خود فراموشی از نظر معارف اسلامی
فارسی 3381 نمایش | برای یک ذهن فلسفی این سؤال پدید می آید که مگر ممکن است انسان خود را ببازد؟ باختن از دست دادن است و نیازمند به دو چیز است: یکی "بازنده" و دیگر "باخته شده و از دست رفته" چگونه ممکن است انسان خود را زیان کند و خود را ببازد و خود را از دست بدهد؟ آیا این تناقض نیست؟ همچنین مگر ممکن است انسان خود را فراموش کند و از یاد ببرد؟ انسان زنده همواره غرق در خود است، هر چیز را با اضافه به خود می بیند، توجهش قبل از هر چیز به خودش است، پس فراموش کردن خود یعنی چه؟
این مسئله در معارف اسلامی، خصوصا دعاها و بعضی از احادیث و همچنین در ادبیات عرفانی اسلامی و بلکه در خود عرفان اسلامی سابقه زیاد و جای بس مهمی دارد، معلومم شد که انسان احیانا خود را با "ناخود" اشتباه می کند و "ناخو" را "خود" می پندارد و چون ناخود را خود می پندارد آنچه به خیال خود برای خود می کند در حقیقت برای ناخود می کند و خود واقعی را متروک و مهجور و احیانا ممسوخ می سازد. مثلا آنجا که انسان واقعیت خود را همین "تن" می پندارد و هر چه می کند برای تن و بدن می کند خود را گم کرده و فراموش کرده و ناخود را خود پنداشته است.
به قول مولوی مثلش مثل کسی است که قطعه زمینی در نقطه ای دارد، زحمت می کشد و مصالح و بنا و عمله می برد، آنجا را می سازد و رنگ و روغن می زند و به فرش ها و پرده ها مزین می نماید. اما روزی که می خواهد به آن خانه منتقل گردد یک مرتبه متوجه می شود که به جای قطعه زمین خود، یک قطعه زمین دیگر که اصلا به او مربوط نیست و متعلق به دیگری است، ساخته و آباد کرده و مفروش و مزین نموده و قطعه زمین خودش خراب و به کناری افتاده است:
در زمین دیگران خانه مکن *** کار "خود" کن، کار "بیگانه" مکن
کیست بیگانه؟ "تن" خاکی تو *** کز برای او است غمناکی تو
تا تو تن را چرب و شیرین می دهی *** گوهر جان را نیابی فربهی
در جای دیگر می گوید:
ای که در پیکار "خود" را باخته *** دیگران را تو ز "خود" نشناخته
تو به هر صورت که آیی بیستی *** که منم این، و الله این تو نیستی
یک زمان تنها بمانی تو زخلق *** در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی؟ که تو آن او حدی *** که خوش و زیبا و سرمست خودی
امیرالمؤمنین علی (ع) جمله ای دارد که بسیار جالب و عمیق است می فرماید: «عجبت لمن ینشد ضالته و قد اضل نفسه فلا یطلبها؛ تعجب می کنم از کسی که در جستجوی گمشده اش بر می آید و حال آنکه "خود" را گم کرده و در جستجوی آن بر نمی آید.» خود را گم کردن و فراموش کردن منحصر به این نیست که انسان درباره هویت و ماهیت خود اشتباه کند و مثلا خود را با بدن جسمانی و احیانا با بدن برزخی آنچنان که احیانا این اشتباه برای اهل سلوک رخ می دهد، اشتباه کند.
هر موجودی در مسیر تکامل فطری خودش که راه کمال را می پیماید در حقیقت از خود به خود سفر می کند یعنی از خود ضعیف به سوی خود قوی می رود. علیهذا انحراف هر موجود از مسیر تکامل واقعی، انحراف از خود به ناخود است، این انحراف بیش از همه جا در مورد انسان که موجودی مختار و آزاد است صورت می گیرد، انسان هر غایت انحرافی را که انتخاب کند در حقیقت او را به جای "خود" واقعی، گذاشته است، یعنی ناخود را خود پنداشته است. آنچه در مورد ذم محو شدن و فانی شدن در مادیات آمده است ناظر به این جهت است. پس غایات و اهداف انحرافی داشتن یکی از عواملی است که انسان، غیر خود را به جای خود می گیرد و در نتیجه خود واقعی را فراموش می کند و از دست می دهد و می بازد.
هدف و غایت انحرافی داشتن تنها موجب این نیست که انسان به بیماری "خود گم کردن" مبتلا شود، کار به جایی می رسد که ماهیت و واقعیت انسان مسخ می گردد و مبدل به آن چیز می شود، در معارف اسلامی باب وسیعی هست در این زمینه که انسان هر چیز را که دوست داشته باشد و به او عشق بورزد با او محشور می شود. در احادیث ما وارد شده است که: «من احب حجرا حشره الله معه؛ هر کس هر چه را دوست داشته باشد و اگر چه سنگی را دوست داشته باشد، با آن سنگ محشور می گردد.» با توجه به آنچه از قطعیات و مسلمات معارف اسلامی است که آنچه در قیامت ظهور و بروز می کند تجسم آن چیزها است که انسان در این جهان کسب کرده، روشن می شود که علت اینکه انسان همواره با آن چیزهایی محشور می گردد که به آنها عشق می ورزد و علاقه مند است، این است که عشق و علاقه و طلب یک چیز، آن را در مرحله غایت و هدف انسان قرار می دهد و در حقیقت آن چیز در مسیر "صیرورت" و "شدن" آدمی واقع می شود، آن غایت هر چند انحرافی باشد سبب می گردد که روح و واقعیت انسان مبدل به او بشود. حکمای اسلامی در این زمینه سخنان فراوان و بسیار جالبی دارند. یک رباعی عارفانه در این زمینه هست:
گر در طلب گوهر کانی، کانی *** ور در پی جستجوی جانی، جانی
من فاش کنم حقیقت مطلب را *** هر چیز که در جستن آنی، آنی
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 295-299
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها