان اصلی دین اشاره دارد، اما ابهامهای فراوانی در آن وجود دارد که به اهم آنها اشاره می کنیم.
یک- در دین اسراری وجود دارد ولی همه چیز دین اسرارآمیز نیست، چرا که در دین هم به عالم طبیعت توجه شده که عالم خلق است و هم به عالم ماوراء طبیعت که عالم امر است.
بدان جهت که عالم امر فوق عالم خلق است و عوامل درک ما درباره آن محدود است، لذا اگر اطلاعی از آن به دست آوریم مستند به وحی یا شهود اجمالی بوده و مانند علوم مربوط به عالم خلق که بر مبنای حس و تجربه و تعقل مستند به آنهاست نمی باشد. با عظمت ترین حقیقت و کاملترین موجود که خالق دو عالم خلق و امر است خداست و با این حال به وسیله تهذیب و تصفیه درون قابل دریافت و شهود است. چنان که امیرالمؤمنین در پاسخ ذعلب یمانی که پرسیده بود: آیا خدایت را دیده ای؟ فرموده است: «لم اعبد ربا لم اره؛ خدایی را که ندیده ام نپرستیده ام».
عبارت منقول از اسپنسر تقریبا محصول دریافت اشخاص معمولی است زیرا او می بایست مابین غوطه وری در حیرت والا- که از شهود عظمت و شکوه عالم هستی برای صاحبنظران رشد یافته دست می دهد- و آن نوع فرو رفتن در دریای اسرار که به هر طرف برگردد جز تاریکی نبیند فرق بگذارد.
دو- معلوم نیست که منظور از حضور چیز مطلق چیست؟ آیا مقصود حضور انسان در پیشگاه اوست؟ آیا حضور او در عالم کاینات است؟ آیا حضور او در دلهای انسانهاست؟
سه- در این تعریف توضیح داده نشده که آن مطلق به چه علت تفحص ناپذیر است؟ بدیهی است که اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان و دانشمندان و صاحبنظران شرق و غرب در طول تاریخ با تحقیق در قانون علیت، نظم، احساس شکوه، دریافت فطری، احساس تکلیف برین، برهان وجوبی یا کمالی، برهان وجودی، کشف اسرار طبیعت، خویشتن شناسی و غیرذلک آن حقیقت مطلق را تفحص کرده اند. البته به جهت محدودیت نیروها، فعالیتها و وسایل درک انسانها، این تفحص مربوط به ذات او نبوده است.
به عبارت دیگر: قطعا منظور از مطلق تفحص ناپذیر، خداست، در صورتی که وجود خدا و صفات او هم از دیدگاه عقل قابل فهم است و هم به وسیله شهود درونی قابل دریافت است. ای کاش عده زیادی از متفکران غربی می توانستند به خود بقبولانند که آنان در دنیایی زندگی می کنند که دانش و بینش آنان هرگز به ذات واقعی اشیاء نفوذ نمی کند- و با این حال از همین دانش و بینشهای معمولی صدها هزار معلومات در همه ابعاد زندگی خود وارد نموده و با پیشرفتهایی که نصیب خود ساخته اند، زندگی می کنند و کمترین اضطرابی هم در درون خویشتن احساس نمی کنند. نمونه ای از دلایل این مدعا چنین است:
1- در یک مجموعه مرکب که همه اجزاء آن با یکدیگر ارتباط دارند، وجود یک مجهول کافی است که ادعای علم در بقیه اجزاء باطل باشد.
2- تفکیک تأثیر عوامل درک کننده در موضوعات درک شونده به طوری که واقعیت آن چنان که هست در دیدگاه علمی قرار بگیرد. امکان ناپذیر است و بدیهی است که تقلیل تأثیر عوامل درک کننده از درک یک چیز غیر از رساندن آن، به حد صفر است.
تعریف دیگری نیز از برخی فیلسوفان دین نقل شده که کم و بیش مانند تعریف اسپنسر است: دین مقوله ای ماوراء طبیعی است و با موجودات و چیزهایی سر و کار دارد که فراتر از محدوده معرفت ماست. ماورا الطبیعه جهانی اسرارآمیز، معماوش، شناخت ناپذیر و غیرقابل فهم است. دین طبق این تعریف یعنی تأمل پیرامون چیزی که فوق دانش و فکر است.
بررسی
یک – این تعریف نیز دقیق نیست طبق این تعریف دین، قابل شناسایی نیست تا چه رسد به اینکه قابل پذیرش و کارآیی باشد. صاحبان این تعریف تصور کرده اند که هرچه جنبه ماوراء الطبیعی داشته باشد مافوق معرفت انسان است. در دین حقایق بسیاری وجود دارد که قابل درک است و برای مثال در دین سخن از هدفداری جهان هستی به میان می آید که این حقیقت را بشر با عقل سلیم خود درک می کند.
این تعریف دین را غیر قابل شناخت و بیان معرفی می کند. اگر واقعا این طور باشد باید تمامی دانشمندان شرق و غرب را افرادی بدانیم که طالب مجهول مطلق بودند. آیا می توان خواجه نصیر و ماکس پلانک را افرادی دانست که در جستجوی یک مجهول مطلق بودند. هایزنبرگ می گوید که من نمی توانم بگویم که یک فرد مذهبی هستم بلکه ادعا می کنم که در راه مذهبی شدن هستم. آیا یک چنین شخصیت برجسته ای از یک مجهول مطلق می گوید؟ آیا کپلر که پس از کشف علمی خود پشت میز کارش نشست و دستهایش را بلند کرد و گفت خدایا، تو را ستایش می گویم که توفیق دادی تا آیات تو را بخوانم و توفیق دادی تا آنها را در راه خدمت به بندگان تو به کار بگیرم با مجهول مطلق سخن گفته است!
اساسا در قلمرو دین از هر نوع معرفتی در ارتباطات چهارگانه (1- ارتباط انسان با خویشتن 2- ارتباط انسان با خدا 3- ارتباط انسان با جهان هستی 4- ارتباط انسان با همنوع خود) معارف کلی و دریافتهای شهودی وجود دارد که پاسخگوی سؤالات زیربنایی انسان است. مانند این سؤالات: من کیستم، از کجا آمده ام، به کجا می روم؟ همچنین دین از معارف مستند به مشاهدات علمی بهره برداری می کند. چنان که برای اثبات وجود خدا می توان از قضایای علمی بهره برداری کرد.
طبق این تعریف دین یعنی تأمل پیرامون چیزی که فوق دانش و فکر است. به نظر می رسد کسانی که درباره دین به این تعریف معتقدند مانند کسانی هستند که از فضایی بسیار دور کره زمین را در یک روشنایی ضعیف می بینند و درباره هویت زمین و میلیاردها میلیارد موجودات آن اظهارنظر می کنند و می گویند: این است و جز این نیست. درباره تعریف فوق مسایل زیر را نیز باید در نظر گرفت.
دو- یک رکن مهم دین اعتقاد به حقایق فوق طبیعی است، نه اینکه خود دین مقوله ای ماوراء طبیعی است. زیرا دین در وضع روانی و کردارها و سخنان و به طور کلی در زندگی دنیوی و عبادتها که نمودهای فیزیکی دارند جلوه می نماید. همچنین سعادت و فضیلتی که در نتیجه دینداری به وجود می آید همان گونه که در ابدیت تحقق پیدا می کند در همین دنیا نیز نمودار می گردد. آیا می توان گفت: حقایق زیر که نمونه ای از نتایج دین است ماوراء طبیعی است: آرامش روانی و انبساط درونی و پای بندی به قوانین و اصولی که در این دنیا برای زندگی صحیح مردم مقرر شده اند.
سه- آنچه می بایست در تعریف ماهوی دین گفته شود: اعتقاد به خداست که کاملترین حقیقت فوق طبیعی است و همچنین اعتقاد به حقایق فوق طبیعی مانند فرشتگان و ارواح و وحی و اعتقاد به معاد، ابدیت و مسئولیت کلی است.
چهار- اینکه می گویند دین با موجودات و چیزهایی سروکار دارد که فراتر از محدوده معرفت ماست به هیچ وجه صحیح نیست، زیرا با عظمت ترین حقیقت فوق طبیعی خداست که انسان می تواند به وسیله تصفیه درون و تزکیه نفس و عمل به اصول و قوانین عالی که استعداد خدایابی را به فعلیت می رساند، تابش نور الهی را درونش کاملا احساس کند.
ذعلب یمانی از امیرالمؤمنین (ع) پرسید آیا خدایت را دیده ای؟ حضرت فرمود: «لم اعبد ربا لم اره؛ خدایی را که ندیده ام نپرستیده ام». ما حقیقت زیبایی را به طور محسوس ندیده ایم، اما مصادیق متنوع آن را مشاهده می کنیم، زیرا گل نمودی از زیبایی است نه حقیقت آن. صدای زیبا نوعی از زیبایی است. آبشار، مهتاب، خط خوب، صورت یک انسان و هزاران پدیده های زیبای دیگر هر یک مصداقی از زیبایی است. با این حال ما حقیقت کلی زیبایی را درون خود به طور قطع دریافت می کنیم، در حالی که خصوصیات هیچ یک از میلیونها نوع خود را ندارد و این حقیقت غیر از مفهوم کلی تجرید شده از خصوصیات افراد آن است. مانند مفهوم کلی انسان که با تجرید خصوصیات افراد خود مانند حسن، حمید، کاظم و غیرهم درک می شود، زیرا مفهوم کلی انسان بر همه افراد خود به عنوان نوع تام آنها قابل تطبیق است، در صورتی که زیبایی به عنوان یک مفهوم کلی قابل انطباق به مصدایق یا انواع متباین خود نمی باشد. به عنوان مثال همان موارد انواع زیبایی فوق را در نظر بگیرید. شما نمی توانید یک حقیقت مشترک به عنوان مفهوم کلی از ذات زیبایی را در آنها پیدا کنید. یک خط زیبا یا صدای زیبا هیچ جامع حقیقی کلی ندارد، با این حال، وقتی که ما زیبایی را به انواع خود تطبیق می کنیم چنان نیست که یک مفهوم کلی تجرید شده از آن انواع را به آنها تطبیق می نماییم. خلاصه سخن اینکه خدا برای ما همان گونه قابل دریافت است که حقیقت مطلق زیبایی و عدالت و حکمت و غیر ذلک. از معتقدین به این جملات درباره دین که دین طبق این تعریف یعنی تأمل درباره چیزی که فوق دانش و فکر است! شناخت ناپذیر است! و غیرقابل فهم است! باید پرسید:
یک- آیا دریافتهای کلی در جهان بینی در فلسفه ها با دانش و فکر انجام می گیرد؟! البته نه، زیرا معلومات حاصله از دانش و فکر آن قدر مورد اختلاف نیست که دریافتهای کلی جهان بینی، زیرا اکثر آنها مستند به ذوق و حدس و شهود می باشد.
دو- آیا اکتشافات و نوآوریها در علوم با داشتن و فکر به ظهور می پیوندد؟! نه هرگز، زیرا اگرچه دانش و فکر در اکتشافات و نوآوریها از عوامل بسیار مهم محتسب می گردند، ولی مسلم است که شهود و الهامات اساسیترین رکن اکتشاف و اختراع و نوآوریها می باشد.
سه- آیا آن همه انقلابهای مذهبی و اجتماعی در طول تاریخ و آن همه فداکاریها و گذشتها و میلیونها شهدای راه حق و آزادی و عدالت به انگیزگی دینی را می توان خیال و توهم قلمداد کرد؟!
چهار- آیا تحمل آن همه زحمات و گذشتن از رفاه و آسایش و لذایذ و مبارزه های جدی با خودخواهی و خودکامگی در راه کشف حقایق جهان و انسان که با انگیزگی دین صورت گرفته است، ناشی از طلب مجهول و تحرک از عوامل مجهول بوده است؟! بدیهی است که پاسخ این گونه سؤالات منفی است.
منـابـع
محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 61-67
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها